جهان اسلام و جهانی شدن(4)

پس‌ از پيمان‌ وستفالي‌ و شكل‌گيري‌ نظام‌ دولت‌ ـ ملت‌ها، اين‌ نظام‌، مهم‌ترين‌ و معتبرترين‌ بازيگر در عرصة‌ بين‌المللي‌ بوده‌ است‌. همان‌گونه‌ كه‌ در تعاريف‌ به‌ عمل‌ آمده‌ از جهاني‌‌شدن‌ گفته‌ شد، اين‌ فرايند، سعي‌ در ايجاد اجتماعي‌ جهاني‌ دارد، و با كمك‌ عوامل‌ گوناگون‌ همچون‌ بهره‌گيري‌ از نظام‌ جهاني‌ اقتصاد، پيشرفتهاي‌ چشمگير در فناوري‌ اطلاعات‌ و رشد بازيگران‌ متعدد در مقابل‌ دولتها، نظام‌ دولت‌ ـ ملت‌ را بيش‌ از پيش‌ به‌ چالش‌ كشانده‌ است‌. در قالب‌ اين‌ روند، مسائل‌ اجتماعي‌ و سياسي‌، تنها در
شنبه، 13 تير 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جهان اسلام و جهانی شدن(4)
جهان اسلام و جهانی شدن(4)
جهان اسلام و جهانی شدن(4)

نويسنده: علی اکبر ولایتی



2. بعد سیاسی جهانی شدن

پس‌ از پيمان‌ وستفالي‌ و شكل‌گيري‌ نظام‌ دولت‌ ـ ملت‌ها، اين‌ نظام‌، مهم‌ترين‌ و معتبرترين‌ بازيگر در عرصة‌ بين‌المللي‌ بوده‌ است‌. همان‌گونه‌ كه‌ در تعاريف‌ به‌ عمل‌ آمده‌ از جهاني‌‌شدن‌ گفته‌ شد، اين‌ فرايند، سعي‌ در ايجاد اجتماعي‌ جهاني‌ دارد، و با كمك‌ عوامل‌ گوناگون‌ همچون‌ بهره‌گيري‌ از نظام‌ جهاني‌ اقتصاد، پيشرفتهاي‌ چشمگير در فناوري‌ اطلاعات‌ و رشد بازيگران‌ متعدد در مقابل‌ دولتها، نظام‌ دولت‌ ـ ملت‌ را بيش‌ از پيش‌ به‌ چالش‌ كشانده‌ است‌. در قالب‌ اين‌ روند، مسائل‌ اجتماعي‌ و سياسي‌، تنها در چارچوب‌ دولت‌ ـ ملت‌ها قرار نمي‌گيرد، و فراتر از آن‌ مي‌رود. به‌ عبارتي‌، جهاني‌ شدن‌ سياسي‌، به‌ دنبال‌ رهايي‌ امور اجتماعي‌ از تسلط‌ دولتهاست‌. رهايي‌ از تسلط‌ دولت‌ در مسائل‌ اجتماعي‌ نيز، به‌ نوبة‌ خود، موجب‌ تعريف‌ مجدد مسائل‌ اجتماعي‌ خواهد شد؛ و برخلاف‌ گذشته‌ كه‌ دولت‌ به‌ مثابة‌ مهم‌ترين‌ و قدرتمندترين‌ نهاد سياسي‌، به‌ حل‌ و فصل‌ مسائل‌ اجتماعي‌ مي‌پرداخت‌، در فرايند پرشتاب‌ جهاني‌ شدن‌ و فرسايش‌ مرزهاي‌ ملي‌، حاكميت‌ ملي‌ و استقلال‌ دولت‌ تضعيف‌ شده‌ است‌. يكي‌ از نمونه‌هاي‌ آن‌ را در تضعيف‌ اقتصاد ملي‌ مي‌توان‌ يافت‌.46
بسياري‌ از نظريه‌پردازان‌ معتقدند كه‌ ما در دوره‌اي‌ زندگي‌ مي‌كنيم‌ كه‌ مي‌توان‌ آن‌ را پايان‌ عصر دولت‌ ـ ملت‌ دانست‌؛ و نيروهاي‌ بازار جهاني‌، كه‌ بسيار قوي‌ و نيرومند عمل‌ مي‌كنند، سياستهاي‌ ملي‌ و داخلي‌ را بي‌اعتبار و ناكارآمد مي‌سازند. سرماية‌ سيال‌ و فارغ‌ از هرگونه‌ پيوند ملي‌، كاملاً تابع‌ قوانين‌ اقتصادي‌ است‌؛ و به‌ جوامعي‌ سرازير مي‌شود كه‌ بيشترين‌ سود را فراهم‌ كنند. و هر كشوري‌ كه‌ سود كمتري‌ نصيب‌ سرمايه‌ كند، با خروج‌ سرمايه‌، و به‌ تبع‌ آن‌، كاهش‌ ارزش‌ پول‌ ملي‌ روبه‌رو خواهد شد. اين‌ جريانها، كنترل‌ ورود و خروج‌ ارز و صادرات‌ و واردات‌ را از دست‌ دولتها خارج‌ ساخته‌اند، و فرار ارز و سرمايه‌، بسيار شتابان‌، گسترده‌ و مهارنشدني‌ شده‌ است‌. اين‌ گونه‌ واقعيتها، حاكي‌ از منفصل‌ شدن‌ اقتصاد از سازمان‌ سياسي‌ زندگي‌ اجتماعي،‌ و كاهش‌ توان‌ اقتصادي‌ دولت‌ است‌. جهاني‌ شدن‌ توليد و توزيع‌ به‌ واسطة‌ شركتهاي‌ فرامليتي‌، مسائل‌ اقتصادي‌ را آن‌چنان‌ پيچيده‌ و سيال‌ كرده‌ است، كه‌ دولتها حتي‌ در حوزة‌ سنتي‌ محاسبه‌ و اخذ ماليات‌، قادر به‌ كنترل‌ اقتصاد نيستند؛ و بخشهاي‌ فراملي‌ و خصوصي‌، به‌ زيان‌ دولت‌ ـ ملت‌ و حكومتهاي‌ ملي‌ عمل‌ مي‌كنند.47
البته‌ برخي‌ از نظريه‌پردازان‌، اين‌ ادعاها را نمي‌پذيرند، و معتقدند كه‌ دولت‌ ـ ملت‌ همچنان‌ به‌عنوان‌ مهم‌ترين‌ و اصلي‌ترين‌ نظام‌ موجود در عرصة‌ بين‌المللي‌ عمل‌ مي‌كند و كاركردهاي‌ خود را حفظ‌ كرده‌ است‌. آنها بيان‌ مي‌دارند كه‌ دولتها در نظامهاي‌ بين‌المللي‌ اقتصادي‌، به‌ عنوان‌ ناظر و كنترل‌ كنندة‌ اين‌ بازار حركت‌ مي‌كنند، و بازيگران‌ غيردولتي‌ و فراملي‌، براي فعاليت‌ خود، به‌ وجود نظام‌ دولتها شديداً نيازمندند.
افزون‌ بر جريانهاي‌ جهاني‌ اقتصاد، مسائل‌ ديگري‌ نيز در راستاي‌ به‌ چالش‌ كشاندن‌ حاكميت‌ دولتها عمل‌ مي‌كنند. پيشرفتهاي‌ خيره‌ كننده‌ در زمينه‌ فناوري‌ اطلاعات‌ و ارتباطات‌، مانند ماهواره‌، ، شبكه‌هاي‌ رايانه‌اي‌، نه‌ تنها مرگ‌ جغرافيا را به‌ همراه‌ آورده‌ است‌، بلكه‌ باعث‌ شده‌ تا افكار و اطلاعات‌، بدون‌ هيچ‌ گونه‌ تداخل‌ سياسي‌ و مزاحمت‌ دولتها از مرزهاي‌ ملي‌ عبور كنند و به‌ مخاطبان‌ خود در دورترين‌ نقاط‌ دنيا برسند. شبكة‌ جهاني‌ اطلاعات‌، دنيا را به‌ جايي‌ كوچك‌تر تبديل‌ كرده‌ است‌. به‌ گونه‌اي‌ كه‌ رخدادهاي‌ گوشه‌اي‌ از جهان‌، در سريع‌ترين‌ زمان‌، در تمامي‌ اين‌ شبكه‌ گسترده‌ مي‌شود، و دولتها ديگر مانند گذشته‌، نمي‌توانند به‌ طور خودمختار با شهروندان‌ خودرفتار كنند.48
از جمله‌ جريانهايي‌ كه‌ نقش‌ دولتها را به‌ عنوان‌ قوي‌ترين‌ بازيگر عرصة‌ بين‌المللي‌ دچار ترديد ساخته‌، مطرح‌ شدن‌ »مسائل‌ جهاني‌» است‌. مسائل‌ جهاني‌ كه‌ پيدايش‌ آنها قواعد بازي‌ روابط‌ بين‌الملل‌ را برهم‌ مي‌زند، نشان‌ داده‌اند كه‌ چارچوب‌ دولتها ديگر به‌ تنهايي‌ قادر به‌ پاسخگويي‌ به‌ آنها نيستند؛ بلكه‌ اراده‌اي‌ بين‌المللي‌، با شركت‌ بازيگران‌ غيردولتي‌ و دولتي‌ لازم‌ است‌، تا بتوان‌ از عهدة‌ آنها برآمد. مسائلي‌ مانند تخريب‌ محيط‌ زيست‌، كمبود آب‌ و غذا و منابع‌ كشاورزي‌، اتمام‌ منابع‌ انرژي‌، آلودگي‌ هوا و افزايش‌ گازهاي‌ كلر و فلوركربن‌ (CFC) و اثر آن‌ بر لاية‌ اُزُن‌، ايدز و ديگر بيماريهاي‌ خطرناك‌، همگي‌ جزء مسائل‌ بين‌المللي‌ هستند، كه‌ بيشتر جمعيت‌ دنيا را با تهديد رو به رو كرده‌اند.اين مسائل نه تنها نوعي تهديد براي دولتها هستند، بلكه تهديدي‌ براي‌ بشريت‌ به‌ عنوان‌ يك‌ كل‌اند، و متعاقباً، همكاريهاي‌ بين‌المللي‌ را الزامي‌ مي‌سازند.49
روند ديگري‌ كه‌ در مقابل‌ قدرت‌ انحصاري‌ دولتها قدعلم‌ كرده‌ است‌، پيدايش‌ شماري‌ از سازمانهاي‌ بين‌المللي‌ غيردولتي‌ است‌. بي‌گمان‌، يكي‌ از ويژگيهاي‌ دنياي‌ امروز، گسترش‌ و افزايش‌شمار سازمانهاي‌ بين‌المللي‌ غيردولتي‌ در سراسر جهان‌ است‌، كه‌ پس‌ از جنگ‌ جهاني‌ دوم‌ رشد روزافزوني‌ داشته‌اند. اين‌ سازمانها، در زمينه‌هاي‌ اقتصادي‌، اجتماعي‌، فرهنگي‌، بشردوستي‌ و فني‌ فعاليت‌ مي‌كنند.اگر به‌ آمارهاي‌ سازمان‌ ملل‌ متحد در اين‌ زمينه‌ نگاهي‌ بيندازيم،‌ مي‌بينيم‌ كه‌ حدود صدوپنجاه ‌ودو سازمان‌ غيردولتي‌ فعال‌ در زمينه‌هاي‌ گوناگون‌، با شوراي‌ اقتصادي‌ و اجتماعي‌ سازمان‌ ملل‌ وضعيت‌ مشورتي‌ دارند و از نمايندگان‌ آنها براي‌ سخنراني‌ در نشستهاي‌ شورا دعوت‌ مي‌شود. افزون‌ بر اين‌، ادارة‌ اطلاعات‌ همگاني‌ سازمان‌ ملل‌ متحد، حدود هزارو پانصد و پنجاه‌ سازمان‌ غيردولتي‌ را كه‌ در موضوعهاي‌ مربوط‌ به‌ سازمان‌ ملل‌ متحد اطلاعات‌ ارائه‌ مي‌دهند، به‌ رسميت‌ شناخته‌ است‌.50 بسياري‌ از سازمانهاي‌ غيردولتي‌، در مقر سازمان‌ ملل‌ متحد نمايندة‌ رسمي‌ دارند؛ و از اين‌ طريق‌، پيوندهاي‌ ارزشمندي‌ ميان‌ سازمان‌ ملل‌ متحد و مردم‌ جهان‌ برقرار مي‌كنند. سازمانهاي‌ غيردولتي‌، مسائل‌ گوناگون‌ بين‌المللي‌ و ملي‌ مربوط‌ به‌ حوزه‌هاي‌ خود را مطرح‌ مي‌كنند، و تأثير روزافزوني‌ بر عملكرد سازمان‌ ملل‌ دارند. آنها با پيش‌ كشيدن‌ ديدگاه‌ هيئتهاي‌ مؤسس‌ خود دربارة‌ موضوعاتي‌ گسترده‌ ـ از حقوق‌ زنان‌ گرفته‌ تا تأمين‌ مواد غذايي‌ ـ نقش‌ برجسته‌اي‌ در كنفرانسهاي‌ سازمان‌ ملل‌ ايفا مي‌كنند. اين‌ سازمانها، در تصويب‌ كنوانسيون‌ 1997 دربارة‌ جلوگيري‌ از كاربرد مينهاي‌ زميني‌ و تأسيس‌ ديوان‌ كيفري‌ بين‌المللي‌ 1998 براي‌ رسيدگي‌ به‌ كشتار جمعي‌ (ژنوسايد)، جنايات‌ جنگي‌ و جنايت‌ عليه‌ بشريت‌، نقش‌ اساسي‌ داشته‌اند.51
نقش‌ سازمانهاي‌ غيردولتي‌ در موازنة‌ قواي‌ سياست‌ جهاني‌، بسيار افزايش‌ يافته‌ است‌. كه‌ اين‌ امر، تا سي‌ سال‌ پيش‌ غيرقابل‌ تصور بود. سياست‌ جهاني‌ كه‌ تا پيش‌ از اين‌، تنها از سوي‌ دولتهاي‌ منتخب‌ مردم‌ ديكته‌ مي‌شد، اينك‌ ناگزير از رقابت‌ با پديده‌اي‌ شده‌ است‌ كه‌ »جامعه‌ مدني‌» خوانده‌ مي‌شود.
بنابراين‌، در قالب‌ اين‌ جامعة‌ واحد، دولتها نقشي‌ ضعيف‌تر مي‌يابند؛ و به‌ عبارتي‌، مديريت‌ و ادارة‌ اين‌ جامعه‌، از توان‌ و ظرفيت‌ دولتهاي‌ ملي‌ فراتر مي‌رود. لذا، كاهش‌ قدرت‌ و استقلال‌ دولتها و به‌ طور كل‌ كارايي‌ آنها، موجب‌ كاهش‌ اقتدار نظام‌ دولت‌ ـ ملت‌ها خواهد شد.

3. بعد فرهنگی جهانی شدن

همان‌گونه‌ كه‌ در ب‍ُعد سياسي‌ و اقتصاديِ جهاني‌ شدن‌ اشاره‌ شد، جامعة‌ جهانگستري‌ در حال‌ شكل‌گيري‌ است‌ كه‌ نظام‌ دولت‌ ـ ملت‌ها را از جنبه‌هاي‌ گوناگون‌ به‌ چالش‌ مي‌كشاند و اقتصاد و سياست‌ آنها را به‌ طور روزافزون‌ تضعيف‌ مي‌كند. اين‌ روند، فرهنگ‌ جوامع‌ را نيز دربرمي‌گيرد، و سعي‌ در ايجاد فرهنگي‌ جهاني‌ دارد. در مورد شكل‌گيري‌ فرهنگ‌ جهاني‌ و چگونگي‌ آن‌، ديدگاههاي‌ مختلفي‌ وجود دارد. اما در مجموع‌ مي‌توان‌ اين‌ روند را شكلي‌ نوين‌ از امپرياليسم‌، يعني‌ »امپرياليسم‌ فرهنگي‌» دانست‌.
انديشمنداني‌ مانند ادوارد سعيد، معتقدند كه‌ غرب‌ با تكيه‌ بر قدرت‌ خود، مي‌كوشد تا استعمار فرهنگي‌ را، كه‌ در برگيرنده‌ فرهنگ‌ و ارزشهاي‌ غربي‌ است‌، بر ديگر بخشهاي‌ جهان‌ تحميل‌ كند. بر پاية‌ نظرية‌ امپرياليسم‌ فرهنگي‌، جهاني‌ شدن‌ چيزي‌ جز صدور كالاها، ارزشها و اولويتهاي‌ شيوة‌ زندگي‌ غربي‌ نيست‌.52 آنچه‌ در عرصة‌ جهاني‌ فرهنگ‌ رايج‌ و مسلط‌ مي‌شود، تصورات‌ و مصنوعات‌ و هويتهاي‌ نوسازي‌ و مدرنيزاسيون‌ غربي‌ است‌، كه‌ صنايع‌ فرهنگي‌ غربي‌ آن‌ را ارائه‌ مي‌دهد. اين‌ صنايع‌، بر شبكه‌هاي‌ جهاني‌ مسلط‌ هستند؛ و امكان‌ فراواني‌ براي‌ روابط‌ و تبادل‌ فرهنگي‌ برابر ميان‌ غرب‌ و بقية‌ جهان‌ باقي‌ نمي‌گذارند. از ويژگيهاي‌ امپرياليسم‌ فرهنگي‌ نيز مي‌توان‌ گسترش‌ ارزشهاي‌ نظام‌ سرمايه‌داري‌، مانند الگوي‌ مصرفي‌، الگوهاي‌ پوشش‌، روابط‌ جنسي‌، حقوق‌ بشر و سكولاريسم‌ را نام‌ برد. نظام‌ سرمايه‌داري‌، كه‌ ذاتاً نظامي‌ گسترش‌طلب‌ است‌، مي‌كوشد تا به‌ كمك‌ ايدئولوژي‌ يا فرهنگ‌ مصرف‌، افراد جوامع‌ و كشورها را به‌ مصرف‌ كنندگان‌ انباشت‌ سرمايه‌ تبديل‌ سازد.53
امپرياليسم‌ فرهنگي‌، فرهنگ‌ مصرفي‌ را به‌ شدت‌ تشويق‌ مي‌كند؛ تا از اين‌ طريق‌، مصرف‌كنندگان‌، كالاهاي‌ بيشتري‌ مصرف‌ كنند، و چرخة‌ انباشت‌ و مصرف‌ سرمايه‌، تداوم‌ يابد. تحت‌ تأثير اين‌ فرهنگ‌، همة‌ مردم‌ جهان‌ مصرفگرا شده‌، جامعة‌ مصرفي‌ شكل‌ مي‌گيرد. فرهنگ‌ مصرفگرايي‌، همة‌ ابعاد زندگي‌ انسانها را دربرمي‌گيرد. به‌ گونه‌اي‌ كه‌ نظام‌ سياسي‌ دولتها نيز ناگزير از تضمين‌ اين‌ شرايط‌ مصرفي‌ مي‌شود. فرهنگ‌ مصرفي‌ داراي‌ نيرويي‌ جهاني‌ساز و قدرتمند است‌، و مي‌تواند هر چيزي‌ را در قالب‌ كالايي‌ جديد، در بازار اقتصادي‌ جهاني‌ عرضه‌ كند.
فرهنگ‌ مصرفگرايي‌، همچون‌ موج‌ نيرومندي‌ است‌ كه‌ همة‌ ابعاد زندگي‌ اجتماعي‌ را دربرمي‌گيرد. بدين‌صورت‌، فرهنگ‌ مصرفي‌، جهان‌ را به‌ تسخير خود درمي‌آورد، و امور فرهنگي‌، به‌ مسائل‌ اقتصادي‌ مبدل‌ مي‌گردد. فرهنگ‌ِ ‌اقتصادي‌ شده‌، از طريق‌ نمادها منتقل‌ مي‌گردد. لذا، ارزشها و سليقه‌هاي‌ گوناگون‌، از مكانهاي‌ اجتماعي‌ و جغرافيايي‌ به‌ مكانهاي‌ ديگري‌ حركت‌ مي‌كند، و مرزهاي‌ اجتماعي‌ ـ سياسي‌ را زير پا مي‌گذارد. بنابراين‌، جهاني‌ شدن‌ فرهنگي‌، معطوف‌ به‌ فرايند فرسايش‌ و نفوذپذيري‌ حد و مرزهاست‌؛ و فرهنگ‌ مصرفي‌، كه‌ همان‌ فرهنگ‌ غربي‌ است‌، با سرعت‌ و شدت‌ گسترش‌ مي‌يابد و به‌ فرهنگي‌ جهاني‌ تبديل‌ مي‌گردد.54
با اين‌ حال‌، نبايد فراموش‌ كرد كه‌ مهم‌ترين‌ وجه‌ اين‌ فرهنگ‌، امريكايي‌ بودن‌ آن‌ است‌. به‌ عبارتي‌، فرهنگي‌ كه‌ در حال‌ تسخير جهان‌ است‌، در حقيقت‌ نسخة‌ امريكايي‌ فرهنگ‌ مصرفي‌ نظام‌ سرمايه‌داري‌ است‌. فرهنگ‌ امريكايي‌ در ابعاد گوناگون‌ زندگي‌ افراد نمايان‌ مي‌شود و گروههاي‌ گوناگوني‌ را جذب‌ خود مي‌سازد. امروزه‌، بسياري‌ از مردم‌ جهان‌ مي‌كوشند تا الگوي‌ زندگي‌ امريكايي‌ را مدنظر قرار دهند و براساس‌ آن‌ حركت‌ كنند. الگوي‌ مصرفي‌ امريكا، روز به‌ روز سيطرة‌ بيشتري‌ بر جهان‌ مي‌يابد. به‌ گونه‌اي‌ كه‌ شركت هايي‌ مانند كوكاكولا و مك‌ دونالد، در بيشتر كشورهاي‌ دنيا، فعاليت‌ گسترده‌اي‌ دارند. اين‌ شركتها و شركتهاي‌ مشابه‌ آنها، فرهنگ‌ تغذية‌ امريكايي‌ را جانشين‌ فرهنگ‌ سنتي‌ تغذيه‌ كشورها مي‌سازند، و آنها را رفته‌ رفته‌ كنار مي‌زنند.
صنعت‌ سينما و موسيقي‌ نيز از اين‌ قاعده‌ مستثنا نبوده‌، بلكه‌ حتي‌ به‌ مراتب‌ بيشتر از ديگر جنبه‌هاي‌ فرهنگ‌، بر ديگر كشورها تأثير گذاشته‌ است‌. امروزه‌ فيلمهاي‌ هاليوودي‌، كه‌ تبليغ‌ علني‌ فرهنگ‌ امريكايي‌‌هستند، از پرفروش‌ترين‌ فيلمهاي‌ جهان‌ هستند، و مجموعه‌هاي‌ موسيقي‌ خواننده‌هاي‌ امريكايي‌، در بين‌ جوانان‌ ديگر كشورها، از اقبال‌ بالايي‌ برخوردارند. امريكاييها از طريق‌ سينما و موسيقي‌ و ديگر ابزارهاي‌ فرهنگي‌، افزون‌ بر تبليغ‌ ارزشهاي‌ خود، به‌ نكوهش‌ فرهنگهاي‌ ديگر مي‌پردازند.به‌ عبارتي‌، آنها با هرگونه‌ حركتي‌ كه‌ بخواهد فرهنگ‌ آنها را زير سؤال‌ ببرد، به‌ شدت‌ رويارويي‌ مي‌كنند.56
به‌ هر صورت‌، كشورهاي‌ پيشرفته‌، بويژه‌ امريكا، به‌ واسطة‌ در دست‌ داشتن‌ فناوري‌ بالا و رسانه‌هاي‌ گروهي‌ نيرومند، افكار عمومي‌ جهان‌ را در راستاي‌ منافع‌ خود همراه‌ مي‌سازند. كه‌ نمونة‌ آشكار آن‌ را مي‌توان‌ از بهره‌برداري‌ امريكا از حملات‌ 11 سپتامبر و حملة‌ فرهنگي‌ و نظامي‌ به‌ جهان‌ اسلام‌ دريافت‌. شبكه‌هاي‌ خبري‌ وابسته‌ به‌ امريكا و صهيونيسم‌، از جمله‌ CNN ، در وارونه‌ نشان‌ دادن‌ حقايق‌، آن‌ چنان‌ ماهرانه‌ عمل‌ مي‌كنند كه‌ شايد كمتر كسي‌ فكر مي‌كرد ادعاي‌ امريكا مبني‌ بر توليد تسليحات‌ كشتار جمعي‌ از سوي‌ عراق‌، دروغ‌ بزرگي‌ بيش‌ نباشد. از اين‌رو، از برخي‌ لحاظ‌ به‌ نظر مي‌رسد كه‌ جهاني‌ شدن‌ فرهنگي‌، از جنبه‌هاي‌ ديگر جهاني‌ شدن‌، خطرناك‌تر، پيچيده‌تر و حساب‌ شده‌تر عمل‌ مي‌كند. زيرا وقتي‌ فرهنگ‌ كشورهاي‌ ديگر، در يك‌ فرهنگ‌ جهاني‌ (امريكايي‌) ادغام‌ گردد، ديگر تهديدي‌ متوجه‌ نظام‌ غرب‌ نخواهد بود؛ و آنها با خاطري‌ آسوده‌تر، به‌ چپاول‌ كشورهاي‌ توسعه‌ نيافته‌ و در حال‌ توسعه‌ خواهند پرداخت‌.
ادامه دارد...
منبع: http://anjomanghalam.ir




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط