اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی عصر امام سجاد (ع)
دیدگاه کلی دربارهى اوضاع گوناگون دوران حکومت امویان، یک خط و جریان کلی حاکم بر شئونات مردم، دین و دنیا بوده و در ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی قابل بررسی است. در این دیدگاه، شاخه های سفیانی و مروانی نظام اموی، یک واحد حکومتی تلقی شده و از آغاز تا انجام مورد نقّادانه قرار می گیرد.
اما در دیدگاه جزئی، به اوضاع گوناگون مقطعی خاص از آن خط سیر کلی پرداخته و با توجه به شرایط زمانی و مکانی، اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی عصر امام سجاد (ع) مورد توجه قرار می گیرد.
در دیدگاه اول، حکومت اموی با عملکردهای ناپسند و با حاکمان و زمامداران زشت سیرت، بدعتها و سنتهای زشتی را پی ریزی کردند که پیامدهای آن، گریبان همگان را گرفت و سرانجام به سقوط امویان انجامید. از آن جمله است:
فقدان قانون
فقدان نظام قضایی صحیح، رواج بی عدالتی و خون ریزی، ویژگی بارز این گونه حکومتهاست. آنان جامعه را بر اساس هوا و هوس و سلیقهى خود اداره می کردند و با ایجاد رعب و وحشت و اعمال مجازاتهای سنگین بر مخالفان حکومت، صدور بخشنامه هایی مبنی بر قطع مستمی و حقوق و مواجب، تخریب خانه ها و از بین بردن اموال و سرمایهى دوستداران و پیروان حضرت علی (ع) محدود کردن آزادی اندیشه و بیان، به ویژه در مورد اندیشه های اعتقادی در مورد رهبری و ولایت اهل بیت (ع)، متهم ساختن آنان به کفر و الحاد و زندقه و به دار آویختن بزرگان علم و اندیشمندان اسلامی در میدانهای کوفه به جرم دوستی با امیرمؤمنان علی (ع)، تازه کردن نزاعها و رقابتهای قلبیگی و دامن زدن به اختلافات مضر و ربیعه و اجیر کردن شاعران، در صدد بودند تا بر مردم آسانتر حکومت کنند.
فقدان عدالت اجتماعی
دوری از تعالیم اسلام
ساخت و پرداخت احادیث دروغین
احادیث ساختگی، ابزاری برای توجیه کارهای خلاف حکمرانان اموی بود و از آن جمله این خبر است: هر کس کار ناشایستی از کارگزاری دید، باید بر آن شکیبایی ورزد. پس اگر صبر پیشه نکرد و به اندازه یک وجب از جماعت مردم فاصله گرفت و در آن حال از دنیا رفت، به مرگ جاهلیت مرده است.
جبرگرایی
رواج نادانی
به علاوه، سیاست امویان در کاستن از مقام امام علی (ع) و فروانگاردن شأن امام شیعه، به صورتهای زیر تحقق می یافت:
یک، ترساندن شیعیان به گونه ای که هرکس به فکر نجات خویشتن باشد و از انتشارات فضیلتهای اهل بیت (ع) خودداری کند.
این سختی ها ادامه داشت تا امام حسن (ع) شهید شد، آن گاه بلاها شدت یافت و فتنه ها دامن گسترد تا هیچ یک نبود، جز اینکه بر جانشین می ترسید و بیم تبعید و آوارگی داشت. (3)
دشواری ها پس از شهادت امام حسین (ع) به نهایت خود رسید، به ویژه در زمان حجاج ثقفی که معاصر امام سجاد (ع) بود.
دو، پنهان ساختن و از بین بردن فضیلتهای حضرت علی (ع) و تعقیب گویندگان آن.
سه، فاصله انداختن میان امام و امت.
امام سجاد (ع) دوران امام حسن (ع)، و پدرش امام حسین (ع) را درک کرده و رنگارنگ شدن مردم را دیده وانحطاط فکری و سیاسی روزافزون مسلمانان را نظاره گر بود. در عین حال، اگر شدت خفقان و اختناق را بر آن شرایط بیفزاییم، خواهیم دید که چرا امام (ع) دست به قیام نزد و تحرک و اعتراض آشکار نداشته است؟ پاسخ گفتن به این گونه پرسشها، در تبیین تاریخ تشیع در عصر آن حضرت (ع) ضرورت بسیار دارد.
امام سجاد (ع) در دورانی به امامت رسید که جامعه، روزگار پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشته بود و آن حضرت، وارث شرایطی شده بود که کج اندیشی، فرصت طلبی، عدالت گریزی، دنیا پرستی و عافیت طلبی، از ویژگی های بارز آن بود.
افزون بر آن، حکومت ستمگر اموی، از این شرایط بهترین استفاده را برای گسترش اقتدار سیاسی خود می برد. از این رو، عصر اختناق، بهترین تعبیر برای دورانی است که امام سجاد (ع) در آن می زیست. مردم دیدند که چگونه یزید برای حفظ قدرت حاضر است حتی فرزند پیامبر (ص) را بکشد و شهر مدینه را غارت و خانهى کعبه را ویران کند و از هیچ جنایتی فروگذار نکند. دورهى نومیدی از پیروزی حرکت مسلحانه، (4) نتیجهى رعب و وحشت شدیدی بود که امویان ایجاد کرده بودند. محافل شیعه در عراق و حجاز، دستخوش ضعف و سستی گردید و تشکیل و انجامشان از هم پاشید. امام سجاد (ع) رویگردانی مردم را چنین وصف نمود: در تمام مکه و مدینه، بیست نفر نیستند که ما را دوست بدارند. (5)
یکی از مهم ترین تفاوتهای عصر امام سجاد (ع) با دوره های دیگر این بود که خلفای معاصر امام و سردمداران حکومت، آشکارا قداست تعالیم اسلامی را در هم شکسته و بر روی تمام اصول مسلم اسلام پا گذاشتند، بدون آنکه از کسی بیم داشته باشند یا کسی به خود جرأت اعتراض دهد. جنایتکارانی چون حجاج در این دوران حکومت می کردند که به اندک بهانه ای، خون انسانهای محترم را می ریخت. کشتار یکصد و بیست هزار تن مسلمانان و به زندان سپردن هشتاد هزار نفر دیگر از آنان در شرایطی نامطلوب و غیر انسانی، گواه این سخن است. (6)
دربارهى اوضاع فرهنگی زمان امام سجاد (ع) باید گفت که توجه حاکمان اموی به حجاز، از چند جهت حائز اهمیت است. مکه و مدینه، به ویژه مدینه، مرکز دین و دیانت به شمار می آمد و انوار نورانی اسلام، از آنجا به دورترین نقاط عالم پرتو افکن شده بود. مردم از نزدیک پیامبر (ص)، صحابه، امامان و خلفای نخستین را دیده بودند و با روش و منش آنان از نزدیک آشنا بودند. حجاز می توانست برای حاکمان اموی خطرآفرین باشد، همان طور که در مکه و مدینه قیامهایی رخ داد.
سیاست امویان بر این بود که مکه و مدینه را از مرکزیت دینی، اجتماعی و قداست براندازند. تنها راه چاره را در این دیدند که مردم را به ابتذال و اباحیگری بکشانند و آن شهرها را به مراکز فساد و فحشا تبدیل نمایند. ترویج فرهنگ ابتذال در جامعه، با ایجاد و گسترش مجالس لهو و لعب، آوازه خوانی و رقص، باده گساری و قمار بازی، و سرگرم کردن مردم به غنا و موسیقی و مجالس طرب بود. آوازه خوانان معروفی چون معبد، مالک بن ابی السمح، ابن عایشه، دحمان ، جمیله، ابن شریج، غریدی، عزة المیلا و بسیاری دیگر از خنیاگران و رقاصان، در مدینه به برپایی چنین مجالسی پرداختند. کلاسهای تعلیم رقص و آواز، و نیز محافل رقص و غنا از زنان و مردان به صورت مختلط تشکیل می شد و کار به جایی رسید که فرهنگ بی بند و باری، گریبانگر قاضیان و فقیهان شهر چون مالک بن انس گردید.
فراوانی کنیزکان رقاص، آوازه خوان و روسپی که به دستور خلفای اموی به این شهرها فرستاده می شدند، و نیز اشتغال مردم به انواع لهب و لعب، بازماندن آنان را از فکر قیام و انقلاب و سیاست و حکومت به دنبال داشت. یزید بن معاویه، طلایه دار فرهنگ ابتذال در تاریخ اسلام است و پس از او، یزید بن عبدالملک و ولید بن یزید از کسانی هستند که بیشترین نقش را در انحطاط مسلمانان داشتند.
جذب شاعران با پرداخت صله های گران برای در بند کشیدن زبان شعری ایشان، و تشویق آنان به مدیحه سرای در فضایل حاکم و درباریان، از جمله امور فرهنگی ای بود که حاکمان اموی بدان پرداختند. البته کم و بیش شاعران شیعی مسلکی یافت می شدند که به مقابله برخاسته و در قالب نظم و شعر، از حریم اهل بیت (ع) دفاع کردند؛ گرچه مورد قهر، بی مهری و غضب هم قرار گرفتند.
امام سجاد (ع) در چنین شرایطی که از حساس ترین برهه های تاریخ اسلام بود، زمام امور امت را به دست گرفت که افزون بر حفظ اسلام و تبیین مبانی اصیل آن و تشیع، بر خود فرض می دانست مردم را از این انحطاط اخلاقی که آنان را از مسیر انسانیت خارج کرده و به ورطهى هلاکت و حیوانیت سوق می داد، نجات دهد.
داستان منع حدیث را بر مسائل فرهنگی و اعتقادی زمان امام سجاد (ع) بیفزایید. شدت و سختگیری حاکمان در منع از نقل و کتابت حدیث، دراین دوره نیز به حدی بود که تمام سنت نبوی به فراموشی سپرده شده بود.
حضور قصاصین (7) را نباید از نظر دور داشت. آنان قصه های خویش را که نام موعظه و ذکر به خود گرفته بود، به خورد مردم می دادند و حاکمان نیز اجرت و مستمری قابل توجهی به قصه گویان جدید الاسلام از اهل کتاب می پرداختند. باب ورود اسرائیلیان که از زمانهای دورتر(زمان خلفای نخستین ) باز شده بود و تحریف در اسلام و تغییر سنت پیامبر (ص) که یک دلیل آن قصه سرایی بود، در این زمان موجب انحراف و انحطاط مسلمانان گردید. (8)
اینها، زاویه ای دیگر از اوضاع اجتماعی، فرهنگی و اعتقادی دوران امام سجاد (ع) بود. در ادامه، خواهیم گفت که امام در فعالیتهای خود چگونه با این پدیده مبارزه کرد.
شاخصه های و پیامدهای انحراف جامعه در عصر امام سجاد (ع)
شاخصه های انحراف
پیامدهای انحرافات جامعه
نتیجه این اعتقادات و پیامدهای مسائل طرح شدهى مذکور عبارت بود از:
خلاصه آنکه در این زمان، مردم در فقر شدید فرهنگی، علمی، دینی و اخلاقی به سر می بردند. حضرت علی (ع) در حدود سال 40 هجری اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زمان خود را چنین وصف فرموده بود: لم یبق من الاسلام الا اسمه و من الدین الا رسمه. (9) این، در حدود سی سال پس از رحلت پیامبر (ص) بود که هنوز بسیاری از صحابه زنده بودند، اما در دوران امام سجاد (ع) که بیش از نیم قرن از رحلت پیامبر (ص) می گذشت و شمار بسیاری از صحابه از دنیا رفته و بسیاری از شیعیان را به شهادت رسانده بودند، اوضاع به مراتب آشفته تر و اسفبارتر بود. گفته شد که یکی از سیاستهای اقتصادی امویان، به استضعاف کشاندن علویان و شیعیان، قطع حقوق و مستمری آنان و غصب و تصرف اموال ایشان و ایجاد محرومیتهای مختلف برای آنان بود که به فقر و ناداری آنان می انجامید. هدف آنها این بود که پیروان اهل بیت (ع) به نان شب محتاج شوند و تمام هم و غمشان، تهیه قرصی نان برای رفع گرسنگی باشد؛ زیرا روشن است که ناتوانی مالی، قدرت مبرازه را کاسته و امکان دستیابی به لوازم و ادوات مبارزه، بسیج نیرو و تقویت همراهان را ناممکن می سازد.
پي نوشت :
1-الحاج حسن، حسین، الامام السجاد (ع) جهاد و أمجاد، ص 12.
2- یک نمونه آن چنین است که ابو هریره از پیامبر (ص) روایت کرد: خداوند در وحی خود به سه تن اطمینان کرد: من (پیامبر) جبرئیل و معاویه ، پیامبر (ص) بخشی از وحی را به معاویه سپرد و به او فرمود: این را نزد خود داشته باش تا در قیامت در بهشت مرا ملاقات کنی! الامام السجاد (ع) جهاد و أمجاد، ص 14.
3- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 11، ص 46.
4- پیشوایی، مهدی، سیرهى پیشوایان، ص 238.
5- مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 46، ص 143. شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 104.
6- برای اطلاع از جنایات عبدالملک و کارگزاران او، ر.ک: تاریخ الخلفاء، ص 218 ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 522.
7- آنان به شکل منصب حکومتی در آمده، و عزل و نصبشان از طرف حاکم انجام می شد و به «قاص الجماعه» و شهرت داشتند و مردم را به خود مشغول می کردند.
8- عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج 1، ص 121- 138.
9- الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج 1، ص 142؛ امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج 8، ص 166؛ مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب...، ج 3، ص 85.
/س