با ادب را ادب سپاه بس است *** بی ادب با هزار کس تنهاست(1)
(شهید بلخی(
چکیده
در هر زبانی برای ابراز ادب از امکانات تکریمی مختلفی استفاده میشود. امکانات تکریمی صورتهایی هستند که برای مشخص کردن جایگاه و شأن اجتماعی همصحبتان، مشارکت کنندگان، حضار یا اشخاص ثالث استفاده میشوند. تکریمیها میتوانند صرفی، واجی، و یا حتی نوایی باشند. این اجزاء زبانی معنای گزارهای رویداد را در بر ندارند. و دارای ارزش صدق نیستند، بلکه به حوزهی «معنای بیانی» تعلق دارند. شیباتی (2006) عمدتاً براساس زبان ژاپنی، تکریمیها را به دستههای مختلفی تقسیم میکند. یکی از این دستهها تکریمیهای ارجاعی هستند که برای نشان دادن احترام به مصداقهای اسمی به کار میروند. از نظر شیباتنی تکریمیهای ارجاعی شامل القاب، ضمایر، اسامی، تکریمیهای فاعلی و بالاخره صورتهای فروتنانه میشوند. هدف ما در این مقاله محک زدن این امکانات در فارسی نو است. شواهد ما از این زبان نشان میدهد که علاوه بر تکریمیهای ارجاعی ذکر شده در چارچوب شیباتنی، مطابقهی فعلی، عبارات تمجیدی و تکریمیهای فعل نیز در زمرهی دیگر امکانات تکریمی ارجاعی قرار میگیرند.مقدمه
براساس اصل همانندی، فرایندهای زبانی که در حال حاضر اتفاق میافتند، در گذشته نیز اتفاق میافتادهاند (بل 1976: 187-191). بنابراین باید انتظار داشته باشیم که شیوههای ابراز ادب کلامی/ زبانی و غیر کلامی در ادوار مختلف شباهتهای فراوانی با هم داشته باشد. این شباهتها نباید محدود به موارد در زمانی یک زبان خاص باشد، بلکه انتظار ما این است که زبانهای مختلف نیز به لحاظ رمزگذاری ادب شباهت زیادی با هم داشته باشند. شواهد موجود از زبانهای دنیا مؤید هر دو نوع این شباهتها است، به طوری که بسیاری از زبانشناسان قائل بر وجود جهانیها (به خصوص) در ادب کلامی شدهاند (برای توضیحات مفصل و جامع در این زمینه رک. براون و لوینسون 1978/ 1987). در همین راستا و برای شروع بحث، بیمناسبت نیست متنی کوتاه را بیاوریم که در آن به شیوههای ابراز ادب در ادوار گذشته اشاره شده باشد. متن زیر که از سفرنامهی پیترو دلاواله (1384: 245-246) انتخاب شده است، به روشنی نشان می دهد که شیوههای ابراز ادب در ایتالیایی و اسپانیایی در سدههای گذشته با شیوههای ابراز ادب در وضعیت امروزی این زبانها تفاوت زیادی ندارد و حتی میتوان شباهتهای فراوانی را بین این زبانهای رومیایی و زبان فارسی (چه در زمان گذشته و چه در زمان حال) مشاهده کرد. متن زیر به ملاقات نویسنده (پیترو دلاواله) با سفیر اسپانیا در ایران در دوران صفوی اشاره دارد. با شواهدی که در این مقاله ارائه میدهیم، به روشنی ثابت میکنیم که سازوکارهای ادبِ کلامی زبان فارسی، به خصوص در مورد امکانات تکریمی ارجاعی، تفاوت قابل ملاحظهای با زبانهای دیگر ندارد. «سفیر به نحوی که تصور کرده بودم مؤدب نبود. مضافاً به این که از لحاظ فامیلی مساوی بودیم و در یک کشور غریب به یکدیگر برخورد کرده بودیم. او در موقع صحبت لقب مرا بر زبان نمیراند، بلکه مرا با عنوانی که معمولاً شوالیهها را با آن خطاب میکنند میخواند. من هم بعد از مدتی چون مشاهده کردم عمداً چنین میکند، لفظ عالی جناب را به کنار نهادم و طبق معمول متعارف در موقع صحبت فقط او را با ضمیر سوم شخص خطاب میکردم. (2) روزهای بعد نیز سفیر هیچ یک از تعارفهای معمول را نسبت به من انجام نداد و حتی یکی از کسان خود را به سراغ من نفرستاد. و با وجود این، مجدداً به دیدنش رفتم تا خوشآمدهای دوستان را به او ابلاغ کنم. او باز هم با من به همان نحو صحبت کرد و من هم به همان شیوه جوابش را دادم، حتی گامی نیز فراتر نهادم و با وجودی که اندکی زبان اسپانیولی میدانم، فقط به ایتالیایی صحبت کردم و یکی از اطرافیان که میدانست اسپانیولی را به اندازهی رفع حاجت صحبت میکنم متعجب بود که چگونه ناگهان فقط و فقط زبان من منحصر به ایتالیایی شد! سفیر که متوجه این مطلب شده بود، گفت: البته هرکس به زبان خود حرف بزند خیلی بهتر است، زیرا بر آن تسلط بیشتری دارد و به ریزهکاریهایش آشناست. با این حال از این که به او سوم شخص معمولی خطاب میکردم، چنان ناراحت شده بود که روز بعد توسط یک نفر برای من پیغام فرستاد و با تأکید تمام گفت که این نحوهی خطاب خوشایند او نیست. پاسخ دادم که این ناخوشایندی وی برای من هیچ اهمیتی ندارد و آنچه او به من خطاب میکند نیز برایم یکسان است، زیرا نه از شأنم چیزی کم خواهد کرد و نه چیزی بر آن خواهد افزود، بنابراین میتواند هر طور بخواهد مرا خطاب کند».همانطور که گفتیم، متن فوق هم به لحاظ تاریخی با امروز فاصله دارد و هم ناظر بر رفتار زبانی افرادی است که زبانی جز فارسی را تکلم میکردهاند، با این حال، نوع ادب کلامی و غیر کلامی در آن با چگونگی رمزگذاری ادب در زبان فارسی امروز و زبان فارسی در قرون اولیهی هجری بسیار شباهت دارد. با توجه به این متن، شباهتهای مورد نظر را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
- ادب دارای درجاتی است و در زبانهای رومیایی، این درجات مختلف ادب نمود صوری می یابد. در این زبانها برای جلوگیری از تهدید وجههی مخاطب از کاربرد (ضمیر) دوم شخص اجتناب میشود و به جای آن ضمیر سوم شخص مورد استفاده قرار میگیرد. با این حال، علیرغم این که کاربرد ضمیر سوم شخص در اسپانیایی و ایتالیایی برای افراد عادی مؤدبانه تلقی میشود، ولی (چنان که از متن برمیآید) استفاده از القاب اجتماعی برای افراد متعلق به طبقهی ممتاز جامعه در این زبانها ارجح بوده است. همین درجات مختلف ادب را میتوانیم در گوناگونیهای کاربردی القاب، ضمایر و جز آن در زبان فارسی مشاهده کنیم.
- برای انتخاب صورت تکریمی مناسب میبایست به روابط و جایگاه اجتماعی افراد توجه شود: پیترو دلاواله خود را هم سطح سفیر میداند و از او انتظار دارد القاب مناسب را به کار برد و نه القاب مربوط به شوالیهها را که وی آنها را دونشان خود میداند. سفیر نیز به نوبهی خود به استفاده از لقب مناسب برای خودش حساس است. به عبارتی عدم کاربرد القاب مناسب غیرمؤدبانه است. عدم کاربرد «عالی جناب» در متن فوق بیاحترامی به سفیر تلقی میشود.
- رمزگردانی مناسب از زبانی به زبان دیگر میتواند نشانهی ادب باشد، در حالی که رمزگردانی نامناسب بیادبی است؛ مثل رمزگردانی از اسپانیولی به ایتالیایی در هنگام مواجهه با سفیر اسپانیا.
با شواهدی که در این مقاله ارائه میدهیم، به روشنی ثابت میکنیم که سازوکارهای ادبِ کلامی زبان فارسی، به خصوص در مورد امکانات تکریمی ارجاعی، تفاوت قابل ملاحظهای با زبانهای دیگر ندارد. برای روشنتر شدن موضوع، ابتدا به بحث در مورد چارچوب نظری مورد استفاده در نگارش این تحقیق میپردازیم و سپس بیشتر توجه خود را متوجه امکانات تکریمی ارجاعی فارسی در قرون اولیهی هجری (3) می کنیم، البته در مواضع مختلف این امکانات با زبان فارسی امروز مقایسه خواهد شد. شواهد مربوط به فارسی امروز با استفاده از موتور جستجوی گوگل از اینترنت استخراج شده است. شواهدی که منبعی برای آنها ذکر نشده است، مربوط به موارد اخیر است.
1. وجهه و ادب
یکی از مدلهای مهم و تقریباً کلاسیک در مورد «ادب» را براون و لوینسون (1978/ 1987) ارائه دادهاند. آنها از رهگذر ارائهی مفهوم « وجهه» (که مفهومی اجتماعی- روانشناختی است) سعی میکنند ادب را طوری تعریف کنند که برای همهی زبانهای جهان صدق کند. در واقع ادعای براون و لوینسون (1978/ 1987: 13) این است که مدل ارائه شدهی آنها در مورد وجهه جهانی است. منظور از وجهه همان تصویری است که فرد از خود یا جایگاه خود در رابطه با دیگران دارد. در تعاملات روزانه، افراد طوری رفتار میکنند که گویا به طور عادی انتظار دارند دیگران به این تصویر آنها از خود یا همانشان اجتماعیشان احترام بگذارند. این انتظارها یا نیازها که براون و لوینسون از آنها با عنوان نیازهای وجههای یاد میکنند به دو دسته تقسیم میشود: وجههی مثبت و وجههی منفی (براون و لوینسون 1978/ 1987: 62). وجههی مثبت ناظر بر نیاز انسان به مقبولیت و محبوبیت در نظر دیگران است، در حالی که وجههی منفی بر نیاز انسان بر استقلال، آزاد بودن از قید دیگران و عدم اجبار دلالت میکند. در این جا استفاده از «منفی» و «مثبت» بار ارزشی خاصی ندارد. ادب در واقع ناظر بر آگاهی دیگران از این وجهههای مثبت و منفی افراد است. به طور عادی این آگاهی سبب میشود که افراد سعی نکنند کاری کنند که وجههی افراد خدشهدار شود؛ یعنی آنچه انجام میدهند در مقام کنش حفظ وجهه (یا به تعبیر عامیانه « آبروداری») انگاشته میشود. اگر عملی در راستای خدشهدار کردن وجههی مثبت و منفی افراد صورت پذیرد، آن را کنش تهدیدکننده وجهه می نامند. براساس وجههی مثبت و منفی دو نوع ادب مثبت و منفی را میتوان از هم باز شناخت (براون و لوینسون 1978/ 1987: 62). در جوامع انگلیسی زبان و نیز اکثر مناطق ایران ( جز احیاناً روستاهای دور افتاده)، وقتی صحبت از ادب (4) میکنیم، منظور ما همان ادب منفی است و نه مثبت. در بسیاری از مواقع استفاده از ادب مثبت که آن را به طور غیر فنی و عامیانه «خودمانی شدن» مینامیم، بسیار مذموم است.در این مقاله نیز به طور کلی به ادب منفی پرداختهایم و به جز چند موضع از بررسی ادب مثبت صرف نظر کردهایم.
به طور کلی آگاهی از وجههی دیگران یا ادب در تعاملات روزانه حائز اهمیت بسیار میباشد و اکثر محققان نیز به این امر اشاره داشتهاند. مثلاً لیکاف (1975: 64) ادب را برای کاهش اصطکاک در تعاملات شخصی مفید میداند یا براون و لوینسون (1978) بر آناند که رعایت ادب موجب کاهش تهدید وجهه افراد میشود؛ در عوض آرندت و جنی (1985: 282) ادب را نوعی حمایت بینافردی میدانند؛ یا لیچ (1980: 19) آن را راهکاری برای اجتناب از مناقشه میداند. کاسپر (1990: 194) نیز با خطرناک تلقی کردن ارتباط و خصومت آفرین دانستن آن، ادب را در مقام راه کاری تلقی میکند که این خصومت را به حداقل میرساند.
بعضی از محققان (مانند زبانشناسان فوق) تنها به منافع ادب نظر ندارند و به سایر جنبههای آن نیز توجه میکنند. مثلاً هیل و همکارانش (1986: 349) ادب را محدودیتی مترتب بر تعاملات انسانی میداند. منظور از محدودیت این است که ما در رفتارمان آزاد نیستیم و ادب حکم می کند تا به احساسات دیگران احترام بگذاریم. البته با این احترام باعث ایجاد آرامش دیگران میشویم و همین آرامش است که موجب تسهیل ارتباط میشود (ایده 1982: 22). احترام به احساسات دیگران مستلزم آگاهی از آن دسته از ارزشهای اجتماعی است که به افراد یاد میدهد چگونه انتظارات یکدیگر را برآورده سازند ( سیفیانو 1992: 22) (برای بحث بیشتر در مورد تعاریف اخیر رک. واتز 2003: 50-52 و پن و کدر 2011: 14-16).
