جايگاه عربستان در جهان اسلام
1) عربستان در جهان اسلام
حکومت عربستان از نوع پادشاهي بوده و از بدو تأسيس (سال 1311 ش) تا 1371 ش فاقد قانون اساسي و مجلس قانون گذاري بوده است و از اين تاريخ، ملک فهد طي فراميني، نظام نامه ي حکومتي را که به قانون اساسي شباهت دارد انتشار داد. اين کشور تنها سرزميني است که نام خانواده اي بر آن اطلاق مي گردد. شخص شاه متصدي پست نخست وزيري بوده و بر سه قوه ي مقننه، قضائيه و مجريه نظارت تام دارد. فعاليت هر گونه حزب و تشکل سياسي در عربستان ممنوع است.
سفر ميليون ها مسلمان به عربستان براي انجام دادن مناسک حج، موجب گرديده تا شخصيت معنوي و اعتباري ويژه براي حاکمان اين کشور که خود را خادم حرمين شريفين مي دانند، به وجود آورد، اما رونق اقتصادي آن به دليل وجود ذخاير عظيم نفت است. عربستان 26 درصد منابع شناخته شده انرژي نفت جهان را در اختيار دارد. (1)
نود درصد جمعيت عربستان، عرب و بقيه از کشورهاي آسيايي و آفريقايي هستند. حدود هفتاد هزار نفر از اتباع کشورهاي اروپايي هم در اين سرزمين اقامت دارند که غالبا در بخش هاي نظامي، صنعتي و نفتي مشغول اند.
از نظر جغرافيايي، عربستان به دو بخش شمالي و جنوبي تقسيم مي شود. مردمان نواحي شمالي به دليل گرما و خشکي هوا در اين منطقه، اکثرا به کوچ نشيني مشغول اند، اما در قسمت جنوبي به دليل شرايط مساعدتر، جمعيت متراکم و مردم شهرنشين اند. زبان رسمي مردم عربي است که از زبان هاي سامي به شمار مي آيد. زبان دوم مردم انگليسي است که در دستگاه هاي دولتي و مراکز تجاري، صنعتي و دانشگاهي رواج دارد. افزون بر اين، زبان هاي اردو و پشتو در ميان مهاجران متداول است. خط مردم عربي است.
آداب و رسوم اهالي اين کشور که به سه گروه حجازي، نجدي و اهل منطقه شرقيه تقسيم مي گردد، به طور کلي آميخته اي از فرهنگ اسلامي، آداب و رسوم عشيره اي و سنت هاي کهن و بومي است. اين آميختگي در هر يک از مناطق، شدت و ضعفي متفاوت دارد.
اهالي حجاز که در حوالي درياي سرخ زندگي مي کنند و از قديم ميزبان زائران خانه خدا و حرم رسول اکرم صلي الله عليه و آله بوده اند، به دليل مواجه گرديدن با فرهنگ هاي گوناگون مسلمين جهان، از آداب و رسوم معتدل و مقبولي برخوردارند. مردم منطقه شرقيه به دليل پيروي از مکتب تشيع و نزديکي به خليج فارس، آداب و رسومي متفاوت از نواحي غربي و شمالي عربستان دارند.
اهل نجد که در منطقه اي بياباني و صحرايي زندگي مي کنند، از آداب و رسوم کهن و منجمدي برخوردارند که با وجود آميختگي با اسلام، صبغه ي جاهلي دارد. زنان در اين جامعه هنوز تحقير مي شوند و از بخش اعظم حقوق مسلم خود محروم اند. از نظر لباس مردان عربستان پيراهن سفيدي بر تن کرده، روسري گلدار قرمزي به نام «شماغ» يا سفيد به نام «غتره» بر سر مي اندازند و بر روي آن حلقه اي مشکي به نام «عقال» مي گذارند. در مراسم رسمي، مردان عبا بر دوش مي گيرند که قهوه اي يا کرم روشن است.
اعراب براي تکريم از ميهمان، از چيزي فروگذار نمي کنند و بهترين پذيرايي ها را در حد توان انجام مي دهند. نوشيدني متداول در ميهماني ها و مجالس خانوادگي و عمومي قهوه است که به همراه هل دم مي کنند.
التزام به نماز در ميان مردم تحسين برانگيز است. آنها به محض شنيدن صداي اذان، عازم مساجد مي شوند و نماز جمعه را به شکلي گسترده برگزار مي کنند؛ به نحوي که عده ي کثيري در معابر و کوچه هاي اطراف مساجد به نماز ايستاده اند و به امام جمعه يا جماعت اقتدار کرده اند. (2)
2) جغرافياي تاريخي عربستان
در عربستان رودخانه اي که پيوسته به دريا بريزد وجود ندارد؛ ولي واديهايي است که مصب سيلابهاست و کاروانهاي تجارت و حج مسير خود را به وسيله ي آنها تشخيص مي دهند. فيلبي، جهانگرد معروف، از درياچه اي در وادي الافلاج نام مي برد که از ريزش سيلابها تشکيل شده بود. طول اين درياچه هشت هزار متر و عرض آن چهار صد متر بوده است. (9)
دره هاي فراواني در شبه جزيره عربستان وجود دارد که به هنگام بارندگي پر از آب مي شود؛ چنانکه گويي رودهايي سرکش و کف بر لب اند؛ اين دره ها بيشتر طول و کم عمقند. دره هايي که آب آنها به درياي سرخ يا درياي عرب مي ريزد تا اندازه اي کوتاه با گذرگاههاي ژرف تر و سراشيبيهاي تند هستند. بعضي از نويسندگان بر وجود رودهايي در عربستان تصريح کرده اند؛ چنانکه هرودوت از رودي به نام «کورس» نام برده که به گفته ي او بسيار بزرگ بوده و به درياي قلزم (سرخ) مي ريخته است. (10) به نوشته ي جواد علي، بطلميوس هم از رود بزرگي به نام لار ياد کرده که در کتاب صوره الارض به صورت لادو آمده است (ص 116). اين رود از نجران و شرق جبل السراه سرچشمه مي گيرد؛ سپس به شمال شرقي جريان مي يابد و پس از طي سرزمينها و واحه ها به خليج فارس مي ريزد. امروزه اين رود از بين رفته است. موريتس مي گويد: رودي که بطلميوس بدان اشاره کرده همان «وادي دواسر» است. (11) اين وادي از شرق نجران به سمت شمال شرقي امتداد دارد و پس از طي کيلومترها راه از ميان ربع الخالي گذشته، به سواحل خليج فارس مي رسد. واديهاي ديگري در شبه جزيره ي عربستان وجود دارد؛ مانند وادي الرمه و وادي الحمض که با کندن چاههاي کم عمق در اين واديها مي توان به آب دست يافت. در بعضي مواقع اين آب بر روي زمين نيز جاري مي شود. (12) امتداد وادي الرمه از نزديک حره خيبر و حره فدک به سمت شرق و جنوب شرقي است؛ سپس دوباره به سمت شرق امتداد مي يابد و در محلي به نام قصيم که بعدها باطن خوانده شد، دو شاخه مي گردد و يکي از آنها در دهناء (نفوذ جنوبي) تا محلي در نزديکي بصره جاري مي شود. (13)
وادي حمض (وادي اضم) (14) از جنوب حره ي خيبر به سمت جنوب غربي امتداد مي يابد تا به مدينه مي رسد. در نزديک مدينه (در سمت شمال آن) وادي عقيق و وادي القري به وادي حمض مي پيوندد. آبهايي که از چشمه هاي کوههاي خيبر روان مي شود در اين وادي جريان مي يابد و در جنوب روستاي الوجه به درياي قلزم (سرخ) مي ريزد. (15) به گفته ي موريتس شهر پرآوازه ي لوک کومه (16) در نزديکي مصب اين وادي به دريا قرار داشته و آيليوس گالوس، سردار رومي، هنگام فتح يمن از آنجا گذشته است. (17) به نوشته ي ياقوت، اين شهر در محلي به نام الحوراء قرار داشته است. (18) در بعضي از قسمتهاي جزيره العرب چشمه ها و کاريزهايي وجود دارد که از بعضي از آنها آب گرم آتشفشاني بيرون مي آيد مانند آنچه در عسير، حجاز، يمن، حضر موت، عمان، احساء، الهفوف و ديگر جاهاست. (19)
سواحل شبه جزيره ي عربستان نسبتا آباد است؛ ولي در قسمتهاي داخلي آن چند کوير بزرگ از شمال تا جنوب کشيده شده است. در شمال شبه جزيره باديه الشام قرار گرفته است. همان طور که گفته شد باديه الشام از نظر جغرافيايي جزء شبه جزيره ي عربستان نيست، ولي از نظر زمين شناسي مانند بيابانهاي داخل عربستان است و با نفوذ شمالي، بيابان بزرگ عربستان، مرز مشترک دارد. باديه الشام از جنوب فلسطين تا جنوب غربي عراق امتداد دارد. اين بيابان ميان نواحي تاريخي معروف ادوم، موأب (مؤتفکات)، فلسطين، عربستان شمالي و وادي سرحان واقع است. مرز جنوبي آن نسبتا آباد و واحه هاي قابل سکونت مانند دومه الجندل دارد که در تاريخ اسلام معروف است و در حال