تاریخ شفاهی؛ افق‌ها و انتظارات

تاریخ فرودستان و فرمانبران

تاریخ شفاهی اساساً محصول ضرورت‌های متکّثر و نگرش ساختارشکن پس از جنگ جهانی دوم است. از یک سو، خیل انسان‌های درگیر جنگ در عرصه‌های مختلف، و از سوی دیگر، ابعاد بسیار گسترده‌ی تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم
يکشنبه، 19 فروردين 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
تاریخ فرودستان و فرمانبران
 تاریخ فرودستان و فرمانبران

نویسنده: مرتضی نورائی

مدخل

تاریخ شفاهی اساساً محصول ضرورت‌های متکّثر و نگرش ساختارشکن پس از جنگ جهانی دوم است. از یک سو، خیل انسان‌های درگیر جنگ در عرصه‌های مختلف، و از سوی دیگر، ابعاد بسیار گسترده‌ی تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم جنگ بر حیات اجتماعی مردم شهرها و نواحی، ضرورت ثبت و ضبط وقایع مختلف از طریق میکرفون را برجسته کرد؛ چرا که بسیاری از مردم و ابعاد مختلف حیات اجتماعی آن‌ها مانند زندگی سربازی و خانواده‌های آنها، مهاجرت‌های گسترده، خرابی‌های وسیع ناشی از جنگ، جان‌باختگان بی‌شمار جنگ و غیره، نه توان ثبت در اسناد را داشتند و نه ممکن بود که با سبک و سیاق سنّتی حاکم بر تاریخ بتوان دست به حفظ ابعاد مختلف انسانی آن واقعه‌ی بزرگ زد. این ضرورتی بود که تبدیل به فرصت شد. از آن پس، جهان با رشد و وسعت ویژه‌ای به سمت فراوانی خواسته‌ها، درخواست‌ها و پرسش‌های اساسی از گذشته رفت. یک بار دیگر عصر تاریخ آغاز شد و گونه‌های مختلف دیگر، چنان که ضرورت این عصر بود، رفته‌رفته زاده و گسترده شدند: تاریخ محلی،تاریخ‌نگاریِ خُرد (micro history)، تاریخ زنان، تاریخ‌نگاری آماری و بسیاری دیگر، مرهون جهان پس از جنگ است. ملت‌ها، به خصوص از گذشته‌ی نزدیک خود در همه‌ی ابعاد پرسش‌های زیادی داشتند.

مسأله

بازسازی گذشته در قالب تاریخِ تاریخ شفاهی بر پایه‌ی مناظر ذیل قابل تأمل و بررسی است:
- نهفته بودن بسیاری از سلسله علّت و معلول‌هایی که پاسخ‌یابی آنها ضرورت و نیاز جامعه‌ی امروز از تاریخ نزدیک (nearby history) است. نگرش زمان حال نسبت به گذشته پیوسته در حال تحویل و تحوّل است. به همین میزان، پرسش‌ها نیز در حال تغییر هستند و به تبع، پاسخ‌ها نیز از مجاری مختلف شنیده می‌شوند.
- وقایع و رخدادهایی وجود دارند که به اقشار مختلف و متفاوتی مربوط می‌شوند و در صحنه‌های رسمی - دولتی و حتی نیمه‌رسمی - نیمه دولتی از آنها نامی برده نمی‌شود، در حالی که بخش قابل توجهی از جامعه‌ی بشری و فعالیت‌های آن در قالب متون و اسناد اداری قابل بازیافت و بازسازی نیست.
- افزون بر این، آرزوها و دغدغه‌ها و انتظاراتِ حواشی وقایع نیز از دل اسناد بیرون نمی‌آید و مورّخ تنها بر پایه‌ی حدسیات و قوه‌ی تخیل به بازیابی آنها می‌پردازد. اما مورّخین شفاهی با در دست داشتن شواهد شفاهی در دایره‌ی زمانی نزدیک (یک نسلی، دو نسلی) می‌توانند در مسیر گره‌نمایی وگره‌گشایی دست به رمز‌گشاییِ حواشیِ وقایع و جریان‌های خُرد و کلان بزنند: چه می‌خواستیم و چه شد؟
- تاریخ شفاهی، به طور منحصر به فرد، هم زمان مستعدِ کارهای چند بُعدی است. این به دلیل ضرورت طبیعی روش آن در دو وجه آفرینندگی (creative) و عملِ متقابل (co- operative) دو یا چند جانبه است، نباید فراموش کرد که تاریخ شفاهی در یافتن شواهد تازه - دقیقاً در همان جا که لازم است - و خروج از موقعیت‌ها و ورود به میدان‌های تحقیق متفاوت، توانایی ویژه‌ای دارد. این به آن معنی است که پروژه‌های تاریخ شفاهی از هر نوع با «راهبرد غیر متعارف» شروع می‌شوند (Thompson 1988: 166)

تحلیل

زمان معاصر، زمان پیش‌رونده به سوی زمان حال، و زمانی است که پیوسته رو به آینده دارد؛ چنان که مرزهای معاصرنگاری در تاریخ با حال نگاری (جامعه‌شناسی، علوم سیاسی و غیره) آشکار و تعریف شده نیست. از این رو، به نظر بسیاری، در تقریب ذهنی از آن باید به نام «تاریخ نزدیک» یاد کرد. معاصرنگاری، نگارش عریض است و نمی‌توان به مقصد رسید، مگر با در اختیار داشتن وسایل و ابزار متعدد و چند کاره. تاریخ‌نگاری به منزله‌ی مثلث متساوی‌الساقینی است که دو ساق آن از نقطه‌ی تلاقی محو، کم‌رنگ یا حتی نقطه‌چین خود در جهان باستان آغاز می‌شود. به مرور زمان بر فاصله‌ی ساق‌ها افزوده می‌شود. زمان نزدیک به حال، خط وصل دو ساق است. هر چه به زمان حال نزدیک‌تر شویم، خط وصلِ دو ساق طولانی‌تر و گسترده‌تر می‌شود. زمان حال، جزئی از دوران معاصر است، در واقع، در هر زمان از جمله امروز، اتصال خط دو ساق، کمیّت طولانی‌تری نسبت به گذشته دارد. این مثال از آن روست که وضع گسترده‌ی تاریخ‌نگاری ترسیم شود. این وضعیت در یک سده‌ی اخیر آن چنان رو به گستردگی و تنوع بوده است که مورّخین یا باید از عرصه‌ی تاریخ‌نگاری و گذشته‌نویسی خود، که به نوعی باریک‌نویسی بود، درگذرند، یا این که سازوکاری برای جهان گسترده‌ی پیش رو بیندیشند؛ امری که از میانه‌ی قرن بیستم با سازوکار ساختارشکنانه‌ی تاریخ شفاهی میسر شده و به زعم چشم‌پوشی از آن، پس از چند دهه راه خود را میان مورّخین باز کرده است.
دیگر این که مسیری که شفاهی کاران رفته‌اند و بسیاری از نحله‌های مورّخین به آنها پیوسته‌اند، رو به کمال و تمام دارد. تا عصر عمومی شدن تاریخ شفاهی در دهه‌ی نخست قرن بیست و یکم، سه دوره برای روند تکاملی تاریخ شفاهی می‌توان قائل شد: تاریخ شفاهی به عنوان یک روش در عرصه‌ی گردآوری و آرشیو اطلاعات، روشی فراگیر جهت آرشیوسازی عرضه کرد و دایره ثبتی آدرس‌های خبری، وقایع و جریان‌ها را به چیزی حدود دو نسل ارتقا داد از سال 1947 تا دهه‌ی 1970، دوره‌ی نخست شکل‌گیری تاریخ شفاهی است. در این دوره، شفاهی‌کاران به دنبال وقایع معیّن و جزئیات روزمره‌ی پیرامونی آن بودند. در این راستا، همانند سنّت تاریخ‌نگاری مکتوب، برای یافتن عناصر و فَکت‌های تاریخی در شواهد شفاهی، دست به مصاحبه می‌زدند. چنان که پل تامسون (P. Thompson) برای بازسازی عصر ادوارد (1894-1972) در بریتانیا، با نزدیک به پنج هزار نفر مصاحبه کرد.
دوره‌ی دوم از سال 1979 با تفکّر متفاوتی ادامه یافت. در این دوره تفکّر تفسیری وارد کارهای شفاهی‌کاران شد. دراین مرحله، شفاهی‌کاران بر این نظر بودند که مستخرجات مصاحبه را نمی‌توان واقعیت‌های صرف دانست، بلکه در محتوای مصاحبه‌ها معجونی از عناصر فرهنگی ناخودآگاه حافظه، ایدئولوژی، و آرزوهای پنهان نهفته است که با تفسیر آنها می‌توان به بازنمایی گذشته دست زد برای مثال، کار لویسا پاسرینی (L. Passerini) درباره‌ی کارکرد ایدئولوژی و توافق عامه‌ی مردم در ظهور فاشیسم در ایتالیا بود.
اما نسل متأخر یا دوره‌ی بعدی شفاهی‌کاران، افزون بر مطمح نظر قرار دادن عناصر تحقیق پیشین،
تحت تأثیر اندیشه‌های سیاسی چپ و حقوق شهروندی و فمینیسم، به منظور آگاهی از تجارب گروه‌ها و جماعات به حاشیه رانده شده و جهان‌های گم شده، به تاریخ‌نگاری قاعده‌ی اجتماع یا تاریخ‌نگاریِ فرودستان روی آورد. در این مرحله، گستره‌ی پوشش کارهای شفاهی‌نگاران رو به وسعت و تنوع گذاشت (Greem 1999: 230-37).
تاریخ شفاهی به عنوان یک روش در عرصه‌ی گردآوری و آرشیو اطلاعات، روشی فراگیر جهت آرشیوسازی عرضه کرد و دایره ثبتی آدرس‌های خبری، وقایع و جریان‌ها را به چیزی حدود دو نسل ارتقا داد
افزون بر این، پژوهش‌های آرشیوی در بهترین شرایط با کندی قابل ملاحظه‌ای می‌توانند به بازنمایی گذشته‌ی نزدیک بپردازند این کندی در بسیاری از موارد اسباب از دست رفتن فرصت‌ها برای جامعه می‌شود. طبق قوانین بین‌المللی و حتی ایران، آرشیو شدن اسناد دولتی 30 سال (در ایران 40 سال) است. یعنی دوره‌ای که سند از دایره‌ی کارکرد اداری خارج و راکد می‌شود. در این وضعیت اسناد اداری-دولتی راهی آرشیوها می‌شوند و دسته بندی می‌گردند و در نهایت در اختیار محققین قرار می‌گیرند. از آن جا که این چرخه‌ی کار طولانی است و مراکز نگهداری اسناد محدودند و به تبع، تحقیق و تتبّع بر روی آن‌ها مشکل است، راه‌کار دیگری برای بارگذاری گذشته باید اندیشیده شود. از سوی دیگر، قانون آرشیو شامل اسناد غیردولتی و غیررسمی نمی‌شود. این به آن معنی است که بخش اعظمی از گذشته‌ی اجتماعی بدون متولّی می‌ماند. بدین سبب، برای رفع کندی و محدودیت‌ها، آرشیو شاهدین شفاهی (oral testimony) می‌تواند به حفظ و تقویت حافظه‌ی تاریخ کمک کند. این خود دلیلی بارز در فراگیری و گسترش تاریخ شفاهی شده است. تاریخ شفاهی به عنوان یک روش در عرصه‌ی گردآوری و آرشیو اطلاعات، روشی فراگیر جهت آرشیوسازی عرضه کرد و دایره‌ی ثبتی آدرس‌های خبری، وقایع و جریان‌ها را به چیزی حدود دو نسل و اندی ارتقا داد. اندیشه‌ی توسعه‌ی آرشیوهای شفاهی جهت ارتقای تحقیقات تاریخی پایه‌ی اساسی گردآوری شواهد شفاهی است.
بی‌شک مؤسسه‌ها و افراد درگیر در کار شفاهی در ایران هر کدام آرشیو خاص خود را دارند. اما چنان که به نظر می‌رسد وجه ترجیح مصاحبه‌ها و مستخرجات آن‌ها تدوین کتاب‌هایی است که سفارش داده شده است. بنابراین، محوریت کارها «تدوین‌مدار» است نه «آرشیومدار». به بیان دیگر، از محققین خواسته می‌شود تا کارهای خود را در زمان لازم در قالب کتاب تحویل دهند. در این جا دو اشکال رخ می‌دهد: نخست این که هیچ گاه آرشیو کامل شکل نمی‌گیرد و بهره‌گیری از مصاحبه‌ها یکبار مصرف است و بعد از آن سرنوشت مبهمی خواهد داشت. توان بالقوّه‌ی تاریخ شفاهی در صورت‌بندی نوین هویت، حافظه‎‌ی تاریخی، زبان و روایت، بهتر و کارآمدتر از سازوکارهای معمول با شیوه‌ی تاریخ‌نگاری موجود در سایر عرصه‌ها مانند روابط بین‌الملل و تاریخ دیپلماسی است دیگر این که هر متن تاریخی ارجاعاتی دارد که برای اعتمادسازی خواننده در جای جای اثر ذکر می‌شود. خواننده می‌تواند در صورت بروز هرگونه ابهام یا تردیدی به اصل منبع مراجعه کند. در صورت عدم دسترسی، چگونه می‌توان برای متن تولیدشده اعتبار قائل شد؟
اساساً کاربری تولیدات شفاهی، اعم از خاطرات شفاهی و تاریخ شفاهی، بنا به ذات خود، توان مرکزیت روایت تاریخی را ندارند. ذات تاریخ شفاهی وابسته است؛ از این جهت، باید در نظر داشت که دریافت‌ها و برداشت‌ها از مصاحبه، زمانی به کمال انعقاد خود منجر می‌شود که مستندات مکتوب‌ها از آنها حمایت کنند و یا آن‌ها مستندات مکتوب را تقویت کنند. افزون بر این، به دلیل حاکمیت و منشأ فردی -خصوصی مسیر آن تا تبدیل به تجربه‌ی عمومی-جمعی محل اشکال است. بنابراین باید در نظر داشت که مناط کاربری شفاهیات در بازسازی و رمزگشایی از حولیات وقایع است؛ جایی که مدارک مکتوب با سکوت برگزار می‌کنند، تا به این وسیله فهم و درک آنها را تسهیل کند. به بیان دیگر، آن چه تاریخ شفاهی نامیده می‌شود اگر صرف مستخرجات مصاحبه باشد، حکم شواهد شفاهی (محتوای ذهنی) را دارد که مورد قرائت مصاحبه شونده - مرور ذهنیات خود- با کمک مصاحبه‌گر واقع شده است و از این جهت، حکم تاریخ شفاهی می‌یابد. اما اگر متون تاریخی مستخرجات مصاحبه به عنوان یکی از سازوکارهای تقویت متن- روایت تاریخی- مورد بهره‌برداری قرار گیرد، در راستای فلسفه‌ی وجودی خود عمل کرده است. در هر دو صورت، شواهد شفاهی، کمکی دوجانبه به دریافت و حل و فصل کدهای سربه مهر گذشته و انتقال آن به آینده برای تحلیل مورخان بعدی است. همین جاست که بیش‌تر عقیده بر آن است که تولیدات شفاهی، آینده‌گری مورخین امروز برای همکاری با مورخین فردا به منظور تکمیل روایت تاریخی است.
به این ترتیب، دو انتقاد اساسی را به تاریخ‌نگاری شفاهی ایران می‌توان وارد دانست: یکی محتوایی است و دیگری روش‌شناسانه. این دو ایراد، در تأثیر و تأثر دوجانبه، از یک سو موجب پراکنده‌کاری و موازی‌کاری شده‌اند و از سوی دیگر، زمینه‌ی خروج از ریل شفاهی‌کاری را فراهم آورده‌اند.
توان بالقوّه‌ی تاریخ شفاهی در صورت‌بندی نوین هویت، حافظه‎‌ی تاریخی، زبان و روایت، بهتر و کارآمدتر از سازوکارهای معمول با شیوه‌ی تاریخ‌نگاری موجود در سایر عرصه‌ها مانند روابط بین‌الملل و تاریخ دیپلماسی است
از جهت محتوایی باید اذعان کرد که فلسفه‌ی تاریخ شفاهی، در واقع، چندصدایی کردن گذشته و به تبع آن تاریخ است. جهان‌های گم شده و ساکت پس از آن که پا در دنیای مشارکت اجتماعی گذاشتند، میکرفون شفاهی‌کاران مستعد رونمایی از آنها شد. نگرش هندسی به گذشته ابعاد متذکری را نمود داد و حتی صداهای بی‌رمق در آن قابل شنیدن شدند. این بار مورخ، هم چون کاوشگران، به سمت وسوهای متعدد و متفرق می‌رود تا هر کانون خبری، قابلیت انتقال به آینده را داشته باشد. چنان که در ادوار تاریخ شفاهی آمد، مرکزیت این کانون‌ها به طور عمده زنان، کارگران و افراد کم سواد یا بی‌سوادی بودند که توانایی ثبت خود در تاریخ را نداشتند. به تبع، آن چه که تاریخ از منظر قاعده‌ی اجتماع، تاریخ فرودستان، و تاریخ فرمانبران نام گرفت، مورد توجه واقع شد. این که همه‌ی تلاش‌ها در خط تعامل کانون‌های قدرت با میکرفون قرار گرفته بدیع می‌نماید. آمار دقیقی نیست، اما بیش‌تر ویترین شدن چهره‌های سیاسی-نظامی از کانال شفاهی‌کاران، شائبه‌ی نزدیک‌بینی آستیگمات این گروه از مورخین را به ذهن متبادر می‌کند. شیب گفت و گویی بی‌شک باید به سمت عمومی‌گرایی تنظیم شود، وگرنه صاحبان نفوذ و قدرت پیوسته در تاریخ ثبت و ضبط شده‌اند و تاریخ را در مصادره‌ی خود دارند.
از جهت روش‌شناسی، محورمداری تدوین و تولید در قالب متون مستخرج از مصاحبه - مستقل یا نیمه‌مستقل - و فراموشی یا کم اهمیت شدن آرشیو شفاهی، خط سیر تاریخ شفاهی ایران را در راستای بازار تعریف کرده است. مسأله‌ای که، در درجه نخست، از اعتبار کارها برای مستندات و ارجاعات تاریخی می‌کاهد. تولیدات تاریخ شفاهی آینده‌گرا هستند؛ این به آن معنی است که محققین آینده بیش از آن که به مطلب استخراج شده توجه کنند، به میزان اعتبارسنجی آنها که همانا در دسترس قرار گرفتن مواد خام است می‌اندیشند. مؤسسه‌های مختلف دست‌اندرکار تاریخ شفاهی، پیوسته انتظار دارند شفاهی‌کاران پروژه‌ای را تعریف کنند و با محوریت موضوعی کم و بیش خاص دست به مصاحبه بزنند و پس از آن، به سمت تولید اثر پیش بروند. به بیان دیگر، کارفرمایان شفاهی کاران بر این نیاز که تألیفی باید استخراج شود، تأکید دارند. درحالی که یکی از مستخرجات مصاحبه‌ی فعال، آن هم در قالب سلسله‌ای و مصاحبه‌های متعدد، این است که محقّق یک روایت - متن تاریخی از آن استخراج کند. هر تألیفی از این منظر و دراین مسیر، در واقع یک قرائت است، در حالی که در ذات آرشیومداری کار و به تبع تاریخ شفاهی، آزادی در قرائت‌های متکّثر نهاده و نهفته است. چنان که پل تامسون، از مؤسّسین تاریخ شفاهی بریتانیا، مدار کار خود را مباحث پروژه‌های چند محوری معرفی کرده است (Thompson 1988: 166).وی بر ارزشمندی و غنی‌سازی میدان‌های مختلف، مثلاً طبقه‌ی کارگران که معمولاً مستندات مکتوب در ثبت حیات اجتماعی آنها‌ ناموفق هستند، تأکید می‌کنند. چنین مسیری، چه در انگلستان و چه در آمریکا، اسباب برآمدن آرشیوهای متعدد در سطوح مختلف محلی و ملی شده است، تا به ویژه طبقات ساکت جامعه فرصتی برای مشارکت تاریخی داشته باشند: اقلیت‌های نژادی و مذهبی، مهاجرین، زنان (تجارب کارگری، خانه‌داری و غیره)، کم سوادان و بی‌سوادان در لایه‌های کارگری و کشاورزی (Bentley 1999: 156). تنوع موضوعی و شجره‌شناسی موضوعات در تاریخ شفاهی از اهمّ اصولی است که در همه حال همه‌ی جوانب آن باید دارای متولّی باشد (نک: نورائی 46-21:1387).
در قالب و مفهومی دیگر، توان بالقوه‌ی تاریخ شفاهی در صورت‌بندی نوین هویّت، حافظه‌ی تاریخی، زبان و روایت، بهتر و کارآمدتر از سازوکارهای معمول با شیوه‌ی تاریخ‌نگاری موجود در سایر عرصه‌ها مانند روابط بین‌الملل و تاریخ دیپلماسی است (Bentley 1999: 157). روش‌های تاریخ‌نگاری در روش‌ها موجود و سنّتی خود، راه و شیوه‌ی خود را دارند. اما آن چه که دست‌آورد تاریخ شفاهی است آن است که برای مثال مؤلّفه‌های هویت ملی هرچه به زمان حال نزدیک‌تر می‌شوند، پیچیده‌تر و متراکم‌تر می‌شوند. از این جهت، تاریخ شفاهی به عنوان ابزاری چند منظوره با تفکّری کارآمدتر و با قدرت مانور بالاتر می‌تواند در ثبت شواهد شفاهی در قالب‌های مختلف مؤثر باشد.

پیشنهادات

1. در ایران بیش‌تر با محوریت تدوین‌مدارانه‌ی شفاهی‌کاران رو به رو هستیم. مؤسّسه‌های مختلف، به شکل متفرّق، عزمی جزم دارند تا پروژه‌های موضوعی خود را در قالب تألیفات روانه‌ی بازار کنند. این می‌تواند هم فال باشد هم تماشا. این که مؤسسه‌های موجود حامیان مناسبی برای این قبیل کارهای تاریخی هستند، جای تقدیر است. این مؤسسه‌ها با بودجه‌های کم و بیش قابل اعتماد توانسته‌اند در شیوع تاریخ شفاهی و عمومی‌سازی آن در کشور خدمت شایانی بکنند. از سوی دیگر، خیل شفاهی‌کاران فرصت‌های طلایی را قدر دانسته‌اند و به هر صورت کارهای متعدد و متنوعی در سطوح مختلف علمی ارائه داده‌اند. در عین حال، ممکن است مؤسسه‌های مختلف دارای آرشیوهایی باشند، ولی یا به طور عمده خصوصی هستند و یا دسترسی به آن‌ها محدود و ممتنع است. مهم این است که کارفرمایان پروژه‌های تاریخ شفاهی باید نتیجه‌ی مصاحبه‌ها را در مراکز آرشیوی در اختیار عموم بگذارند و این امر، در سطوح محلی و ملی تسهیل شود.
2. خروج از پروژه‌های نخبه‌محور در تاریخ شفاهی ایران؛ چیزی که همه‌ی کار شفاهی‌کاران را می‌بلعد. باید اذعان داشت که توسعه‌ی اندام‌واره‌ای تاریخ شفاهی در همه‌ی زمینه‌های اجتماعی و توزیع عادلانه‌ی آن‌ها در همه‌ی طبقات و لایه‌های اجتماعی، از اهمّ واجبات تحقیقات شفاهی است. این، از یک سو، خلأ تحقیقات در باب زوایای پنهان اجتماعی را مرتفع خواهد کرد، و از سوی دیگر، گامی اساسی در تکمیل آرشیوهای ملی و محلّی خواهد بود.
منابع تحقیق :
نورائی، م. (1387). «کالبدشکافی موضوع و موضوع‌یابی در تاریخ شفاهی»، در مجموعه مقالات پنجمین نشست تاریخ شفاهی ایران، صص 21- 46، مشهد.
Bentley, M. (1999), Modern Historiography, London.
Green, A,; Troup, K. )1999). The Houses of History, Manchester.
Perks, R,; Thompson, A, (1998). The Oral History Reader, London.
Thompson, P. (1988). The Voice of the Past, Oxford.


منبع مقاله :
ماهنامه کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 180.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.