نگاهی گذرا به فلسفه تحریم اسراف و تبذیر

بی گمان آموزه‏های زندگی ساز اسلام ـ که پاره‏ای از آن در احکام فقهی به چشم می‏خورد ـ ناظر به روند حیات فرد و جامعه بشری بوده و مصلحتهای همگانی را در بر دارد. به سخنی دیگر حلال و حرام در شرع مقدس اسلام بر پایه فلسفه‏ها و حکمتهایی استوار گشته است که هر کدام، از خیرگرایی و رهنمونی انسانها به رستگاری دنیا و آخرت حکایت دارد.
چهارشنبه، 23 ارديبهشت 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاهی گذرا به فلسفه تحریم اسراف و تبذیر
نگاهی گذرا به فلسفه تحریم اسراف و تبذیر
نگاهی گذرا به فلسفه تحریم اسراف و تبذیر

نویسنده : احمد خراسانی

بی گمان آموزه‏های زندگی ساز اسلام ـ که پاره‏ای از آن در احکام فقهی به چشم می‏خورد ـ ناظر به روند حیات فرد و جامعه بشری بوده و مصلحتهای همگانی را در بر دارد. به سخنی دیگر حلال و حرام در شرع مقدس اسلام بر پایه فلسفه‏ها و حکمتهایی استوار گشته است که هر کدام، از خیرگرایی و رهنمونی انسانها به رستگاری دنیا و آخرت حکایت دارد.
برخی حکمها و قانونهای اسلام، در مکتب امامان معصوم ـ علیهم‏السلام ـ همراه با فلسفه آن به دست داده شده و یا در گفتار و سیره نبوی و نیز در آیات قرآن کریم بدان اشاره رفته است. برخی دیگر را می‏توان از رهگذر خردورزی و تأمل در چند و چونی احکام و حدود الهی به دست آورد. به هر حال هیچ حکم و قانونی در اسلام، در بوته ابهام و تاریکی نبوده و به سهولت می‏توان مقصود از انجام یا ترک و پرهیز از آن را فراچنگ آورد.ناگفته نماند که مقوله فلسفه احکام یا رازگشایی از چرایی اوامر و نواهی خداوند ـ در حد توان و استخراج از منابع فقهی ـ از دیرباز در میان فقیهان مورد نظر و اهتمام بوده است.
در این مجال، نگاهی گذرا به فلسفه حکم تحریم اسراف و تبذیر خواهیم داشت. البته باکوشش بیش‏تر می‏توان به شمار فزون‏تری از علل تحریم اسراف و نیز نکوهش و کیفر دنیوی و اخروی اسراف پیشگان دست یافت.

1ـ اسراف، سبب ساز فقر

در میان عوامل تباهی و عقب ماندگی انسانها و جوامع بشری نمی‏توان فاجعه آفرین‏تر از فقر عاملی را سراغ گرفت. از این روست که اسلام در آموزه‏های الهی‏اش همواره به کار سفارش نموده و مسلمانان را به تکاپوی مستمر برای کسب روزی در زمین فرا خوانده و تن آسایی و بی کاری را نکوهش کرده است:
«فاذا قضیت الصلوة فانتشروا فی الارض و ابتغوا من فضل الله و اذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون»(1)
«و چون نماز گزارده شد، در [روی] زمین پراکنده گردید و فضل خدا را جویا شوید و خدا را بسیار یاد کنید، باشد که رستگار گردید.»
فقر ستیزی اسلام از این حقیقت حکایت دارد که آیینی زندگی‏بخش بوده و عزت و سرافرازی مسلمانان را در دنیا و آخرت می‏طلبد. چنین مکتبی نمی‏تواند از فقر و ناتوانی پیروان خویش خرسند بوده و آنان را به ترک کار و فعالیت اقتصادی سوق دهد.در میان عوامل تباهی و عقب ماندگی انسانها و جوامع بشری نمی‏توان فاجعه آفرین‏تر ازفقر عاملی را سراغ گرفت. از این روست که اسلام در آموزه‏های الهی‏اش همواره به کار سفارش نموده و مسلمانان را به تکاپوی مستمر برای کسب روزی در زمین فرا خوانده و تن‏آسایی و بی کاری را نکوهش کرده است.