2. قدرت و همدلی
براون و گیلمان (1960) در اثر تاریخساز خود، قدرت و همدلی را به عنوان دو عامل تعیین کنندهی فاصلهی اجتماعی و فاصلهی روانشناختی مطرح میکنند. طبقهبندی ادب به دو دستهی ادب مثبت و منفی نیز که در بالا ذکر کردیم براساس همین دو عامل مهم است. قدرت در هر فرهنگ با توجه به طبقهی اجتماعی، سن، جنس، میزان تحصیلات، شغل و جز آن تعیین میگردد. این عوامل باعث به وجود آمدن رابطهی افراد فرادست و فرودست میشود که مشخصهی فاصلهی اجتماعی عمودی است. هرچه قدرت بیشتر باشد، فاصلهی اجتماعی بیشتر خواهد بود. میزان ادب منفی نیز با این فاصله اجتماعی تعیین میشود. با افزایش قدرت، میزان ادب منفی و استفاده از امکانات تکریمی (که ناظر بر احترام هستند) بیشتر میشود. در فرهنگ ایرانی (و نیز انگلوساکسون) وقتی صحبت از ادب به میان میآید، منظور همین ادب منفی و هوشیاری افراد نسبت به قدرت است. از نظر ما شخصی مؤدب فرض میشود که از این قدرت آگاهی داشته باشد. هرچه قدرت شخصِ مورد خطاب بیشتر باشد، باید احترام بیشتری برای او قائل شد. این احترام و ادب میتواند هم زبانی و هم غیرزبانی باشد. (5) در اینجا ما مانند براون و لوینسون به ادب زبانی توجه میکنیم. در زبان/ گفتار مؤدبانه باید از خطاب مستقیم و بلند صحبت کردن اجتناب کرد و فاصلهی اجتماعی را نیز رعایت نمود. استفاده از القاب مناسب تکریمی، کاربرد امکانات تلطیفی (مثل «خواهش میکنم»، «لطفاً») و خطاب با ضمیر «شما» از امکانات رایج برای ابراز احترام است. ابراز احترام به این صورت، در ادب مثبت جایی ندارد. در ادب مثبت آگاهی از نزدیکی و میزان دوستی با مخاطب است که مؤدبانه تلقی میشود. در اینجا همدلی و رفاقت جای خود را با احترام عوض میکند. همدلی تعیین کنندهی فاصلهی افقی روانشناختی است. آنهایی که دارای مشخصههای مشابه هستند ( مثلاً عضو یک خانوادهاند، شغل یا تمایلات سیاسی یکسانی دارند و جز آن)، همدلی بیشتری دارند و فاصلهی روانشناختیشان کمتر است، ولی افرادی که این مشخصههای مشابه را ندارند، فاصلهی روانشناختی بیشتری دارند و همدلیشان کمتر است. وقتی مخاطب دوست، آشنا یا خویشاوند نزدیک است، و یا اهداف و جایگاههای اجتماعی نیز یکی است، استفاده از ادب منفی، یعنی «احترام» چه بسا غیرمؤدبانه تلقی شود. در واقع، استفاده از امکانات تکریمی چون القاب رسمی مثل «جناب آقای...»، «سرکار خانم...»و جز آن برای افراد صمیمی، بیانگر قصد گوینده برای ابراز ناراحتی، بیان فاصله یا هر مفهومی جز «ادب» است. از جمله امکانات ایجاد همدلی استفاده از ضمیر «تو»، رمزگردانی و صحبت به زبان مناسب، اغراق بیش از اندازه در مورد صفات مخاطب و جز آن است. به طور خلاصه، «خودمانی» شدن برای ابراز همدلی است و همانطور که گفتیم آن را ادب مثبت مینامیم. در کاربرد ادب مثبت نیز، اگر ما متوجه فاصلهی اجتماعی خود با مخاطب نباشیم و او را به اشتباه نزدیک و صمیمی فرض کنیم و سعی کنیم عبارتهای صمیمی را با وی به کار ببریم، بیادب و گاهی اوقات «گستاخ» تلقی خواهیم شد. درواقع با کاربرد نادرست ادب مثبت به جای حفظ وجههی فرد، با گفتار خود وجههی وی را مورد تهدید قرار دادهایم.صورتهای ابراز ادبِ قدرت- پایه با صورتهای ابراز ادبِ همدلی- پایه فرقهایی دارد. همانطور که براون و گیلمان (1960) نشان دادهاند، نمود آشکار قدرت و همدلی (یا به تعبیری ادب مثبت و منفی) را میتوان در کاربرد ضمایر در زبانهای اروپایی دید. در بعضی از زبانهای اروپایی (درست مثل زبان فارسی) برای دوم شخص مفرد، دو نوع ضمیر عادی و رسمی وجود دارد (مثل کاربرد du «تو» و Sie «شما « در آلمانی، یا tu «تو» و vous «شما» در فرانسوی). براون و گیلمن صورتهای عادی همدلی- پایه مثل du و Sie را صورتهای T و صورتهای رسمی قدرت- پایه مثل Sie و vous را صورتهای V نامیدهاند. در نظامهای قدرت- پایه؛ مانند زبان آلمانی، کاربرد ضمایر تکریمی غیرمتقارن است و دو جانبه نیست، زیرا شخص فرودست باید در مقابل فرادست از صورتهای V استفاده کند، ولی شخص فرادست از صورتهای T استفاده مینماید. براون و گیلمان نشان دادهاند که کاربرد صورتهای T/V تا اواسط قرن نوزدهم میلادی تحت تأثیر قدرت قرار داشته است، در حالی که در قرن بیستم نقش همدلی در کاربرد این دو صورت پر رنگ شده و به صورت عامل غالب درآمده است.
در ادامهی این بحث ضمن اتخاذ مدل براون و لوینسون (1987)، به توصیف امکانات تکریمی فارسی براساس تقسیمبندی شیباتنی (2006) میپردازیم. شیباتنی در توصیفات خود بیشتر بر ادب منفی نظر داشته است. ما نیز در این مقاله بیشتر ادب منفی در فارسی نو را مورد بررسی قرار میدهیم. منظور از فارسی نو، فارسی دوران اسلامی، از آغاز تاکنون است. از آنجا که تحقیق زیادی در مورد بیان زبانی ادب در قرون متقدم هجری انجام نشده است. تمرکز این مقاله بر روی امکانات تکریمی در همین قرون (به خصوص تا اواخر قرن هفتم هجری) خواهد بود. البته، هنگام طرح مباحث به اختلافات و شباهتهای امکانات تکریمی در این قرون و فارسی معاصر اشاره خواهد شد.
3. انواع امکانات تکریمی
در زبانها برای بیان ادب، علاوه بر سازوکارهای غیر کلامی فردی/ اجتماعی، زبانی خاصی نیز وجود دارد. این امکانات زبانی که برای ابراز ادب به مصداقهای اسمی یا مخاطبان رمزگذاری شدهاند، امکانات تکریمی (یا به اختصار تکریمی) نامیده میشوند. تکریمیها صورتهایی هستند که برای مشخص کردن جایگاه نسبی هم صحبتان، مصداقها و یا ناظرین مکالمه مورد استفاده قرار میگیرند (براون 2011: 19). تکریمیها میتوانند واژگانی، صرفی، نحوی، واجی و یا حتی نوایی باشند. تکریمیها حاوی معنای گزارهای رخداد نیستند و ارزش صدق ندارند، بلکه به حوزهی معنای بیانی تعلق دارند (پاتز 2005؛ سلز و کیم 2006). پاتز بر آن است که معنای بیانی صورتهای تکریمی مبین برتری اجتماعی است (پاتز 2005: 182-185). گرچه برتری یکی از معناهای اصلی کاربرد معمولی تکریمیها است، ولی به نظر نمیرسد که کاربردهای مختلف تکریمیها را در بر بگیرد. معنای زیربنایی صورتهای تکریمی انتزاعیتر است و شاید بهتر بتوان آنها را با جدایی یا فاصله توضیح داد. از طرف دیگر نبود تکریمیها تلویحاً مبین ارتباط و نزدیکی است. این معناهای انتزاعی موجب به وجود آمدن اثراتی وابسته به بافت (مثل احساس برتری یا احترام) برای مخاطب میشود. گویشوران یک زبان همراه با یادگیری زبان یاد می گیرند که صورتهای تکریمی مناسب را در چه بافتهایی به کار برند. شیباتنی (2006) بیشتر براساس زبان ژاپنی تکریمیها را به دستههای مختلفی تقسیم کرده است. به طور خلاصه، از نظر وی انواع اصطلاحات تکریمی در دستههای زیر جای میگیرند.1- تکریمیهای ارجاعی
الف- القاب
ب- ضمایر
ج- اسمها
د- تکریمیهای فاعلی
ه - صورتهای فروتنانه
2- تکریمیهای مخاطب
3- زبانهای اجتنابی
4- زیباسازی
در این مقاله تنها به مورد اول، یعنی «تکریمیهای ارجاعی» میپردازیم و بررسی کاربرد سه مورد آخر در فارسی را به مجال دیگری موکول میکنیم (برای توضیح این سه مورد رک. شیباتنی 2006). در این راستا، در ادامه ضمن توصیف انواع مختلف امکانات تکریمی ارجاعی، شواهد مقتضی را از فارسی نو برای هر مورد به تفکیک به دست خواهیم داد. البته لازم به توضیح است که همین شواهد (به خصوص شواهد مربوط به فارسی قرون متقدم هجری)، ما را بر آن داشته است تا جرح و تعدیلهایی را در تقسیمبندی شیباتنی اعمال کنیم.
