حوزه هاي علمي و دستاوردهاي آن در عصر غيبت صغري
ابوحنيفه، فقيه بزرگ عراق، آخرين سال هاي عمرش را در اين شهر گذرانيد و شاگردانش مانند قاضي ابويوسف در انتشار مذهب او در اين شهر تأثير بسزايي داشتند.شافعي و احمد بن حنبل دو تن ديگر از فقيهان نامدار که هر يک مدتي از عمر خويش را در اين شهر گذرانيدند.(2)مکتب کلامي اعتزال، در اين شهر به رشد و تکوين رسيد و تأسيس نخستين مراکز رسمي علمي و پژوهشي در اين شهر چهره اي کاملا علمي بدان داد.بيت الحکمه ي مأمون عباسي در بغداد، مهم ترين مرکز فعاليت هاي علمي غير ديني در سراسر جهان اسلام آن روزگار به شمار مي رفت و در همين نهاد و در همين شهر بود که شمار زيادي از کتاب هاي دانشمندان قديم يونان و ايران به زبان عربي ترجمه شدند.مساجد اين شهر، به ويژه مسجد جامع منصوري را، که مکان برگزاري مجالس درسي بود، مي توان دانشگاه هاي اسلامي اين دوره تلقي کرد.به زودي با رونق گرفتن کار ترجمه و تأليف، و نيز توسعه ي صنعت کاغذسازي(در خود شهر بغداد کارخانه کاغذسازي وجود داشت)، بغداد به صورت بازار پررونق کاغذ درآمد و کتاب فروشي ها و کاغذ فروشي هاي متعددي در اين شهر پديد آمدند که کارشان علاوه بر فروش کاغذ و کتاب، نسخه برداري و تکثير کتاب هاي مورد نياز اهل علم نيز بود.بدين ترتيب با گردآمدن همه عناصر مؤثر در وضعيت علمي و فرهنگي يک جامعه در بغداد، اين شهر به بزرگ ترين مرکز علمي جهان اسلام مبدل شد.
پيش از احداث شهر بغداد، دو شهر اسلامي عراق، کوفه و بصره، حوزه هاي علمي فعال در عراق بودند که، اگرچه در کنار عظمت و شکوه بغداد از اهميت آن ها کاسته شد، ليکن در اين عصر هنوز به عنوان دو مرکز علمي که همواره داراي گرايش ها و انديشه هاي متعارض بودند، شناخته مي شدند.گذشته از گرايش هاي حزبي و سياسي، کوفه باگرايش شديد شيعي و خارجي گري و بصره با تمايلات عثماني و اموي، مشرب هاي کلامي (البته متأثر از همان گرايش هاي حزبي و سياسي)و مکتب هاي ادبي اين دو شهر نيز پيوسته در جدال و منازعه با يکديگر بودند.حضور دانشمنداني از مکاتب مختلف علمي در اين شهرها، اهميت علمي آن ها را دو چندان مي نمود؛ از آن ميان مي توان ابوعلي جبايي (م303ق)متکلم مشهور عراق، علي بن حمزه کسايي (م189ق)و ابوزکرياء فراء (م287ق)، شاگرد او را از دانشمندان نحوي کوفه نام برد.
در نواحي ايران، اصفهان يکي از مراکز علمي بود، ولي شهر ري فعاليت هاي علمي چشمگيرتري داشت.شمار زيادي از دانشمندان اسلامي در رشته هاي مختلف علوم از اين شهر برآمده، و يا در آن مي زيستند.در خراسان مراکز علمي بيشتري وجود داشت؛ از مهم ترين آن ها شهر نيشابور بود که مذاهب و مکاتب مختلف در آن فعاليت داشتند.گذشته از آن بايد از شهرهاي بخارا، بلخ و سمرقند ياد کرد که تني چند از عالمان اين عصر به هر يک از آن ها منسوب بودند و ارتباط و مناظرات دانشمندان اين شهرها با عالمان ديگر بلاد اسلامي حاکي از پويايي و فعاليت اين حوزه ها است.در سرزمين شام شهري که بتواند در زمينه ي فعاليت هاي علمي با نواحي مذکور رقابت و يا حتي برابري کند، در اين دوران وجود نداشت؛ اگرچه شهرهايي چون دمشق و حلب به سبب مرکزيت سياسي شان بر ديگر شهرهاي شام برتري داشتند.