![هنر صفوی هنر صفوی](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/honarsafavi.jpg)
نویسنده: حسین بکایی
وقتی حکومت به دست شاهان صفوی افتاد، توان علمی و فنی و هنری ایرانیان مسلمان کفاف زندگی مردم و برخی بلندپروازیهای شاهان را میداد. در آن زمان ایرانیان میتوانستند شهرهای بزرگ چند میلیون نفری، مسجدهای باشکوه، کاخهای زیبا، مدرسههای بزرگ، رصدخانههای بلند، کتابخانههایی با گنجایش چند صدهزار جلد کتاب، بیمارستانها و دارالشفاهای بزرگ، آب انبارهای پرحجم و تیمچه و انبار، جادههای طولانی چند هزار کیلومتری، پلهای طولانی، کاروانسراها و مهمانسراهای بزرگ، زرهها و سپرها و شمشیرهای محکم، ساعتهای آبی و اسطرلابهای دقیق برای ستارهشناسی، کارگاههای فرش و پارچهبافی و سفالسازی و شیشهگری و... بسازند.
این توان علمی و مهارت فنی حاصل سالها کار علمی و عملی دانشمندان مسلمان ایرانی و غیرایرانی و آمیختگی علم و هنر و فن ایرانی و چینی و هندی و مغولی بود. در آن زمان توان علمی و فنی ایرانیان در مقایسه با توان دیگر کشورهای مستقل و بزرگ جهان - چه در شرق و چه در غرب - کم نبود، به طوری که بسیاری از جهانگردان اروپایی وقتی قدم به شهرهای بزرگ ایران میگذاشتند، زبان به تحسین شهرهای ایران و خود ایرانیان باز میکردند. از میان شاهان صفوی کسی که بیشترین توجه را به این توان علمی و مهارت فنی نشان داد، شاه عباس بزرگ بود. او با ایجاد شرایط مناسب برای دانشمندان و هنرمندان و استادان فنها و مهارتهای گوناگون توانست بسیاری از طرحهای بلند پروازانه و جاهطلبانهی خود را اجرا کند. برای مثال در زمان شاه عباس صفوی اصفهان پایتخت ایران تبدیل به یکی از بزرگترین و زیباترین و مهمترین شهرهای اسلامی شد و آوازهی شهرت اصفهان در کنار شهرهای اسلامی بزرگ چون استانبول به شرق و غرب رسید.
در آن زمان توان علمی و فنی ایرانیان در مقایسه با توان دیگر کشورهای مستقل و بزرگ جهان - چه در شرق و چه در غرب - کم نبود، به طوری که بسیاری از جهانگردان اروپایی وقتی قدم به شهرهای بزرگ ایران میگذاشتند، زبان به تحسین شهرهای ایران و خود ایرانیان باز میکردند.
در آن زمان شهرهای بزرگ چون اصفهان، شیراز، تبریز، زنجان، شهرهای حاشیه دریای خزر، مشهد، هرات، قندهار، بخارا، کرمان، بوشهر، بصره، بغداد، قزوین و .... جمعیتهای چند میلیونی داشتند و مراکز بزرگ تجارت و صنعت و کشاورزی بودند. وجود این شهرها نشان از توان علمی و فنی و مدیریتی ایرانیان در آن زمان دارد. برای مثال شهری مثل اصفهان را مدیران مجریی اداره میکردند که میتوانستند نیازمندی مختلف کاروانهای بزرگی را که شبانه روز دارد کاروانسرها میشدند و یا از آنها بیرون میرفتند، تأمین کنند.
آب خوردن، حمام، امنیت جان و مال، محل اسکان، محل تیمار و علوفه برای چهارپایان، خدمات مترجمی برای کسانی که زبان فارسی نمیدانستند، خدمات پزشکی برای بیماران، خدمات صرافی برای تبدیل پول انواع سکههای مختلف ایتالیایی، فرانسوی، انگلیسی، عثمانی، عربی، هندی، و... به سکههای قابل قبول در بازار اصفهان، اطلاعات فنی بازرگان مثل قیمت هر کالا در بازارهای دیگر، اطلاعات راهها و ... از جمله نخستین نیاز هزاران مسافری بود که شبی را در اصفهان میگذراند.
به جز این مدیران متخصصی باید بر جریان صحیح کالا و پول نظارت میکرد و از بحرانهای اقتصادی احتمالی پیشگیری مینمود. برای مثال در آن سالها سکه کشورهای مختلف شرقی و غربی مثل چین و هند و فرانسه و پرتغال و انگلستان و هلند و عثمانی و... در بازارهای ایران رواج داشت. به جز این سکه شهرهای مختلف ایران هم با هم فرق میکرد. طبیعی است که باید مردان کارکشتهای بر این سکهها نظارت میکردند و از ورود سکههای تقلبی با عیار پایین به بازار جلوگیری میکردند تا بازرگانان ایرانی و خارجی دچار ضرر و زیان نشوند.
نظارت بر کیفیت کالای عرضه شده برای تجارت یا مصرف در شهر اصفهان یکی دیگر از خدمات مدیریتی بود که باید به مردم ارائه میشد. برای مثال قیمت یک تخم مرغ باید عادلانه تعیین میشد. همان طور از فروش پارچهی بیدزده و خراب باید جلوگیری میشد. این بود که شهرداران اصفهان یکی از پیچیدهترین و کارآمدترین نظامهای شهری را ایجاد کرده بودند. در زمان صفویان مشکل ایرانیان ساختن و استفاده از ابزارهای تازه و امکانات جدید برای رسیدن به نوع دیگری از زندگی نبود. چرا که چیزی برای قیاس وجود نداشت. نهایت همه چیز همانی بود که ایرانیان میدیدند و میتوانستند در اختیار داشته باشند. همه مغازهداران ساعت کار داشتند، بازرسان بر تمام امور رسیدگی میکردند. برای تعیین قیمت تخم مرغ حلقههایی درست شده بود که اندازه تخم مرغ با آن سنجیده میشد. تخممرغهای بزرگ گرانتر از تخممرغهای کوچک بودند.
اما مسئله آن جا بود که در ایران تلاشی برای ارتقا این توان علمی و فنی و نوآوری در اندیشه و فکر و فن انجام نمیشد. نظام فکری همان نظام قدیمی بود که در آن پرسشگری و تلاش برای یافتن پاسخ پرسشهای جدید به سبک سنتی انجام میشد. برای مثال وقتی قرار بود ساختمانی ساخته شود، از همان ابزارهای سنتی و مصالح شناخته شده و روشهای معماری قدیمی استفاده میشد. در نتیجه این ساختمان شبیه ساختمانهایی میشد که پیش از آن ساخته شده بود. در حالی که در همین زمان انسانهای دیگری هر روز به دنبال اختراعی تازه و اکتشافی جدید بودند و تلاش میکردند کار جدیدشان با کار قبلی متفاوت باشد.
از این جاست که میبینیم در زمان شاه عباس بزرگ که دانشمندان نامآور بسیاری دور او جمع شده بودند، مدیران ایران با همهی نیتهای خیری که داشتند و با همه ارتباطهایی که با غرب برقرار کرده بودند، و با همه اطلاعاتی که از غرب دریافت میکردند، به دنبال یک نظریه برای توسعهی پایدار ایران و ایجاد شرایطی برای یک تحول علمی و فنی در زمینههای مختلف دانش و هنر و صنعت نبودند. گویی آنان درکی از شرایط زمان نداشتند و فکر میکردند که با آن داشتههاشان قویترین و ثروتمندترین و داناترین و ... مردم جهان هستند.
نکته این جاست که شاه عباس هم مثل تمام ایرانیان و حتی هندیان و ازبکان و تاجیکان و افغانان و ... فکر نمیکرد که شرق و نظام فکری شرقی در سراشیبی انحطاط افتاده است. شاه عباس در پی گسترش قدرت نظامی - سیاسی - اقتصادی خود بود و تمام تلاش خود را در این راه به کار میگرفت که شاه خوبی باشد.
در زمان صفویان مشکل ایرانیان ساختن و استفاده از ابزارهای تازه و امکانات جدید برای رسیدن به نوع دیگری از زندگی نبود. چرا که چیزی برای قیاس وجود نداشت. نهایت همه چیز همانی بود که ایرانیان میدیدند و میتوانستند در اختیار داشته باشند. ساختمان، راه، ابزار و وسایل زندگی، ابزار صنعتی، ابزار جنگی و ... به همان دایره ایران محدود میشد. به همین دلیل اگر یکی از درباریان صفوی سفرنامهی آن اروپایی را که نوشته بود: کاخهای شاهان ایرانی در برابر کاخهای شاهان اروپایی مثل قوطی کفش میماند، میخواند شاید فقط عصبانی میشد و فکر میکرد این اروپایی چه قدر دروغگو و بد طینت است.
مشکل این جا بود که آن درباری مبنایی برای قیاس نداشت. چه مبنای عقلی و چه مبنای عینی. یعنی ساختمانی بلندتر از عالی قاپو و میدانی بزرگتر از میدان نقش جهان ندیده بود و فکر میکرد که این آخر تکنولوژی و توان علمی و فنی یک انسان است.
منبع مقاله :
بکایی، حسین، (1391)، دوباره ایران دوره صفویان از مجموعهی داستان فکر ایرانی (7)، تهران: نشر افق، چاپ سوم
این توان علمی و مهارت فنی حاصل سالها کار علمی و عملی دانشمندان مسلمان ایرانی و غیرایرانی و آمیختگی علم و هنر و فن ایرانی و چینی و هندی و مغولی بود. در آن زمان توان علمی و فنی ایرانیان در مقایسه با توان دیگر کشورهای مستقل و بزرگ جهان - چه در شرق و چه در غرب - کم نبود، به طوری که بسیاری از جهانگردان اروپایی وقتی قدم به شهرهای بزرگ ایران میگذاشتند، زبان به تحسین شهرهای ایران و خود ایرانیان باز میکردند. از میان شاهان صفوی کسی که بیشترین توجه را به این توان علمی و مهارت فنی نشان داد، شاه عباس بزرگ بود. او با ایجاد شرایط مناسب برای دانشمندان و هنرمندان و استادان فنها و مهارتهای گوناگون توانست بسیاری از طرحهای بلند پروازانه و جاهطلبانهی خود را اجرا کند. برای مثال در زمان شاه عباس صفوی اصفهان پایتخت ایران تبدیل به یکی از بزرگترین و زیباترین و مهمترین شهرهای اسلامی شد و آوازهی شهرت اصفهان در کنار شهرهای اسلامی بزرگ چون استانبول به شرق و غرب رسید.
در آن زمان توان علمی و فنی ایرانیان در مقایسه با توان دیگر کشورهای مستقل و بزرگ جهان - چه در شرق و چه در غرب - کم نبود، به طوری که بسیاری از جهانگردان اروپایی وقتی قدم به شهرهای بزرگ ایران میگذاشتند، زبان به تحسین شهرهای ایران و خود ایرانیان باز میکردند.
در آن زمان شهرهای بزرگ چون اصفهان، شیراز، تبریز، زنجان، شهرهای حاشیه دریای خزر، مشهد، هرات، قندهار، بخارا، کرمان، بوشهر، بصره، بغداد، قزوین و .... جمعیتهای چند میلیونی داشتند و مراکز بزرگ تجارت و صنعت و کشاورزی بودند. وجود این شهرها نشان از توان علمی و فنی و مدیریتی ایرانیان در آن زمان دارد. برای مثال شهری مثل اصفهان را مدیران مجریی اداره میکردند که میتوانستند نیازمندی مختلف کاروانهای بزرگی را که شبانه روز دارد کاروانسرها میشدند و یا از آنها بیرون میرفتند، تأمین کنند.
آب خوردن، حمام، امنیت جان و مال، محل اسکان، محل تیمار و علوفه برای چهارپایان، خدمات مترجمی برای کسانی که زبان فارسی نمیدانستند، خدمات پزشکی برای بیماران، خدمات صرافی برای تبدیل پول انواع سکههای مختلف ایتالیایی، فرانسوی، انگلیسی، عثمانی، عربی، هندی، و... به سکههای قابل قبول در بازار اصفهان، اطلاعات فنی بازرگان مثل قیمت هر کالا در بازارهای دیگر، اطلاعات راهها و ... از جمله نخستین نیاز هزاران مسافری بود که شبی را در اصفهان میگذراند.
بیشتر بخوانید: تاریخ هنر و معماری( دوره صفویه)
به جز این مدیران متخصصی باید بر جریان صحیح کالا و پول نظارت میکرد و از بحرانهای اقتصادی احتمالی پیشگیری مینمود. برای مثال در آن سالها سکه کشورهای مختلف شرقی و غربی مثل چین و هند و فرانسه و پرتغال و انگلستان و هلند و عثمانی و... در بازارهای ایران رواج داشت. به جز این سکه شهرهای مختلف ایران هم با هم فرق میکرد. طبیعی است که باید مردان کارکشتهای بر این سکهها نظارت میکردند و از ورود سکههای تقلبی با عیار پایین به بازار جلوگیری میکردند تا بازرگانان ایرانی و خارجی دچار ضرر و زیان نشوند.
نظارت بر کیفیت کالای عرضه شده برای تجارت یا مصرف در شهر اصفهان یکی دیگر از خدمات مدیریتی بود که باید به مردم ارائه میشد. برای مثال قیمت یک تخم مرغ باید عادلانه تعیین میشد. همان طور از فروش پارچهی بیدزده و خراب باید جلوگیری میشد. این بود که شهرداران اصفهان یکی از پیچیدهترین و کارآمدترین نظامهای شهری را ایجاد کرده بودند. در زمان صفویان مشکل ایرانیان ساختن و استفاده از ابزارهای تازه و امکانات جدید برای رسیدن به نوع دیگری از زندگی نبود. چرا که چیزی برای قیاس وجود نداشت. نهایت همه چیز همانی بود که ایرانیان میدیدند و میتوانستند در اختیار داشته باشند. همه مغازهداران ساعت کار داشتند، بازرسان بر تمام امور رسیدگی میکردند. برای تعیین قیمت تخم مرغ حلقههایی درست شده بود که اندازه تخم مرغ با آن سنجیده میشد. تخممرغهای بزرگ گرانتر از تخممرغهای کوچک بودند.
اما مسئله آن جا بود که در ایران تلاشی برای ارتقا این توان علمی و فنی و نوآوری در اندیشه و فکر و فن انجام نمیشد. نظام فکری همان نظام قدیمی بود که در آن پرسشگری و تلاش برای یافتن پاسخ پرسشهای جدید به سبک سنتی انجام میشد. برای مثال وقتی قرار بود ساختمانی ساخته شود، از همان ابزارهای سنتی و مصالح شناخته شده و روشهای معماری قدیمی استفاده میشد. در نتیجه این ساختمان شبیه ساختمانهایی میشد که پیش از آن ساخته شده بود. در حالی که در همین زمان انسانهای دیگری هر روز به دنبال اختراعی تازه و اکتشافی جدید بودند و تلاش میکردند کار جدیدشان با کار قبلی متفاوت باشد.
از این جاست که میبینیم در زمان شاه عباس بزرگ که دانشمندان نامآور بسیاری دور او جمع شده بودند، مدیران ایران با همهی نیتهای خیری که داشتند و با همه ارتباطهایی که با غرب برقرار کرده بودند، و با همه اطلاعاتی که از غرب دریافت میکردند، به دنبال یک نظریه برای توسعهی پایدار ایران و ایجاد شرایطی برای یک تحول علمی و فنی در زمینههای مختلف دانش و هنر و صنعت نبودند. گویی آنان درکی از شرایط زمان نداشتند و فکر میکردند که با آن داشتههاشان قویترین و ثروتمندترین و داناترین و ... مردم جهان هستند.
نکته این جاست که شاه عباس هم مثل تمام ایرانیان و حتی هندیان و ازبکان و تاجیکان و افغانان و ... فکر نمیکرد که شرق و نظام فکری شرقی در سراشیبی انحطاط افتاده است. شاه عباس در پی گسترش قدرت نظامی - سیاسی - اقتصادی خود بود و تمام تلاش خود را در این راه به کار میگرفت که شاه خوبی باشد.
در زمان صفویان مشکل ایرانیان ساختن و استفاده از ابزارهای تازه و امکانات جدید برای رسیدن به نوع دیگری از زندگی نبود. چرا که چیزی برای قیاس وجود نداشت. نهایت همه چیز همانی بود که ایرانیان میدیدند و میتوانستند در اختیار داشته باشند. ساختمان، راه، ابزار و وسایل زندگی، ابزار صنعتی، ابزار جنگی و ... به همان دایره ایران محدود میشد. به همین دلیل اگر یکی از درباریان صفوی سفرنامهی آن اروپایی را که نوشته بود: کاخهای شاهان ایرانی در برابر کاخهای شاهان اروپایی مثل قوطی کفش میماند، میخواند شاید فقط عصبانی میشد و فکر میکرد این اروپایی چه قدر دروغگو و بد طینت است.
مشکل این جا بود که آن درباری مبنایی برای قیاس نداشت. چه مبنای عقلی و چه مبنای عینی. یعنی ساختمانی بلندتر از عالی قاپو و میدانی بزرگتر از میدان نقش جهان ندیده بود و فکر میکرد که این آخر تکنولوژی و توان علمی و فنی یک انسان است.
منبع مقاله :
بکایی، حسین، (1391)، دوباره ایران دوره صفویان از مجموعهی داستان فکر ایرانی (7)، تهران: نشر افق، چاپ سوم