بندگی حقیقی در اسلام در بی‏نیازی مسلمان از غیر حق تجلی می‏کند. اما مفهوم تعالی و تقرب به حق، این نیست که بر اثر معنویت‏گرایی، مادیات و نصیب خویش از دنیا را از یاد ببرد و دریوزگی پیشه نماید. گرایشهای دنیاگریزانه و صوفیانه ـ که پس از هجوم مغول به سرزمینهای جهان اسلام و فروپاشی تمدن مسلمانان نیرو گرفت ـ سبب‏ساز پندار ناروای برخی شرق‏شناسان گشت تا اسلام را به جانب‏داری از فقر و نکوهش دنیا متهم کنند.
پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فقر را همسایه کفر تلفی می‏کند و مسلمانان را از افتادن در ورطه بی دینی هشدار می‏دهد:
«کاد الفقر ان یکون کفرا»(2)
«نزدیک است که فقر آدمی را به کفر کشاند.»
در جای دیگر فقر عامل کاهش دین و ایمان و همچنین پریشان فکری و بدخواهی انسانها نسبت به یکدیگر خوانده شده است:
«اِنَّ الفقرَ مَنْقَصَةٌ للدّین، مُدْهِشَةٌ لِلْعَقْلِ، داعِیَةٌ لِلْمَقْتِ.»(3)
«قطعا فقر سبب کاستن از دین و پریشانی خرد و نیز دعوت‏گر به دشمنی است.»
چنان که از این حدیثها بر می‏آید، فقر از یک سو به ایمان و دین‏داری انسان آسیب می‏رساند و مؤمن را از تعالی و نیل به درجات ایمان باز می‏دارد، و از دیگر سو عقل او را دستخوش پریشانی و نابسامانی در تشخیص خیر و شر می‏سازد. شکی نیست که این همه بسترساز کژروی از فطرت الهی و دشمنی انسانها نسبت به یکدیگر می‏شود و در نهایت گمراهی و پراکندگی نیروهای انسانی را پدید می‏آورد.
تبه‏کاریها و بزه‏کاریهای اجتماعی ـ که در جوامع رشد یافته یا عقب مانده و توسعه نیافته به گونه‏ای فزاینده به چشم می‏خورد ـ ریشه در فقر معنوی یا فقر مادی دارد.
عوامل درونی و برونی فقر
در تحلیل و ریشه یابی هر پدیده‏ای ناگزیر از واقع‏گرایی و واکاوی عوامل گوناگونی خواهیم بود که بسترساز پیدایش و استمرار آن گشته است. بی تردید فقر به عنوان یک پدیده منفی و نکبت‏خیز، عوامل پدید آورنده‏ای دارد و نمی‏توان در نگرش فقرشناسانه به یک عامل بسنده کرد.با توجه به ابعاد فردی و اجتماعی فقر، می‏باید عواملِ درونی و برونی ایجاد کننده فقر را سراغ گرفت. پاره‏ای از این عوامل در پیوند با منش و روش افراد شکل می‏گیرد که از بی بهرگیِ آنان از عقل و تدبیر و فعالیت مادی حکایت دارد.
در این جا می‏توان مواردی مانند خو گرفتن به زندگیِ انگلی، تنبلی و ریخت و پاشهای مالی و گرایش به نیازهای کاذب در خرید را نام برد که هر کدام سهمی در فقر شهروندان دارد و به روشنی حاکی از فقدان مدیریت و خردورزی در زندگی شخصی است.دیر یا زود مصایب این بی تدبیریها گریبان‏گیر آنان شده و در برخی شرایط جدایی همسران و از هم پاشیدگی کانونهای خانوادگی را سبب می‏گردد که فاجعه سازی آن برای جامعه در خور نگرانی است.
چنان که پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ درباره تبذیر چنین فرموده است:
«مَنْ بَذَّرَ اَفْقَرَهُ اللّهُ»(4)
«کسی که ریخت و پاش کند، خداوند او را تنگ‏دست می‏کند.»
حضرت امیر ـ علیه السلام ـ از اسراف به عنوان عامل فقر یاد می‏کند:
«سببُ الفقرِ الاسرافُ»(5)
«زیاده روی در خرج مایه تنگ دستی است.»
بدین سان، آنان که بر اثر اسراف و تبذیر در اموال‏شان فقیر می‏شوند، می‏باید خود را ملامت کنند. فرا افکنیهایی که اینان به هنگام شکوه و شکایت از زمانه و سرنوشت و بخت بر زبان می‏آورند، دلالت بر کوتاهیها و نابخردیهای خودشان دارد؛ زیرا در صورت رعایت تعادل در امور مالی و پرهیز از ولخرجیها و ریخت و پاشها وسعی در پس‏انداز و تأمین آتیه می‏توانستند بیش و کم پاسخ‏گوی نیازهای مادی خود باشند.
اندازه نگاه داشتن در هزینه‏های مالی از اصول مدیریت و سرپرستی هر خانواده بوده و نمودار عقل اقتصادی به شمار می‏آید. امام صادق ـ علیه‏السلام ـ در سخنی پیشرفت و سرافرازی مردان و زنان میانه‏رو در امر معاش را خود تضمین کرده است:
«ضَمَّنْتُ لِمَنْ اقْتَصَدَ اَنْ لایَفْتَقِرَ.»(6)
«برای کسی که در خرج کردن میانه‏روی دارد ضمانت می‏کنم که هیچ گاه تنگدست نگردد.»
پرهیز از افراط و اسراف در عرصه اقتصادی نه فقط از فقر و قرض و گرفتاریهای دیگر می‏رهاند، بلکه عامل برکت و فزونی دارایی انسان نیز خواهد گشت. امام علی ـ علیه السلام ـ میانه روی و زیاده روی در امور مالی را در تقابل با هم قرار داده و همگان را به رعایت عدالت در دخل و خرج دعوت کرده است:
«اَلْقَصْدُ مِثْراةٌ وَ السَّرْفُ مَثْواةٌ»(7)
«میانه‏روی فزونی ثروت را به همراه دارد، و زیاده‏روی تباهی آن را.»

2ـ اسراف، زمینه‏ساز فساد اخلاقی

اقتصاد و اخلاق در ابعاد فردی و جمعی ارتباط تنگاتنگی با هم داشته و هر یک در دیگری تأثیر مثبت یا منفی خواهد داشت. حاکمیت ارزشهای اخلاقی بر روشها و انگیزه‏های اقتصادی سبب جهت‏گیری آن به سمت خیر و عزت فرد و جامعه خواهد بود.
تبه‏کاریها و بزه‏کاریهای اجتماعی ـ که در جوامع رشد یافته یا عقب مانده و توسعه نیافته به گونه‏ای فزاینده به چشم می‏خورد ـ ریشه در فقر معنوی یا فقر مادی دارد.
انبیا که بشر را به توحید و اقامه قسط و عدل در روابط و مناسبات خود فرا می‏خواندند، به لزوم معنویت و مکارم اخلاق انسانی نظر داشتند. آنان در هر زمان و مکانی دست پروردگان خود را به کوشش خداپسندانه در دنیا رهنمون می‏ساختند؛ به گونه‏ای که برخورداریهای مادی آنان را از رشد اندیشه و ایمان و خصلتهای ستوده باز ندارد.
چنان که در متون دینی ما آمده است، نفس و دنیا پیوسته همراهی در طریق ظلم و طغیان داشته و انسان را از رهگذر تعلقات نفسانی و دنیوی به زیان کاری می‏کشانند.
