فرآيند مديريت فرهنگي

همان طور که مي دانيم مديريت يک فرآيند يا فراگرد مشتمل بر مجموعه اي از فعاليت هاي منظم و مرتبط با يکديگر است. مديريت فرهنگي نيز از اين امر مستثنا نيست. نهايت اين که تفاوت مديريت فرهنگي با ساير مديريت ها (صنعتي، بازرگاني و...) نه در اسم اين فعاليت ها، بلکه در نحوه و محتواي اين گونه فعاليت هاست. در اين فصل به طور خلاصه با فرآيند مديريت فر هنگي و نوع فعاليت ها و نحوه انجام و محتواي آنها آشنا خواهيم شد. آنگاه نحوه ي طراحي يک فعاليت فرهنگي را به اختصار
شنبه، 9 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فرآيند مديريت فرهنگي
فرآيند مديريت فرهنگي
فرآيند مديريت فرهنگي


همان طور که مي دانيم مديريت يک فرآيند يا فراگرد مشتمل بر مجموعه اي از فعاليت هاي منظم و مرتبط با يکديگر است. مديريت فرهنگي نيز از اين امر مستثنا نيست. نهايت اين که تفاوت مديريت فرهنگي با ساير مديريت ها (صنعتي، بازرگاني و...) نه در اسم اين فعاليت ها، بلکه در نحوه و محتواي اين گونه فعاليت هاست. در اين فصل به طور خلاصه با فرآيند مديريت فر هنگي و نوع فعاليت ها و نحوه انجام و محتواي آنها آشنا خواهيم شد. آنگاه نحوه ي طراحي يک فعاليت فرهنگي را به اختصار توضيح خواهيم داد.
مديريت فرهنگي، در حوزه خرد يا کلان، متشکل از فعاليت هايي منظم است که آن را در قالب مراحل اين فرآيند تعريف مي کنيم. اين مراحل عبارتند از:
1. شناخت وضعيت موجود؛.
2. شناخت وضعيت مطلوب؛
3. شناسايي راه حل هاي اصلي و جايگزين؛
4. گزينش بهترين راه حل ها؛
5. اجرا؛
6. نظارت؛
7. ارزشيابي.
نکته مهم اين است که اين فرآيند، يک فرآيند چرخه اي است؛ يعني نتايج ارزشيابي، زمينه اي براي اجراي دور جديد فعاليت هاي فرهنگي است که خود اين چرخه را مجدداً طي مي کند.
البته گاه از اين مراحل، در قالب سه مرحله ي عمده ي برنامه ريزي (شامل فعاليت هاي 1 الي 5)، اجرا (فعاليت 6) و ارزيابي (فعاليت 7 و 8) ياد مي شود.
برنامه ريزي
اجراي برنامه
ارزيابي
اکنون به تفصيل هر يک از فعاليت هاي ياد شده را مورد بررسي قرار مي دهيم.

1. شناخت وضعيت موجود

هرگونه فعاليت و برنامه ريزي فرهنگي بايد مبتني بر شناخت تحليلي، عميق، دقيق و همه جانبه از وضعيت موجود باشد. به هر ميزان وضعيت موجود بيشتر و بهتر شناخته شود، امکان طراحي و اجراي مطلوب برنامه ها و فعاليت هاي فرهنگي مناسب، بيشتر خواهد بود.
در شناخت وضعيت موجود، مؤلفه هاي مهمي بايد مد نظر قرار گيرد که اهم آنها بدين شرح است:

1- 1. مخاطب شناسي

مخاطبين مديريت هاي فرهنگي، «انسان ها» هستند. شناخت انسان ها، در واقع، شناخت روحيات، نيازها، قابليت ها، توانايي ها و ويژگي هاي آنان است. مراد از مخاطب شناسي، تنها شناخت شناسنامه اي مخاطبان نيست؛ گرچه اطلاع از سن و گستره ي سني مخاطبين، نوع خانواده و اموري از اين دست تا حدي راهگشاي مديران فرهنگي در طراحي و اجراي برنامه هاي فرهنگي است، اما آنچه از مخاطب شناسي مدنظر است، چيزي بسيار فراتر از اين است. در واقع شناخت مخاطبان، تطبيق مباحث انسان شناسي و روان شناسي بر آنان و يافتن دقيق ويژگي ها، نيازها، توانايي ها، روحيات و استعدادهاي ايشان است تا از اين منظر:
اولاً، برنامه ها متناسب با اين ويژگي ها طراحي شود؛
ثانياً، از آنجا که مديريت، اجراي کار توسط ديگران است و با عنايت به اصل مهم مشارکت -که پيش از اين توضيح داده شد- استفاده از مخاطبين در اجراي برنامه ها امکان پذير گردد.
تنويع و تنوع فعاليت ها و بر نامه هاي فرهنگي بر حسب اموري از جمله مخاطب شناسي امکان پذير مي باشد. لحاظ اين امر، حتي در فعاليت هاي جزئي مديريت هاي فرهنگي نيز ضرورت دارد؛ مثلاً تا يک سخنران نداند که براي چه کساني سخن مي گويد، نمي تواند محتواي سخن خود را تنظيم نمايد و شيوه ي درست ارائه آن را انتخاب کند. از اين لحاظ مديرت فرهنگي به مثابه ي طبيبي مي ماند که بدون شناخت دقيق بيمار خويش، ممکن است آنچه براي او تجويز مي کند، در حقيقت عامل تشديد بيماري يا ايجاد مرضي ديگر در او باشد.
يک مبلغ و سخنران مذهبي نيز بايد از ميزان فهم و درک و توانايي فکري و نيز نوع نيازهاي مخاطبين خود به خوبي آگاه باشد تا بتواند يک سخنراني يا نشست علمي موفق را ارائه دهد. متأسفانه از جمله عوامل جدي آسيب زا در فعاليت هاي فرهنگي کشور پس از انقلاب، به ويژه در حوزه فرهنگ ديني، بي توجهي به اين مهم بوده است. تهيه شناسنامه ي فرهنگي براي مساجد کشور که بخشي از آن به مخاطب شناسي اختصاص داشته باشد، کمترين و البته مهم ترين ابزاري است که مي توانست مبلغان و فعالان مذهبي را به سمت ارائه برنامه هاي کارساز فرهنگي بکشاند، نه آن که هر سال مردم يک محله، مواجه با سخنراني هاي تکراري و خسته کننده و گاه متضاد با سال قبل باشند!
در واقع، مخاطب شناسي يافتن پاسخي براي اولين پرسش مهم در برنامه ريزي هاي فرهنگي است و آن پرسش اين است که: «برنامه ها براي چه کساني به اجرا در مي آيد؟»
توجه داشته باشيم که يک برنامه ي فرهنگي، هنگامي مي تواند مؤثر و موفق عمل نمايد که بر اساس توانايي ها و نيازهاي مخاطبين در حال و آينده تدوين شده باشد و اين کار ممکن نيست، مگر آن که طراحان برنامه هاي فرهنگي اطلاعات مناسب و کاملي از توانايي ها جسمي، روحي، سني و رواني مخاطبين خود داشته باشند و از اين اطلاعات در هر قسمت از بر نامه ي طراحي شده، به وضوح استفاده نمايند» (1).

1- 2. موقعيت شناسي

گفتيم که فرهنگ در تار و پود يک جامعه ريشه دوانده، جلوه ها و نمودهاي خاصي دارد. دومين گام در فرآيند طراحي برنامه هاي فرهنگي درباره مکان و موقعيتي است که برنامه ي فرهنگي در آن اجرا خواهد شد. به بيان ديگر، موقعيت شناسي، يافتن پاسخي براي دومين پرسش مهم است: «برنامه در چه موقعيتي به اجرا در مي آيد؟» اين مکان شامل محله، بخشي از محله، مدرسه، باشگاه و... هر موقعيت فيزيکي و جغرافيايي ديگر مي شود. مراد از موقعيت، علاوه بر مکان فيزيکي خاص اجراي يک برنامه، شامل محيط طبيعي و جغرافيايي که در بردارنده آن محيط ويژه است، نيز مي شود. في المثل، اجراي طرح فرهنگي، پاسخ به سؤالات دانش آموزان منطقه 2 شهر شيراز، شامل موقعيت مدارس و البته در گستره موقعيتي شهر شيراز است. در اينجا شناخت امکانات و وضعيت مدارس و نيز در دست داشتن شمايي کلي از شهر شيراز، حايز اهميت است.
بديهي است که صرف خصوصيات فيزيکي يک موقعيت مد نظر نيست، بلکه شامل آثار و ابنيه فرهنگي و اجتماعي آن نيز مي شود. بدين لحاظ موقعيت شناسي علاوه بر شناخت جغرافيايي، جامعه شناسي و فرهنگ شناسي آن موقعيت را نيز شامل مي شود. از اين رو شناخت شخصيت ها، اماکن، آداب و رسوم و... نيز از جمله مؤلفه هاي موقعيت شناسي است.

1- 3. جريان شناسي

شناخت جريان هاي فرهنگي موجود در هر جامعه، احزاب و فعاليت هاي سياسي آنها و نوع تفکرات رايج در هر جامعه و -از اين رو- اشخاص صاحب فکر و نفوذ در آن جامعه، از ديگر ضرورت هاي لازم بر اي شناخت وضعيت موجود است.

1- 4. امکانات

از آنجا که اجراي برنامه ها و فعاليت هاي فرهنگي بدون ابزارها و امکانات غير ممکن است، بر يک مدير فرهنگي است که در وهله نخست، امکانات و منابع مادي موجود را نيز به خوبي برآورد نمايد تا از کاستي ها مطلع گشته و از اين امکانات نيز به نحو مطلوبي در برنامه ها استفاده نمايد.

1- 5. شناخت مشکلات و موانع

در مسير شناخت وضعيت موجود، شناخت مشکلات و موانع نيز ضروري است. مراد از مشکلات، دشواري ها و عوامل مخلّ يا مزاحم فرا روي فعاليت هاي فرهنگي است که به نوعي بازگشت به موارد قبلي دارد؛ يعني لازمه ي شناخت مخاطبان، جريانات و شناسايي مشکلات و تنگناهاي فرا روي کار فرهنگي نيز مي باشد؛ اما به لحاظ اهميت آن، نگاه ويژه اي را مي طلبد.
در مجموع، داشتن حداقل آگاهي ها از انسان ها، ملت ها، کشورها، فرهنگ ها، تاريخ، جغرافيا، منابع طبيعي، مذاهب، نژادها، ترکيب هاي جمعيتي مردان، زنان و... براي مديرت هاي کلان فرهنگي ضروري است. براي يک مدير فرهنگي شناخت کمّي و کيفي از وضعيت انساني، اجتماعي، اقتصادي، آموزشي، سياسي و ديني منطقه ي خود، ضروري است.
بديهي است که اين شناخت، بايستي همه جانبه، عميق و دقيق بوده و البته همراه رعايت «اولويت ها» باشد؛ يعني رهيافت شناخت وضعيت موجود، تجزيه و تحليل آن وضعيت و درجه بندي پتانسيل و امکانات و مشکلات و موانع مي باشد.

2. شناخت وضعيت مطلوب

دومين مرحله در فرآيند مديريت فرهنگي، شناخت کامل وضعيت مطلوب است. مراد از وضعيت مطلوب، در واقع همان هدف ها و مقاصد فرهنگي است؛ يعني مي خواهيم به کجا و به چه چيزي برسيم؟
براي اين کار، مديريت هاي فرهنگي بايد اهداف خويش را بشناسند. اين اهداف معمولاً در دو دسته ي اهداف کلي و جزئي قرار مي گيرند. البته اهداف کلي معمولاً در اساسنامه هاي سازمان ها و مراکز، ارائه مي شود و اگر هم چنين نباشد، معمولاً دورنمايي از آنها در اذهان غالب مديران، موجود است. اما مهم تر از اهداف کلي، اهداف جزئي است که معمولاً تعيين و تبيين آن، کار دشوار و سختي است. چشم اندازي کلي از مطلوب خود داشتن، امر سختي نيست، اما آنگاه که اين امر قالب تشخيص و جزئيت به خود مي گيرد و بايستي ابعاد و زواياي آن روشن شود، دشواري و صعوبت آن آشکار مي گردد.
بديهي است هر چقدر بيشتر و بهتر بدانيم که مطلوب ما چيست، انگيزه ما از فعاليت بيشتر مي شود و کارها سمت و سوي خود را مي يابد و از اتلاف هزينه ها و منابع و نيز خستگي ها و آزردگي ها کاسته مي شود.
در ترسيم هدف هاي فرهنگي بايد توجه داشته باشيم که:
اولاً اين هدف ها قابل فهم باشند. هدف هاي مبهم و غير قابل درک نمي توانند فعاليت هاي فرهنگي را قرين موفقيت سازند و اساساً ارزيابي آنها را غير ممکن مي سازند.
ثانياً هدف ها بايد قابل اجرا و دست يافتني باشند.
ثالثاً هدف ها بايد مرتبط با يکديگر و مؤيد هم باشند.
رابعاً هدف ها بايد همه جانبه باشند؛ زيرا مخاطب برنامه هاي فرهنگي، انسان ها هستند و فرهنگ در عمق روح انسان ها ريشه دارد و در رفتار و احساسشان نمود مي يابد. از اين رو هدف هاي فرهنگي بايستي هم هدف هايي شناختي (مربوط به سطح باورها و شناخت هاي آدميان) باشند و هم احساسات و عواطف آدميان را پرورش دهند و تأمين کنند و هم هدايت کننده ي رفتارهاي آدميان باشند.
از اين رو در فعاليت هاي فرهنگي نظير سمينارها، نشست ها، اردوها، مراسم مذهبي و... بايد به روشني هر يک از مؤلفه هاي ياد شده، تأمين شود.

3. شناسايي راهکارها

پس از شناخت وضعيت موجود و مطلوب، سومين گام اساسي در فرآيند مديريت، شناخت راهکارها براي دستيابي به اهداف و مقاصد است. در اينجاست که سه مقوله ي برنامه ها، فعاليت ها و روش هاي فرهنگي ظاهر مي شود. هر برنامه ي فرهنگي، مشتمل بر يک يا چند فعاليت، و هر فعاليت با استفاده از روش هاي گوناگون و متنوعي قابل اجرا است؛ درست مانند برنامه ي درسي که مشتمل بر عناوين درسي و آنها خود شامل سرفصل ها و موضوعات خاص اند که با فنون و شيوه هاي مختلف قابل ارائه هستند.
اجراي اين مرحله، که از اهميت بسياري برخوردار است و البته عينيت و نمود خارجي نيز دارد، نيازمند دانش، تجربه و ذوق هنري است. به هر ميزان مدير از دانش بيشتري در حوزه ي مديريت فرهنگي برخوردار باشد و مطالعات تطبيقي داشته باشد و بيشتر بتواند از يافته هاي ديگران بهره مند گردد و نيز خود تجربه کاري مناسبي در حوزه مديريت فرهنگي داشته باشد و به علاوه ذوق و خلاقيت کاري داشته باشد، بيشتر مي تواند نامه ها، فعاليت ها و روش هاي ابتکاري و نوي را در جهت دستيابي به اهداف فرهنگي به کار گيرد. بدين منظور علاوه بر اين که دوره هاي آموزشي مستمر براي مديريت هاي فرهنگي ضروري است، ارائه بولتن هاي اطلاع رساني از فعاليت هاي فرهنگي گذشته و حال در جوامع و نيز فراهم کردن امکان تبادل تجربيات براي مديران فرهنگي يک امر حياتي است. البته اصل مهم «مشورت» در برنامه ريزي نيز در اين مرحله جايگاه خاصي دارد.
نکته مهم در اين مرحله، اين است که يک مدير فرهنگي بايد بتواند طيف گسترده و متنوعي از فعاليت ها، برنامه ها و روش ها را در ابتدا پيش بيني نمايد؛ آنگاه بر حسب ميزان تطابق با وضعيت موجود و لحاظ مسائل مبنايي و ارزشي ديگر، راهکار مناسب را برگزيند.
برنامه هاي فرهنگي
برنامه هاي فرهنگي مشتمل بر مجموعه اي از فعاليت هاي فرهنگي است که براي دستيابي به اهداف فرهنگي طراحي مي شوند. از آنجا که برنامه ها تابعي از زمان، قدرت و محتواي غالب برنامه است، انواعي از برنامه هاي فرهنگي قابل تصور است؛ مثلاً به لحاظ زمان، دو نوع برنامه وجود دارد.
1. برنامه ي بلند مدت که گاه از آن به برنامه هاي استراتژيک يا راهبردي نيز ياد مي شود و معمولاً براي يک دوره ي زماني چندساله (5 تا 10ساله) طراحي مي کنند. 2. برنامه ي کوتاه مدت يا برنامه هاي تاکتيکي و اجرايي که مقطعي و معمولاً يکساله يا کمتر از اين است؛ حتي برنامه هاي کوتاه مدت يک روزه تا سه روزه نيز قابل طرح است (2).
از سوي ديگر بر حسب توزيع قدرت و نقش عوامل اجرايي، برنامه ها به دو نوع متمرکز و غير متمرکز و نيز برنامه از بالا به پايين و از پايين به بالا تقسيم مي شود. به لحاظ محتوايي نيز بر حسب اين که محتواي غالب برنامه کدام يک از ابعاد فرهنگي را پوشش مي دهد يا بيشتر ناظر به کدامين سطح از شخصيت آدمي است، با برنامه هاي گوناگوني مواجه هستيم. از اين منظر گاه برنامه را به بر نامه هاي دانشي (ارائه اطلاعات و افزايش آگاهي هاي مخاطبان) برنامه هاي توانشي (ايجاد مهارت هاي خاص در مخاطبين) و برنامه هايي نگرشي (ايجاد نگرش خاص در مخاطبين) تقسيم مي کنند. همچنين نامگذاري برنامه ها به ورزشي، اخلاقي، مذهبي و... از اين حيث مي باشد.
نامگذاري ها و انواع ديگري از برنامه هاي فرهنگي وجود دارد که در اينجا از بيان آن صرف نظر مي کنيم (3).
در هر حال يک برنامه ي فرهنگي، بايد ويژگي هاي زير را دارا باشد:
- روشن و دقيق؛
- آسان، قابل فهم و قابل اجرا؛
- انعطاف پذير؛
- مشخص بودن انواع فعاليت ها؛
- در راستاي اهداف کلان مديريت فرهنگي؛
- مبتني بر کارشناسي هاي لازم؛
- و... .
براي تهيه يک برنامه بايد به پرسش هاي زير پاسخ داد:
- هدف يا هدف هاي برنامه چيست؟
- مسئول يا مسئولين اجرا چه کساني هستند؟
- محدوده ي زماني اجراي برنامه چه موقع است؟
- مخاطبان برنامه چه کساني هستند؟
- هزينه هاي اجراي برنامه چه اندازه است؟
- محتواي برنامه چيست؟
- نحوه ي اجراي برنامه چگونه خواهد بود؟
- ضرورت اجراي برنامه چيست؟
- همخواني اهداف، محتوا و فعاليت ها چگونه است؟
مثال: «به منظور افزايش باورهاي ديني دانشجويان مقطع کارشناسي ارشد، رشته مديريت صنعتي دانشگاه تهران و التزام عملي هر چه بيشتر آنها به آموزه هاي ديني، برنامه اي با عنوان «سفر به آسمان معني» در سه ماهه ي تابستان 1383 از طرف نهاد نمايندگي رهبري دانشگاه تهران، در اردوگاه شهيد هاشمي نژاد در مشهد مقدس با هزينه اي مشتمل بر ده ميليون تومان با مجموعه فعاليت هاي: کلاس هاي آموزشي در موضوعات مرتبط (روزانه 3 ساعت)، اردوها (مجموعاً 3 اردو)، نشست هاي علمي (6نشست)، ميزگرد (مجموعاً 5 ميزگرد)، پرسش و پاسخ با مسئولان فرهنگي کشور، ديدار با فرهيختگان و برگزاري مراسم معنوي هفتگي با مشارکت دانشجويان برگزار خواهد شد».

فعاليت هاي فرهنگي

فعاليت فرهنگي در معناي عام آن به هر نوع کاري که در مديريت فرهنگي انجام مي گيرد، اطلاق مي شود. از اين منظر، هر يک از مراحل فرآيند مديريت فرهنگي، حتي برنامه ريزي، مي تواند نوعي فعاليت فرهنگي باشد؛ اما در معناي خاص آن، فعاليت هايي از قبيل برگزاري نشست، ميزگرد، نمايش، سرودخواني، شب شعر، روزنامه ي ديواري، نشريه، مسابقات علمي و کارهايي از اين دست مي باشد. در واقع، فعاليت هاي فرهنگي، قسمت ملموس، محسوس و عينيت يافته ي برنامه هاي فرهنگي هستند که در جهت دستيابي به اهداف مورد نظر از اين برنامه ها، طراحي و اجرا مي شوند. بديهي است وجه فارق يک فعاليت فرهنگي، از يک برنامه فرهنگي، جدا از آنچه گفته شد، در تشخص و تعين بيشتر، زمان بري محدودتر، اهداف جزئي تر و هزينه هاي کمتر نيز مي باشد. در واقع، نسبت برنامه فرهنگي به فعاليت فرهنگي مانند نسبت نرم افزاري فرآيند مديريت فرهنگي به سخت افزاري آن مي باشد. يک فعاليت فرهنگي در صورتي موفقيت آميز خواهد بود که علاوه بر آنچه در خصوص برنامه هاي فرهنگي گفته شد، واجد شرايط زير نيز باشد:
- هزينه بري کمتر در عين بازدهي بيشتر؛
- مشخص بودن نقش ها و وظايف افراد شرکت کننده در فعاليت؛
- متناسب بودن با ذوق و سليقه مخاطبان و داشتن جذابيت هاي فراوان؛
- هماهنگي با ارزش ها و معيارهاي اسلامي؛
- رسانندگي پيام به بيشترين مقدار به مخاطب؛
- داشتن کمترين ميزان خطا در پيام رساني؛
- متناسب بودن با فرهنگ بومي و ملي مخاطبان؛
- فراهم کردن مشارکت بالاي مخاطبان؛
-و ... .

شيوه هاي فرهنگي

يک فعاليت فرهنگي، مشتمل بر روش هاي گوناگوني است که آن فعاليت را شکل مي دهند. در واقع روش ها اجزاي تشکيل دهنده ي يک فعاليت فرهنگي هستند. مثلاً برگزاري يک نقد فيلم، مي تواند به دو شيوه ي طرح سؤال به صورت شفاهي يا با اخذ سؤالات کتبي و نيز نقد فيلم بدون ارائه بخش هايي از آن يا با ارائه بخش هايي از آن و نيز با حضور چندين بازيگر برجسته آن فيلم يا بدون حضور آنها، همراه با قرائت متن هاي مشخص از سخنان برخي از بزرگان و صاحب نظران در ارتباط با فيلم و سينما يا بدون آن، يا خواندن متني حاوي يک شعر يا يک پيام اخلاقي و... صورت گيرد. هر يک از اين شيوه ها، تأثيرات خاصي بر مخاطبان دارد. تأثيرگذاري يک فعاليت فرهنگي، بسته به ميزان کار آمدي و اثربخشي روش هاي اجرايي آن فعاليت است. هر قدر يک فعاليت از روش هاي متنوع تر و بيشتري برخوردار باشد، جذاب تر و دلنشين تر خواهد بود و مخاطبان بيشتري را به خود جذب مي کند و تازگي و طراوت آن همچنان باقي خواهد بود.
در گزينش يک برنامه، براي رسيدن به اهداف فرهنگي، بايد کوشيد تا در وهله ي نخست برنامه ها، فعاليت ها و روش هاي متعدد و گوناگوني مورد شناسايي قرار گيرد و از ميان آنها بر حسب معيارهايي چون جديد و تکراري بودن، ارزشي بودن و همخواني بيشتر با اصول مديريت فرهنگي، يکي را برگزيد.
گزينش يک برنامه از ميان برنامه هاي متعدد و پس از آن گزينش فعاليت هاي خاص، بايستي بر اساس اصل «ضرورت» صورت گيرد؛ بدين معنا که مدير بايد بتواند به خوبي بر ضرورت اتخاذ و اجراي يک برنامه دليل بياورد. بدون شک آنچه در مراحل پيش از اين انجام گرفته است -يعني شناسايي وضع موجود و مطلوب و پيش بيني و تحليل پيامدها و عواقب برنامه ها- مي تواند ضرورت يک برنامه را مبرهن و آشکار سازد. توجه داشته باشيم که تبيين ضرورت يک برنامه و فعاليت فرهنگي، جايگاه بسيار مهمي در فرآيند مديريت فرهنگي دارد؛ به گونه اي که اگر اين ضرورت به خوبي تبيين نشود و پس از اجراي برنامه عدم ضرورت آن آشکار گردد، نتيجه ي آن، صدمه و ضربه ي کاري بر پيکر فرهنگ خودي است. «بسياري از مواقع در نگاه اول، حضور يک طرح يا برنامه فرهنگي به شدت احساس و يا ارائه آن در اولويت حرکت قرار مي گيرد، اما با دقت در فعاليت ها و برنامه هاي موجود در سطوح مختلف جامعه، به دليل مشاهده فعاليت هاي مشابه، اين اولويت فکري و احساس نياز مبرم رنگ باخته و چه بسا در نهايت عدم ضرورت ارائه آن مطرح مي شود» (4).
پس از تصميم گيري در خصوص يک برنامه، نوبت به اجراي آن مي رسد.

اجرا

اجراي برنامه ها و فعاليت هاي فرهنگي، بايد با رعايت اصول و ضوابطي انجام گيرد که در کتاب هاي مديريتي مورد بحث و بررسي قرار گرفته است؛ نکته ي مهم، قاطعيت در اجراست. به اين معنا که يک مدير بايد خود را موظف به اجراي برنامه بداند و قاطعانه و با جديت هر چه بيشتر، برنامه را به اجرا درآورد، و از دشواري هاي کار خسته نشود، و در مقابل فشارها از خود مقاومت منطقي نشان دهد و با توکل به خداوند کار خويش را به پيش برد. از جمله نکات مهم مديريتي اين است که «مديريت، اجراي کار توسط ديگران است». مدير بايد نقش اداره کننده -نه مجري- را داشته باشد و به زيردستان و عوامل اجرايي خود اعتماد کند. افزون بر همه ي نکات ذکر شده، بايد توجه داشت که اجراي برنامه بايد طبق دستور کار و طرح انجام گيرد، نه آن که از برنامه تخطي شود؛ به عبارت ديگر اجرا بايد بر مدار برنامه باشد نه خارج از آن مدار.

نظارت و ارزيابي

دو مرحله ي پاياني فرآيند مديريت فرهنگي، نظارت و ارزيابي است؛ با اين تفاوت که «نظارت» همراه عمل و فعاليت، و «ارزيابي» پس از پايان فعاليت است. نظارت، دقت در اجراي صحيح و درست و به موقع برنامه ها و فعاليت ها و همخواني و انطباق آنها با اصول مديريتي است. ارزيابي (نهايي) علاوه بر اين، سنجش نتايج و پيامدهاي فعاليت ها و بررسي ميزان تحقق اهداف و بازخوردگيري از برنامه و فعاليت است. به همين جهت، بسياري از مديران از اين مرحله ي مديريت استقبالي نمي کنند و به آن کم توجه يا بي اعتنا هستند. در هر حال، ارزيابي، از سويي تعيين کننده ي ميزان دستيابي ما به اهداف و از سوي ديگر، ساز و کار کشف و تصحيح انحرافات مهمي است که در برنامه ها رخ داده است؛ تا از اين رهگذر بتوان فعاليت ها را در مسير صحيحي قرار داد.
آنچه در ارزيابي مهم است وضع و تعيين ملاک ها و معيارها و به عبارت ديگر موازين ارزيابي است که بايستي صريح، روشن و شفاف و حتي المقدور کمي باشند.
اگر اين معيارها پيچيده يا خالي از دقت لازم باشند، از کارايي و اثربخشي ارزيابي خواهند کاست. علاوه بر استفاده از فرم هاي مخصوص ارزيابي، مشاهده ي مستقيم، مطالعه ي دقيق گزارش ها و نظر خواهي ها نيز از جمله ابزارهاي ارزيابي محسوب مي شود. نظرسنجي از برنامه ها و ارزيابي فعاليت هاي فرهنگي بايد مطابق اصول کارشناسي باشد که در کتاب هاي مديريتي به آن اشاره شده است.
نتيجه ي ارزيابي، در حقيقت بيانگر وضع موجود و فاصله آن با وضع مطلوب است که تداوم يا بازنگري در برنامه هاي فرهنگي را مي طلبد و اين چنين است که دوباره چرخه فعاليت هاي مديريتي به حرکت در مي آيد.

پي نوشت :

1. بخشنده، فرهاد و محسني، مجيد، اصول طراحي برنامه هاي فرهنگي، ص29.
2. البته گاه از برنامه هاي ميان مدت نيز به عنوان نوع سوم برنامه به لحاظ زماني ياد مي شود که به نظر ما تفاوت ماهوي با برنامه هاي کوتاه مدت ندارد.
3. در اين زمينه ر.ک: اصول طراحي برنامه هاي فرهنگي، فصل اول.
4. بخشنده، فرهاد و محسني، مجيد، اصول طراحي برنامه هاي فرهنگي، ص25.

منبع:کتاب مديريت فرهنگي




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
بررسی مرقع و قطاع در خوشنویسی
بررسی مرقع و قطاع در خوشنویسی
خیابانی: آقای بیرانوند! من بخواهم از نام بردن تو معروف بشوم؟ خاک بر سر من!
play_arrow
خیابانی: آقای بیرانوند! من بخواهم از نام بردن تو معروف بشوم؟ خاک بر سر من!
توضیحات وزیر رفاه در خصوص عدم پرداخت یارانه
play_arrow
توضیحات وزیر رفاه در خصوص عدم پرداخت یارانه
حمله پهپادی حزب‌ الله به ساختمانی در نهاریا
play_arrow
حمله پهپادی حزب‌ الله به ساختمانی در نهاریا
مراسم تشییع شهید امنیت وحید اکبریان در گرگان
play_arrow
مراسم تشییع شهید امنیت وحید اکبریان در گرگان
به رگبار بستن اتوبوس توسط اشرار در محور زاهدان به چابهار
play_arrow
به رگبار بستن اتوبوس توسط اشرار در محور زاهدان به چابهار
دبیرکل حزب‌الله: هزینۀ حمله به بیروت هدف قراردادن تل‌آویو است
play_arrow
دبیرکل حزب‌الله: هزینۀ حمله به بیروت هدف قراردادن تل‌آویو است
گروسی: فردو جای خطرناکی نیست
play_arrow
گروسی: فردو جای خطرناکی نیست
گروسی: گفتگوها با ایران بسیار سازنده بود و باید ادامه پیدا کند
play_arrow
گروسی: گفتگوها با ایران بسیار سازنده بود و باید ادامه پیدا کند
گروسی: در پارچین و طالقان سایت‌های هسته‌ای نیست
play_arrow
گروسی: در پارچین و طالقان سایت‌های هسته‌ای نیست
گروسی: ایران توقف افزایش ذخایر ۶۰ درصد را پذیرفته است
play_arrow
گروسی: ایران توقف افزایش ذخایر ۶۰ درصد را پذیرفته است
سورپرایز سردار آزمون برای تولد امیر قلعه‌نویی
play_arrow
سورپرایز سردار آزمون برای تولد امیر قلعه‌نویی
رهبر انقلاب: حوزه‌ علمیه باید در مورد نحوه حکمرانی و پدیده‌های جدید نظر بدهد
play_arrow
رهبر انقلاب: حوزه‌ علمیه باید در مورد نحوه حکمرانی و پدیده‌های جدید نظر بدهد
حملات خمپاره‌ای سرایاالقدس علیه مواضع دشمن در جبالیا
play_arrow
حملات خمپاره‌ای سرایاالقدس علیه مواضع دشمن در جبالیا
کنایه علی لاریجانی به حملات تهدیدآمیز صهیونیست‌ها
play_arrow
کنایه علی لاریجانی به حملات تهدیدآمیز صهیونیست‌ها