اسلام در منطقه ي ولگا و شمال درياي سياه
به عنوان مقدمه گفتني است که از اواخر سده ي نخست و اوايل سده ي 2 ق/اوايل سده ي 8 م جهان به صورت دو قطبي درآمد و در ميان دو ابر قدرت اسلام و مسيحيت تقسيم شد. امپراتوري خزر در حکم نيروي سومي بود که دوستي و دشمني آن براي هر کدام از دو طرف به يک اندازه واجد اهميت مي نمود؛ ليکن اين نيرو نمي توانست در صورت قبول اسلام يا مسيحيت استقلال خود را حفظ کند، زيرا قبول هر يک از اين دو دين مستلزم پذيرش سلطه ي خليفه ي بغداد يا امپراتور بيزانس مي بود. کيش بت پرستي بدوي خزران نيز در مقايسه با اديان توحيدي، وحشيانه و فرسوده تلقي مي شد و خزران را از نفوذ معنوي محروم مي ساخت. در اين اوضاع واحوال منطقي آن بود که دين ثالثي را که در قبال هيچ يک ازآن دو نيروي بزرگ تعهدي نداشته باشد، بپذيرند و در عين حال مورد احترام هر دو نيرو باشند. آيين يهود از چنين وضعي برخوردار بود و خزران دين يهود را برگزيدند (آرتامونوف، 1962: 264؛ کستلر، 1361 ش: 70، 71).
البته پذيرش دين يهود امري ناگهاني نبود. خزران دست کم از يک قرن پيش با يهودان و مراسم مذهبي آنان آشنايي داشتند. گروهي از يهودان بر اثر تعقيب و شکنجه ي بيزانس و شمار اندکي از آنان پس از فتح آسياي صغير از يک سوي عرب ها، به قلمرو خزران روي آورده بودند (کستلر، همان، 72). در ضمن بازرگانان، پيشه وران و گروه کثيري از خزران، اسلام آورده بودند. بدين روال در سرزمين خزر، به ويژه در شهر اتل مردم بسياري از مسلمان، مسيحي و يهودي و نيز بت پرست مي زيستند. پذيرفته شدن دين يهود از سوي فرمانرواي خزران موجب انتشار آن در ميان خزران شد (مسعودي، 1965 م: 1/ 212؛ کستلر، همان جا). محققان، زندگي يهودان در قفقاز را ، به ويژه در سرزمين داغستان، مدت ها پيش از فتوحات مسلمين دانسته اند (آرتامونوف، همان، 265، حاشيه ي 5). اجداد و اسلاف اين گروه که از طبقه ي محروم جامعه بودند، به گناه حمايت از جنبش مزدکيان به همراه گروهي از اينان در نيمه ي نخست سده ي 6م و در دوران پي گرد مزدکيان در عهد ساساني به داغستان گريختند. از اين رهگذر مي توان تا اندازه اي به آشنايي و گرايش خزران به آيين يهود پي برد (همان جا، حاشيه ي 6).
مسعودي (همان جا) گسترش آيين يهود درسرزمين خزر را مربوط به زمان هارون الرشيد دانسته است، ولي آرتامونوف (همان، 266) بر آن است که رواج دين يهود در اين سرزمين ديرتر از 621م نبوده است. مسعودي (همان، 1 /231)مي نويسد: در اتل اکثريت با مسلمانان است و سپاه شاه از ايشان است و ازشروطي که مسلمانان با شاه خزر دارند، آشکار بودن برگزاري مراسم ديني، وجود مساجد و گفتن اذان است. اصطخري (1927 م: 220-221) و ابن رسته 1891 م: 139) هر دو نوشته اند که شاه خزر، خاصان و امرا و بزرگان آن سرزمين همگي آيين يهود دارند. بنا به نوشته ي اصطخري (همان، 222) بيش ترين مسلمانان و بازرگانان در نيمه ي شرقي اتل مي زيند و در شهر سمندر نيز گروهي مسلمان اند و مسجدها دارند. ابن رسته (همان، 104) نيز از وجود دو شهر در منطقه ي خزر ياد کرده است که مسلمانان آن داراي مساجد و ائمه ي جماعت و مؤذنان اند.
ابوعبيد بکري (1992 م: 1/ 263) نيز به پذيرش آيين يهود از سوي پادشاه خزران در روزگار هارون الرشيد اشاره کرده است. وي مي نويسد: بيش تر سپاهيان خزر مسلمان اند و در آن جا مسجد بزرگي دارند. از 7 تن قاضي تختگاه خزران دو تن ويژه ي مسلمانان، دو تن براي خزران که به حکم تورات داوري کنند، دو تن براي نصرانيان مقيم آن جا و سرانجام، يکي براي صقالبه(اسلاوها) و روس و ساير طوايف بت پرست بوده است (مسعودي، 1965م: 1/ 214 ). مسعودي درباره ي داوري قاضيان اشاره اي دارد که حاکي از اهميت شريعت اسلام و احترام بدان در ميان افراد غير مسلمان است. وي مي نويسد: چون قضاياي مهم رخ دهد و قاضيان در آن فرو مانند، نزد قاضي مسلمان روند و حکم از وي خواهند و از مقررات شريعت اسلام اطاعت کنند (همان جا). اسلام که از اواسط سده ي 7م به قلمرو خزران راه يافته بود، چنان نيرو گرفت که بيش تر اهالي به اسلام روي آوردند، اما اين وضع ديري نپاييد. در 354ق/965م دولت کيف روس امپراتوري خزر را در هم شکست و در 421ق/1030م اين امپراتوري براي هميشه از ميان رفت (بنيگس، 1370 ش: 102).
در همسايگي خزر، دولت ديگري به نام بلغار (بلغر) در اوايل سده ي 10م (احتمالاً اواخر سده ي 3 و اوايل سده ي 4ق) بنيان يافت. قبايل کوچنده ي بلغار پيش از سده ي 10م به يک جانشيني روي آوردند و تابع خاقانات خزر شدند. خان بلغار در 310ق/922م به اتحاد قبايل قلمرو خود پرداخت (بولشايا، 1978-1970 م: 500/III) وي براي مبارزه با خزران از مقتدر خليفه ي عباسي ياري طلبيد تا به مردم او شرايع اسلامي را بياموزد و در سرزمين او مسجد بنا کند (ابن فضلان، 1379 ق: 67-68). مقتدر هيئتي را به سرپرستي ابن فضلان روانه ي سرزمين بلغار کرد.
چنين به نظر مي رسد که اتحاد قبايل بلغار پس از پذيرش اسلام صورت گرفته، و چه بسا اسلام عامل اتحاد آنان بوده است، زيرا بلغارها با پذيرش اسلام به حمايت خلافت بغداد مستظهر گرديدند (همان، 4 /399-406). انصاري دمشقي (1923 م: 263-264) مي نويسد: مردم بلغار مسلماناني هستند که به دست مقتدر اسلام آوردند. ابن رسته (1891 م: 141) مي نويسد: بلغارها در سرزميني ميان خزر و سرزمين صقالبه (اسلاوها) سکني دارند و لباس آنان شبيه لباس مسلمانان و گورهايشان همانند گور مسلمانان است. پس از شکست خزران در 354ق/965م، بلغارها از تابعيت خزران رهايي يافتند. گروهي از بلغارها از 638ق/1241م به اردوي زرين پيوستند. اينان تا عصر تيمور در منطقه ي خود باقي بودند و به گمان محققان در اواخر سده ي 8 ق/اواسط دهه ي پاياني سده ي 14م به دست تيمور درهم شکسته ومنقرض شدند. در دهه ي چهارم سده ي 9ق/15م روس ها اراضي بلغارهاي مسلمان را اشغال کردند (بولشايا، همان جا).
گسترش اسلام در سواحل شمالي درياي سياه و شبه جزيره ي کريمه در نيمه ي نخست سده ي 7ق/13م با هجوم ترکان سلجوقي آغاز شد. علاءالدين کيقباد سلطان سلجوقي (616-633ق/1219-1236م) ابتدا به شهر سغداق (صوداق) حمله برد. اين شهر درجنوب شبه جزيره ي کريمه و ساحل درياي سياه واقع است (بولشايا، همان، 33/XXV). ابوالفدا از قول ابن سعيد مي نويسد که مردم صوداق از امم و اديان گوناگون، و بيش تر مسيحي هستند (ابوالفداء ،1840 م: 214-215؛ قلقشندي، 1383 ق: 4/ 460).
حسام الدين امير چوپان پس از فتح صوداق، قرآن کريم را در طبق زرين بر سر نهاد و مؤذن برفراز موضعي بلند برآمد و بانگ نماز آغاز کرد. فاتحان ترک ناقوس مسيحيان را درهم شکستند و ظرف دو هفته جامعي بزرگ برپا ساختند و قاضي و خطيب بر آن گماردند (ابن بي بي، 1956 م: 333). نفوذ اسلام در سواحل شمالي درياي سياه را مي توان از دو جهت شرق (نواحي ولگا و آسياي مرکزي) و جنوب از راه دريا ي مديترانه توسط مصريان و سلجوقيان دانست. رواج قطعي اسلام در سواحل شمالي درياي سياه از عهد مغولان و با گسترش در ميان اردوي زرين تحقق پذيرفت (بارتولد، 1966: 663-662/VI).
طي سده هاي 7 و 8ق/13 و 14م در مناطق شمال درياي سياه ميان مسلمانان و مسيحيان رقابت شديدي حکم فرما شد. امپراتوري اردوي زرين از همان آغاز تحت تأثير فرهنگ اسلامي قرار داشت. در سده ي 8ق/14م اسلام به عنوان دين رسمي از سوي سلطان محمد، مشهور به ازبک خان، پذيرفته و اعلام شد (بارتولد، همان جا؛ «فرهنگ...» (1)، 1987: 1379). از 686ق/1287م فرهنگ اسلامي از طريق مصر نيز به سواحل شمالي درياي سياه راه يافت. گمان مي رود که مسلمانان مصري از راه دريا با کريمه و سواحل شمالي درياي سياه مرتبط شده باشند.
مصريان در 686ق/1287م معماري را با دو هزار دينار سکه ي طلا براي احداث مسجدي به شهر قرم (صلغات) فرستادند که يکي از شهرهاي شبه جزيره ي قرم (کريمه) بود (بارتولد، همان، 663/ III/ 468,VI) بقاياي مسجدي که مصريان ساخته بودند، هنوز در آن جا موجود است و سبک معماري آن از شيوه ي معماري مسجدي که ازبک ها ساخته بودند، متمايز است (همان جا). در 713ق/1313م ازبک خان، از خان هاي اردوي زرين ، مسجد ديگري در آن شهر بنا کرد. در دوران حاکميت منگلي گراي، خان کريمه(سده ي 9ق/15م)، که از اعقاب جوجي بود، شهر ويران گرديد. با آغاز حاکميت ترکان عثماني در 880ق/1475م نام شهر قديمي قرم بر سراسر شبه جزيره نهاده شد. از اين تاريخ کريمه به تقريب رنگ اسلامي به خود گرفت (همان، 468/III).
در 1197ق/1783م درعهد سلطنت کاترين بزرگ، سپاهيان روسيه کريمه را تسخير و ضميمه ي خاک روسيه کردند (بازورث، 1371 ش: 240). پس از الحاق به روسيه، به مسلمانان کريمه آزادي انجام دادن فرايض مذهبي داده شد. کريمه داراي مفتي مستقل خاص خود شد. مفتي کريمه وابسته به مفتي تاتارهاي اطراف ولگا بود. از 1198 تا 1206ق/1784 تا 1792م استان کريمه، استان تاوري نام گرفت و مرکز آن در 1217ق/1802م شهر آق مسجد شد. اين شهر را که پيش از آن، در 1149ق/1736م، روس ها به آتش کشيده بودند، همان شهري است که بعدها سيمفروپل نام گرفت (بارتولد، همان جا). رهبري مسلمانان منطقه ي کريمه و شمال درياي سياه حتي پس از الحاق به روسيه اقتدار خود را از دست نداد. شيخ الاسلام عثماني همچنان در رأس سلسله مراتب ديني اين منطقه قرار داشت، به گونه اي که تا مدتي دراز به نام سلاطين عثماني در مساجد خطبه مي خواندند.
با اين وصف، از نخستين سال هاي حاکميت روس ها، بهترين اراضي اين نواحي به سود اشراف روس مصادره شد و به جز زمين هاي خشک و بي بار جاي ديگري براي بوميان مسلمان (تاتارها) نماند. از اين رو دوران هجرت آغاز گرديد و در فاصله ي سال هاي 1197 تا 1331ق/1783 تا 1913م بيش از يک ميليون مسلمان ديار خود را ترک گفتند و به آسياي صغير رفتند (بنيگسن، 1370 ش: 41). 100 سال پس از سلطه ي روس ها جمعيت تاتارهاي کريمه به ميزان قابل ملاحظه اي کاستي پذيرفت و به 200هزار تن رسيد (آکينر، 1986: 88). در 1944م در پي خروج ارتش آلمان از اتحاد شوروي، 111، 194تن از تاتارها از جمله زنان، کودکان و سالمندان به اتهام واهي خيانت و همکاري با آلمان ها نفي بلد شدند. 46% از اين عده در جريان تبعيد به سيبري، اورال، قزاقستان و آسياي مرکزي جان خود را از دست دادند (همان، 89). در 1967م رسماً از آنان اعاده ي حيثيت شد، ولي بسياري از کساني که به سرزمين خود بازگشته بودند، جايي براي سکني نداشتند. از 1946م مهاجران روسي و اوکرائيني جاي تاتارهاي مسلمان را گرفتند. مساجد تخريب شد و نام اماکن تغيير يافت. شمار کنوني تاتارهاي کريمه را 500 هزار نفر برآورد کرده اند که بيش تر در تاشکند و سمرقند زندگي مي کنند (همان جا). تاتارهاي کريمه مسلمان و پيرو مذهب حنفي هستند. آنان که به سرزمين خود بازگشته اند، پيرو مرکز روحاني اوفا وديگران تابع مرکز روحاني آسياي مرکزي و قزاقستان در تاشکند هستند (همان، 93).
تيمور شهر را ويران کرد. از 880ق/1475م دولت عثماني بر ازاق مسلط شد. در 1047ق/1637م همه ي مردم شهر مسلمان بودند. پس از آن نيز شهر چند بار دست به دست گشت و سرانجام روس ها آن را تصرف کردند. با شکوفايي شهر رستف، ازاق اهميت خود را به عنوان شهري اسلامي از دست داد (بارتولد، همان جا).
سرزميني که امروز تاتارستان ناميده مي شود، تا سده ي 3ق/9م مسکن اقوام مجار بود. بعدها بلغارهاي منطقه ي وسطاي ولگا، مجارها را به سوي رود داوب راندند. در سده هاي 4-8ق/10-14م اين سرزمين در تصرف بلغارها بود. دژ قازان (غازان)، پايتخت جمهوري خودمختار تاتارستان، در 573ق/1177م به دست بلغارها ساخته شد (بولشايا، 1978-1970: 289، 288/XXV). با حمله ي مغول گروه کثيري از اقوام ترکي زبان که به آنان نام تاتار داده بودند، به اين سرزمين کوچ کردند (همان، 289/XXV؛ بارتولد، 1968: 560/V). جمهوري تاتارستان از شمال با جمهوري هاي خودمختار ماري و اودمورت، از شرق باباشقيرستان و از غرب با جمهوري خودمختار چوواش هم مرز است. همه ي اين جمهوري ها جزو جمهوري فدراتيو روسيه هستند (آکينر، 1986، 60).
گرايش نهايي تاتارهاي به اسلام در زمان سلطان محمد ازبک، خان اردوي زرين صورت گرفت (همان، 57). ابن بطوطه (1414 ق: 2 /381 – 382). منطقه ي زير فرمان ازبک خان را اسلامي دانسته و نوشته است که اين پادشاه کشوري بزرگ و نيروي بسيار دارد و با دشمنان خدا همواره در حال جهاد است. روس ها ساليان دراز با مسلمانان اين منطقه پيکار کردند و سرانجام در 959ق/1552م قازان را به تصرف خود درآوردند و مردان را از دم تيغ گذراندند (بارتولد، همان، 441/III). با سقوط آستاراخان (حاجي طرخان) و قازان، تاتارها که حدود 300 سال سلطه جو بودند، ناگهان تحت سلطه ي روس ها درآمدند (آکينر، همان جا).
روس ها براي جلب مردم تاتار به تغيير کيش و پذيرفتن آيين مسيح تلاش بسيار کردند. مساجد را ويران واموال مردم را ضبط نمودند. گروه کثيري را نفي بلد کردند. با اين وصف، توفيقي به دست نياوردند (همان جا). تاتارها به خلاف انتظار روس ها، اسلام را براي باشقيرهاي اورال و طوايف جنگل نشين غرب سيبري به ارمغان بردند (بنيگسن، 1370 ش: 100).
مسلمانان براي حفاظت از دارالاسلام دست به جهاد زدند. نخستين شورش تاتارها يک سال پس ازسقوط قازان در 960ق/1553م به رهبري شخصي به نام سيد حسين صورت گرفت که تا 4 سال دوام داشت وسرانجام به دستگيري و اعدام وي منجر شد. از 979 تا 1019ق/1571 تا 1610م چندين بار تاتارهاي مسلمان به شورش هايي دست زدند که با بي رحمي سرکوب شد (بنيگسن، همان، 111). در بخش سفلاي ولگا نيز شورش هايي روي داد که از آن جمله است در 1089ق/1678م و در 1117-1134 ق /1705-1722 م به رهبري کوچوک سلطان و نهضت 1148ق / 1735 م به رهبري کيلمت ابيز و سلطان آقاي. در 1150ق/1737م طوايف باشقير وقزاق نيز شورش هايي را آغاز کردند. شورش ديگري به رهبري سلطان باي بولات پس از دو سال جنگ در 1155ق/1742م سرکوب شد. چندي بعد باشقيرها به رهبري ملاباتير پاشا در 1168ق/1755م سر به شورش برداشتند که با توفيق همراه نشد (همان، 111، 112).
تاتارهاي ولگا به همراه باشقيرها و چوواش ها اولين گروه مسلماناني بودند که به انقياد حکومت روسيه درآمدند. با اين وصف، در حفظ معتقدات اسلامي خود پابرجا ماندند. اکثريت قريب به اتفاق تاتارها پيرو مذهب حنفي هستند. از سده ي 10 تا 12ق/16 تا 18م شمار اندکي از آنان به مسيحيت تغيير آيين دادند، ولي در اواخر سده ي 19 و اوايل سده ي 20م بسياري از ايشان بارديگر به دين اسلام بازگشتند (آکينر، 1986: 67).
قوم چوواش در اوايل سده ي 4ق/10م شناخته بود. ابن فضلان (1379 ق: 140) در منطقه ي ولگا ظاهراً با چوواش ها برخورد کرده ، و آنان را سواس (سواز) ناميده است. با درنظر گرفتن وضع منطقه، محتمل است که سوازها همان چوواش ها باشند. سرزميني که اکنون چوواش ها در آن سکني دارند، همانند اراضي هم جوار تحت سلطه ي بلغارهاي منطقه ي ولگا و کاما بود (بولشايا، 1978-1970: 240/XXIX). گمان مي رود چوواش ها به تبعيت از بلغارها به اسلام روي آورده باشند (ابن فضلان، 1379 ق: 140-141). در سده ي 7ق/13م اراضي مزبور به تصرف مغولان درآمد. بلغارها و ساکنان منطقه، پس از تأسيس اردوي زرين به تبعيت آن درآمدند. در سده ي 9ق/15م با انشعاب در اردوي زرين، چوواش ها تابع خان نشين قازان شدند (بولشايا، همان جا). در 958ق/1551م چوواش ها تابعيت روسيه را پذيرفتند و در 959ق در جريان حمله ي سپاهيان ايوان مخوف براي تصرف قازان، وي را ياري کردند (همان جا).
در سده هاي 12 و 13ق/18 و 19م گروهي از چوواش ها به تبعيت از روس ها آيين مسيح را پذيرفتند و به تابعيت کليساي ارتدکس درآمدند، ولي گروهي ديگر از آنان همچنان مسلمان باقي ماندند. پس از بيانيه ي 17 آوريل 1905 که آزادي مذهب در روسيه اعلام شد، بارديگر گروهي از مسيحيان چوواش به اسلام بازگشتند. مسلمانان چوواش اهل سنت هستند و از مرکز روحاني بخش اروپايي روسيه و سيبري که مقرّ آن در شهر اوفاست، پيروي مي کنند (آکينر، 1986: 77).
اهالي جمهوري خود مختار باشقيرستان از اختلاط قبايل فنلاندي-اويغوري و قبايل قپچاق، قزاق، بلغارهاي منطقه ي ولگا، قراختاييان و ديگران پديد آمده اند (بولشايا، همان 67/III؛ آکينر، همان جا). در رساله ي ابن فضلان (همان، 107-109) از باشقيرها با نام باشغرد ياد شده است که خدايان بسياري را پرستش مي کردند. اصطخري آنان را بسجرت ناميده است (1927 م: 225). گمان مي رود که باشقيرها مدت ها پيش از تأسيس اردوي زرين به اسلام روي آورده باشند (آکينر، همان، 78). در اوايل سده ي 7ق/13م باشقيرها به اردوي زرين پيوستند، ولي پس از سقوط اردوي زرين مدتي تابعيت خانات قازان، نوغاي و سيبري را گردن نهادند (بولشايا، همان جا).
در اواسط سده ي 10ق/16م باشقيرها مقهور روس ها شدند. در 982ق/1574م در اوفا پايتخت کنوني باشقيرستان پادگان نظامي روس مستقر شد و پس از چندي اوفا به صورت شهر و مرکز اداري درآمد (آکينر، 78-77). باشقيرها در 1188ق/1774م به رهبري صلوات يولايف بر ضد روس ها شورش کردند که بي رحمانه سرکوب شدند (همان جا). بيش تر مردم باشقير مسلمان و پيرو مذهب حنفي هستند. عده اي از آنان در سده هاي 16-18م به مسيحيت گرويدند، ولي در سده ي 19م گروه کثيري از باشقيرها به اسلام بازگشتند. اکنون مرکز روحاني بخش اروپايي روسيه و سيبري در شهر اوفا قرار دارد (همان، 85-84).
/س
البته پذيرش دين يهود امري ناگهاني نبود. خزران دست کم از يک قرن پيش با يهودان و مراسم مذهبي آنان آشنايي داشتند. گروهي از يهودان بر اثر تعقيب و شکنجه ي بيزانس و شمار اندکي از آنان پس از فتح آسياي صغير از يک سوي عرب ها، به قلمرو خزران روي آورده بودند (کستلر، همان، 72). در ضمن بازرگانان، پيشه وران و گروه کثيري از خزران، اسلام آورده بودند. بدين روال در سرزمين خزر، به ويژه در شهر اتل مردم بسياري از مسلمان، مسيحي و يهودي و نيز بت پرست مي زيستند. پذيرفته شدن دين يهود از سوي فرمانرواي خزران موجب انتشار آن در ميان خزران شد (مسعودي، 1965 م: 1/ 212؛ کستلر، همان جا). محققان، زندگي يهودان در قفقاز را ، به ويژه در سرزمين داغستان، مدت ها پيش از فتوحات مسلمين دانسته اند (آرتامونوف، همان، 265، حاشيه ي 5). اجداد و اسلاف اين گروه که از طبقه ي محروم جامعه بودند، به گناه حمايت از جنبش مزدکيان به همراه گروهي از اينان در نيمه ي نخست سده ي 6م و در دوران پي گرد مزدکيان در عهد ساساني به داغستان گريختند. از اين رهگذر مي توان تا اندازه اي به آشنايي و گرايش خزران به آيين يهود پي برد (همان جا، حاشيه ي 6).
مسعودي (همان جا) گسترش آيين يهود درسرزمين خزر را مربوط به زمان هارون الرشيد دانسته است، ولي آرتامونوف (همان، 266) بر آن است که رواج دين يهود در اين سرزمين ديرتر از 621م نبوده است. مسعودي (همان، 1 /231)مي نويسد: در اتل اکثريت با مسلمانان است و سپاه شاه از ايشان است و ازشروطي که مسلمانان با شاه خزر دارند، آشکار بودن برگزاري مراسم ديني، وجود مساجد و گفتن اذان است. اصطخري (1927 م: 220-221) و ابن رسته 1891 م: 139) هر دو نوشته اند که شاه خزر، خاصان و امرا و بزرگان آن سرزمين همگي آيين يهود دارند. بنا به نوشته ي اصطخري (همان، 222) بيش ترين مسلمانان و بازرگانان در نيمه ي شرقي اتل مي زيند و در شهر سمندر نيز گروهي مسلمان اند و مسجدها دارند. ابن رسته (همان، 104) نيز از وجود دو شهر در منطقه ي خزر ياد کرده است که مسلمانان آن داراي مساجد و ائمه ي جماعت و مؤذنان اند.
ابوعبيد بکري (1992 م: 1/ 263) نيز به پذيرش آيين يهود از سوي پادشاه خزران در روزگار هارون الرشيد اشاره کرده است. وي مي نويسد: بيش تر سپاهيان خزر مسلمان اند و در آن جا مسجد بزرگي دارند. از 7 تن قاضي تختگاه خزران دو تن ويژه ي مسلمانان، دو تن براي خزران که به حکم تورات داوري کنند، دو تن براي نصرانيان مقيم آن جا و سرانجام، يکي براي صقالبه(اسلاوها) و روس و ساير طوايف بت پرست بوده است (مسعودي، 1965م: 1/ 214 ). مسعودي درباره ي داوري قاضيان اشاره اي دارد که حاکي از اهميت شريعت اسلام و احترام بدان در ميان افراد غير مسلمان است. وي مي نويسد: چون قضاياي مهم رخ دهد و قاضيان در آن فرو مانند، نزد قاضي مسلمان روند و حکم از وي خواهند و از مقررات شريعت اسلام اطاعت کنند (همان جا). اسلام که از اواسط سده ي 7م به قلمرو خزران راه يافته بود، چنان نيرو گرفت که بيش تر اهالي به اسلام روي آوردند، اما اين وضع ديري نپاييد. در 354ق/965م دولت کيف روس امپراتوري خزر را در هم شکست و در 421ق/1030م اين امپراتوري براي هميشه از ميان رفت (بنيگس، 1370 ش: 102).
در همسايگي خزر، دولت ديگري به نام بلغار (بلغر) در اوايل سده ي 10م (احتمالاً اواخر سده ي 3 و اوايل سده ي 4ق) بنيان يافت. قبايل کوچنده ي بلغار پيش از سده ي 10م به يک جانشيني روي آوردند و تابع خاقانات خزر شدند. خان بلغار در 310ق/922م به اتحاد قبايل قلمرو خود پرداخت (بولشايا، 1978-1970 م: 500/III) وي براي مبارزه با خزران از مقتدر خليفه ي عباسي ياري طلبيد تا به مردم او شرايع اسلامي را بياموزد و در سرزمين او مسجد بنا کند (ابن فضلان، 1379 ق: 67-68). مقتدر هيئتي را به سرپرستي ابن فضلان روانه ي سرزمين بلغار کرد.
چنين به نظر مي رسد که اتحاد قبايل بلغار پس از پذيرش اسلام صورت گرفته، و چه بسا اسلام عامل اتحاد آنان بوده است، زيرا بلغارها با پذيرش اسلام به حمايت خلافت بغداد مستظهر گرديدند (همان، 4 /399-406). انصاري دمشقي (1923 م: 263-264) مي نويسد: مردم بلغار مسلماناني هستند که به دست مقتدر اسلام آوردند. ابن رسته (1891 م: 141) مي نويسد: بلغارها در سرزميني ميان خزر و سرزمين صقالبه (اسلاوها) سکني دارند و لباس آنان شبيه لباس مسلمانان و گورهايشان همانند گور مسلمانان است. پس از شکست خزران در 354ق/965م، بلغارها از تابعيت خزران رهايي يافتند. گروهي از بلغارها از 638ق/1241م به اردوي زرين پيوستند. اينان تا عصر تيمور در منطقه ي خود باقي بودند و به گمان محققان در اواخر سده ي 8 ق/اواسط دهه ي پاياني سده ي 14م به دست تيمور درهم شکسته ومنقرض شدند. در دهه ي چهارم سده ي 9ق/15م روس ها اراضي بلغارهاي مسلمان را اشغال کردند (بولشايا، همان جا).
الف. اسلام در شمال درياي سياه
گسترش اسلام در سواحل شمالي درياي سياه و شبه جزيره ي کريمه در نيمه ي نخست سده ي 7ق/13م با هجوم ترکان سلجوقي آغاز شد. علاءالدين کيقباد سلطان سلجوقي (616-633ق/1219-1236م) ابتدا به شهر سغداق (صوداق) حمله برد. اين شهر درجنوب شبه جزيره ي کريمه و ساحل درياي سياه واقع است (بولشايا، همان، 33/XXV). ابوالفدا از قول ابن سعيد مي نويسد که مردم صوداق از امم و اديان گوناگون، و بيش تر مسيحي هستند (ابوالفداء ،1840 م: 214-215؛ قلقشندي، 1383 ق: 4/ 460).
حسام الدين امير چوپان پس از فتح صوداق، قرآن کريم را در طبق زرين بر سر نهاد و مؤذن برفراز موضعي بلند برآمد و بانگ نماز آغاز کرد. فاتحان ترک ناقوس مسيحيان را درهم شکستند و ظرف دو هفته جامعي بزرگ برپا ساختند و قاضي و خطيب بر آن گماردند (ابن بي بي، 1956 م: 333). نفوذ اسلام در سواحل شمالي درياي سياه را مي توان از دو جهت شرق (نواحي ولگا و آسياي مرکزي) و جنوب از راه دريا ي مديترانه توسط مصريان و سلجوقيان دانست. رواج قطعي اسلام در سواحل شمالي درياي سياه از عهد مغولان و با گسترش در ميان اردوي زرين تحقق پذيرفت (بارتولد، 1966: 663-662/VI).
طي سده هاي 7 و 8ق/13 و 14م در مناطق شمال درياي سياه ميان مسلمانان و مسيحيان رقابت شديدي حکم فرما شد. امپراتوري اردوي زرين از همان آغاز تحت تأثير فرهنگ اسلامي قرار داشت. در سده ي 8ق/14م اسلام به عنوان دين رسمي از سوي سلطان محمد، مشهور به ازبک خان، پذيرفته و اعلام شد (بارتولد، همان جا؛ «فرهنگ...» (1)، 1987: 1379). از 686ق/1287م فرهنگ اسلامي از طريق مصر نيز به سواحل شمالي درياي سياه راه يافت. گمان مي رود که مسلمانان مصري از راه دريا با کريمه و سواحل شمالي درياي سياه مرتبط شده باشند.
مصريان در 686ق/1287م معماري را با دو هزار دينار سکه ي طلا براي احداث مسجدي به شهر قرم (صلغات) فرستادند که يکي از شهرهاي شبه جزيره ي قرم (کريمه) بود (بارتولد، همان، 663/ III/ 468,VI) بقاياي مسجدي که مصريان ساخته بودند، هنوز در آن جا موجود است و سبک معماري آن از شيوه ي معماري مسجدي که ازبک ها ساخته بودند، متمايز است (همان جا). در 713ق/1313م ازبک خان، از خان هاي اردوي زرين ، مسجد ديگري در آن شهر بنا کرد. در دوران حاکميت منگلي گراي، خان کريمه(سده ي 9ق/15م)، که از اعقاب جوجي بود، شهر ويران گرديد. با آغاز حاکميت ترکان عثماني در 880ق/1475م نام شهر قديمي قرم بر سراسر شبه جزيره نهاده شد. از اين تاريخ کريمه به تقريب رنگ اسلامي به خود گرفت (همان، 468/III).
در 1197ق/1783م درعهد سلطنت کاترين بزرگ، سپاهيان روسيه کريمه را تسخير و ضميمه ي خاک روسيه کردند (بازورث، 1371 ش: 240). پس از الحاق به روسيه، به مسلمانان کريمه آزادي انجام دادن فرايض مذهبي داده شد. کريمه داراي مفتي مستقل خاص خود شد. مفتي کريمه وابسته به مفتي تاتارهاي اطراف ولگا بود. از 1198 تا 1206ق/1784 تا 1792م استان کريمه، استان تاوري نام گرفت و مرکز آن در 1217ق/1802م شهر آق مسجد شد. اين شهر را که پيش از آن، در 1149ق/1736م، روس ها به آتش کشيده بودند، همان شهري است که بعدها سيمفروپل نام گرفت (بارتولد، همان جا). رهبري مسلمانان منطقه ي کريمه و شمال درياي سياه حتي پس از الحاق به روسيه اقتدار خود را از دست نداد. شيخ الاسلام عثماني همچنان در رأس سلسله مراتب ديني اين منطقه قرار داشت، به گونه اي که تا مدتي دراز به نام سلاطين عثماني در مساجد خطبه مي خواندند.
با اين وصف، از نخستين سال هاي حاکميت روس ها، بهترين اراضي اين نواحي به سود اشراف روس مصادره شد و به جز زمين هاي خشک و بي بار جاي ديگري براي بوميان مسلمان (تاتارها) نماند. از اين رو دوران هجرت آغاز گرديد و در فاصله ي سال هاي 1197 تا 1331ق/1783 تا 1913م بيش از يک ميليون مسلمان ديار خود را ترک گفتند و به آسياي صغير رفتند (بنيگسن، 1370 ش: 41). 100 سال پس از سلطه ي روس ها جمعيت تاتارهاي کريمه به ميزان قابل ملاحظه اي کاستي پذيرفت و به 200هزار تن رسيد (آکينر، 1986: 88). در 1944م در پي خروج ارتش آلمان از اتحاد شوروي، 111، 194تن از تاتارها از جمله زنان، کودکان و سالمندان به اتهام واهي خيانت و همکاري با آلمان ها نفي بلد شدند. 46% از اين عده در جريان تبعيد به سيبري، اورال، قزاقستان و آسياي مرکزي جان خود را از دست دادند (همان، 89). در 1967م رسماً از آنان اعاده ي حيثيت شد، ولي بسياري از کساني که به سرزمين خود بازگشته بودند، جايي براي سکني نداشتند. از 1946م مهاجران روسي و اوکرائيني جاي تاتارهاي مسلمان را گرفتند. مساجد تخريب شد و نام اماکن تغيير يافت. شمار کنوني تاتارهاي کريمه را 500 هزار نفر برآورد کرده اند که بيش تر در تاشکند و سمرقند زندگي مي کنند (همان جا). تاتارهاي کريمه مسلمان و پيرو مذهب حنفي هستند. آنان که به سرزمين خود بازگشته اند، پيرو مرکز روحاني اوفا وديگران تابع مرکز روحاني آسياي مرکزي و قزاقستان در تاشکند هستند (همان، 93).
ب. اسلام در شمال درياي آزف و منطقه ي وسطاي ولگا
تيمور شهر را ويران کرد. از 880ق/1475م دولت عثماني بر ازاق مسلط شد. در 1047ق/1637م همه ي مردم شهر مسلمان بودند. پس از آن نيز شهر چند بار دست به دست گشت و سرانجام روس ها آن را تصرف کردند. با شکوفايي شهر رستف، ازاق اهميت خود را به عنوان شهري اسلامي از دست داد (بارتولد، همان جا).
سرزميني که امروز تاتارستان ناميده مي شود، تا سده ي 3ق/9م مسکن اقوام مجار بود. بعدها بلغارهاي منطقه ي وسطاي ولگا، مجارها را به سوي رود داوب راندند. در سده هاي 4-8ق/10-14م اين سرزمين در تصرف بلغارها بود. دژ قازان (غازان)، پايتخت جمهوري خودمختار تاتارستان، در 573ق/1177م به دست بلغارها ساخته شد (بولشايا، 1978-1970: 289، 288/XXV). با حمله ي مغول گروه کثيري از اقوام ترکي زبان که به آنان نام تاتار داده بودند، به اين سرزمين کوچ کردند (همان، 289/XXV؛ بارتولد، 1968: 560/V). جمهوري تاتارستان از شمال با جمهوري هاي خودمختار ماري و اودمورت، از شرق باباشقيرستان و از غرب با جمهوري خودمختار چوواش هم مرز است. همه ي اين جمهوري ها جزو جمهوري فدراتيو روسيه هستند (آکينر، 1986، 60).
گرايش نهايي تاتارهاي به اسلام در زمان سلطان محمد ازبک، خان اردوي زرين صورت گرفت (همان، 57). ابن بطوطه (1414 ق: 2 /381 – 382). منطقه ي زير فرمان ازبک خان را اسلامي دانسته و نوشته است که اين پادشاه کشوري بزرگ و نيروي بسيار دارد و با دشمنان خدا همواره در حال جهاد است. روس ها ساليان دراز با مسلمانان اين منطقه پيکار کردند و سرانجام در 959ق/1552م قازان را به تصرف خود درآوردند و مردان را از دم تيغ گذراندند (بارتولد، همان، 441/III). با سقوط آستاراخان (حاجي طرخان) و قازان، تاتارها که حدود 300 سال سلطه جو بودند، ناگهان تحت سلطه ي روس ها درآمدند (آکينر، همان جا).
روس ها براي جلب مردم تاتار به تغيير کيش و پذيرفتن آيين مسيح تلاش بسيار کردند. مساجد را ويران واموال مردم را ضبط نمودند. گروه کثيري را نفي بلد کردند. با اين وصف، توفيقي به دست نياوردند (همان جا). تاتارها به خلاف انتظار روس ها، اسلام را براي باشقيرهاي اورال و طوايف جنگل نشين غرب سيبري به ارمغان بردند (بنيگسن، 1370 ش: 100).