حُبّ دنیا نفس آلوده به معصیت و تجاوزگر از حدود الهی را به اسارت می‏کشد و او را به تکذیب قیامت و حساب و جزای خداوند برمی‏انگیزد. بدین گونه است که راه تبه‏کاری به روی غافلان از حق و آخرت گشوده می‏شود و حقایق مکتب هدایت‏گر وحی از دیده و دل‏شان پنهان می‏ماند: «کَلاّ بل تُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ وَ تَذَرُونَ الاْآخِرةَ»(8)
«ولی نه! [شما دنیایی] زودگذر را دوست دارید و آخرت را وا می‏گذارید.»
اسراف‏گرایی در زندگی مترفین و خوش گذرانان ـ که نسبت به مردم از لحاظ اقتصادی و بهره مندی از دنیا و لذات آن در موقعیت نظرگیری قرار گرفته‏اند ـ آنان را بیگانه از کششهای معنوی می‏سازد. سستی عقیده و باور داشتهای دینی، خواه ناخواه در پی مصرف گراییهای طبقه مرفه شکل می‏گیرد و زشتی گناه و فساد اخلاقی را در چشم‏شان ناچیز می‏سازد.
چنین کسانی که درآمدهای هنگفت دارند و به سهولت در دست‏یابی به خواسته‏های فسادانگیزشان کامیاب می‏شوند، کم‏تر مجال تهذیب نفس و پیراستگی روان را خواهند یافت. تردیدی نیست که اسراف گرایان سعی در جذب نیروهای انسانی جامعه داشته و آنان را به فساد و فحشا سوق می‏دهند تا از دنیا کامروایی فزون‏تری داشته باشند. زنان و جوانان بیش از دیگر گروه‏های اجتماعی در شمار قربانیان افراد و قدرتهای اسراف‏گرند.
از این روست که قرآن کریم مردم را از اسراف گرایی بر حذر داشته و اسراف گرایان را بی نصیب از محبت و لطف پروردگار متعال می‏شمارد:
«یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد و کلوا و اشربوا و لا تسرفوا انه لا یحب المسرفین»(9)
«ای فرزندان آدم! جامه خود را در هر نمازی برگیرید، و بخورید و بیاشامید و[لی[ زیاده روی مکنید که او اسراف کاران را دوست نمی‏دارد.»
اسلام هرگز رهبانیت و ترک دنیا و لذّت را سفارش نکرده و انسان را از بهره‏های مادی دنیا و زندگی محروم نساخته است. چنان که آیه بعدی صراحت دارد، انسانها رخصت استفاده از زیباییهای زندگی دنیا را دارند و خداوند این همه را برای آنان پدید آورده است:
«قُلْ من حرّم زینة الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق قل هی للذین آمنوا فی الحیاة الدنیا خالصةً یوم القیامةِ»(10)
«[ای پیامبر] بگو: زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده و [نیز [روزیهای پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده؟ بگو: این [نعمتها] در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آورده‏اند و روز قیامت [نیز] خاص آنان می‏باشد.»
آن چه در ارتباط با دنیا و موقعیتهای تعیین کننده اقتصادی و مالی می‏باید مورد نظر قرار گیرد، همان بهره برداری عادلانه و بهینه از نعمتها و زیباییهای حیات و خلقت است.قرآن کریم مردم را از اسراف گرایی بر حذر داشته و اسراف گرایان را بی نصیب ازمحبت و لطف پروردگار متعال می‏شمارد. گرایش به تجمل، و تفنن در مصرف که غالبا همراه با ولخرجیها و غفلت از مسؤولیتهای مالی و اجتماعی همچون انفاق و زکات پدید می‏آید، آدمی را به انحراف از اخلاق انسانی رهنمون می‏شود. خودخواهیهای مهار گسیخته و فزاینده اسراف گرایان انگیزه‏های نوع دوستی و خیرگرایی و فضیلت جویی را در باطن می‏میراند و آنان را تبهکار و سزاوار غضب آفریدگار می‏سازد.امام صادق ـ علیه السلام ـ در حدیثی به این مقوله اشاره فرموده است:
«اِنَّ السَّرْفَ اَمْرٌ یُبْغِضُهُ اللّهُ.»(11)
«قطعا اسراف چیزی است که خداوند آن را دشمن دارد.»
بدین سان اسراف‏کاران خود را از قلمرو محبت الهی بیرون رانده و خداوند آنان را به حال خویش رها می‏کند تا در فساد و خسران فرو روند.مفاسد اقتصادی جامعه از جمله رشوه خواری و رباخواری را باید حاصل نگرش و روش اسراف گرایانه مسرفان به شمار آورد. تمرکز قدرت و ثروت در طبقه مترفین و مسرفین، واقعیت تلخ و فراگیری است که در جهان امروز به چشم می‏خورد و سیاستهای استبدادی و استعماری را جهت می‏بخشد.در حقیقت، این قطبهای اقتصادی دنیا هستند که مهره‏های سیاسی را پرورش می‏دهند و استضعاف سیاسی و اقتصادی را در کشورهای محروم از توسعه سبب می‏گردند. سلطه صهیونیستها بر مراکز تصمیم سازی و راهبردی سیاست امریکا و اروپا را می‏توان مصداقی بارز از فساد اسراف‏گرایان در دنیا دانست.
تهاجم فرهنگی غرب به سرزمینهای اسلامی و شکار جوانان مسلمان از رهگذر برنامه‏ها و ایده‏ها و سرگرمیهای مبتذل هنری و سینمایی را باید در روند فساد مترفین نگریست که به منظور تداوم اسراف‏گرایی خود می‏کوشند.جنگ افروزیهای استکبار بین‏المللی و همچنین تهاجم نظامی به افغانستان و عراق و اشغال سرزمینهای قبله را می‏باید نمود دیگری از سیاست ظالمانه اسراف پیشگان در ابعاد فرا منطقه‏ای دانست.چهره منافقانه اسراف‏کاران در عرصه قدرت آشکارتر از آن است که بتوان زیر نقاب صلح خواهی و نظم نوین جهانی پوشیده داشت!
قرآن کریم اسراف را منشاء فساد در قدرت و حاکمیت می‏شمارد و مردم را از فرمان بری اسراف گرایانِ سلطه گر باز می‏دارد. آنان در منظر خداوند، تبهکارانی اند که خود را در گفتارهای تبلیغی‏شان اصلاح‏گر می‏شناسانند؛ زیرا از هر موقعیتی به منظور تباهی نسلها بهره می‏جویند و زمین و زمان را جولان‏گاه اهداف حق ستیزانه‏شان ساخته‏اند:
«و لا تطیعوا امر المسرفین الذین یفسدون فی الارض و لا یصلحون»(12)
«و فرمان اسراف‏کاران را پیروی مکنید؛ آنان که در زمین فساد می‏کنند و اصلاح نمی‏کنند.»
اساسا اسراف با اصلاح ناسازگار است؛ چرا که اسراف‏گران پیوسته در تصاحب قدرت و ثروت جامعه بوده و ناگزیر از تضعیف و تحقیر مردم می‏باشند. تفاخر و تکاثر در عرصه‏های سیاسی و تبلیغاتی و اقتصادی ـ که قرآن از شاخصه‏های دشمنان دین و پیامبر تلقی کرده است ـ در واقع نمایانگر اسراف در ابعاد روانی و اجتماعی آن می‏باشد. به سخنی دیگر ذهنیت مسرفین در جهت ستم و جفا شکل گرفته و آنان معیارهای جاهلی را جایگزین ملاکهای انسانی و خدا پسندانه ساخته‏اند. بدین سان فزون خواهیهای اسراف‏گران در قدرت و ثروت را می‏باید در ارتباط با تمایلات جاهلانه آنان توجیه کرد.