4. امکانات تکریمی ارجاعی فارسی
امکانات تکریمی ارجاعی صورتهایی هستند که برای نشان دادن احترام به مصداقهای اسمی به کار میروند. براساس شواهد فارسی، تکریمیهای ارجاعی را به شش دسته تقسیم کردهایم: 1) القاب؛ 2) ضمایر و مطابقهی فعلی؛ 3) تکریمیهای اسمی؛ 4) تکریمیهای صفتی؛ 5) تکریمیهای فعلی؛ و 6) صورتهای فروتنانه.1-4. القاب
القاب معمولاً ناظر بر نقشهای اجتماعی بالاتر هستند و با اسم (خاص) به کار میروند. مثلاً در فارسی امروز از القاب «خانم»، «سرکار خانم»، «آقای»، «جناب آقای» و جز آن (که بسامد وقوع بالا دارند) استفاده میشود. در فارسی قرون اولیهی هجری از القاب بسیار متنوعتری استفاده میشده، و استفاده از چند لقب پشت سر هم مرسوم بوده است. متن زیر که از کتاب تاریخ جهانگشای جوینی انتخاب شده است، به استفادهی القاب در بین مغولان اشاره دارد و نشان میدهد رسوم آنان با ایرانیان در آن زمان تفاوت داشته است و ایرانیان بیش از آنان از القاب استفاده میکردهاند:«هرکس که بر تخت خانی نشیند یک اسم درافزایند خان یا قاآن و بس زیادت از آن ننویسند و دیگر پسران و برادران او را به همان اسم موسوم به هنگام ولادت خوانند مشافهه و مغایبه خاص و عام و مناشیر مکتوبات که نویسند همان اسم مجرد نویسند میان سلطان با عامی فرق ننهند و مخ و مقصود سخن نویسند و زواید القاب و عبارات را منکر باشند» (جوینی، جهانگشانی، 1، 14-15).
نکتهی جالب توجه دیگر در همین متن کاربرد «اسم» در معنی «لقب» است. این گونه کاربرد ناظر بر منبع اولیهی القاب است.
جایگاه القاب در زبان فارسی از همان دوران اولیه، هم پیش و هم پس از اسم بوده است. البته قوائدی بر ترتیب القاب همیشه حاکم بوده است. مثلاً در فارسی امروز، لقبهای «خانم» و «آقا» باید حتماً قبل از نام فامیلی بیایند و نه بعد از آن: خانم اکبری (اکبری خانم)، آقای محمدی (محمدی آقا)؛ ولی همین القاب میتوانند بعد از اسم کوچک قرار بگیرند: «اکرم خانم»، «حسین آقا». جایگاه لقبی مثل «خان» نیز به طور غالب پس از اسم است: حسین قلی خان (استثناء: خان دایی). در زیر مواردی از کاربرد القاب را در متون متقدم آوردهایم، جایگاه غالب القاب در این متون قبل از اسم بوده است:
1) در سنهی اربع و خمسمایه از دهقان ابورجا احمد بن عبدلصمد العابدی که گفت جد من ابورجا حکایت کرد (کشاورز، چهار مقالهی عروضی سمرقندی، 639).
2) و شیخ ابولقاسم گرگانی و شیخ ابوعلی فارمدی و امام یوسف همدانی (کشاورز، تذکرةالاولیاء، 610).
3) چنانکه استاد ابولقاسم قشیری گفت (کشاورز، تذکرةالاولیاء، 610(
4) خواجه ابوعلی را پیش قابوس بردند ( کشاورز، چهار مقاله، 650).
5) امیررئیس تاجالدین ابوالمکارم احمد بن العباس ادامالله تأییده (کشاورز، عتبةالکتبه، 559).
6) آن ملک این حکیم را به حضرت پادشاه میآورد (عوفی، جوامعالحکایات، 27).
7) حکایت کردهاند که شفیق بلخی مردی بود توانگر و با ثروت (عوفی، جوامعالحکایات، 44).
8) در کتاب سیر الصّالحین آورده است که ذوالنّون مصری... میگوید (عوفی، جوامعالحکایات، 46).
$ 2-4. ضمایر و مطابقهی فعلی
در بسیاری از فرهنگها، صورت دوم شخص مفرد بیش از همهی صورتها تهدیدکنندهی وجهه محسوب میشود. همین امر موجب به وجود آمدن عبارات ارجاعی خاصی میشود که در آنها از صورتهای جمع یا سوم شخص ( جمع) برای اشاره به مخاطب دوم شخص (حتی وقتی مفرد باشد) استفاده میشود. گویندگان با این گونه کاربرد که ارجاع غیرمستقیم نام دارد، از اشاره مستقیم زبانی اجتناب میورزند. در مدل براون و لوینسون (1978/ 1987) این نوع ارجاع میتواند در زمرهی بیان غیرمستقیم قرار گیرد. با این کار نوعی تمرکززدایی از هویت عامل صورت میپذیرد و موجب جلوگیری از تهدید وجههی وی میشود. (6) شیباتنی (2006) موارد زیر را در مقام امکاناتی بر میشمارد که در زبانها برای ارجاع غیرمستقیم به کار گرفته می شوند:
1- استفاده از کلمهی دیگر به جای ضمیر
2- تبدیل شخص
3- تبدیل شمار
4- تبدیل نشانهی حالت
5- استفاده از ساخت مجهول
6- بیان غیرمستقیم
سه امکان اول در مبحث ضمایر و مطابقهی فارسی قابل طرح است و به نظر نگارنده تغییر شخص نیز نوعی «بیان غیرمستقیم» است و آن را در مبحث مزبور مطرح کردهایم. مورد چهارم در فارسی کاربردی ندارد. مورد پنجم نیز در قسمت (4-6-2) بیان خواهد شد.
.1-2-4$ استفاده از کلمهی دیگر به جای ضمیر
این گونه کاربرد تکریمی در زبانهای مختلفی وقوع دارد. مثلاً در زبان ژاپنی، ضمیر دوم شخص anata در اصل به معنی 'آن جا، آن سو' بوده است، و با دستوریشدگی به صورت ضمیر دوم شخص درآمده است. (7) (برای بررسی چگونگی کاربرد ضمایر برای ابراز ادب در زبانهای جهان رک. هلمبرشت 2005). در زبان فارسی کلمات «جنابعالی»، «حضرت عالی» و «سرکار» در کنار ضمیر «شما» به جای ضمیر دوم شخص مفرد برای تکریم کاربرد دارد (برای کاربرد کلمات دیگر به جای ضمیر اول شخص رک. قسمت 4-6-1 همین مقاله). در همهی این موارد از مطابقهی جمع فعلی استفاده میشود:
9) جنابعالی از همهی امکانات این مجموعه میتوانید استفاده کنید.
(10سرکار خانم تشریف آوردند.
در متون قدیمی، گاهی برای اشاره به سوم شخص مفرد از کلمهی «آنجناب» استفاده شده است:
11 ) و حکام ولایت مازندران و رستمدار و گیلان چون خبر حکومت آنجناب شنودند رقبه بر بقه اطاعت درآوردند و رسل و رسایل باسترآباد فرستادند (کشاورز، روضةالصفا،1060).
12) کسان برانگیختند و نسبت به خواجه مجدالدین سخنان تقریرآمیز بر زبان آوردند و آنجناب از مناصب معزول گشته مدت نه سال به شرکت امیر محمد توشکچی پروانچی بود (کشاورز، روضةالصفا، 1061).
13) به جهت مخلص خود تدبیری اندیشیده بآنجناب گفت که اگر مصلحت باشد بنده بسرکار استرآباد رفته محاسبات سنوات سابقه را مفروغ گردانم (کشاورز، روضةالصفا، 1063).
14) بعد از آنکه آن جناب سه سال در کمال اختیار و استقلال اوقات گذرانید معاقد و معاتب شده از خراسان فرار نمود در راه مکه مبارکه مریض گشته به عالم آخرت اتصال نمود (کشاورز، روضةالصفا، 1064(.
2-2-4. تبدیل شخص
روش دیگر ارجاع غیرمستقیم تغییر شخص (چه با استفاده از ضمیر دیگر و چه با تغییر نشانهی مطابقهی فعلی است)، مثل کاربرد سوم شخص به جای دوم شخص در زبان ایتالیایی. در زبان فارسی نیز میتوانیم تغییر شخص را در مطابقهی فعلی مشاهده کنیم. در متون قدیمی فارسی برای ابراز ادب، گاهی فعل امر عادی به کار نمیرفته و به جای آن صورتهای التزامی فعل با شناسهی سوم شخص استفاده میشده است:15) سلطان گفت خواجه مظفر برقرار باشد و هیچ خود را مشوش نکند و طعامی که هست بیارد ( کشاورز، جوامعالحکایات، 842).
(16 بداند (= بدان) که مردم در دین چهار اعضااند... که آن را اعضاء اربعه میگویند ( کشاورز، تاریخ طبرستان، 795).
17) یک روز یحیی اکثم سؤال کرد که از چیست که امیرالمؤمنین بر جامهی سیاه اقبال بیش میفرماید (نظامی عروضی، چهار مقاله، 32).
در جملهی اخیر امیرالمؤمنین حاضر بوده، ولی نویسنده/ گوینده برای احترام مخاطب را در مقام سوم شخص گرفته است. این گونه استعمال در قرآن ری دیده شده است. صادقی (1368: 69- 70) در این زمینه مینویسد:
«مترجم این قران در چند مورد (طبق شمارش نگارنده در 5 مورد) به جای شناسهی دوم شخص جمع یعنی «ئید» شناسهی سوم شخص جمع «- ند» را به کار برده است... در ص 140، آیهی 28 سورهی اعراف (اتقولون علی الله ما لا تعلمون) به «می گویید ور خدای آنچه نمیدانند» ترجمه شده است. در ص 168، آیهی 40 سوره انفال (و ان تولّوا فاعلموا ان الله مولیکم) به « و اگر ورگردند بدانند که خدای تعالی نگاهدار شما است» ترجمه شده است... شناسهی دوم شخص جمع در فارسی قدیم ēd/ēδ و شناسهی سوم شخص جمع مانند فارسی امروز –and بوده است. در کلیه مثالهای بالا در ظاهر –and به جای – ēd به کار رفته است، اما با توجه به قاعدهی آوایی مورد بحث میتوان تصور کرد که «-ند» صورت تحول یافتهی –ēd است و تلفظ «- ند» در اصل – end بوده است. این تبدیل احتمالاً در ترجمهی آهنگینی از قرآن که مرحوم دکتر احمدعلی رجائی در کتاب «پلی میان شعر هجائی و عروضی فارسی در قرون اول هجری» چاپ کرده نیز به کار رفته است.»
چون در قرآن ری علاوه بر مورد فوق، حذف d نیز از شناسهی دوم شخص جمع صورت گرفته است. صادقی (1368: 71) با کمی احتیاط این توجیه را بیان میکند و یک راه حل برون زبانی دیگر برای این گونه کاربرد ارائه میکند:
«اگر بپذیریم که این ضبطها نمودار تلفظ واقعی زبان در زمان تألیف یا کتابت این ترجمهها بوده است، مشکل بتوان تصور کرد که شناسهی دوم شخص جمع در یک دوره و در یک منطقه به دو شکل تحول یافته باشد. اگر توجیه اول درست نباشد، باید گفت که با ضمیر دوم شخص جمع ( شما) برای احترام بیشتر، شناسهی سوم شخص جمع به کار رفته است».
یکی از موارد پر کاربرد تبدیل شخص در قرون متقدم هجری استفاده از «ساختهای وجهی غیرشخصی» با افعال وجهی «توانستن»، « بایستن» و «شایستن» است. در این نوع کاربرد نیز با ارجاع غیرمستقیم از تهدید وجههی مخاطب جلوگیری میشود:
18) توان گفتن که در آفرینش به از این کتاب نیست (عطار، تذکره، 1، 16).
19) این سخن جز در این قالب نتوان آورد (بلخی، مقامات حمیدی، 71).
20) نتوان دانست کی احوالها بر چه جمله بوذ، و مدت مقام چند باشد (کشاورز، سندبادنامه، 675).
21) هر سال هر قوم را چهار روز بدین صفت بایستی آمدن (نرشخی، تاریخ بخارا، 13).
22) مصباح صغیر و کبیر و دیگر کتب بر باید گرفتن و بخواندن (قزوینی، نقض، 738).
23) این زن را در سرای خود راه نباید دادن و ازین زن بباید ترسیدن (افشار، اسکندرنامه، 617).
24) بتقاضا گفت دوش ازین معنی با سلطان چیزی نشایست گفت (راوندی، راحه، 127).
25) نمیشایست که سببهای ضعیفی را اندرو راه باشد (جرجانی، ذخیره، 70).
لازم به توضیح است که این افعال ساختهای شخصی نیز دارند که کاربرد آنها غیر تکریمی است:
26) تو صبر نتوانی کرد (طرسوسی، داراب، 7).
27) من مردی امیام، نه چیزی توانم نوشت و نه چیزی توانم خواند (عطار، تذکره، 1، 15).
28) پس نزدیکان او کسانی بایند که حل و عقد عالم و صلاح و فساد بندگان خدای به مشورت و رأی و تدبیر ایشان باز بسته بود (نظامی عروضی، چهار مقاله، 18).
29) چون بزرگان ایشان از پیش برخیزند لامحاله حاجتمند شوی که فرومایگان را بدان منازل و مراتب بزرگان بایی رسانید (ابن اسفندیار، طبرستان، 13).
30) شیخ ما گفت هیچ کار را مشاییا که شایستهی هر کار که گشتی دربند آن بماندی و آن حجاب تو گشت از خدای تو (میهنی، اسرار، 302).
31) چنین مشایخ که طبیبان حاذقاند و دلیلی و رهبری را شایند (نجم رازی، مرصاد، 222).
تغییر شخص در مطابقهی فعلی ضمیر اول شخص در کاربرد فروتنانه نیز قابل مشاهده است (برای این موارد رک: قسمت 4-6-1 همین مقاله(.
3-2-4. تبدیل شمار
نوع دیگر ارجاع غیرمستقیم تغییر در شمار است. در این نوع تبدیل، معمولاً شمار از مفرد به جمع تغییر مییابد. این شیوه را میتوان در زبانهای آینو، تاگالوگ، ترکی و بسیاری دیگر از زبانهای دیگر دنیا دید (شیباتنی 2006) تبدیل شمار میتواند در ضمیر/ اسم یا مطابقهی فعلی صورت پذیرد.1-3-2-4. تغییر شمار ضمیر
در مبحث تغییر شمار در ضمیر موارد زیر قابل طرح است:الف- کاربرد ضمیر جمع «شما» برای مصداق دوم شخص مفرد (به جای صورت عادی «تو»). در قرون متقدم فارسی نو از ضمیر «شما» بیشتر در معنای اصلی آن (یعنی برای اشاره به دوم شخص جمع) استفاده میشده است:
32) چون پیغام به پسران حیان رسید به غایت شادمان شدند و گفتند یاران کجااند؟ گفت: درین صحرا منتظر شمااند تا آنک شما بیرون آئید و ایشانرا ببینید و بدان صواب اشارت کنید ( کشاورز، جوامعالحکایات، 856).
(33مقاتله و پیکار کنید با گروهی که پیرامن شمایند از کافران و باید که بیابند ایشان در شما درشتخویی و سختکوشی در آن کار بیمساهله و مجامله (کشاورز، ظفرنامه، 1018).
درواقع، در قرون متقدم هجری، حتی برای خطاب افراد باشان اجتماعی بالاتر نیز از ضمیر «تو» استفاده میشده است.
34) گفت بسمالله فرود آی خانه تست، سلطان از اسپ فرود آمد (کشاورز، جوامعالحکایات، 841).
35) سلطان محمود را در حالت گرسنگی بادنجان بورانی پیش آوردند. خوشش آمد. گفت: بادنجان طعامیست خوش. ندیمی در مدح بادنجان فصلی پرداخت. چون سیر شد گفت: بادنجان سخت مضر چیزی است. ندیم باز در مضرت بادنجان مبالغتی تمام کرد. سلطان گفت: ای مردک نه این زمان مدحش میگفتی؟ گفت: من ندیم توأم نه ندیم بادنجان. مرا چیزی میباید گفت که ترا خوش آید نه بادنجان را. (عبید زاکانی، 295).
این کاربرد برای مخاطب قرار دادن خداوند نیز عادی شده است:
36) الهی تو میدانی که عاجزم از مواضع شکر تو بجای من شکر کن خود را که شکر آنست و بس (کشاورز، تذکرةالاولیاء، 613).
کاربردهای ضمیر «تو» و مطابقهی دوم شخص را در مثالهای فوق میتوان مواردی از کاربرد ادب مثبت دانست. با این حال در قرون متأخرتر، در مواردی نیز (برای ابراز احترام) از «شما» برای مصداق دوم شخص مفرد استفاده شده است (بهارستان جامی متعلق به قرن نهم هجری است).
37) اما موعد شما آن درختانست که در عقب فلان پشته است. باید که وقت نماز خفتن آنجا باشید (کشاورز، بهارستان جامی، 1042).
38) چون او با فرمان شما بیحرمتی کرده چرا او را با حرمت باید خواند فرمود تا سخن او را نشنویم به مجرد خبری هتک حرمت چنین بزرگی نتوان کرد (کشاورز، بهارستان جامی، 1055).
39) اکنون برخت خانه بحضرت شما میآید و رعایت حرمت مجلس شما نمینماید. (کشاورز، بهارستان جامی، 1055).
ب- ضمیر «ایشون/ ایشان» به جای «او/اون». ضمیر جمع «ایشان» در فارسی امروز تنها در نوشتار رسمی به کار میرود. در گفتار نیز از این ضمیر در خطاب محترمانه برای اشاره به سوم شخص مفرد استفاده میشود:
40) ایشان آمدند.
در متون متقدم کاربرد «ایشان» عامتر بوده و هم برای انسان و هم غیر انسان (چه جاندار و چه غیرجاندار) جمع به کار میرفته است (برای توضیحات بیشتر رک. نغزگوی کهن، 1392: د):
41) این صنعت جنان بوذکی در سخن دو کلمه یا بیشتر آورده شوذکی در کفتن و نبشتن یکسان بوذ و در معنی مختلف و در ایشان ترکیب و اختلاف حرکات و تفاوت زیادت و نقصان نباشذ ( کشاورز، حدایق السحر فی دقایق الشعر، 689).
42) ایشان کی در شهرها بناواجب مال مسلمانان میستانند و دزدان کی ره زنند هر دو یکسان باشند خون هر دو مباح بوذ (کشاورز، راحةالصدور و آیةالسرور، 776).
43) و از برادر او زین الطائفه عمر شوگانی شنودم که ایشان هر دو گفتند که ما از پدر خویش شنودیم که او گفت... (کشاورز، اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید، 746).
44) یبسو را در مملکت او نشاند و حل و عقد کارهای ملک ایشان بدست او داد. (جوینی، جهانگشای، 147).
45) پس لشکریان را از بازاریان جدا کرد و ایشان را اجرا معین فرمود (عوفی، جوامعالحکایات، 51).
همانطور که جملهی زیر نشان میدهد، در قرون متقدم هجری، ضمیر «ایشان» برای مصداق سوم شخص جمع به منظور تکریم به کار نمیرفته است:
46) و اما آنها که کافر شدند، ایشان در آتش دوزخ بوند (نسفی، تفسیر، 784).
در جملهی فوق برای «کافران» که در آتش خواهند سوخت، ضمیر «ایشان» مورد استفاده قرار گرفته است. روشن است که هدف گوینده/ نویسنده در اینجا تکریم کافران نبوده است. در فارسی امروز ضمیر «ایشان» (چه برای مصداق مفرد و چه مصداق جمع) معنای تکریم میدهد، ولی معنای تکریمی در قرون متقدم تنها برای مصداق سوم شخص مفرد بوده است:
47 ) (اشاره به سعد سلمان): ایشان همه عمر در حبس بسر برد و این بدنامی در آن خاندان بزرگ بماند و من بنده اینجا متوقفم که این حال را بر چه حمل کنم، بر ثبات رأی یا بر غفلت طبع یا بر قساوت قلب یا بر بددلی (کشاورز، چهار مقالهی عروضی سمرقندی، 640).
ج. ضمیر «ما» به جای ضمیر «من». «ما» در معنی اصلی خود (ضمیر اول شخص جمع) در متون قدیم کاربرد دارد:
48) گفتند مرایشان را پیامبران ایشان، نه ییم ما مگر همچون شما آدمیان (نسفی، تفسیر، 484).
برای توضیح بیشتر در مورد کاربرد دیگر «ما» در معنای اول شخص مفرد رک. قسمت 4-6-1 همین مقاله.
4-2-3-2. تغییر شمار فعلی
در قسمت 4-1-2-1 مواردی را به دست دادیم که در آنها با وجود آن که فاعل (کنترل کنندهی مطابقه) مفرد است، شناسهی جمع به فعل متصل شده است. استفاده از مطابقهی جمع برای کنترل کنندهی مفرد در زبان فارسی سابقهی طولانی دارد و در متون متقدم فارسی نیز دیده میشود:49) به مدت سه روز رسول علیه السلام به خانه خواجه باشیدند (نرشخی، تاریخ بخارا، 80).
50) پس پیغمبر با علی عقد برادری بستند (عوفی، جوامع، 41).
در مثالهای فوق کنترلکننده نیز در جمله به کار رفته است، ولی در بعضی از جملات بدون وجود کنترل کننده و تنها با استفاده از نشانهی مطابقهی جمع میتوان یک فرد را با احترام مورد خطاب قرار داد (برای توضیحات بیشتر در مورد مطابقه و ادب رک. نغزگوی کهن 1392: الف).
51) همانطور که میدانید این مسیر آسفالت نشده است.
4-3 تکریمیهای اسمی
کلمات تکریمی برای بیان احترام مستقیم به مصداق یا احترام غیرمستقیم به صاحب، سازنده یا دریافت کننده چیزی، خویشاوند کسی، و جز آن به کار میرود؛ مانند کاربرد امروزی اسامی «ابوی»، «اخوی»، «صبیه»، «فرمایش/ فرمایشات»، «حسب امر» و جز آن. شیباتنی (2006) این موارد (به خصوص اسامی) را صورتهای تکمیلی میداند که معمولاً از زبانهای دارایشان اجتماعی وام گرفته میشوند. بیشتر تکریمیهای اسمی از عربی وام گرفته شدهاند:52) من به خلافت این صبّی رضا ندهم (عوفی، جوامع الحکایات، 29).
4-3-1. ساختهای (گروه) اسمی تکریمی
در قرون متقدم هجری گاهی از ترکیب ندای « ای» به همراه اسم و صفت برای تکریم استفاده میشده است:53) ای امام یگانه و ای مقتدای اهل زمانه اینجا بر سر این گناهکار به چه مقام کردهای (عوفی، جوامعالحکایات، 27).
علاوه بر این، در این قرون عبارات تمجیدی (8) خاصی به کار میرفته که با اشاری «آن» شروع میشده است. استفاده از اشاری «آن» در آغاز این عبارات برای جلوگیری از خطاب مستقیم و احترام بیشتر بوده است:
54) آن قتیل الله فی سبیل الله، آن شیر بیشهی تحقیق، آن شجاع صفدر صدیق، آن غرقهی دریای مواج، حسین منصور حلاج رحمةالله علیه (کشاورز، تذکرةالاولیاء، 609).
این گونه عبارات تمجیدی در فارسی امروز از رواج افتاده است.
.4-4 تکریمیهای صفتی
گاهی از صفات تکریمی خاصی برای وصف احترامآمیز صاحب یا سازنده چیزی استفاده میشود، مانند صفات «وزین» و «مبارک» در موارد زیر:55) هرکسی نباید به راحتی وارد شغل وزین خبرنگاری شود.
56) پس مهتر عالم (علیه السلام) بفرمود که گلیمی بیاوردند و به دست مبارک خود آن سنگ برداشت و در میان گلیم نهاد (عوفی، جوامعالحکایات، 40).
57) یا رسولالله به برکت لفظ مبارک تو پسر من صحّت یافت (عوفی، جوامعالحکایات، 43).
علاوه بر مورد فوق، گاهی به جای نام بردن از فاعل که اول شخص است، برای فروتنی از صفاتی چون «حقیر» و «مخلص» استفاده میشود. البته در این موارد، صفات نقش اولیهی خود را از دست دادهاند و با دستوریشدگی تبدیل به ضمیر گردیدهاند (رک. بخش 4-6-1 همین مقاله).
4-5 تکریمیهای فعلی
این دسته از امکانات تکریمی برای ابراز احترام به فاعل مورد استفاده قرار میگیرند؛ به همین علت شیباتنی (2006) آنها را تکریمی فاعلی مینامد. از آنجا که در این مقاله در تقسیمبندی تکریمیها، از تکریمیهای اسمی و صفتی نام بردهایم، برای یک دست شدن نامگذاری، به پیروی از کیبورت (2008) به جای «تکریمی فاعلی» از اصطلاح «تکریمی فعلی» استفاده کردهایم. این نامگذاری مبتنی بر واقعیت نیز میباشد، زیرا تکریم به فاعل در این مورد با ابراز احترام به عملِ وی صورت میپذیرد. در زبان فارسی برای تکریم عمل فاعل، افعال خاصی مورد استفاده قرار میگیرد. (9) در جملات زیر، بعضی از این افعال را مشخص کردهایم:58) سلطان در شهر فرو آمد و یکماه آنجا مقام کرد و فخرالدین سالاری را تشریف داد (جوینی، جهانگشای، 2، 90). در بعضی از زبانها چون ژاپنی و کرهای برای احترام به مخاطب و نشان دادن شأن اجتماعی وی، گوینده سعی میکند با استفاده از امکانات زبانی خاصی خود را کوچکتر از آن چه که هست نشان دهد (کی بورت 2008). در زبان فارسی نیز استفاده از این امکانات رواج فراوان دارد. 59) و (سلطان) فرمود که چون عزیمت عراق بزودی مصمم است و آن اندیشه بر امور دیگر مقدم براق حاجب هم اینجا به شکارگاه حاضر شود (جوینی، جهانگشای، 2، 90-91).
60) عبدالمطلب که رئیس مکه و مهتر قریش بود و پیشرو آن جمع بود، چون به نزدیک او درآمد شرط تهنیت اقامت کرد (عوفی، جوامعالحکایات، 30).
61) چون به حدّ شام رسیدند به موضعی نزول کردند. (عوفی، جوامعالحکایات، 37).
62) چون هوشنگ به عالم بقا رفت... (عوفی، جوامعالحکایات، 49).
63) بفرمود از آن گوسفند طعام ساختند چون حاضر آوردند از آن تناول نکرد و هیچ نخورد ( عوفی، جوامعالحکایات، 43).
همکرد فعلی «فرمودن» در ساخت فعل مرکب نیز ناظر بر تکریم فعلی است:
(64سلطان در دیول مسجد جامعی بنا فرمود ( جوینی، جهانگشای، 2، 90).
65) بعد از یک ساعت چالش سلطان توقف نفرمود و برفت (جوینی، جهانگشای، 2، 90).
4-6 $صورتهای فروتنانه
در بعضی از زبانها چون ژاپنی و کرهای برای احترام به مخاطب و نشان دادن شأن اجتماعی وی، گوینده سعی میکند با استفاده از امکانات زبانی خاصی خود را کوچکتر از آن چه که هست نشان دهد (کی بورت 2008). در زبان فارسی نیز استفاده از این امکانات رواج فراوان دارد. در زیر به دو دسته از این موارد، یعنی ضمایر فروتنانه و استفاده از ساخت مجهول برای اجتناب از بیان فاعل (که همان مخاطب است) اشاره میکنیم..4-6-1$ضمایر فروتنانه
در زبان فارسی برای تکریم مخاطب، گوینده به جای ضمیر عادی «من» میتواند از ضمایری استفاده کند که ناظر بر فروتنی هستند. مهمترین این ضمایر، ضمیر جمع «ما» است. در صورت استفاده از «ما» شناسهی فعلی نیز به صورت جمع به کار میرود (10):
66) عقربی دید که گرد او میگشت، قصد کشتن کرد، حلاج گفت دست از وی بدار که دوازده سالست که تا او ندیم ماست و گرد ما میگردد. (کشاورز، تذکرةالاولیاء، 612).
67) این دولت است که ما آن را نطلبیدیم اما او ما را بطلبید (خطاب خواجه مظفر به خود) ( کشاورز، جوامعالحکایات، 842).
68) گفت ای شیخ! چند چیز است که ما از تو می بینیم که پیران ما نکردهاند. شیخ ما گفت خواجه بگوید تا آن چه چیز است. (کشاورز، اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید، 759).
69) گفتند تو نمیآیی. گفت: ما را با او سری است که جز بر سردار نمیتوان گفت (کشاورز، تذکرةالاولیاء، 616).
70) اکنون بگوی کی ما را بکذام مهم احتیاج زیادت توان بوذ تا این سه نام کی ذخیرهی عمر ماست بذان صرف کنیم و از حضرت عزت باجابت دعوت التماس نماییم و حوایج و مصالح بسرادقات جلال ذوالجلال عرضه داریم ( کشاورز، سندبادنامه، 676).
71) ما بدین راه رفتیم و این اختیار کردیم و همه را بدین وصیت میکنیم (کشاورز، اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید، 761).
گاهی نیز بدون استفاده از ضمیر اول شخص جمع تنها مطابقهی فعلی اول شخص جمع برای گوینده مفرد به کار میرفته است:
72) اما آنچه مشهورتر است یاد کنیم ( نصیرالدین، اخلاق ناصری، 111).
هنوز نیز به خصوص در مدارس کودکان هنگام صحبت از کردن در اشاره به خود به جای «من» از ضمیر «ما» استفاده میکنند.
در زبان فارسی، طی گذر زمان ضمایر دیگری نیز برای ابراز فروتنی گوینده (اول شخص مفرد) تکوین یافتهاند؛ «اینجانب»، «بنده»، «حقیر» و «مخلص» از جمله این ضمایر محسوب میشوند. (11) در فارسی امروز این ضمایر بیشتر با شناسهی اول شخص مفرد به کار میروند (البته شناسه سوم شخص مفرد نیز به ندرت وقوع دارد):
73) اینجانب پس از سالها تجربه در عمل جراحی چشم... عمل جراجی آب مروارید را به طور روتین برای همهی بیمارانم انجام میدهم.
74) بنده کارشناس نیستم.
75) سال تحصیلی 1307 شمسی مخلص شش ساله ابتدائی را در دبستان ابتدایی امریکائی تمام کرده بودم.
76) از آنجا که این حقیر به متفکران اولیه یونان علاقه وافری داشتهام.
77) حقیر از آن بیزار است و این گونه بازی با الفاظ را در خور نویسندگان تحلیلگر نمیداند ( کاربرد حقیر با مطابقهی سوم شخص...).
کاربرد ضمیر «بنده» در زبان فارسی سابقهای طولانی دارد و در متون متقدم این ضمیر با مطابقهی سوم شخص مفرد به کار میرفته است (برای توضیحات بیشتر رک. نغزگوی کهن، 1392د).
78) بنده... قصد خوارزم کرد و به خدمت این خداوند نیک بخت شد (جرجانی، ذخیره، 1).
79) مثالی ارزانی دارد، تا بنده آنرا امام خود سازد (میهنی، دبیری، 46).
80) ای بزرگوار شاه، بنده کمر خدمت برمیان جان بست... و طالع شاه را دید (ارّجانی، سمک، 1، 2).
81) آن روز آن دختر گنه کار را بدین بندهی ضعیف دادی و فرمودی که او را بکش بنده عزم کرد که او را بکشد (افشار، اسکندر، 161).
82) کمتر بنده که از بعضی از علوم بهرهای داشت خواست که با آن لطایف مساهم باشد ( بکران خراسانی، جهان، 3).
4-6-2. استفاده از ساخت مجهول برای بیان فروتنی
شیباتنی بر آن است که ساختهای مجهول بر تمرکززدایی از عامل اثر میگذارند و اغلب عبارت تکریمی در جریان تکوین ساخت مجهول شکل میگیرد (شیباتنی 2006). در زبان فارسی نیز یکی از راههای دیگر جلوگیری از استفاده از «من» و بیان تواضع استفاده از ساخت مجهول است (لازم به یادآوری است، در قرون متقدم هجری برای ساخت مجهول هم از فعل معین «شدن» و هم «آمدن» استفاده میشده است):83) و نبذی از محاسن امام ابولطیّب گفته شود ( جرفادقانی، تاریخ یمینی، 250).
84) شمهای ازا حوال انسان فراخور این مختصر بیان کرده شود (نجم رازی، مرصاد، 29).
85) در دو قسم دیگر از اقوال و آرای دیگر حکما مناسب فنّ اول نمطی تقریر داده شود ( نصیرالدین، اخلاق ناصری، 37).
86) این قصه از بهر آن گفته میآید تا بدانی که این ذوالقرنین که بود (افشار، اسکندر، 5).
87) آنچه در این کتاب تحریر میافتد... بر سبیل نقل و حکایت... باز گفته میآید (نصیرالدین، اخلاق ناصری، 43).
88) و قوافی بر انواعت جنانک در قسم قوافی شرح داده آیذ (قیس، معجم، 31).
89) و در هر اصلی بابی نهاده میآید (نجم رازی، مرصاد، 29).
90) آن لفظ هم بتازی یاد کرده آمد تا از تکلف دورتر باشد (جرجانی، ذخیره، 3).
91) این مجموع را اسرارالتوحید... نام نهاده آمد (میهنی، اسرار، 8).
92) آنچه در بعضی کتب یافته شد درین باب آورده آمد (بکران خراسانی، جهان، 16).
نتیجهگیری
همانطور که دیدیم، همهی انواع تکریمیهای ارجاعی مطرح شده در تقسیمبندی شیباتنی، در زبان فارسی نیز وقوع دارد. علاوه بر این، حضور بعضی از انواع امکانات تکریمی ارجاعی در این زبان (نسبت به سایر زبانها) پررنگتر است. مثلاً در فارسی، «مطابقه» در بیان زبانی تکریم نقش اساسی دارد و حتی با حذف ضمیر، به تنهایی میتواند نقش تکریمی خود را ایفا نماید. عبارات تمجیدی نیز در قرون متقدم هجری در میان تکریمیهای اسمی جایگاه ویژهای داشتهاند.تکریمیهای فعلی و صورتهای فروتنانه هم در فارسی نسبت به سایر زبانها بسیار متنوع هستند. در کنار همهی این موارد، شواهد فارسی نشان میدهد که باید به تقسیمبندی شیباتنی، «تکریمیهای صفتی» را نیز اضافه نمود.نمایش پی نوشت ها:
1 . در این بیت بسیار متقدم، قدیمیترین کاربرد لفظ «ادب» در زبان فارسی را مشاهده میکنیم. شهید بلخی که این بیت از اوست پیش از سال 325 قمری در گذشته است. (رک. لازار 1342: ج2، بیت13، نیز خالقی مطلق 1384 و 1983).
2. مترجم در پاورقی صفحه 246 توضیح میدهد که هنوز نیز در ایتالیا افراد در مواجهه نخستین با افراد ناآشنا به جای ضمیر «تو»/ شما، از ضمیر سوم شخص مفرد «او» استفاده میکنند.
3. منظور ما از قرون اولیه هجری در این مقاله قرن چهارم تا هفتم هجری است. درواقع، اولین متون عمده به زبان فارسی- عربی متعلق به قرن چهارم هجری است.
4. ادب کلمهای فرضی از زبان عربی است، قبل از استعمال عام این کلمه با معنای مورد نظر در زبان فارسی، کلمهی اصیل «فرهنگ» در این معنا به کار میرفته است (رک. نولدکه، 1879/ 1931 و نیز خالقی مطلق 1384).
5. برای توضیح شیوههای عمدتاً غیرکلامی/ زبانی ابراز ادب در ایران رک. خالقی مطلق 1384؛ نیز برای توضیح راه کارهای غیر زبانی ابراز ادب رک. امیدی و همکاران، 1996.
6. البته بیان غیرمستقیم همواره ناظر بر ادب نیست. مثلاً در زبان فارسی برای بیان اعتراض و نارضایتی نیز از بیان غیرمستقیم استفاده میشود. این گونه بیان غیرمستقیم در حضور فردی که در واقع مورد خطاب است صورت میگیرد.
به عنوان نمونه، جملهی «اومده، زده، حالا هم طلبکار» که در آن مطابقهی سوم شخص وجود دارد، میتواند در مقام نارضایتی برای مخاطبی که در مکالمه حضور دارد بیان شود (برای بررسی مورد دیگری از درخواست غیرمستقیم که ناظر بر ادب نیست رک. بلوم کولکا 1987).
7. در زبان فارسی نیز مانند ژاپنی کلمات «این» و «آن» به صورت ضمیر (البته ضمیر سوم شخص) درآمدهاند ولی کاربرد تکریمی ندارند. (رک. نغزگوی کهن، 1392: د).
8. این اصطلاح را دوست و همکار عزیزم دکتر محمد راسخ مهند پیشنهاد کردند.
9. تکریمیهای فعلی میتوانند به صورت وندهای فعلی، یا صفتهای گزارهای تکریمی ( مثل ژاپنی) نیز باشند (رک. شیباتنی 2006 و نیز کی بورت، 2008).
10. برای کاربرد دیگری از ضمیر «ما» که « جمع ملوکانه» نامیده میشود، رک. نغزگوی کهن (1392: الف).
11. در نوشتار امروزی نیز گاهی نویسندگان از «نگارنده»، «راقم این سطور» و جز آن استفاده میکنند.
نغزگوی کهن، مهرداد؛ (1395)، زبان فارسی در گذر زمان (مجموعه مقالات)، تهران: کتاب بهار، چاپ اول.