در مصر عمده فعاليت هاي علمي در فسطاط(3)،مرکز حکومت صورت مي گرفت، به ويژه در دوره ي حکومت طولونيان، که به اعتلاي فرهنگي دولت نوپاي خود علاقه مند بودند.مسجد جامع شهر که در سال 265ق به دستور ابن طولون ساخته شده و جاي مسجد جامع قبلي را گرفته بود، مرکز اصلي آموزشي در اين شهر به شمار مي رفت.به فرمان او شماري از فقيهان و طلاب علوم ديني و قاريان قرآن به اين مکان انتقال داده شدند.برخي از شاگردان شافعي، استادان اين مرکز آموزشي بوده و در آن تدريس داشتند.اين مسجد موقعيت علمي خود را تا ورود فاطميان به مصر حفظ کرد.(4)
در شمال آفريقا، شهر قيروان تا مدت ها تنها مرکز علمي بود و با احداث شهر فاس و توسعه ي علمي آن از اين يگانگي درآمد.قيروان از زمان فتح افريقيه، مرکز سياسي و اداري اين منطقه بود و به طور طبيعي تحت تأثير همين موقعيت از توسعه ي فرهنگي بيشتري نيز برخوردار بود.مسجد جامع قيروان، که در تمام دوره ي حکومت اغلبيان، تنها مرکز مهم فرهنگي شمال آفريقا به شمار مي رفت در سال 50ق به دست عقبه بن نافع، فاتح اين نواحي ساخته شده بود.در کنار توسعه ي مراکز علمي و فرهنگي در شمال آفريقا، اين مسجد، موقعيت خود را دارا بود.(5)شهر فاس، که مرکز حکومت ادريسيان بود و در ايام حکومت ادريس دوم (م179ق)، دومين امير ادريسي بنا نهاده شد، در قرن سوم هجري توسعه علمي و فرهنگي چشمگيري يافت، و پس از قيروان، دومين مرکز مهم علمي در اين زمان به شمار مي رفت.مسجد جامع آن که در سال 245ق بنا نهاده شد، به زودي به مرکز علمي عمده اي در مغرب اقصي بدل گرديد.(6)توسعه ي علمي و فرهنگي در اندلس، به مراتب بيش از آن چيزي بود که در شمال آفريقا روي داده بود.تشکيل يک دولت فراگير و مقتدر، دولت امويان، در اين سرزمين که آرامش و امنيت نسبي را به همراه داشت، زمينه ي لازم براي اين توسعه ي فرهنگي را هموار مي ساخت و تمايل و علاقه ي حاکمان به علم و دانش، به حرکت آن سرعت مي بخشيد.بدين گونه از اواخر قرن دون هجري با حضور شماري از دانشمندان مسلمان، به ويژه فقيهان و عالمان ديني، علوم ديني رو به پيشرفت نهاد و در کنار آن نهادهايي علمي و آموزشي، و ابزارهاي علم و دانش گسترش يافتند، به گونه اي که در اواخر قرن چهارم هجري شهر قرطبه، مرکز اندلس با بسياري از مراکز علمي و فرهنگي شرق برابري مي کرد و چند دهه بعد با شهر بغداد، مرکز اصلي فعاليت هاي علمي شرق، کوس رقابت و همسنگي مي زد.وجود مساجد متعدد قرطبه که همپاي مسجد جامع آن، شمار زيادي از طالبان علم را در خود جاي مي دادند، در کنار مکتب خانه هاي بسياري که عهده دار آموزش کودکان بودند، حاکي از توسعه ي آموزش اين شهر بود و وجود کتاب فروشي هاي متعددي که هر کس مي توانست انبوهي از تأليفات نويسندگان و عالمان اندلسي و غير اندلسي را در آن ها بيابد.نشان دهنده ي گسترش فعاليت هاي علمي و پژوهشي بوده، شهر قرطبه را به بازار پررونقي براي عرضه کتاب تبديل کرده بود.(7)قرطبه تنها مرکز علمي اندلس نبود؛ شهرهاي اشبيليه، بلنسيه، دانيه و بسياري شهرهاي ديگر از اين نظر حائز اهميت بودند.
شهرهاي ذکر شده، مهم ترين مراکز علمي و فرهنگي در اين عصر بودند.بديهي است که در ديگر شهرهاي اسلامي نيز به طور نسبي فعاليت هاي علمي و فرهنگي صورت مي گرفت.
فعاليت ها ودستاوردهاي علمي
از آثار تفسيري ديگري که در همين دوران نوشته شد، تفسير غريب القرآن ابن قتيبه(213-276ق)است که مؤلف در آن به توضيح الفاظ دشوار و معاني کلمات و عبارات پرداخته است.اين کتاب در حقيقت يک تفسير لغوي محض مي باشد.(10)کتاب تفسير ديگري که به گونه اي متفاوت تر به نگارش درآمد، اثر ابوعبدالله حسين بن حکم حبري(م286ق)است، که به نام خود او، تفسير حبري خوانده مي شود.او که زيدي مذهب و ساکن کوفه بود، کتاب خود را به شيوه ي روايي موضوعي تدوين کرد؛ بدين ترتيب که در موضوعات خاص و ذيل آياتي که در همان موضوع نازل شده اند، روايات مرتبط و احاديث صادره در تفسير آيات مذکور را نقل مي کند.(11)
فعاليت هاي دانشمندان اهل سنت، در حوزه ي حديث نيز در اين دوره چشمگير است.معتبرترين کتاب هاي حديثي اهل سنت، که آن ها را شش کتاب مي دانند و صحاح سته(کتاب هاي صحيح شش گانه)مي خوانند، در قرن سوم هجري تدوين يافتند.دو کتاب صحيح مسلم و صحيح بخاري، که در بين اين شش کتاب اهميت بيشتري يافته اند، در دهه هاي نخستين اين سده، و پيش از ديگر کتاب ها نوشته شدند، اما نويسندگان چهار کتاب ديگر تا اواخر سده ي سوم مي زيستند.محمد بن يزيد قزويني(م273ق)معروف به ابن ماجه، کتاب خود را به ذکر بيش از چهار هزار حديث اختصاص داد.ابوداوود سليمان بن اشعث سجستاني (م275ق)نيز، کتاب سنن خود را در همين دوران نوشت.کتاب الجامع الصحيح محمد بن عيسي ترمذي(م273ق)، که به سنن ترمذي شناخته مي شود نيز، حاوي 5000 حديث است و احمد بن شعيب نسايي(م 303ق)که گويا کتابش، السنن الکبري، را ديرتر از ديگران نگاشت، بيش از 5700 حديث را نقل کرد.(12)گذشته از کتاب هاي حديثي مذکور، که تحت عنوان صحيح يا سنن نوشته مي شد، و نويسندگان آن ها با هدف گردآوري معتبرترين احاديث به تدوين آن ها دست مي زدند، گونه ي ديگري از کتاب هاي حديثي در همين دوران به رشته تحرير درمي آمد که مسند ناميده مي شد.مسند، به رواياتي گفته مي شود که داراي سلسله سند کامل باشند و در اصطلاح علوم حديث به کتابي مسند اطلاق مي گردد که روايات آن به ترتيب راويان نخستين آن ها تنظيم و تدوين شده باشند و روايات هر راوي در يک بخش ذکر گردد.(13)از ديگر مسندهاي اين دوره کتابي است که يعقوب بن اسحاق اسفرايني (م 316ق)تدوين کرده و به نام خود او مسند اسفرايني خوانده مي شود.(14)
در زمينه ي فقه، کلام و فلسفه، و ديگر علوم اسلامي، که دستاوردهاي علمي اين دوره اند، به تفصيل سخن رانده شد و پيش از اين به نام چند تن از متکلمان و معتزليان اين دوره نيز اشاره شد.آثار کلامي که در اين زمان به نگارش درمي آمدند به طور عمده در رد عقايد ديگر فرقه ها، و يا در جواب کتاب هاي نوشته شده به وسيله متکلمان طوايف ديگر بودند؛ مانند کتاب المسترشد که ابوالقاسم بلخي (م319ق)، متکلم معتزلي خراسان، در موضوع امامت، و در رد عقايد شيعيان نوشت و متکلم شيعي، ابن قبه رازي، در نقض و رد کتاب، و در جواب او، کتاب المستثبت را به رشته ي تحرير در آورد.(15)درباره مناسبات علمي معتزليان و متکلمان شيعه در جاي خود به تفصيل سخن به ميان خواهد آمد.
پي نوشت :
1-برخلاف شهر دمشق، مرکز حکومت امويان، که در طي يک قرن حکومت آنان در اين شهر جايگاه خاصي در علم و فرهنگ نيافت و علت آن را بايد در ماهيت دولت اموي، که اساسا دولتي فاقد گرايش هاي علمي بود، جست.
2-ر. ک : ابن خلکان ، وفيات الاعيان ، ج 1،ص 17 ذيل شرح احوال احمد بن حنبل .
3-شهر فسطاط، شهري بود که مسلمانان در محل خيمه گاه لشکر اسلام و در نزديکي پايتخت باستاني مصر، بابليون، ساختند و از آن پس مرکز حکومتي مسلمانان گرديد و تا تصرف مصر توسط فاطميان، و احداث شهر قاهره اهميت خود را دارا بود.
4-رک:عنيمه، تاريخ دانشگاههاي بزرگ اسلامي، ص 77.
5-همان، ص 71.
6-همان، ص 3-72.
7-رک:آل علي، اسلام در غرب، ص 317 و صفحات ديگر.
8-رک:طالقاني، تاريخ تفسير، ص 165.
9-همان، ص 170.
10-همان، ص 183.
11-رک:همان، ص 190.
12-معارف، تاريخ عمومي حديث، ص 85-86.
13-طباطبايي، مسند نويسي در تاريخ حديث، ص 87.
14-معارف، همان، ص 140.
15-طوسي، الفهرست، ص 389.
/س