تبذیر و فساد
امام صادق ـ علیه السلام ـ تبذیر را مصداقی از فساد تلقی نموده و آن را سبب محرومیت از محبت خداوند خوانده است. بشر بن مروان روایت می‏کند که با گروهی خدمت آن حضرت رسیدند. خرما آوردند و کسی هسته خرمایی را دور انداخت. حضرت دست او را گرفت و فرمود:
«لاتَفْعَلْ اِنَّ هذا مِنَ التَّبْذیرِ اِنَّ اللّهَ لایُحِبُّ الْفَسادَ»(13)
«این کار را نکن، زیرا دور انداختن هسته‏ای که می‏توان آن را مورد استفاده قرار داد، تبذیر است و خداوند فساد را دوست ندارد.»
شاید در نگاه برخی کسان این نوع برخورد، شگفت‏انگیز باشد. حقیقت این است که کوتاهی در موارد جزیی اسراف و تبذیر، اندک‏اندک شخص را به بی‏اعتنایی در موارد دیگر می‏کشاند تا آن جا که زیاده‏روی و ریخت و پاش در نعمتهای خداوند به صورت یک عادت و روش در می‏آید.کسی که در خرید و مصرف نیازهای زندگی اعتدال و اقتصاد را رعایت نکند، بی‏گمان نمی‏تواند به توصیه‏های اخلاقی در پرهیز از ولخرجی و هدر دادن فرصتها و نعمتها پایبندی داشته باشد.امام صادق ـ علیه السلام ـ اصحاب خویش رااین گونه تعلیم داده و تربیت می‏کرد تا آنان را از زیاده رویها و ریخت و پاشهای بزرگ و فسادآمیز باز دارد.

3ـ اسراف، عامل وابستگی اقتصادی و سیاسی

استقلال اقتصادی هر کشوری پیش از هر عرصه‏ای در عرصه فرهنگی، اعتقادی و اخلاقی مردم شکل می‏گیرد و روابط اقتصادی جامعه بر پایه منش و روش انسانها، جهت‏گیری تکاملی یا انحطاطی خواهد یافت. ملتی که به خودباوری دست یافته و سعی در خود اتکایی و کسب استقلال همه جانبه دارد، زندگی فردی و جمعی خود را به دور از هر گونه اسراف و تبذیر سامان می‏بخشد؛ زیرا تجربه تلخ دوران وابستگی اقتصادی و سیاسی را که به تحقیر فرهنگی و ملی‏اش انجامیده است، هنوز از یاد نبرده است.
بدون تردید، غرب‏زدگی و مصرف‏گرایی و گریز از اندیشه و کوشش برای تولید، به تدریج روحیه ستم‏پذیری و وابستگی به قطبهای اقتصادی و سیاسی جهان صنعتی و استعمارگر را پدید می‏آورد و رقابت در مصرف کالاهای گوناگون ـ که اقلام قابل توجهی از آن مورد نیاز خانواده‏ها نیست ـ جایگزین رقابت در عرصه ابتکار و خلاقیت و تولید می‏گردد.
زمینه‏ساز اصلیِ وابستگی اقتصادی به بازار و سرمایه و سلطه غرب، همان اسراف و تبذیر است که بسا زشتی و زیانمندی آن بسادگی به چشم نمی‏آید. هر کس قدرت خرید و مصرفش را نشانه خوشبختی و مدیریت دریافتن راههای درآمد سرشار دانسته و آن همه را به حساب عقل و تدبیر اقتصادی‏اش می‏گذارد. اما در نگاهی فراتر از محاسبه‏های فردی که در آن، مصالح کلان جامعه و کشور مطرح می‏شود، به روشنی می‏توان اسراف و مصرف گراییِ بی‏حدّ را بستر سلطه‏پذیری و وابستگی اقتصادی نگریست.
اسلام و اسراف‏ ستیزی
مکتب اسلام که بر پایه فطرت و عدالت استوار است و آموزه‏های فردی و اجتماعی آن ناظر به ابعاد شخصیتی و رفتاری انسان است، همواره او را به نظم و تعقل در معاش و معاد فرا خوانده است. برنامه‏ریزی به منظور سامان بخشی زندگی مادی و مالی در منظر هر مسلمان یک تکلیف اجتناب‏ناپذیر است؛ زیرا ایمان و تقوای او در گرو کاربرد درست نعمتهای الهی بوده و این بدون تنظیم امور معیشت روزانه میسر نخواهد شد. بی‏توجهی به معاش و چگونگی تأمین و بهره برداری از مادیات، بی‏گمان بر روند رشد معنوی هر کس اثر می‏گذارد و دانسته یا ندانسته او را در گرایشهای دینی‏اش به سستی و بی‏خبری می‏کشاند.
مسلمانان در صدر اسلام زندگی ساده‏ای داشته‏اند و با گرایش به قناعت و اسراف ستیزی
در پرتو تعالیم اسلامی امتی نیرومند و متکی به خود ساخته بودند و در سایه همین عقیده و عمل بود که بر مشرکان و دشمنان خود غلبه کردند و پیروزیهای پیاپی به ارمغان آوردند.
فضیلتِ قناعت‏مندی و اعتدال ورزی در خرید و مصرف مادی را می‏باید از رهگذر تعقل و تفکر به دست آورد تا بتوان میانه روی و پرهیز از ولخرجی را بر رفتار اقتصادی خود و خانواده حاکم ساخت. دین در عین حال که انسانها را به کوشش و استفاده از پدیده‏های طبیعی و دستاوردهای مادی‏شان دعوت می‏کند، آنان را در مدیریت مالی به تکاپوی فکری و نظارت دقیق بر امور خرید و مصرف بر می‏انگیزد.
هم بر این اساس است که حضرت علی ـ علیه السلام ـ سودمند بودنِ برنامه‏ریزی مالی در جهت قناعت و کفاف را یاد آور شده است:
«حُسْنُ التَّقْدیرِ مَعَ الْکَفافِ خَیْرٌ مِنَ السَّعْیِ فِی الاِْسْرافِ»(14)
«برنامه‏ریزی همراه با کوشش در حد کفاف، بهتر است از زیاده‏روی»
تاریخ ملتهای مستضعف حاکی از این واقعیت تلخ است که آنان بر اثر اسراف‏گرایی در برابر فشار و محاصره اقتصادی سلطه‏گران تاب نیاورده و ناچار از تسلیم و سازش گشته‏اند؛ زیرا به مصرف بی‏رویه خو گرفته و تحمل کم و کاستی در خوراک و پوشاک و دیگر مواد مصرفی را نداشته‏اند.
در روایتی که امام صادق ـ علیه السلام ـ از مولای متقیان ـ علیه السلام ـ در این باره دارد، می‏توان آفت زدگیِ جامعه مسلمانان را بر اثر حاکمیت روحیه اسراف به دست آورد. آن حضرت تقلید و خودباختگی در نحوه پوشش و خوراک را زمینه ساز ذلت اجتماعی آنان بر می‏شمارد:
«لاتَزالُ هذِهِ الاُْمَّةُ بِخَیْرٍ ما لَمْ یَلْبَسُوا لِباسَ الْعَجَمِ وَ یَطْعَمُوا طَعامَ الْعَجَمِ‏فَاِذا فَعَلوُا ذلِکَ ضَرَبَهُمُ اللّهُ بالذُّلِّ.»(15)
«این امت همواره به راه سعادت و خوبی خواهد رفت تا زمانی که به اسراف روی نیاورند؛ مانند بیگانگان لباس نپوشند و مانند آنان غذا نخورند [تا زمانی که مصرف‏گر نشوند] و هر گاه چنین شوند به خواری و ذلت دچار خواهند شد.»
سخن علی ـ علیه السلام ـ درباره جامعه‏ای است که پیامبر اکرم ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ نظام الهی و توحیدی را در آن پی افکنده است. آن حضرت چنان که تاریخ صدر اسلام نشان می‏دهد، با سیره زاهدانه و پارسایانه‏اش مسلمانان را به قناعت و استقامت سوق داده بود. اما با فتوحات و رویکرد بسیاری از مسلمانان به دنیا و لذّتهای گوناگون ـ که در دست‏یابی به غنایم و اسیران جنگی ظهور یافته بود ـ آرام آرام امت اسلامی از مدار اعتدال به اسراف گرایید و تبذیر جایگزین قناعت گشت.
مشاهده لباسها و خوراکهای رومی و ایرانی ـ که در چشم اعراب بیابان گرد و محروم از تمدن و شهر نشینی به منزله یک رؤیا بود ـ دل و دین آنان را ربود و زندگی اشرافی را در میان سرداران مسلمان پدید آورد. از آن پس بود که امت اسلام به لحاظ اخلاقی و اجتماعی دچار آفت زدگی شد و از رسالت نجات بخشی خویش که همان توحید و احیای کرامت انسانی بود، غفلت ورزید.
علی ـ علیه السلام ـ وارث حاکمیتی بود که چند دهه از جریان اصیل و متعادل نبوی در دین و سیاست و معیشت فاصله گرفته بود. سفارشهای آن حضرت در دوران خلافت کوتاه مدت خویش ـ که بر محور تقوای الهی بود ـ روشنگر ضرورت بازگشت مسلمانان به سنت حسنه رسول اکرم ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ و برنامه زاهدانه مومنان نخستین اسلام در مکه و مدینه است.
یکی از حدیث‏شناسان معاصر در تحلیل این حدیث به رمز نیرومندی مؤمنان در چیرگی بر باطل اشاره کرده که همان ایمان و گرایش عملی به قناعت و مصرف در حد کفاف و ضرورت بوده که آنان را از سلطه دشمنان رهانیده است:
«مسلمانان در صدر اسلام زندگی ساده‏ای داشته‏اند و با گرایش به قناعت و اسراف ستیزی در پرتو تعالیم اسلامی امتی نیرومند و متکی به خود ساخته بودند و در سایه همین عقیده و عمل بود که بر مشرکان و دشمنان خود غلبه کردند و پیروزیهای پیاپی به ارمغان آوردند. اما بی‏گمان مصرف‏گرایی و آفت اسراف می‏توانست آنان را به هلاکت و خواری بکشاند.»(16)
حضرت امام کاظم ـ علیه السلام ـ استمرار نعمتها و امکانات مادی را در گرو قناعت و تعادل‏گرایی دانسته و مسلمانان را از خطر محرومیت بر اثر اسراف و تبذیر می‏آگاهاند:
«هر کس در زندگی میانه روی و قناعت را پیشه خود سازد، نعمتهای خدا برای او باقی می‏ماند، و آن که تبذیر و اسراف کند، نعمتهای پروردگار را از دست می‏دهد.»(17)
بی‏گمان این آموزه گران سنگ درباره جوامع نیز محقق است؛ چه آنکه در صورت تمایل به اسراف و تبذیر در نعمتهای خداوندی، آن همه را از کف خواهند داد. وابستگی اقتصادی و سیاسی هر ملت از رهگذر اسراف پدید می‏آید و آنان را به تدریج بی‏هویت و از خود بیگانه خواهد ساخت.

پي نوشت :

1ـ سوره جمعه (62) آیه 10.
2ـ بحارالانوار، ج 69، ص 30؛ اصول کافی، ج 2، ص 307.
3ـ همان، ص 53.
4ـ بحارالانوار، ج 100، ص 21.
5ـ غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 431.
6ـ اصول من الکافی، ج 4، ص 53.
7ـ همان.
8ـ سوره قیامت (75) آیه 20 و 21.
9ـ سوره اعراف (7) آیه 31.
10ـ سوره اعراف (7) آیه 32.
11ـ وسائل الشیعة، ج 15، ص 257.
12ـ سوره شعراء (26) آیه 151 و 152.
13ـ بحارالانوار، ج 72، ص 303.
14ـ شرح غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 377.
15ـ بحارالانوار، ج 79، ص 303.
16ـ الحیاة، محمدرضا حکیمی، ج 4، ص 235.
17ـ تحف‏العقول، ص 297.
برگرفته از : فرهنگ جهاد - تابستان 1383، شماره 36

منبع: http://www.hawzah.net




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.