حاضر جوف ناميده مي شود. مرز جنوبي باديه الشام و نواحي آباد آن پيش از اسلام و اندکي پس از آن به مشارف شام معروف بوده است. (20) در جنوب جوف (دومه الجندل) نفوذ شمالي واقع است. نفوذ بزرگ بياباني است پوشيده از شنهاي سفيد و سرخ. طول و عرض اين بيابان 640 در 320 کيلومتر است. اين بيابان ميان جوف و جبل شمر و ناحيه ي نجد قرار دارد. سطح بيابان را تپه هايي از ماسه هاي موج آسا مي پوشاند که بلندي برخي از آنها به 150 متر مي رسد. ژرفا و شکل اين تپه ها متفاوت و بيشتر به شکل نعل اسب است. پس از زمستانهاي پربارش اين بيابان به بهشتي زيبا تبديل مي شود؛ ولي زندگي در اين بهشت زميني کوتاه است و جز چند هفته نمي پايد. (21)
دومين کوير، دهنا يا سرزمين سرخ (22) است که ميان نجد، کويت و الأحساء قرار دارد. اين بيابان از شمال غربي به جنوب شرقي امتداد دارد. طول وعرض آن 600 در 50 کيلومتر است. دهنا از سمت جنوب به ربع الخالي مي پيوندد. ربع الخالي بيابان بسيار بزرگي است که تمام جنوب و شرق عربستان - به استثناي سواحل عمان - يعني از شمال مهره و حضر موت تا مرزهاي نجد و شمال يمن و از مملکت عمان تا مرزهاي شرق يمن را فراگرفته است. (23) جغرافيا دانان متأخر نيز بخشهاي جنوبي دهنا را ربع الخالي خوانده اند؛ زيرا سکنه نداشته (24) و اين نامگذاري در برابر ربع مسکون بوده است. اين بيابان را متقدمين بيابان صيهد نيز مي گفتند (25) و قسمتي از آن، که در شمال شرقي يمن قرار دارد، به ريگزار يبرين معروف بوده است. (26) قسمت غربي اين بيابان را، که در مجاورت يمن است، احقاف گفته اند. به نظر مي رسد آنچه در آيه 21 سوره احقاف محل قوم عاد ذکر شده همين احقاف است. اين کلمه در اصل به معناي تپه هاي ريگ و شن است. به نوشته ياقوت قسمت ديگري از اين بيابان وبار نام داشته که سيصد فرسخ در سيصد فرسخ بوده و ميان شحر و صنعا قرار داشته است. وي از احمد بن محمد همداني نقل مي کند که وبار ميان نجران و حضر موت و بلاد مهره و شحر واقع بوده است. (27) وبار که روزگاري از سرزمينهاي سرسبز و خرم و بارور بوده، امروزه بياباني بيش نيست. آثار آباديهاي پيش از اسلام در آن نمايان است و گويا جايگاه اقوام روباري بوده که بطلميوس از آنان به نام جوباريتاي(28) ياد کرده است. (29)
آب و هواي شبه جزيره ي عربستان
پينوشتها:
1. رقيه سادات عظيمي، مباحث کشورها (عربستان)، ج 33، ص 1، 2، 8 و 56؛ ره توشه ي حج، ج 1، ص 137 - 136.
2. رقيه سادات عظيمي، مباحث کشورها و سازمان هاي بين المللي، ج 33، ص 8 - 9 و 30 - 31؛ نمايندگي ولي فقيه در امور حج و زيارت، شناخت عربستان، ص 22، 23 و 134.
3. معجم البلدان؛ ج 2، ص 247 - 253.
4. المفصل في تاريخ العرب ...؛ ج 1، ص 161.
5. معجم البلدان؛ ج 4، ص 526.
6. المفصل في تاريخ العرب ...؛ ج 1، ص 160.
7. معجم البلدان؛ ج 2، ص 526 - 536.
8. معجم البلدان؛ ج 2، ص 527.
9. تاريخ دول و ملل اسلامي؛ ص 2 و 3.
10. المفصل في تاريخ العرب ...؛ ج 1، ص 164.
11. همانجا.
12. The Geographical Journal; CXIII, 1949, p. 86.
13. معجم البلدان؛ ج 2،ص 822 و 823.
14. البلدان؛ ص 313.
15. المفصل في تاريخ العرب ...؛ ج 1، ص 166.
16. Leuke Kome.
17. Pauly Wissowa.
18. معجم البلدان؛ ج 2، ص 356.
19. همانجا.
20. تاريخ اسلام؛ ص 4.
21. المفصل في تاريخ العرب ...؛ ج 1، ص 157 و 158.
22. معجم البلدان؛ ج 2، ص 635.
23. تاريخ عربستان و قوم عرب؛ ج 1 و 2، ص 3.
24. Ency. of Islam; Vol. 1, p. 895; The Empty Quarter; The Geographical Journal.
25. معجم البلدان؛ ج 3، ص 458.
26. همان؛ ج 4، ص 1005 و 1006.
27. همان؛ ج 4، ص 896.
28. Jobaritai.
29. Ency of Islam; Vol. 4, p. 1073.
1) گلي زواره، غلامرضا: جغرافياي جهان اسلام، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، چاپ اول، 1385، صفحات 190 - 194.
2) قره چاقلو، حسين: جغرافياي تاريخي کشورهاي اسلامي، انتشارات سمت، چاپ دوم، 1385، صفحات 139 - 142 و 151 - 153.
/خ