مسلمانان براي حفاظت از دارالاسلام دست به جهاد زدند. نخستين شورش تاتارها يک سال پس ازسقوط قازان در 960ق/1553م به رهبري شخصي به نام سيد حسين صورت گرفت که تا 4 سال دوام داشت وسرانجام به دستگيري و اعدام وي منجر شد. از 979 تا 1019ق/1571 تا 1610م چندين بار تاتارهاي مسلمان به شورش هايي دست زدند که با بي رحمي سرکوب شد (بنيگسن، همان، 111). در بخش سفلاي ولگا نيز شورش هايي روي داد که از آن جمله است در 1089ق/1678م و در 1117-1134 ق /1705-1722 م به رهبري کوچوک سلطان و نهضت 1148ق / 1735 م به رهبري کيلمت ابيز و سلطان آقاي. در 1150ق/1737م طوايف باشقير وقزاق نيز شورش هايي را آغاز کردند. شورش ديگري به رهبري سلطان باي بولات پس از دو سال جنگ در 1155ق/1742م سرکوب شد. چندي بعد باشقيرها به رهبري ملاباتير پاشا در 1168ق/1755م سر به شورش برداشتند که با توفيق همراه نشد (همان، 111، 112).
تاتارهاي ولگا به همراه باشقيرها و چوواش ها اولين گروه مسلماناني بودند که به انقياد حکومت روسيه درآمدند. با اين وصف، در حفظ معتقدات اسلامي خود پابرجا ماندند. اکثريت قريب به اتفاق تاتارها پيرو مذهب حنفي هستند. از سده ي 10 تا 12ق/16 تا 18م شمار اندکي از آنان به مسيحيت تغيير آيين دادند، ولي در اواخر سده ي 19 و اوايل سده ي 20م بسياري از ايشان بارديگر به دين اسلام بازگشتند (آکينر، 1986: 67).
قوم چوواش در اوايل سده ي 4ق/10م شناخته بود. ابن فضلان (1379 ق: 140) در منطقه ي ولگا ظاهراً با چوواش ها برخورد کرده ، و آنان را سواس (سواز) ناميده است. با درنظر گرفتن وضع منطقه، محتمل است که سوازها همان چوواش ها باشند. سرزميني که اکنون چوواش ها در آن سکني دارند، همانند اراضي هم جوار تحت سلطه ي بلغارهاي منطقه ي ولگا و کاما بود (بولشايا، 1978-1970: 240/XXIX). گمان مي رود چوواش ها به تبعيت از بلغارها به اسلام روي آورده باشند (ابن فضلان، 1379 ق: 140-141). در سده ي 7ق/13م اراضي مزبور به تصرف مغولان درآمد. بلغارها و ساکنان منطقه، پس از تأسيس اردوي زرين به تبعيت آن درآمدند. در سده ي 9ق/15م با انشعاب در اردوي زرين، چوواش ها تابع خان نشين قازان شدند (بولشايا، همان جا). در 958ق/1551م چوواش ها تابعيت روسيه را پذيرفتند و در 959ق در جريان حمله ي سپاهيان ايوان مخوف براي تصرف قازان، وي را ياري کردند (همان جا).
در سده هاي 12 و 13ق/18 و 19م گروهي از چوواش ها به تبعيت از روس ها آيين مسيح را پذيرفتند و به تابعيت کليساي ارتدکس درآمدند، ولي گروهي ديگر از آنان همچنان مسلمان باقي ماندند. پس از بيانيه ي 17 آوريل 1905 که آزادي مذهب در روسيه اعلام شد، بارديگر گروهي از مسيحيان چوواش به اسلام بازگشتند. مسلمانان چوواش اهل سنت هستند و از مرکز روحاني بخش اروپايي روسيه و سيبري که مقرّ آن در شهر اوفاست، پيروي مي کنند (آکينر، 1986: 77).
اهالي جمهوري خود مختار باشقيرستان از اختلاط قبايل فنلاندي-اويغوري و قبايل قپچاق، قزاق، بلغارهاي منطقه ي ولگا، قراختاييان و ديگران پديد آمده اند (بولشايا، همان 67/III؛ آکينر، همان جا). در رساله ي ابن فضلان (همان، 107-109) از باشقيرها با نام باشغرد ياد شده است که خدايان بسياري را پرستش مي کردند. اصطخري آنان را بسجرت ناميده است (1927 م: 225). گمان مي رود که باشقيرها مدت ها پيش از تأسيس اردوي زرين به اسلام روي آورده باشند (آکينر، همان، 78). در اوايل سده ي 7ق/13م باشقيرها به اردوي زرين پيوستند، ولي پس از سقوط اردوي زرين مدتي تابعيت خانات قازان، نوغاي و سيبري را گردن نهادند (بولشايا، همان جا).
در اواسط سده ي 10ق/16م باشقيرها مقهور روس ها شدند. در 982ق/1574م در اوفا پايتخت کنوني باشقيرستان پادگان نظامي روس مستقر شد و پس از چندي اوفا به صورت شهر و مرکز اداري درآمد (آکينر، 78-77). باشقيرها در 1188ق/1774م به رهبري صلوات يولايف بر ضد روس ها شورش کردند که بي رحمانه سرکوب شدند (همان جا). بيش تر مردم باشقير مسلمان و پيرو مذهب حنفي هستند. عده اي از آنان در سده هاي 16-18م به مسيحيت گرويدند، ولي در سده ي 19م گروه کثيري از باشقيرها به اسلام بازگشتند. اکنون مرکز روحاني بخش اروپايي روسيه و سيبري در شهر اوفا قرار دارد (همان، 85-84).
پي نوشت :
1. Sovetskii…
/س