پژوهشى در اسراف- 1
نویسنده: سید مهدی موسوی
پیشگفتار
بسم الله الرحمن الرحیمسپاس بی نهایت خداوند بزرگ را و درود فراوان نبىّ گرامی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اهل بیت پاکش ه را که واسطه فیض الهی و مبلّغان احکام حیات بخش او هستند، و رحمت و رضوان خداوند بر خمینی کبیر، ابرمردی که اسلام را که از زندگی جدا و از جامعه منزوی گشته و از متن اجتماع به حاشیه و از عمل به حرف کشیده شده بود و از میدان حاکمیت و اداره مردم رانده شده و زینت بخش صفحه های کتب گردیده بود، دوباره به صحنه های مختلف زندگی انسان متمدّن امروز وارد کرد.
او با اراده خداوند و دَمِ مسیحایی اش، جهان را به شگفتی واداشت، و آنچه در دیدگاه عده ای محال می نمود، ممکن ساخت. و بار دیگر، اسلام، با صلابت او و انقلاب پرشورش، چون خورشید که از پس ابر برآید، درخشیدن گرفت و جهان را غرق نور کرد.
از آن پس،جهان بشری - که از تشنگی معارف اسلامی جانش به لب رسیده بود - به خطای تأسف بار و طولانی خویش پی برد و پرده غفلت را از دیدگان خود زدود و با شتابی وصف ناپذیر، به سوی بازنگری در این دین نجات بخش قدم برداشت.
اکنون درجهان معاصر، مکتب های فلسفی مدّعی نجات بشر، کمرنگ و بی اثر شده اند و تنها اسلام است که روزنه امید تمامی ملت هاست و اصول اسلامی در همه ابعاد آن مطرح شد، و به راه حلّ هایی که اسلام در زمینه های مختلف نشان می دهد، توجّه می شود؛ به عنوان نمونه، از مشکلات اساسی دنیای امروز، که سالیان متمادی جهان را در دو قطب متضاد قرارداده بود، سیری عدّه ای و گرسنگی افراد بی شماری از انسان های محروم است. آیا این مشکل قابل حلّ است اگر هست راه حلّ کدام است کمونیسم، کاپیتالیسم و یا هیچ کدام.
تجربه دهه های اخیر نشان داد که هیچ یک از این مرام ها قادر به حلّ این مشکل بزرگ و امثال آن نیستند؛ بلکه خود، عامل و مولّد این گونه مشکلاتند، و راهی برای انسان، به جز بازگشت کامل و همه جانبه به اسلام و قوانین حیات بخش آن باقی نمانده است.
در نظام اقتصادی اسلام، برای پرکردن شکاف بین زندگی فقیر و غنی و نیز از بین بردن محرومیت و فقر از جامعه، راه حل هایی وجود دارد که در صورت به کار بستن آن به طور قطع و یقین، در کوتاه ترین مدّت، جهان شاهد نابودی این پدیده شوم حیات بشری خواهد بود. و تحریم اسراف یکی از آن راه هاست که در این نوشتار تا حدودی در مورد آن به بحث و گفت و گو خواهیم پرداخت.
اسراف و روزی.
ممکن است بپرسید: خداوند متکفّل روزی بندگان خویش است، که در این صورت اسراف و عدم آن، چه تأثیری در گرسنگی و یا سیری انسانها خواهد داشت.در پاسخ می گوییم: خداوند عهده دار تأمین نیازمندی های موجودات روزی خوار خود، از جمله انسان گردیده است، بدین سبب طبیعت و زمین را مخزن تأمین موادّ غذایی و امکانات زندگی قرار داده و راه های استفاده و بهره وری از آن را به مخلوقات خویش آموخته، از این طریق هر موجودی را به سوی تأمین نیازمندی های خویش رهبری می کند؛ امّا در خصوص انسان این تعهّد را در مجموعه نظام تکوین و تشریع به انجام می رساند.
به عبارت دیگر، خداوند متعهد شده تا روزی رسان تمامی افراد بشر باشد و آن را ازطریق سه اصل اساسی تضمین فرموده است:.
1. با به ودیعت گذاردن منابع بی شمار مواد حیاتی در دل طبیعت و قابلیت بخشیدن تسخیر و بهره وری از آن.
2. دادن نیروی فکری و جسمی و قوّه اراده به انسان برای تسخیر و استفاده از این منابع.
3. با ملزم نمودن او برای ایجاد جامعه ای سالم با روابط اجتماعى، اخلاقی و اقتصادی عادلانه به گونه ای که از ضایع شدن حق انسانی به دست انسانی دیگر جلوگیری به عمل آید تا نعمت های خدادادی به وسیله گروهی به زیان گروهی دیگر نابود نشود.
پس در حقیقت مالی که به دست جامعه و یا انسان اسراف پیشه به نابودی کشیده می شود، حقّ انسان های گرسنه و درمانده ای است که به گروهی ناپرهیزگار آن را پایمال می کنند.
ارتباط سه اصل.
نکته ای که در این مورد لازم به توضیح است، به هم پیوستگی و ارتباط موجود بین این سه اصل است؛ زیرا نبود هر یک از آنها کافی است، تا جریان روزی را دچار اختلال سازد؛ حتّی فساد هر کدام ممکن است در دیگری هم تأثیر بگذارد و آن را نیز از اثر انداخته، یا کم اثر نماید؛ به عنوان مثال در جامعه ای که تقوا و عدالت از آن رخت بر بندد، و اسراف و حق کشی در آن رایج شود، طبیعت نیز از دادن امکانات کامل خویش به فرمان الهی دریغ خواهد کرد.بر طبق روایات رسیده از حضرات معصومین ه یکی از مهمترین عوامل کمبود برکات زمین، نپرداختن حقّ زکات یعنی در واقع همان روزی فقرا و تهیدستان است که خداوند آن را در اموال صاحبان ثروت قرار داده است.
در حدیث معتبری حضرت امام باقر(علیه السّلام)فرمودند: در کتاب علی(علیه السّلام)یافتیم که رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرموده است:.
هرگاه از دادن زکات خودداری شود، زمین نیز برکات خویش را دریغ می نماید.(1).
به گفته سعدى:.
زکات مال به در کن که فضله رزرا(2) چو باغبان بزند بیشتر دهد انگور.
البته جریان این قانون درصورتی است که احکام شرعی ابلاغ شده باشد و مانعی هم برای انجام دادن آن، بر سر راه نباشد و جهاتی نیز از قبیل استدراج و تنعّم تدریجی سبب هلاکت ناگهانی و دادن مهلت برای امتحان بیشتر در میان نباشد.
از سوی دیگر، در جامعه ای که در آن عدالت و تقوا و نظامی مبتنی بر رعایت حقوق ضعفا حاکم باشد، طبیعت نیز به فرمان خدا سفره نعمتش را می گسترد و با آن جامعه، همسویی خواهد کرد.در این باره قرآن مجید می فرماید:.
وَلَوْ أنَّ أهْلَ الْقُری امَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنِا عَلَیْهِمْ بَرَکِاتٍ مِنَ السَّمِاءِ وَاهَرْضِ وَلِکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنِاهُمْ بِمِا کانُوا یَکْسِبُونَ؛(3).
اگر مردم آن قریه ها - که به هلاکت ابدی دچار گردیدند - اهل ایمان و تقوا بودند، برکات آسمان و زمین را بر آنان می گشودیم؛ ولی آنها پیام رسولان را تکذیب نمودند و ما نیز آنها را به دلیل کردار زشتشان، گرفتار عذاب خویش ساختیم.
در این خصوص، آیات دیگری هم وجود دارد که در آنها تقوا و عمل به دستورهای الهى، وسیله فراگیر شدن روزی و افزایش نعمت ها شمرده شده، که در این جا مجالی برای ذکر آنها نیست.(4).
بر این اساس، اسراف از این جهت که عملی برخلاف تقوا و ناشی از ستم پیشگی انسان است، گذشته از این که موجب نابودی امکانات زندگی و استمرار محرومیت نیازمندان است، زمینه غضب خداوند و نیز سلب نعمت از فرد و جامعه را فراهم می نماید. امام صادق(علیه السّلام)فرمود:.
إنَّ مَعَ الإسْرافِ قِلَّةُ الْبَرَکَةِ؛(5).
همانا اسراف همراه با کاهش و کمبود برکت - در نعمت های الهی - است.
استدراج مسرفین.
ممکن است بپرسید: چگونه اسراف، و سرپیچی از دستورهای الهی سلب نعمت را در پی دارد، در صورتی که ما شاهد افراد و جوامعی هستیم که با وجود اسراف و تبذیرهای بی شمار، غرق در نعمت و رفاهند و اثری از قحط و کمبود در میان آنان دیده نمی شود.پاسخ این است که: آن گونه که قبلاً اشاره شد، اسراف و تجاوز از حدود الهی جزیی از علّت زوال نعمت است، نه تمام آن. در حقیقت اسراف و معصیت زمینه ساز سلب نعمت به حساب می آیند؛ گرچه ممکن است، حکمت ها و جهات دیگری پیش آید، تا از تأثیر آن در این خصوص جلوگیری به عمل آورد. در مورد این مطلب قرآن کریم می فرماید:.
فَلَمّا نَسُوا مِا ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنِا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَىْءٍ حَتّی إِذا فَرِحُوا بِمِا أُوتُوا أَخَذْنِاهُمْ بَغتْةً فَاِذا هُمْ مُبْلِسُونَ؛(6).
پس آن گاه که موعظه و هشدارهای پیامبران را به فراموشی سپردند، درهای همه نعمت ها را بر روی آنها گشودیم، تا این که آنان به وجود این نعمت ها شادمان گشتند، ناگهان با دست انتقام خود آنان را برگرفتیم و حسرت همه آن لذّت ها و خوشگذرانی ها بر دل آنان باقی ماند.مرحوم امین الاسلام طبرسی - قدس سرّه - در ذیل این آیه از حضرت علی(علیه السّلام)نقل می کند:.
یَابْنَ آدَمَ، إذا رَأَیْتَ رَبَّکَ یُتِابِعُ عَلَیْکَ نِعَمَهُ فَاحْذَرْهُ؛(7).
ای انسان، هرگاه دیدی نعمت های الهی به سوی توپیاپی فرا می رسد، از او برحذر باشد.
باز ایشان در ذیل همین آیه از حضرت رسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل می کند:.
إذا رَأَیْتَ اللّهَ یُعْطِى عَلَی الْمَعِاصِى فَإنَّ ذلِکَ اسْتِدْراجُ مِنْهُ، ثُمَّ تَلا هذِهِ الآیَةَ؛(8).
هرگاه دیدی خداوند با وجود معصیت به تو نعمت می دهد، این از ناحیه او، استدراج به شمار می رود. آن گاه حضرت این آیه شریفه را تلاوت فرمودند.
استدراج این است که خداوند به انسان و یا جامعه معصیت پیشه فرصت و مهلت کافی دهد و نعمت های بیکران خویش را از همه سو به جانب آنان گسیل دارد، تا آن گاه که فساد و بی بندوبارى، تمامی حیات و زوایای زندگی آنان را در خود گرفت، ناگهان عذاب بی امان او، همه وجودشان را احاطه کرده، در کام خویش فرو برد؛ و چه بسیار اقوام و امت ها در طول تاریخ - که رشته های زیادی از فساد و فحشا در میان آنها رواج داشته - خداوند به جای انتقام فورى، به آنان مهلت داده و به عوض سلب نعمت، نعمتشان را افزون کرده است و زمانی که آنان در این راه به نهایت و اوج خود می رسیدند، حادثه ای مرگبار به فرمان الهی طومار زندگی آنها را درهم پیچیده و نابود می نموده است.
مقصود از ذکر این مختصر، یادآوری این نکته است که مرفّه بودن یک انسان و یا جامعه مسرف و بی بند وبار، نشانه لطف خداوند به آن فرد و یا جمعیت نیست؛ بلکه در حقیقت این نعمت ها و تمدید مهلتها خود جزیی از عذاب الهی برای آنان به حساب می آید؛ زیرا به فرموده قرآن کریم، آنها در این مدّت بر گناه و جرم خود می افزایند و سبب شدّت و افزایش هر چه بیشتر عذاب خداوند، درباره خویش می گردند:.
وَلا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْر لأَِنْفُسِهِمْ إِنَّمِا نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَلَهُمْ عَذاب مُهین؛(9).
کافران نپندارند که مهلت ما بدان ها برایشان بهتر است. ما به آنها فرصت می دهیم، تا بر گناهان خویش بیفزایند و برای آنان عذابی خوارکننده مقرر گشته است.
سبب تألیف
مدّت ها بود با توجّه به اهمیت این موضوع در نظام اقتصادی اسلام و از سوی دیگر رواج آن در بین قشر وسیعی از جامعه - که بعضاً به دلیل وجود ابهاماتی در پیرامون آن (به صورتی که مثلاً شخص نمی داند چه مواردی از مصرف، اسراف است و چه مواردی اسراف نیست) به حدود آن تجاوز می شود - در پی آن بودم تا به نوشته ای جامع - که حدود آن را به طور مفصّل و براساس مبانی فقهی اسلام بررسی کرده و توضیح داده باشد - دست یابم؛ تا این که در کتاب پرارزش عوائد الأیّام مرحوم ملا احمد نراقی - رضوان اللّه تعالی علیه - به این بحث برخوردم و ایشان سخن خود را در این باره این چنین آغاز می کند:.به طور مکرّر از اسراف، در قرآن و احادیث و کلماتِ علما سخن به میان می آید و آن را از کارهای حرام می شمرند؛ ولی در عین حال نیافتم کسی همه موارد آن را با تفصیل بحث کرده باشد، به صورتی که تمام جوانب اسراف از غیر آن جدا و ممتاز شود، بلکه با اجمال از آن گذشته اند با این که بیان و تشریح آن از امور مهم و لازم است.(10).
بنده که ریزه خوار خوان بزرگان اسلام هستم، ابتدا در نظر داشتم این بحث را، از همان کتاب برای استفاده عموم، ترجمه نمایم؛ ولی سپس به جهت رعایت اختصاری که در نوشته آن عالم گرانقدر، به کار رفته بود و نیز مسائل تازه ای که گذشت زمان و وضعیت جدید پیش آورده است، تصمیم گرفتم در حدّ توان خود با بضاعت اندک و با استفاده از آیات کریمه قرآن و به ویژه اخبار رسیده از اهل بیت عصمت و طهارت ه - که تکیه گاه اصلی در اکثر مباحث این نوشته است - این موضوع را دنبال کنم. پس از شروع، لطف و هدایت الهی نصیب شد و حاصل آن مجموعه ای است که در پیش رو دارید.مسأله اسراف، گرچه بلای جهانی و درد همه جوامع بشری است و توجّه بدان درهر کجا و هر دوره ای لازم است، ولی اکنون که کشور عزیز ما در راه خودکفایی و استقلال کامل به پیش می رود، تأکید بر روی صرفه جویی و پرهیز از اسراف و تبذیر در تمامی زمینه ها و سطوح، ضرورت قطعی و اهمیت بالاتری دارد: و لذا به نظر می رسد وجود این گونه نوشته ها، خالی از نفع نباشد.
اینجا دو نکته را یادآوری می کنم: اول آن که در این کتاب، اسراف در بعد اقتصادی آن مطرح است و موضوعاتی هست که ممکن است تحت عنوان اسراف قرار گیرد، ولی نه از جهت (اتلاف و تضییع مال) بلکه از آن رو که از مصادیق اتلاف نعمتند و غالب و یا تمامی آنها جنبه های اخلاقی و یا حقوقی و... دارند ولذا از بحث پیرامون آنها در این کتاب خودداری شده است.
دوم آن که در این مجموعه، سعی بر این بوده است تا آن جا که به نظر نگارنده رسیده، مسائل و موضوعات اصلی در باب اسراف مطرح شود ولذا از تفصیل و تطویل در ذکر آمار و شواهد تاریخى، اقتصادی و اجتماعی صرف نظر شده و آنچه از این موارد آمده، تنها به عنوان نمونه و در حدّ ذکر مثال است.
در پایان از باب (مَن لَمْ یَشْکُرِ الْمَخْلُوقَ لَمْ یَشْکُرِ الْخِالِقَ) بر خود لازم می دانم بدین وسیله از دوست فاضل و بزرگوارم جناب آقای اسماعیل اسماعیلی - که پس از مطالعه این نوشتار با پیشنهادهای سودمند خود، در برخی موارد راهگشای اصلاحاتی در این کتاب شد - صمیمانه سپاسگزاری کنم.
از خداوند متعال عاجزانه می خواهم تا این عمل ناچیز را به درگاه باعظمت خویش بپذیرد و همواره ما را از لغزش دراندیشه و عمل، نگاهبان باشد و ما را از ورود درجرگه (مسرفان) محافظت فرماید. إنّه قریب مجیب.
پی نوشت :
1. وسائل الشیعه، ج6، باب3 از ابواب ماتجب فیه الزکاة، حدیث 12.
2. رز: درخت انگور.
3. سوره اعراف (7) آیه 96.
4. نک: مائده (5) آیه 67 و هود (11)، آیه 52.
5. وسائل الشیعه، ج15، ص261.
6. انعام (6) آیه 44.
7. مجمع البیان، ج4، ص302، ذیل همین آیه.
8. مجمع البیان، ج4، ص302، ذیل همین آیه.
9. آل عمران (3)، آیه 178.
10. عوائد الأیّام، ص216.
/س