تصوف در مراکش کهن

بوسه‌ی سلطان بر دست صوفی

بررسی تاریخ تحولات تصوف در مغرب چنین می‌نماید که این جریان از سده ششم هجری تقریباً به طور کامل و تا مدت‌ها تابع دو گرایش مَدیَنیّه، منسوب به ابومدین شعیب بن حسین انصاری اندلسی الاصل
جمعه، 4 خرداد 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
بوسه‌ی سلطان بر دست صوفی
 بوسه‌ی سلطان بر دست صوفی

نویسنده: یونس فرهمند
 
بررسی تاریخ تحولات تصوف در مغرب چنین می‌نماید که این جریان از سده ششم هجری تقریباً به طور کامل و تا مدت‌ها تابع دو گرایش مَدیَنیّه، منسوب به ابومدین شعیب بن حسین انصاری اندلسی الاصل (د.594ق) و شاذلیه، منسوب به ابوالحسن علی بن عبدالله بن عبدالجبار حسنی ادریسی شاذلی (656ق) بود. طریقت مدینیه از سوی دو تن از صوفیان نامبردار سده هفتم، چون ابومحمد صالح بن ینصارن دکالی (د.631ق) و ابوزکریا یحیی بن ابی عمرو حاحی (د. اواخر سده هفتم) به دو شاخه تقسیم شد و پیروان بسیاری، مخصوصاً در اندلس یافت؛ با این همه، بررسی‌ها نشان می‌دهد که در مغرب در دوران حکومت ابوالحسن و ابوعنان مرینی پیشوایان تصوف، خود را پیرو طریقت شاذلیه می‌دانستند.
فهم تصوف حلفاوی و پیروانش؛ یعنی ابن عاشر و ابن عباد چندان دشوار نیست. به نظر می‌رسد که در این دوره به علت سلطه مسیحیان بر سرزمین‌های اسلامی و ناتوانی مسلمانان در مقابله با آنان، گرایش به طریقت‌های صوفیانه، خاصه در مناطق شمالی و شهرهای مرزی، بیش از پیش رواج یافته بود طریقت صوفیان رایج در این دوره، خود را به کتاب و سنت ملتزم می‌دانست و به شکل قابل توجهی از عرفان نظری و فلسفی دور شده بود و تنها خود را ملزم به تربیت عملی صوفیانه می‌دید. (1) از سوی دیگر، این جریان نه تنها خود را با حاکمیت مرینی در منازعه نمی‌دید، بلکه کوشید تا با استفاده از فرصت شکست مسلمانان و گسترش تهدیدات مسیحیان در شهرهای شمالی مغرب، به تحکیم مبانی خود و پیوند با حکومت توجه کند و از این مهم به عنوان بستری برای رشد و گِروش گروه‌های بیشتری از جامعه به جریان تصوف بهره جوید. (2)
از خلال گزارش‌های ابن مرزوق روابط و احترام متقابل بین صوفیان و ابوالحسن مرینی به خوبی مشهود است. به عنوان نمونه چون سلطان در مراکش قصد کرد ابوعبدالله کومی ضریر (روشندل) مراکشی را که از صوفیان دارای کرامات و مقامات بود، زیارت کند دو تن از نزدیک‌ترین یارانش را که ابن مرزوق نیز در میان آنها بود، جهت وساطت و درخواست ملاقات به منزل وی فرستاد. ابوعبدالله کومی صوفی این امر را به پذیرش شروطی از سوی سلطان منوط کرد و گفت در صورتی با وی دیدار می‌کند که این تقاضا برای اولین بار و آخرین بار باشد. (3) همچنین گزارشی مشابه از دیدار سلطان با ابوعبدالله هزمیری، یکی دیگر از صوفیان برجسته این دوره و ساکن در شهر آسفی، در دست است که سلطان از فرط احترام نزد وی شتافت و بر دستان وی بوسه زد. (4) ابوالحسن تنها به دیدار با صوفیان بسنده نمی‌کرد، بلکه در سفر و حضر به زیارت مشاهد متبرکه اولیاء صوفیه نیز می‌رفت و حتی طی اقامتش در تلمسان روزهای چهارشنبه را به زیارت ابومدین، پیشوا و بنیانگذار طریقت مدینیه، اختصاص داده بود. (5)
اهتمام و رسیدگی به امور صوفیان مغرب از سوی ابوعنان نیز ادامه یافت. (6) او در خلال مسافرت‌هایش با مشاهیر صوفیه هر شهر دیدار می‌کرد و آنان را در مجالس خود بر صدر می‌نشاند. یکی از این صوفیان، ابوعبدالله محمدبن موسی یجری بود که نمیری در زمره کرامات وی، آگاهی از احوال مردگان و عاقبت آنها را به عنوان یکی از ویژگی‌های برجسته او ذکر کرده است. (7) به علاوه ابوعنان همچون پدر، مشاهد متبرکه صوفیان را زیارت می‌کرد و ارج می‌نهاد. (8) این مایه از توجه به تصوف موجب ظهور صوفیانی نامبردار در تاریخ تصوف شد که هر یک خود علی الاطلاق از اقطاب عرفای مغرب به شمار می‌روند.

بیشتر بخوانید: تصرف سراسر مراکش


فهم تصوف حلفاوی و پیروانش؛ یعنی ابن عاشر و ابن عباد چندان دشوار نیست. به نظر می‌رسد که در این دوره به علت سلطه مسیحیان بر سرزمین‌های اسلامی و ناتوانی مسلمانان در مقابله با آنان، گرایش به طریقت‌های صوفیانه، خاصه در مناطق شمالی و شهرهای مرزی، بیش از پیش رواج یافته بود (9) و از این‌رو، نیاز به نحله‌ای بود که از سوی مردم و فقها مقبول افتد. به علاوه، قرائتی در دست است مبنی بر اینکه بعضی از صوفیان از اصول شرعی مبتنی بر کتاب و سنت عدول می‌کردند و دست کم اعتقاد داشتند که لازمه‌ی اتخاذ طریقت، داشتن مرشدی است تا مرید را گام به گام به مقصود رساند؛ این امر، فقهای نامدار آن روزگار، چون ابواسحاق شاطیب (د.790ق) را به واکنش واداشت و از مهم‌ترین علما و اندیشمندان آن روز فاس خواست تا مشروعیت برخی از اندیشه‌های صوفیان و از جمله ضرورت داشتن مرید را از نظر شرعی بررسی کنند. (10) دست کم از طرح این استفتاء بر سه تن از دانشوران و صوفیان این دوره و حتی پاسخ آنان، به درستی آگاهی داریم (11) و حتی ظنّ غالب بر این است که لسان‌الدین بن خطیب نیز کتاب روضه التعریف بالحب الشریف را بدین منظور نگاشته باشد. (12) یکی از این سه تن، عبدالرحمن بن خلدون، م ورخ و سیاستمدار شهیر این دوره بود که در پاسخ به این استفتاء کتابی به نام شفاء السائل و تهذیب المسائل نوشت که در آن، تاریخ تحولات صوفیه را از قرون نخستین اسلامی بررسی و تأکید کرد که تصوف راستین، تصوفی غزالی‎گونه مبتنی بر اصول شریعت است. او مجاهدات صوفیانه را بر سه قسم تقوی، استقامت و کشف تقسیم کرد و غزالی را جامع آن سه دانست و سرانجام تأکید کرد در مجاهدت نخست؛ یعنی تقوی، حضور شیخ شرط نیست و در مرحله دوم گاه حضور شیخ لازم می‌آید، اما در مرحله سوم؛ یعنی مجاهدت کشف، بی‌حضور مرشد گام برداشتن میسر نیست. (13)
اجمال سخن اینکه صوفیان این دوره به پیروی از ابوالحسن شاذلی به شطحیات و گفتارهای مغایر با قرآن و سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اعتقادی نداشتند و می‌کوشیدند تا در عمل، زاهدانه زندگی کنند و بر رسوخ اندیشه‌های صوفیانه به صورت قلبی و در درون انسانها تدکید ورزند. به علاوه، نمودهای بیرونی و معمول زهد، چون خرقه‌پوشی، فقرنمایی و غیره که خود تظاهر به پرهیزگاری بود، منکر بودند؛ (14) به دیگر سخن، می‌خواستند حقیقت را از دل شریعت جستجو کنند و خواهان جمع میان این دو بودند و تفاسیر فلسفی- عرفانی اندیشمندانی چون ابن عربی را برنمی‌تافتند.

نمایش پی نوشت ها:
1- منونی، ورقات، ص408.
2- ابراهیم حرکات «الحیاة الدینیة فی عهد بنی مرین»، دعوة الحق، سال 7، شماره2، ص8.
3- برای تفصیل این دیدار و کرامت منسوب به وی نک: ابن مرزوق، صص 156-157.
4- برای بررسی تفصیل این دیدار نک: ابن مرزوق، ص158.
5- همو، صص 163-164.
6- به عنوان نمونه نک: نمیری، صص 213-217.
7- نمیری، صص 255-256.
8- همو، ص486.
9- حرکات، «الحیاة الدینیة فی عهد بنی مرین»، دعوة الحق، سال 7، شماره2، ص8.
10- ابن خلدون، شفاء السائل، صص 33-34 .
11- برای بررسی پاسخ این افراد نک: ابن خلدون، شفاء السائل، ص 96-171؛ ونشریسی، ج11، ص117 و پس از آن و ج12، ص293 و پس از آن.
12- برای بررسی اندیشه‌های عرفانی ابن خطیب نک: احمد، عبدالقادر عطا، مقدمه روضة التعریف بالحب الشریف ابن خطیب، صص 30-37.
13- ابن خلدون، شفاء السائل، صص 75-89.
14- غنیمی، همان، صص 232-237.

منبع مقاله :
فرهمند، یونس؛ (1394)، مرینیان: سیاست، جامعه و فرهنگ در مغرب سده‌های میانه، تهران: پژوهشکده‌ی تاریخ اسلام، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط