عنو میراث زیستی- فرهنگی در رمانان

تاریخ در مقام آزمایشگاه بسیاری از مباحث علوم انسانی و از جمله سیاست قابل بهره گیری است. در قالب یک مطالعه‌ی تاریخی، می‌توان به آزمون و سنجش و ارزیابی بسیاری از فرضیه‌های مورد ادعا در علوم انسانی دست زد....
دوشنبه، 1 آبان 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
عنو میراث زیستی- فرهنگی در رمانان
 میراث زیستی- فرهنگی در رمان

نویسنده: سید مهدی میربد (1)

 

چکیده:

تاریخ در مقام آزمایشگاه بسیاری از مباحث علوم انسانی و از جمله سیاست قابل بهره گیری است. در قالب یک مطالعه‌ی تاریخی، می‌توان به آزمون و سنجش و ارزیابی بسیاری از فرضیه‌های مورد ادعا در علوم انسانی دست زد. در جریان مطالعات تاریخی، ادبیات یک مرز و بوم نیز به مثابه ابزار مناسبی مطرح می‌گردد که با بهره‌گیری از آن می‌توان به برداشت و فهم مناسبی از تاریخ اجتماعی جوامع انسانی رسید. آنچه در این مقاله بررسی خواهد شد همین بهره گیری از ادبیات به مثابه محلی مطالعه‌ی سیاست و ویژگی‌های فرهنگی یک جامعه است، اینکه چگونه در یک برهه‌ی تاریخی مشخص می‌توان از دل مطالعه‌ی ادبیات پویایی‌ها و ویژگی‌های زیستی- فرهنگی یک جامعه را فهم کرد. در این مقاله، تلاش می‌کنم، با بررسی رابطه‌ی ادبیات، و به طور مشخص رمان، و سیاست در جوامعی چون فرانسه و انگلستان، به مطالعه‌ی بازتاب انگاره‌های تقویت شده به دست نویسندگان در رمان‌ها بر پویایی‌های فرهنگی- اجتماعی و نیز ذهنیت ملی و سیاسی این جوامع در آن برهه‌ی تاریخی بپردازم. در عین حال، از امکان بررسی چنین موضوعی در تاریخ و ادبیات جامعه‌ی ایرانی نیز سخن خواهیم گفت.

مقدمه

تاریخ در مقام آزمایشگاه بسیاری از مباحث علوم انسانی و از جمله سیاست قابل بهره گیری است. در قالب یک مطالعه‌ی تاریخی می‌توان به آزمون و سنجش و ارزیابی بسیاری از فرضیه‌های مورد ادعا در علوم انسانی دست زد. در جریان مطالعات تاریخی، ادبیات یک مرز و بوم نیز به مثابه ابزار مناسبی مطرح می‌گردد که با بهره گیری از آن می‌توان به برداشت و فهم مناسبی از تاریخ اجتماعی جوامع انسانی رسید. هنر و ادبیات، هر اندازه هم که اتنزاعی باشند، نهایتاً فرآیند داد و ستد ذهن خالق آنها با جامعه و جهان‌اند: فرآیند دیالکتیک با گذشته و حتی با آینده‌ای که گرچه هنوز حادث نشده اما طرح و شمایلی از آن را می‌توان از امروز هم دید. این فرآیند خواه ناخواه ادبیات را- کم رنگ یا پررنگ- در تابلوی تحولات سیاسی‌ جهانی قرار می‌دهد.
در مطالعه‌ی تاریخ اجتماعی جوامع انسانی، سعی می‌شود علاوه بر ارائه‌ی شرح وقایع و اتفاقات تاریخی به متن جامعه نیز توجه شود و معلوم شود که مردم در دوران‌های مختلف و در نقاط گوناگون دنیا از چه انگاره‌ها و باورهای فکری برخوردار بوده‌اند، و این مهم چه تأثیر در میراث زیستی- فرهنگی جوامع داشته است. در رمان و داستان‌های ادبی نیز نویسنده توصیف خیال آلودی به دست می‌دهد که در آن شخصیت‌ها و موقعیت‌هایی که کم و بیش نمونه‌ی شخصیت‌ها و موقعیت‌های زندگی واقعی هستند، بر اساس طرحی کلی، ساخته و پرداخته می‌شوند، و در این رهگذر اطلاعاتی جامع و دقیق از ویژگی‌های گوناگون جامعه‌ای که داستان در یک مقطع زمانی و مکانی مشخص در آن پرداخته می‌شود ارائه می‌گردد. به طور مشخص، بخش بسیار مهمی از روند تعامل ادبیات با تحولات اجتماعی به صورت اطلاعاتی است، و ادبیات دربرگیرنده‌ی تجزیه و تحلیل‌ها، دیدگاه‌ها و مشاهدات نویسنده از جامعه‌ای است که در آن زیست می‌کند. این مهم در فرآیندی تأثیر و تأثری قابل مطالعه است. از یک سو، نویسنده تحت تأثیر بسترهای فرهنگی و اجتماعی و تاریخی‌ای که در آن زیست می‌کند نگاه خود را در متن جاری می‌سازد و، از سوی دیگر، با گنجاندن دیدگاه‌ها و باورهای فرهنگی و اجتماعی خود در متن مخاطبان را تحت تأثیر انگاره‌های فکری خود قرار می‌دهد. الکسی دوتوکویل در زمینه‌ی تأثیر ادبیات بر فرهنگ و ذهنیت ملی مردمان فرانسه معتقد است: «ادیبان ما نه تنها افکار انقلابی‌شان را به ملت فرانسه القاء کرده، بلکه منش ملی و دیدگاه زندگی فرانسویان را نیز شکل بخشیده بودند» (دوتوکویل، 1365).
فرض مقاله‌ی حاضر این است که کلید رمز بسیاری از تحولات تاریخی، اعم از تحولات سیاسی- اجتماعی و تحول در ذهنیت عمومی و فرهنگ و انگاره‌های جاری در افکار عمومی، در ادبیات یک مرز و بوم و تلاش‌های نویسندگان آنها قابل جستجو است، و اینکه نویسندگان از طریق آثار خود نقش بزرگی در بسترسازی فرهنگی این تحولات ایفا کرده‌اند. هدف این مقاله نیز همین بهره گیری از ادبیات به منزله‌ی محل مطالعه‌ی سیاسی و ویژگی‌های فرهنگی یک جامعه است، اینکه چگونه در یک برهه‌ی تاریخی مشخص از دل مطالعه‌ی ادبیات می‌توان پویایی‌ها و ویژگی‌های زیستی- فرهنگی یک جامعه را فهم کرد. در این مطالعه، ابتدا به بررسی چیستی ذهنیت ملی و میراث زیستی- فرهنگی جوامع خواهیم پرداخت و در ادامه، با بررسی رابطه‌ی ادبیات، و به طور مشخص رمان، و سیاست در جوامعی چون فرانسه و انگلستان، به مطالعه‌ی بازتاب انگاره‌های تقویت شده به دست نویسندگان در رمان‌ها بر پویایی‌های فرهنگی- اجتماعی و نیز ذهنیت ملی و سیاسی این جوامع در آن برهه‌ی تاریخی می‌پردازیم. در پایان و در بخش نتیجه گیری نیز از امکان بررسی چنین موضعی در تاریخ و ادبیات جامعه‌ی ایرانی سخن خواهیم گفت.
$ ذهنیت ملی و میراث زیستی- فرهنگی جوامع
تفاوت و امتیازاتی که بین افراد و جعیت‌های بشری موجود است از مشهودات انکارناپذیری است که حتی آن دسته از فلاسفه که آرزو دارند مساوات مطلق بر جامعه‌ی بشری حکم فرما شود نیز بدان اعتراف می‌کنند. البته بسیاری از فلاسفه این عدم تساوی را ناشی از تربیت می‌دانند و تصور می‌کنند که اگر تربیت را به طور مساوی و بدون تفاوت در جامعه تعمیم دهند، رفته رفته خصایص فردی محو و به آرزوی خود یعنی مساوات مطلقه خواهند رسید (لوبن، 1377، ص4). در قرن بیستم، اندیشمندان مکتب فرانکفورت بر مطالعات روان شناختی در برنامه ریزی‌های خود تأیید نظر خود مبنی بر اینکه فرهنگ به کنش اجتماعی جهت می‌دهد به بررسی مفهوم سرشت سیاسی پرداخت. به اعتقاد آدورنو، سرشت‌های روانی مقولاتی هستند که بر اساس آنها می‌توان افراد را طبق مجموعه‌ی رفتارها و برداشت‌هایشان طبقه بندی کرد، لکن در باب ماهیت عوامل سازندهی این سنخ‌ها اختلاف پدید می‌آید. به گمان عده‌ای، این عوامل جنبه‌ی فطری و زیستی دارند، لکن به زعم دسته‌ای دیگر از طریق روابط روانی- اجتماعی به دست آمده‌اند. عملاً این عوامل به گونه‌ای در هم آمیخته‌اند که غیرممکن است بتوان آنها را از یکدیگر بازشناخت و یا در این مورد تناسب‌های روشنی به وجود آورد. اما آدورنو تصریح می‌کند که گویا برخی از انسان‌ها بر اثر گرایش‌های شخصی به سوی فلان کردار سیاسی رانده می‌شوند، و این امر آنان را با انواع انسان‌هایی که گرایش‌های شخصی آنها را به سوی کردار سیاسی مخالفی رانده است در تعارض قرار می‌دهد (دوورژه، 1376،ص213).
اما در اینجا و در پرتو نگاه تاریخی ما در این مقاله، رجوع به گذشته‌ی یک جامعه و مطالعه‌ی روح حاکم بر جامعه که در جریان تحولات و رخدادهای کلیدی یک کشور بروز یافته مد نظر است. تاریخ هر ملتی عبارت از مجموع آن چیزهایی است که از اندیشه و ذهنیت آن ملت صادر شده است. به نظر می‌رسد بسیاری از حوادث تاریخی معلول تصادف و اتفاق نیستند و طرز حیات اجتماعی هر ملتی نتیجه‌ی مستقیم ساختمان روحی و ذهنی اوست. (لوبن، 1377، ص137) به اعتقاد گوستاو لوبن، هر ملتی یک ساختمان روحی مخصوص دارد که نتیجه‌ی سیر تکاملی و خلاصه‌ی سوابق تاریخی و اخلاقی آنها و یگانه وسیله‌ای است که جامعه‌های بشری را از یکدیگر مجزا و مشخص می‌نماید (همان، ص38 و 234). به بیان دیگر، «ذهنیت و یا «بنیاد فکری» و یا، به اعتقاد گوستاو لوبن، «روح» هر ملتی شکل دهنده‌ی دیدگاه عمومی و باور غالب به پدیده‌های اطراف و شکل دهنده و سمت دهنده‌ی کنش‌های سیاسی اجتماعی توده‌هاست.
به طور کلی، می‌توان گفت در ژرفناهای ناپیدای زیرساخت نظام عادت‌ها و انگیزه‌های رفتارهای ما لایه‌های بسیار دیرینه‌ای از میراث زیستی- فرهنگی نهفته است. آنچه ذهنیت «قومی» یا «روان جمعی» یا «روح ملی» (2) نامیده می‌شود از راه نوعی «ژنتیک فرهنگی» از نسلی به نسل دیگر می‌رسد و برخی ویژگی‌ها را به صورت خصلت‌های ذهنی و روانی یک جماعت انسانی در آنان پایدار می‌کند. این ویژگی‌ها در عین حال که پایداری‌شان نسبی است و در درازنای زمان دگرگونی می‌پذیرند بسیار سخت جان نیز هستند و چه بسا پس از آنکه چندگاهی وجودشان نمودی نداشته است با پدیدآمدن موقعیت مناسب باز پدیدار و کوشا شوند (آشوری، 1380، ص137).
افراد هر ملتی علاوه بر اخلاق خصوصی در یک دسته از اخلاقیات با یکدیگر اشتراک دارند که آن را می‌توان اخلاق عمومی یا اخلاق ملی نام نهاد. در حقیقت، از اخلاق عمومی یک جامعه قدر مشترکی ایجاد می‌شود که معرف آن است. لوبن (1377، ص15) در این زمینه معتقد است «اگر با هزار نفر انگلیسی مصادف شویم، البته اخلاق شخصی آنها متفاوت است، ولی همه‌ی آنها در یک دسته از صفات شرکت دارند، به طوری که شخص می‌تواند از روی همان قدر مشترک و خصایص ملی قومیت آنها را تعیین نماید.»

رمان و سیاست

در تعریف رمان گفته شده که «داستانی است که بر اساس تقلیدی نزدیک به واقعیت از آدمی و عادات و حالات بشری نوشته شده باشد و به نحوی از انحاء شالوده‌ی جامعه را در خود تصویر و منعکس کند» (صادقی، 1366، ص41) آن چنان که «فرانسوا لاپلانتین»، استاد انسان شناسی دانشگاه لیون فرانسه، می‌گوید «زایش رمان همچون انسان شناسی به صورتی هم زمان و در لحظه‌ای از تاریخ اروپا به وقوع پیوست که گروهی از ارزش‌ها رو به سستی گذارده بود و نظم جهان که تا آن زمان مشروعیتی استعلایی داشت به زیر پرسش می‌رفت. آنچه به این صورت پیش نهاده می‌شد نوعی انسان محوری بود که نه فقط خدا محوری پیشین، بلکه فلسفه‌ی کلاسیک را به حاشیه می‌راند» (فکوهی، 1385، ص43). از این رو، «من» جدیدی خلق شد که به صورت یک کارگزار نقش آفرین و عامل در دل رمان عصر جدید متبلور شد. شهریار زرشناس در کتاب اومانیسم و رمان نویسی به تولد این «من جدید» اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد: «مفهوم من بنیاد رمان غربی را پس از رنسانس تشکیل داده و می‌دهد. با اینکه نخستین رمان نویسان اروپایی از آنچه در ادبیات امروز گرایش روان شناختی نامیده می‌شود بی اطلاع بودند، اما به لحاظ اینکه فرد عنصر بنیادی رمان بود شخصیت‌هایی را می‌آفریدند که بر اساس عمل منحصر به فرد خود از دیگران متمایز می‌شدند و کشاکش‌های عینی و ذهنی این قهرمانان شالوده‌ی رمان را تشکیل می‌داد» (1370، ص91).
و اما در دوره‌ای که توانایی‌های عینی و ذهنی بورژوازی رو به رشد گذارده بود، رمان به مثابه ساحتی زود فهم و ساده در ساحت هنر مورد اقبال طبقات متوسط و بورژوا قرار گرفت. در قرن نوزدهم رمان به شدت مورد علاقه‌ی مردم بود و، ارجح بر دیگر ساحات هنر همچون نقاشی یا نمایش، جای شعر را نیز برای توده‌های مردم گرفت (لوکاس، 1382، ج2، ص1082)، هوبزبام (1374، ص 368) نیز در باب این تأثیرگذاری ادبیات در آن عصر می‌گوید: «کلمات بر خلاف نت‌ها می‌توانستند بازنامی زندگی واقعی و همچنین اندیشه‌ها باشند و بر خلاف هنرهای بصری تکنیک آنها عملاً مدعی هیچ گونه تقلید بالفعل آن نبود. بنابراین، واقع گرایی در رمان حاوی هیچ تضاد بی واسطه و لاینحلی از آن گونه که عکاسی در نقاشی وارد آورد نبود.» این فرآیند تأثیرگذاری در سال‌های بعد نیز تداوم یافت. در قرن نوزدهم و در اوج منازعات سیاسی در کشورهایی چون فرانسه، بسیاری از کنشگران اجتماعی راه ورسم ادبیات را از وسایل فعالیت خود دانسته به مبارزات سیاسی خود نیز ادامه می‌دادند. شاتو بریان، ویکتور هوگو و... نمونه‌هایی از این دست هستند که در حقیقت زیربنای تعلقات عقیدتی خود را در قالب رمان‌هایشان در اذهان مردم شکل می‌دادند. تکیه و تکرار پاره‌ای از ارزش‌های زمانه در رمان‌ها بخشی از کارکردهای رمان به عنوان تکه‌ای از پازل فرهنگ سیاسی رایج زمانه را نشان می‌دهد. به عبارتی، می‌توان تفکر و ذهنیت زمانه‌ی یک کشور و جامعه را در بطن جریان رمان نویسی آن به خوبی مطالعه کرد و دریافت.
آلبر ماله و ژول ایزاک (1364، ص297) شرح می‌دهند که ادبای قرن هجدهم فرانسه ادب را از حیث ادب نمی‌خواستند، بلکه آن را وسیله‌ی ابراز عقاید سیاسی می‌دانستند. در همین راستا، دوتوکویل نیز تأکید می‌کند نویسندگان فرانسوی توانسته بودند غرایز، سلیقه‌ها و حتی ویژگی‌های عجیب و غریب یک ادیب را به مردم فرانسه القاء کنند و در هنگامه‌ی عمل تمایلات ادبی را وارد پهنه‌ی سیاست گردانند. وی حتی گفتمان به کار گرفته شده توسط سیاستمداران و توده‌های انقلابی را سرشار از واژه‌های پر زرق و برق ادبی، کلیشه‌های مطنطن و جمله پردازی‌های ادبی می‌داند. این نوشته‌های ادبی که سبب پروراندن عواطف سیاسی شده بودند در میان همه‌ی طبقات رواج یافته و حتی به آسانی از سوی پست‌ترین طبقات جامعه نیز پذیرفته می‌شدند (دوتوکویل، 1365، ص271-2).
لوکارچ (1384، ص19) نیز تأکید می‌کند که در بررسی تاریخ آزادی مردم روسیه و استواری کارهای عظیم آن نباید نقش مهم ادبیات را در این رویدادهای تاریخی دست کم گرفت، نقشی عظیم‌تر از نفوذی که ادبیات به طور متعارف در ظهور یا سقوط تمدن‌ها داشته است. در حقیقت رمان نویسان، علاوه بر اینکه روایتگر جریان‌های حاکم بر عصر خود بوده‌اند، بخشی فعال و تأثیرگذار و جهت بخش در فضای فکری- عقیدتی جامعه‌ی خود نیز بوده و هستند. گرانت نقش بارز نویسندگان فرانسوی در جنبش‌های سیاسی اجتماعی زمان خود را این چنین شرح داده است:
«به خلاف داستان نویسان رئالیست بعد که بازیگران داستان‌هایشان را در زمان تاریخی بسیار دقیقی جای می‌دادند و ناگزیرشان می‌کردند که با واقعیت‌های اجتماعی فرهنگ خودشان رودررو شوند، نویسندگان رومانتیک فرانسه، به وجه متناقض نما، تاریخ را به این منظور به کار می‌بردند که از حدود آن فراتر روند. حوصله‌ی آدم متوسط را نداشتند که به گمانشان تنها برای سه وعده غذا در روز و خانه‌ای گرم و نرم می‌زیست، در صورتی که ایشان، طبقه‌ی نخبه‌ای که احساس و تخیلی بیشتر داشت، در جستجوی آرمانی برتر و بلندپایه تر بودند. آرمانشان استعلاء بود و این آرمان به جستجوی مطلقی راه می‌نمود، خواه به شکل خدا (در میان آن رمانتیک‌هایی که ایمان مذهبی خودشان را نگه می‌داشتند) خواه به صورت عشق کامل، خواه- در میان اهل هنر- به صورت هنر. حتی مرگ هم مطلقی می‌شد برای آنکه مثل مطلق‌های دیگر وسیله‌ی آزادی و رهایی از ظلم و استبداد تاریخ و زمان را فراهم می‌آورد.» (گرانت، 1373، ص29)
اما برای بررسی و مطالعه‌ی مصداقی تأثیرگذاری ادبیات، و به طور مشخص رمان، بر فرهنگ سیاسی و ذهنیت عمومی جوامع می‌توان نمونه‌های متعددی از آمریکا و روسیه تا انگلستان و فرانسه را مطالعه کرد. در اینجا مورد جامعه‌های انگلستان و فرانسه در برهه‌ی تاریخی قرن نوزدهم را بر اساس یک مطالعه دانشگاهی انجام شده (میربد، 1387) مورد استناد قرار می‌دهیم.

نمونه‌ی تاریخی؛ رمان و جامعه‌ی انگلستان

بر اساس مطالعه‌ای که بر روی رمان‌های مطرح قرن نوزدهم انگلستان انجام شده است، در غالب آثار بررسی شده با داستان‌هایی مواجه می‌شویم که خالقان اثر با معرفی انسان‌های تراز واقع زندگی روزمره‌ی طبقات متوسط، اشرافی و نیز مردمان عادی جامعه را به زیر ذره‌بین برده‌اند. انسان‌هایی قابل مشاهده و باورپذیر که خواننده‌ی داستان حضور آنها را در وجود و یا در اطراف خود گاه به طور روزمره مشاهده می‌کند. در اکثر این داستان‌ها، نویسنده فاقد نگاه طبقاتی بوده و با عدم تمایز بین انسان اشرافی و انسان طبقه‌ی پایین انسان را به مثابه‌ی ماهیتی بررسی می‌کند که عوارض طبقاتی و نظایر آن تأثیر چندانی بر احوال روحی و روانی و چیستی اخلاقی و استعداد تغییر در او ندارد. در این داستان‌ها معضلات و مصائب جامعه عموماً به ناتوانی‌ها و ضعف‌های بشری و محدودیت‌های موجود در عالم نسبت داده می‌شود. در نتیجه، از این نگاه فلسفه‌ی سیاسی خاصی برجسته می‌شود که در آن بدیلی برای جامعه و وضعیت کنونی تعریف نمی‌شود و رفع معایب در دل همین عالم و با پذیرش همین ساختار جستجو می‌شود. ایده‌ی انقلاب و تغییر بنیادین جامعه در هیچ کدام از نویسندگان مشاهده نمی‌گردد و، حتی در افراطی ترین نگاه‌ها، منتقدترین نویسندگان نسبت به وضع موجود، از جمله آلدوس‌هاکسلی و یا لارنس، صرفاً به انتقاد از آنچه در نظر خود معضلات و بن بست‌های عصر جدید و تحولات ناشی از عصر مدرنیسم می‌دانند دست زده‌اند، اما در این راستا هیچ گاه بر نظریه‌های منتهی به مبارزه و یا تحول انقلابی اصرار نمی‌کنند. نهایت کار رمان نویس انگلیسی، در مقام روشنفکر منتقد، به انتقاد از آنچه در زیست انسانی ناشایست و ناگوار است خلاصه می‌شود و در همین زمینه تمایل به تخفیف تیرگی‌ها و اصلاح عوامل مسبب زشتی‌ها مطرح می‌گردد. کافی است آثار نویسنده‌ی منتقد دیگری چون دیکنز را بررسی کنیم. وی که به شدت منتقد تیرگی‌های جامعه‌ی آن روز انگلستان و به خصوص وضعیت نامساعد دستگاه بوروکراسی و به ویژه مسئله‌ی کودکان طبقات پایین جامعه است در داستان دو شهر به شدت کاربست کنش انقلابی برای تغییر وضع موجود را زیر سؤال می‌برد. وی انسان‌هایی سنگ دل و سودجو را به تصویر می‌کشد که در چنین وضعیتی مجال جامه‌ی عمل پوشاندن به خواست‌های غریزی‌شان را می‌یابند و از همین رو اصلاح نهادها و ارکان جامعه و نیز دستگاه تعلیم و تربیت برای سوق دادن آدمیان به خیر و صلاح را خواستار می‌شود.
مروری بر وضعیت جامعه‌ی انگلستان در قرن نوزدهم و تحولات رخ داده به آن نشان می‌دهد که چگونه باورها و انگاره‌های ذهنی نویسندگان بازتاب خود را بر پویایی‌های جامعه منعکس می‌سازد. یک واقعیت موجود در مورد جامعه‌ی انگلستان این است که بافت طبقاتی این جامعه در طی سال‌ها با در کنار هم قرار گرفتن طبقات مختلف در کنار یکدیگر به شکلی باثبات گشته و قوام یافته است. شکل گیری نوعی سازش طبقاتی در انگلستان مرهون نوعی قرار گرفتن تدریجی نیروهای مختلف اجتماعی در کنار یکدیگر و شکل گیری گونه‌ای فرهنگ سیاسی خاص بوده است. با نگاهی به سابقه‌ی تاریخی انگلستان، درمی‌یابیم در دورانی که اروپا شاهد انقلاب‌های متعدد در خود بوده است انگلستان دوره‌ی اصلاحات نسبتاً آرامی را پشت سر می‌گذاشت و همه‌ی طبقات با یکدیگر کنار آمده بودند (لوکاس، 1382، ج2، ص1077).
سه اصلاح مهم که در انگلستان از 1828 تا 1846 به وقوع پیوست، یعنی آزادی کاتولیک‌ها، اصلاحات انتخابی و الغاء قانون غلات، تماماً بدون بروز اغتشاش صورت گرفت و با مساعدت تمام طرف‌های درگیر با صورتی مسالمت آمیز پایان پذیرفت. محافظه کاران انگلیسی در مجموع بر خلاف محافظه کاران سایر ممالک لجوجانه در برابر افکار عمومی مقاومت نکردند (ماله، 1383، ج6، ص127).
از سویی انقلاب صنعتی انگلستان، به سبب ویژگی‌هایی که با خود داشت، فاقد خصوصیاتی بود که مارکس بتواند از آن بهره برداری اقتصادی- سیاسی کند. در انقلاب صنعتی انگلستان، مسئله‌ی مبارزه‌ی طبقاتی یا احقاق حق طبقه‌ی رنجبر مطرح نبود، بلکه دگرگونی در صنعتی بود که در آن روش‌های جدید تکنولوژیک جای روش‌های سنتی قدیمی را می‌گرفت و نتیجه‌ی آن پیدایش شرکت‌ها، کمپانی‌های بزرگ و برقراری دستمزد و حقوق مستمر بود و قشر تازه‌ای از کارگران حقوق بگیر در جامعه ظاهر گشتند (دارندورف، 1370، ص68).
الکسی دوتوکویل شرایط طبقاتی انگلستان که در آن طبقات مختلف به دور از تضاد طبقاتی و با نوعی سازش در کنار یکدیگر قرار گرفتند و تفاوت‌های عمده‌ی آن با وضعیت جامعه‌ای چون فرانسه را این چنین ذکر کرده است:
فاصله‌ی بین طبقات انگلیسی و آمیختگی آنها با یکدیگر پیوسته وسیع تر شده است. انگلستان تنها کشوری بوده که در آن نظام کاستی تنها تعدیل نشده بلکه یکسره لغو شده بود. اشراف و عوام در فعالیت‌های کاری با یکدیگر درآمیخته بودند و در حرفه‌های یکسانی وارد گشته و از آن مهم‌تر با همدیگر زناشویی کرده بودند، دختر بزرگ ترین ارباب این سرزمین می‌توانست بدون احساس کمترین دغدغه‌ی خاطر با یک مرد تازه به دوران رسیده ازدواج کند. این در حالی است که ازدواج در میان دو طبقه در فرانسه هنوز امری مزموم به شمار می‌رود (دوتو کویل، 1365، ص164).

نمونه‌ی تاریخی؛ رمان و جامعه‌ی فرانسه

در شکلی به کلی متفاوت از جامعه‌ی انگلستان، تحلیل رمان‌های فرانسوی آشکارا تقویت نوع متقابلی از نگاه به انسان و در نتیجه نوع خاصی از اندیشه‌ی سیاسی را آشکار می‌سازد. در غالب این آثار، برداشت متعالی از فطرت بشری سبب خلق قهرمانانی می‌شود که تغییر ارکان جامعه و ترتیبات اجتماعی مسبب وضع موجود را در دستور کار خود قرار می‌دهند. در حقیقت، اجتماع موجود که به زعم نویسنده فاسد و منحط است سبب انحطاط بشر پاک نهاد شده و زیست او را به زوال برده است. چنین امری در دل آثار فرانسوی به نحوی بارز قابل مشاهده است. این نکته آنجا بیشتر قابل توجه می‌شود که بسیاری از این نویسندگان قرن نوزدهمی بر این باور بودند که باید به نام طبقه‌ی نخبه در راه تغییر وضعیت موجود در فرانسه گام بردارند. این نویسندگان ایده‌های آرمانی سیاسی- اجتماعی خود را هم زمان و موازی با زندگی و در رمان‌هایشان پی می‌گرفتند و قهرمانان مخلوق خود را هم در صحنه‌ی داستان در چنین جنبش‌هایی شرکت می‌دادند و غالباً به همین منوال در جنبش‌های افراطی و چپ گرایان شرکت می‌جستند. اگر آناتول فرانس هودار شدید انقلاب کمونیستی بود، ژرژ ساند نیز در سال 1848 اعلامیه‌هایی سوسیالیستی به نفع حکومت تازه انتشار می‌داد. اینان بر این اعتقاد بودند که اگر کسی بتواند فرانسه را به آینده‌ای زیباتر رهنمون شود، آن کس خود توده‌ی مردم است. اینان عقیده داشتند که چون توده‌ی مردم، به خلاف «اشرافیت چپاولگر»، «آریستوکراسی نالایق» و «بورژوازی منفعت طلب»، به طبیعت نزدیک‌ترند، دارای توان و سرشت و غرایز پاکی هستند که در سایه‌ی آن قادر به تغییر وضعیت و مناسبات اجتماعی موجود هستند. رؤیای آرمان پرستان نویسندگان فرانسوی در زمینه‌ی رفع ریشه‌ای بدی‌ها و پلیدی‌های اجتماع بر همین نقطه‌ی عزیمت انسان شناختی استوار بود که از طریق رمان‌ها هم در ذهن مردم می‌نشست و یک فرهنگ سیاسی خاص را رواج می‌داد. آنها تأکید داشتند مردم می‌توانند بدی و تاریکی را هم در خودشان و هم در اجتماع از بیخ برکنند و بدین گونه روزگاری سرشار از خوش بختی و سعادت برای خود رقم زنند. چنین نگاهی به انسان درون مایه‌ی آثار بسیاری از نویسندگان فرانسوی شد، و از این رو قهرمانانی خلق شدند که با تمهید راه و رسم مبارزه بر طبل تغییر وضع موجود کوبیدند. خلق شخصیت‌هایی چون ژان والژان در رمان بینوایان اثر ویکتور هوگو و کنت مونت کریستو در رمان کنت مونت کریستو اثر الکساندر دوما در نقش قهرمانانی پاک نهاد که اسیر دست ساخت اجتماع شده‌اند و حال انتقامی سخت از مسببان وضعیت خود می‌گیرند در همین راستا بود. استاندال شخصیتی چون ژولین، قهرمان داستان سرخ و سیاه، را پدید آورد به این امید که بالاخره پوسته‌ی سخت جامعه با عزم و اراده و تلاش افرادی چون او فرو ریزد. جزیره‌ی پنگوئن‌ها به قلم آناتول فرانس و ژرمینال اثر امیل زولا نوشته شدند که نویسندگان آنها، علی رغم نقد خوی و سیرت حیوانی مردمان، چنین وضعیتی را معلول ساخت و بافت تمدنی جدید و نظام طبقاتی مستقر می‌دانستند که مبارزه و تلاش برای انقلاب در چنین وضعیتی می‌تواند نجات دهنده‌ی آدمیان باشد. بورژوازی و کاست اشرافی حاکم و نیز نظام ارزشی و باورهای اجتماعی مردمان متعلق به طبقات متوسط و بالا مایه‌ی نفرت نویسندگانی چون فلوبر و موپاسان بود که در داستان‌هایشان همواره جهان بینی و نحوه‌ی زیست انسان‌های وابسته به این طبقات را به استهزاء می‌گرفتند.
اما جامعه‌ی فرانسه چگونه تحت تأثیر این انگاره‌ها قرار داشت و تحولات آن به چه صورت در راستای این اندیشه‌ها به پیش می‌رفتند؟ فرانسه در آستانه‌ی انقلاب دارای دو طبقه‌ی ممتاز روحانیان و اشراف و طبقه‌ی سومی بود که بیش از 98 درصد جامعه‌ی فرانسه را تشکیل می‌دادند. قشر مسلط در این جامعه را بورژوازی تشکیل می‌داد و اشرافیت در چنین وضعیتی خواهان اصلاحات در راستای حفظ وضع موجود بود (پزشکزاد، 1383، ص17). اما، برعکس انگلستان، این اصلاحات در فرانسه نتوانست به نحوی مسالمت آمیز عملی شود، و نتیجه آن بود که، با شکل گیری شکاف بین طبقات و با اوج گیری دشمنی با طبقات بالا در میان توده‌های مردم، نوعی تحرک مداوم انقلابی و مبارزه بر ضد طبقات حاکم در این کشور نهادینه شد.
دوتوکویل نشان می‌دهد چگونه در فرانسه بر خلاف انگلستان شکاف بین بورژواها و نجیب زادگان روزبه روز تشدید می‌شود. همچنین شکاف بین توده‌های مردم و بورژواها نیز به نحوی دیگر روزافزون بود (دوتوکویل، 1365، ص181). وی می‌گوید: «اگر فرانسویان نیز مانند انگلیسی‌ها موفق شده بودند که به تدریج روح نهادهای قدیمی‌شان را بدون نابودی آنها دگرگون سازند، شاید این چنین شتاب زده خواستار یک سامان نوین نمی‌شدند (همان، ص262).» دوتوکویل همچنین دیگر تفاوت این دو کشور را این چنین بیان می‌کند: «در انگلستان نویسندگان مباحث نظری حکومت و آنهایی که در عمل حکومت را در دست داشتند با یکدیگر همکاری می‌کردند و در حالی که دسته‌ی نخستین نظریه‌هایی درباره‌ی حکومت پیش می‌کشیدند، دسته‌ی دوم در پرتو تجربه‌ی عملی آن نظریه‌ها را تصحیح و تحدید می‌نمودند. اما در فرانسه نظر و عمل یکسره از یکدیگر جدا افتاده بودند و درست در دو گروه کاملاً جدا از هم قرار گرفته بودند (همان، ص270)» نتیجه‌ی این وضعیت آن بوده که با گذری بر تحولات تاریخی و وقایع سیاسی- اجتماعی در این کشور می‌توان گستره‌ی نگاه افراطی و انقلابی و تحرکات اعتراض آمیز مداوم را به کرات مشاهده کرد. علاوه بر آنکه انقلاب‌های اساسی، همچون انقلاب‌های ساله‌ای 1789 و 1844، تحولاتی سیاسی با دامنه‌ی تغییرات بنیادین در این کشور بودند و تغییرات مکرر نظام‌های سیاسی بخشی مهمی از تاریخ تحولات این کشور را تشکیل می‌دهند، روند شورش‌های مردمی در این کشور همچون شورش‌های دانشجویی می 1968 فرانسه نیز فراموش ناشدنی هستند. امروزه نیز اعتصابات و شورش‌های مختلف در فرانسه‌ی قرن بیست و یکم هر از چند گاهی مشاهده می‌شوند و نشان از سیطره‌ی نوعی نگاه مبتنی بر حرکت افراطی در ذهنیت عمومی و فرهنگ سیاسی فرانسوی دارد که همچون آتش زیر خاکستر در هر موقعیت مساعد آماده‌ی اشتعال و برافروختن شورش و اعتصاب و دیگر تحرکات افراطی است.

نتیجه

امکان بررسی مطالعه‌ی سیاست در جامعه‌ی ایرانی از طریق ادبیات

در این مقاله سعی شد نشان داده شود که اگر با دیدگاه تاریخی به ادبیات نگاه کنیم، به طور کلی کاری که هنر و در درون آن ادبیات انجام می‌دهد، متوجه می‌شویم که ادبیات نه تنها انعکاسی از واقعیت‌ها که بستر ساز و تأثیرگذار در واقعیت‌ها نیز هست. برای این مهم، به برخی از آثار ادبی قرن نوزدهم در دو کشور فرانسه و انگلستان اشاره شد و بازتاب آثار یادشده بر فرهنگ و جامعه‌ی این کشورها در آن زمان مورد بررسی قرار گرفت. در جریان مرور انجام شده، مشاهده شد که حتی در تخیلی ترین آثار ادبی و هنری نقش واقعیت‌های اجتماعی و فرهنگی انکار ناپایر است، و نویسندگان به عنوان مطرح ترین روشنفکران زمان خود نقشی جدی در تغییر و تحول در واقعیت‌های فرهنگی و اجتماعی جوامع هم عصر خود داشته‌اند. در متن برای اثبات این مدعا به دو جامعه‌ی فرانسوی و انگلیسی اشاره شد. اما جامعه‌ی ایرانی چطور؟ واقعیت این است که مشابه نتایج پژوهش یادشده در مورد دو جامعه‌ی فرانسوی و انگلیسی در مورد جامعه‌ی ایرانی نیز صادق است. تجربه‌ی انقلاب اسلامی ایران و تحولات فرهنگی اجتماعی چند دهه‌ی پیش از انقلاب که بسترساز این پدیده‌ی تاریخی شدند، و البته روشنفکران و نویسندگان ایرانی در این تحولات تأثیر بسزایی داشتند، در همین زمینه‌ی قابل تحلیل است. پررنگ بودن انگاره‌هایی چون آزادی‌خواهی، امپریالیسم ستیزی، عدالت جویی، استقلال طلبی، غرب ستیزی، ضدیت با دولت، انقلابی گری و اشرافیت ستیزی برخی از انگاره‌های فکری و ذهنی مستتر در ذهنیت عمومی ایرانیان بوده که خود را در شعارها و نیز مطالبات انقلاب اسلامی در سال 1357 به خوبی نشان می‌دهند. تحلیل محتوای ادبیات ایرانی پیش از انقلاب احتمالاً می‌تواند دریافت‌های مهمی را درباره‌ی روند و فرآیند درونی شدن ارزش‌ها و انگاره‌های یادشده در ذهنیت عمومی ایرانیان در پی داشته باشد. رمان‌هایی چون جای خالی سلوچ اثر محمود دولت آبادی، اسرار گنج دره جنی اثر ابراهیم گلستان، رازهای سرزمین من اثر رضا براهنی و همسایه‌ها اثر احمد محمود تنها چند نمونه از صدها اثری هستند که در زمانه‌ی خود از رونق بسیاری برخوردار بوده، خوانندگان بسیاری داشته‌اند و در نهادینه ساختن انگاره‌هایی چون غرب ستیزی و انقلابی‌گری در ذهنیت ایرانیان نقش پررنگی ایفا کرده‌اند. در جای خالی سلوچ، دولت آبادی با توصیف زندگی رنج آلود مردم یک روستا درون مایه‌ی داستان را متوجه «اعتراض به اصلاحات ارضی نیم بند رژیم شاه می‌سازد که گرسنگی، فقر و محرومیت اجتماعی را به ارمغان آورده است» (اخوت، 1376، ص186). در رمان اسرار گنج دره جنی، نویسنده نقدی جدی بر وضعیت اجتماعی و اقتصادی ایران دوره‌ی پهلوی دوم ایراد می‌کند و برنامه‌های اصلاحی شاه همچون انقلاب سفید را به کلی زیر سؤال می‌برد. در رمان همسایه‌ها، زندگی پایین ترین طبقات مردم ایران در شهر اهواز و از دیدگاه جوانی به نام خالد به شرح گذارده می‌شود. زمان داستان در دوره‌ی ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر مصدق است، و به نوعی می‌توان گفت فعالیت‌های حزب توده و تأثیرات آن در طبقه‌ی پایین و عمدتاً کم سواد کشور را برای بسیج شدن در حرکت ملی کردن صنعت نفت نشان می‌دهد. نگاه آشکارا انتقادی احمد محمود، که برخاسته از نگاه ایدئولوژیک و همدلی او با حزب توده است. بنیان‌های ساختار اجتماعی جامعه‌ی ایرانی در زمان پهلوی را زیر سوال می‌برد و نقش دولت را به چالش می‌کشد. در رازهای سرزمین من، رضا براهنی بر عنصر امپریالیسم ستیزی تأکید می‌کند و جلوه‌هایی رقت بار و تأسف برانگیز از حضور آمریکاییان در ایران را ارائه می‌دهد، حضوری که در جای جای صحنه‌های داستان با خشم و خشونت توده‌ها مواجه می‌شود و صحنه‌های قتل و ترور آمریکایی‌ها به دست توده‌های ایرانی تبلور همین خشم ایرانی نسبت به بیگانگان است. در جایی از داستان، نویسنده در توصیف اینکه چگونه ایرانیان در زیر یوق بیگانگان قرار دارند از اطاعت یک سرهنگ ایرانی از یک سرجوخه‌ی آمریکایی می‌گوید:
در میان افراد ارتشی دستپاچه، سرهنگ دستپاچه ترین آنها بود. هر وقت سر و کله‌ی مستشاران نظامی آمریکا پیدا می‌شد، سرهنگ خود را آماده می‌کرد تا حتی در برابر گروهبان‌ها و سرجوخه‌های آمریکایی هم خبردار بایستد. در همان حال، می‌خواست سوراخ‌های زیر بغل پالتو، کفش‌های واکس نخورده، حتی صورت موی اصلاح نشده‌اش را مخفی کند.... در مقابل شق و رقی، تر و تازگی، تعلیمی‌های براق، شلوارهای اطو کرده و چشم‌های درشت و آبی مستشاران، سرهنگ به پشه‌ای کثیف- پشه‌ای گنده تر از یک پشه‌ی معمولی- می‌مانست که زمینه‌ی طبیعت را خراب می‌کرد و دورنمای آمریکایی‌ها را در این شهر مرزی ایران و شوروی به چرکینی و زشتی و عقب ماندگی می‌آلود و چشم مستشار‌ها را سخت می‌آزرد (براهنی، 1387، ص48). همچنین روایت‌هایی از فساد و تباهی در سرمایه‌داری وابسته به دربار، ارتش و نیز دولت پهلوی بخش‌های دیگر داستان را شکل می‌دهد که در راستای تقویت نگاه انقلابی به تغییر وضع موجود است.
این نمونه‌ها تنها چند مورد از آثار فراوانی است که در دوران رونق روشنفکری ایرانی پیش از انقلاب خوراک فرهنگی برای ارتزاق جامعه‌ی در عطش رهایی ایران بودند. از همین روست که می‌توان مدعی شد آبشخورهای فکری و ذهنی آنچه در جریان انقلاب اسلامی ایران بروز کرد و تجلی گاه کنش رهایی طلبانه‌ی ایرانیان شد در جریان یک مطالعه‌ی تاریخی و با بررسی ادبیات ایرانی قابل مطالعه و بررسی است.

پی‌نوشت‌ها:

1. دانشجوی دکتر علوم سیاسی (گرایش مسائل ایران) دانشگاه تهران m.mirbod@ut.ac.ir.
2. Volksgeist.

منابع تحقیق :
- آشوری، داریوش (1380). تعریف‌ها و مفهوم فرهنگ، تهران: آگه.
- اخوت، احمد (1376)، دستور زبان داستان، تهران: فردا.
- براهنی، رضا (1387). رازهای سرزمین من، تهران: نگاه.
- پزشکزاد، ایرج (1383). مروری بر تاریخ انقلاب فرانسه، تهران: قطره.
- دارندورف، رالف (1370). ژرف نگری در انقلابات اروپا، ترجمه‌ی هوشنگ لاهوتی، تهران: اطلاعات.
- دوتوکویل، الکسی (1365). انقلاب فرانسه و رژیم پیش از آن، ترجمه‌ی محسن ثلاثی، تهران: نقره.
- دوورژه، موریس (1376). جامعه شناسی سیاسی، ترجمه‌ی ابوالفضل قاضی، تهران: دانشگاه تهران.
- زرشناس، شهریار (1370). اومانیسم و رمان نویسی، تهران: برگ.
- صادقی، جمال (1366)، قصه، داستان کوتاه و رمان، تهران، بی نا.
- گرانت، ریچارد بی (1373). ویکتورهوگو، ترجمه‌ی عبدالله توکل، تهران: کهکشان.
- اوبن، گوستاو (1377). تطور ملل، ترجمه‌ی علی دشتی، تهران: اساطیر.
- لوکاچ، گئورگ (1384). پژوهشی در رئالیسم اروپایی، ترجمه‌ی اکبر افسری، تهران: علمی فرهنگی.
- لوکاس، هنری (1382). تاریخ تمدن، ترجمه‌ی عبدالحسین آذرنگ، ج2، تهران.
- فکوهی، ناصر (1385). پاره‌های انسان شناسی، تهران: نی.
- ماله، آلبر (1383). تاریخ تمدن، ترجمه‌ی حسین فرهودی، ج6، تهران: سمیر.
- ماله، آلبر و ژول ایزاک (1364). تاریخ قرن هجدهم، انقلاب کبیر فرانسه و امپراطوری ناپلئون، ترجمه‌ی رشید یاسمی، تهران: امیرکبیر.
- میربد، سید مهدی (1387). بررسی تطبیقی انگاره‌های انسان شناسانه در ادبیات و تأثیر آن بر فرهنگ سیاسی (مورد فرانسه و انگلستان قرن19) رساله‌ی دوره‌ی کارشناسی ارشد علوم سیاسی، دانشگاه علامه طباطبائی، دانشکده حقوق و علوم سیاسی.
- هوبزیام، ا.ج (1374). عصر سرمایه، ترجمه‌ی علی اکبر مهدیان، تهران: ما.

منبع مقاله :
به کوشش داریوش رحمانیان؛ (1392)، مجموعه مقالات همایش تاریخ و همکاری‌های میان رشته‌ای، تهران: پژوهشکده تاریخ اسلام، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط