حضور زنان در صحنههاي دفاع از پيامبران
زن و مرد در صحنههاي مختلف كنار هم هستند. اصلاً بعضي وقتها نقش زن بيش از مرد بوده است. حضرت موسي را پنج زن نجات داد. فرعون تصميم گرفته بود، هرزني پسر زاييد، بكشد. چون به او گفته بودند امسال يك خانمي يك پسري ميزايد كه كاخ تو را زير و رو ميكند. گفت: تمام زنهايي كه پسر زاييدند، بچهشان بايد سر بريده شود. مادر موسي، موسي را زاييد. وحشت كرد. خدا « وَ أَوْحَيْنَا إِلىَ أُمِّ مُوسى» (قصص/7) وحي كرد كه شيرش بده. در جعبه بگذار و در دريا بيانداز. اين يك مادر موسي... «وَ قَالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ» (قصص/11) به خواهرش گفت: عقب رودخانه برو و ببين كه سرنوشت اين چه شد؟ منتهي جيغ نزني. خيلي آرام برو. مثل وزارت اطلاعات طوري حركت كن كه امروزيها چه ميگويند؟ ميگويند: نسوزد. سوژه نسوزد. «وَ قَالَتْ لِأُخْتِهِ» خواهر موسي عقب رودخانه رفت و ديد كه فرعون كنار رودخانه نشسته است. جعبه را گرفت و ديد يك نوزاد است. گفت: خيلي خوب! ما بنا بود كه هرپسري را بكشيم. اين هم يك پسر است. زن فرعون دويد و گفت: بابا اين را معلوم نيست كه چه كسي زاييده است؟ اين را آب آورده است. ما هم كه بچهدار نميشويم. اين بچه، بچهي ما باشد. هيچي! با يك نهي از منكر راي فرعون را زد. اين هم زن سوم. زن اول زاييد و شيرش داد و در دريا انداخت. زن دوم دنبال رودخانه رفت تا ببيند چه ميشود؟ زن سوم زن فرعون بود كه جلوي كشتن را گرفت. خوب! حالا بچه شير ميخواهد. هر دايهاي را آوردند، سينهي دايه را نميمكيد. ميدانيد چرا؟ براي اينكه قرآن ميگويد: «وَ أَوْحَيْنَا إِلىَ أُمِّ مُوسىَ أَنْ أَرْضِعِيهِ» (قصص/7) گفتيم: شيرش بده. كسي كه شير مادر را بخورد، ديگر شير غير مادر را دهان نميكند.
ما هنوز شير اسلام را نخوردهايم. اگر ما شير اسلام را بمكيم و بخوريم. اصلاً مكتبهاي شرقي و غربي و قانونها و بين الملل پهلوي ما مزه نميكند. اينها كه هرساعتي بغل يك بين الملل تاب ميخورند، اينها شير اسلام را نخوردند. ما اگر شير قرآن را بچشيم، ديگر كتاب ديگري پهلوي ما مزه نميكند. من ادعا نميكنم كه شير قرآن را مكيدم. ميتوانم بگويم: يك ميلياردم از يك قطره، يك خرده، يك ذره، قرآن را چشيدم. يك ذرهاي به اندازهي يك سر سوزن! به همين مقداري كه با قرآن آشنا شدم، هر كتابي ميخوانم پهلويم مزه نميكند. كتابهايي كه مثلاً چند هزار ساعت رويش تحقيق شده است. ميخوانم ميگويم: بهترش در قرآن هست. اين پهلوي اين چيزي نيست. اين مهم است. اين منتهي چون... بهترش در قرآن هست. يعني اگر كسي شيريني يزد را بخورد، ديگر اين شيرينيهاي بلژيكي و مكزيكي و اينها را مي خورد ميگويد: اينها چه است؟ باقلواي يزد بهتر است. غذاهاي سنتي را كسي بخورد، تازه بعد از همهي غذاهاي رنگارنگ... باز حالا تابلو زدند ديزي سنتي! يعني باز رفتند سراغ گوشت گوسفند و آبگوشتهاي محلي!
مادر موسي، خواهر موسي، زن فرعون، بعد زن خود موسي، دختر شعيب، كه موسي بزرگ شد و داماد شد و اينها! يعني در ماجراي موسي، مرد يكي بود و زن چهارتا! در كربلا زينب بود. در مكه هاجر كنار ابراهيم بود. در كنار پيغمبر خديجه هم بود. يعني زن و مرد در همهي كارها دوش به دوش هم بودند. اينجا در نفرين هم گفت: خانم بياور. جانمان را هم ميآوريم. خانم زهرا بود. حالا زهرا يكي بود. چرا ميگويد: «نساء»؟ در قرآن موارد زيادي است كه يكي است ولي جمع ميآورند. اين در فرهنگ قرآن زياد است.
منبع:http://www.qaraati.net
/س
ما هنوز شير اسلام را نخوردهايم. اگر ما شير اسلام را بمكيم و بخوريم. اصلاً مكتبهاي شرقي و غربي و قانونها و بين الملل پهلوي ما مزه نميكند. اينها كه هرساعتي بغل يك بين الملل تاب ميخورند، اينها شير اسلام را نخوردند. ما اگر شير قرآن را بچشيم، ديگر كتاب ديگري پهلوي ما مزه نميكند. من ادعا نميكنم كه شير قرآن را مكيدم. ميتوانم بگويم: يك ميلياردم از يك قطره، يك خرده، يك ذره، قرآن را چشيدم. يك ذرهاي به اندازهي يك سر سوزن! به همين مقداري كه با قرآن آشنا شدم، هر كتابي ميخوانم پهلويم مزه نميكند. كتابهايي كه مثلاً چند هزار ساعت رويش تحقيق شده است. ميخوانم ميگويم: بهترش در قرآن هست. اين پهلوي اين چيزي نيست. اين مهم است. اين منتهي چون... بهترش در قرآن هست. يعني اگر كسي شيريني يزد را بخورد، ديگر اين شيرينيهاي بلژيكي و مكزيكي و اينها را مي خورد ميگويد: اينها چه است؟ باقلواي يزد بهتر است. غذاهاي سنتي را كسي بخورد، تازه بعد از همهي غذاهاي رنگارنگ... باز حالا تابلو زدند ديزي سنتي! يعني باز رفتند سراغ گوشت گوسفند و آبگوشتهاي محلي!
مادر موسي، خواهر موسي، زن فرعون، بعد زن خود موسي، دختر شعيب، كه موسي بزرگ شد و داماد شد و اينها! يعني در ماجراي موسي، مرد يكي بود و زن چهارتا! در كربلا زينب بود. در مكه هاجر كنار ابراهيم بود. در كنار پيغمبر خديجه هم بود. يعني زن و مرد در همهي كارها دوش به دوش هم بودند. اينجا در نفرين هم گفت: خانم بياور. جانمان را هم ميآوريم. خانم زهرا بود. حالا زهرا يكي بود. چرا ميگويد: «نساء»؟ در قرآن موارد زيادي است كه يكي است ولي جمع ميآورند. اين در فرهنگ قرآن زياد است.
منبع:http://www.qaraati.net
/س