ازدواج پیامبر (ص) با زینب

و هنگامی که به کسی که خدا به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی، می‌گفتی: همسرت را برای خود نگه دار و از خدا پروا کن و چیزی را در دلت پنهان می‌کردی که خداوند آشکار کننده آن است و از مردم می‌ترسیدی
دوشنبه، 7 خرداد 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
ازدواج پیامبر (ص) با زینب
ازدواج پیامبر (ص) با زینب

نویسنده: یعقوب جعفری‌نیا
 

(وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَیْدٌ مِنْهَا وَطَراً زَوَّجْنَاکَهَا لِکَیْ لاَ یَکُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْوَاجِ أَدْعِیَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ کَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً * مَا کَانَ عَلَى النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فِیمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ کَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً * الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لاَ یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ کَفَى بِاللَّهِ) (احزاب، آیه 37- 39). وظیفه هر پیامبری تبلیغ رسالت الهی است. او در انجام این وظیفه از مخالفت‌ها و تهمت‌های مردمی هراسی ندارد و از آنان نمی‌ترسد و تنها از خدا می‌ترسد که مبادا در انجام رسالت خود کوتاهی کرده باشد. «و هنگامی که به کسی که خدا به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی، می‌گفتی: همسرت را برای خود نگه دار و از خدا پروا کن و چیزی را در دلت پنهان می‌کردی که خداوند آشکار کننده آن است و از مردم می‌ترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر است به این که از او بترسی. چون زید نیاز خود را از او به پایان برد، او را به ازدواج تو درآوردیم، تا بر مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خوانده‌هایشان پس از آن که نیازشان را از آنها به پایان بردند، هیچ گونه باکی نباشد و فرمان خداوند انجام یافتنی است. بر پیامبر در آنچه خدا برای او فرض کرده هیچ گونه باکی نیست؛ این سنت خداوند درباره‌ی کسانی است که پیش‌تر در گذشته‌اند و فرمان خدا همواره به مقدار تعیین شده است. آنها کسانی هستند که پیام‌های خدا را می‌رسانند و از او می‌ترسند و از هیچ کس جز خدا نمی‌ترسند و خدا برای حسابرسی کفایت می‌کند».

لغت و اعراب

1. «واو» در «و اذ تقول» واو استیناف است؛ 2. «مبدیه» آشکار کننده آن. از «ابدا، یبدی» از ریشه «بدا» به معنای آشکار شدن؛ 3. «احق» سزاوار، شایسته. این واژه اسم تفضیل است ولی مفاضله از آن سلب شده و به معنای «حقیق» است؛ 4. «وطر» حاجت، نیاز. وطر مصدری است که فعل آن به کار نمی‌رود؛ 5. «زوّجنا کَها» او را به ازدواج تو درآوردیم. توجه کنیم که دو واژه «زوّجت» و «انکحت» صریح در عقد ازدواج است و نیازی به قرینه ندارند و در خواندن عقد ازدواج باید از این واژگان استفاده کرد و هر دو در قرآن آمده است؛ 6. «لکی لا» ترکیبی است از «لام» حرف جر و «کی» ناصبه و «لا» نافیه. «کی» فعل را تأویل به مصدر می‌کند؛ از این رو، آمدن حرف جر بر سر حرف «کی» اشکالی ندارد؛ 7. «حرج» تنگی، سختی؛ 8. «ادعیاء» جمع «دعی» به معنای فرزند خوانده؛ 9. «سنة الله» منصوب است به سبب این که اسمی است که در جای مصدر قرار گرفته و اعراب مفعول مطلق را گرفته است. می‌توان آن را از باب منصوب به نزع خافض دانست به تقدیر: کسنّة الله؛ 10. «قدرا مقدورا» مقداری تعیین شده، قضایی تقدیر شده، حکمی اندازه‌گیری شده. در ضمن «قدراً» خبر کان و «مقدورا» صفت لازم برای آن و برای تأکید است.

تفسیر

1. جریان زید و ازدواج پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با زن مطلقه او زینب

پس از مطالبی که در آیات پیش‌تر در سوره احزاب درباره‌ی حکم فرزندخواندگی آمد، اکنون همان موضوع به صورت دیگر دنبال می‌شود. در آیات پیش گفته شد که فرزند خوانده‌ها پسران شما نیستند؛ بلکه پسران پدران واقعی خود هستند. بدین گونه قرآن به وجود آمدن محرمیت با فرزندخوانده را نفی کرد و اکنون در این آیه، یک نمونه عملی و عینی برای مشروعیت آن ذکر می‌کند و آن ازدواج پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) با زینب بنت جحش است که زن مطلقه زید فرزند خوانده پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و این برای برداشتن یک سنت جاهلی است.
زید بن حارثة بن شرحبیل، کودکی بود که در یکی از جنگ‌های جاهلی قبیله‌ای توسط قبیله بنی القین اسیر شد. او را در بازار «حُباشه» در مکه به بردگی فروختند. حکیم بن حزام او را برای عمه‌اش خدیجه خرید. او برده خدیجه بود و خدیجه او را 8 سال نزد خود نگه داشت و سپس به محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) هدیه کرد. آن حضرت او را پیش از ازدواج با خدیجه آزاد کرد.
پدر و مادر زید که از سرنوشت او خبر نداشتند، پرسان‌پرسان سراغ او را در خانه حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) یافتند و بی‌درنگ به حضور رسول خدا رسیدند. آنها خواستار آزادی زید و بازگشت او نزد خودشان شدند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز به خواسته آنها پاسخ مثبت دادند؛ در عین حال ایشان زید را میان رفتن پیش پدر و مادرش و ماندن مخیر کرد. زید ماندن نزد حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) را ترجیح داد؛ از این رو پدر ومادر دست خالی برگشتند. حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) او را پسر خوانده خود اعلام کرد و از آن پس تا نزول سوره احزاب به او زید بن محمد می‌گفتند.
زید بعدها با ام ایمن ازدواج کرد و اسامة بن زید متولد شد؛ ولی این ازدواج دوام نیاورد و زید از ام ایمن جدا شد. پس از آن پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دختر عمه‌اش زینب بنت جحش را به ازدواج او درآورد. زینب چندان به این ازدواج علاقمند نبود ولی در برابر پیشنهاد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حاضر به ازدواج با زید شد.
مدت‌ها این دو نفر با هم زندگی می‌کردند ولی گاه و بی‌گاه میان آنها اختلاف به وجود می‌آمد تا این که اختلاف آنها شدت یافت و کار به جایی رسید که زید خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و از تصمیم خود مبنی بر طلاق دادن زینب خبر داد. پیامبر خدا او را نصیحت کرد و فرمود: «همسرت را برای خود نگه دار و از خدا بترس». البته این سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از باب امر مولوی نبود که سرپیچی از آن حرام باشد؛ بلکه نصیحت و خیرخواهی بود که از نظر شرعی الزام‌آور نیست. زید که تصمیم خود را گرفته بود زینب را طلاق داد. پس از تمام شدن عده طلاق، خداوند به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد که با زینب ازدواج کند و ایشان چنین کرد. این دستور برای تحقق بخشیدن به آن حکم خداوند بود که محرمیت میان پسر خوانده و پدر خوانده را نفی می‌کرد؛ زیرا در عصر جاهلی پسر خوانده را محرم می‌دانستند. خداوند خواست با ازدواج پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با زینب در عمل این سنت غلط جاهلی را از میان ببرد.
آیات مورد بحث درباره‌ی همین قضیه نازل شد و اکنون به شرح و تفسیر جزئیات آن می‌پردازیم.
در این آیه داستان از آنجا شروع می‌شود که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) زید را نصیحت می‌کند که زن خود را طلاق ندهد و می‌فرماید: «هنگامی که به کسی که خدا به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی، می‌گفتی: همسرت را برای خود نگه دار و از خدا پروا داشته باش».
با توجه به این که چند جمله بعد نام زید به میان می‌آید معلوم است که منظور از کسی که هم خدا و هم رسول او به او نعمت داده، همان زید است. این نعمت یک نعمت خاص بود که افزون بر نعمت‌های عمومی خدا و پیامبر بر مردم است. نعمت خاص خدا به زید این بود که محبت او را در دل پیامبر جا داده بود و نعمت خاص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به او این بود که او را آزاد کرده و به پسرخواندگی خود مفتخر کرده بود.
اینکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به او می‌فرماید: «زن خود را نگه دار و از خدا بترس». این یک امر ارشادی و برای مشورت دادن است که تکلیف‌آور نیست و انجام آن واجب نمی‌باشد؛ از این رو، زید با همه علاقه‌ای که به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) داشت و صاحب ایمان محکمی هم بود، زنش را طلاق داد.
در زندگی خصوصی پیامبر از این نمونه‌ها بسیار است که به عنوان مشورت چیزی را می‌گوید و مخاطب به آن عمل نمی‌کند یا خود حضرت نظر طرف مقابل را بر نظر خود مقدم می‌دارد. نمونه آن رجوع پیامبر در جنگ احزاب از صلح با دشمن، با اشاره چند تن از اصحاب، (1) نمونه دیگر سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به گروهی از کشاورزان در اصلاح درختان خرما است که آنها پاسخ دادند اگر چنین و چنان کنیم بهتر است و حضرت فرمودند شما به امر دنیای خود آگاه‌ترید (2) و نمونه سوم: پذیرفتن سخن حباب بن منذر در جنگ بدر در مورد مستقر کردن سپاه اسلام در محلی است که او صلاح دیده بود و این در حالی بود که پیامبر محل دیگری را تعیین کرده بود. (3)
آیه در ادامه پس از نقل سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که به زید گفت: «زن خود را نگه دار»، اضافه می‌کند: «تو چیزی را در دلت پنهان می‌کردی که خداوند آشکار خواهد کرد و از مردم می‌ترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر است به این که از او بترسی».

2. آنچه پیامبر در دل خود پنهان می‌کرد چه بود؟

باید دید، آنچه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آن را در دل خود مخفی می‌کرد چه بود و چرا از مردم می‌ترسید؟
در پاسخ به این سؤال، در دو روایت از امام سجاد (علیه السلام) و امام رضا (علیه السلام)، چنین آمده است که خداوند از پیش به پیامبر خبر داده بود که زید زینب را طلاق خواهد داد و تو پس از تمام شدن عده زینب با او ازدواج خواهی کرد. (4) پیامبر وظیفه داشت که در مقام خیرخواهی و نصیحت گویی به زید بگوید که زنت را طلاق مده و آنچه را که خدا به او خبر داده بود، مخفی کند. همچنین آن حضرت از اتفاقی که خواهد افتاد، از مردم بیم داشت؛ زیرا می‌دانست که پس از ازدواج پیامبر با زینب، مردم سخن‌ها خواهند داشت و از جمله این که خواهند گفت که او با زن طلاق داده شده پسر خوانده خود ازدواج کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌ترسید که این قضیه در ایمان مردم اثر منفی داشته باشد. در واقع ترس او برای شخص خود نبود، بلکه برای ایمان مردم بود.
خداوند در این آیه به پیامبر خودش در برابر حرف‌های مردم اطمینان می‌دهد و می‌فرماید: «سزاوار این است که از خدا بترسی». یعنی از مردم ترس نداشته باشد و تنها از خدا بیم داشته باش و به رسالت خود عمل کن.

بیشتر بخوانید: ازدواج پیامبر (ص) با زینب دختر جحش


این نوع اطمینان دادن به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در برابر حرف‌های مخالفان، نمونه‌های دیگری هم در قرآن کریم دارد؛ مانند اطمینانی که در آیه تبلیغ به پیامبر داده شده که در ابلاغ آنچه بر او نازل شده، یعنی اعلام جانشینی علی (علیه السلام) درنگ نکند که خدا او را از شر مردم حفظ خواهد کرد. (مائده، آیه 67).
بنابراین، آنچه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در دل خود پنهان می‌کرد، آگاهی او از ازدواج خود با زینب بود و این همان چیزی است که خداوند در ادامه همین آیه آن را آشکار کرد و فرمود: «پس از آن که زید از او (زینب) جدا شد، او را به ازدواج تو درآوردیم». ما در این آیات، تنها ازدواج با زینب را می‌بینیم که خدا آن را آشکار کرد، پس آنچه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مخفی می‌کرد همین بود و نه چیز دیگر.

3. تهمت‌های دشمنان اسلام بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

تفسیری که از امام سجاد (علیه السلام) نقل کردیم، جایی برای شبهه افکنی دشمنان اسلام باقی نمی‌گذارد که با استناد به این آیه، به پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تهمت ناروا بزنند. تفسیر امام سجاد (علیه السلام) در برابر تفسیری که در بعضی از روایات اهل سنت آمده، آن چنان ارزشمند است که مورد تحریف و تمجید بعضی از عالمان آنان قرار گرفته است. قرطبی گفته: «این تأویل بهترین گفته در تأویل آیه است و اهل تحقیق از مفسران برآنند». (5) ترمذی گفته: «آنچه علی بن الحسن در اینجا ذکر کرده، گوهری از گوهرهاست». (6)
تفسیر غلطی هم از این آیه شده است که، دستاویز برخی از خاورشناسان و دشمنان اسلام قرار گرفته تا شخصیت پیامبر بزرگ اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را آماج تهمت‌های خود قرار دهند.
در برخی از روایات غیر معتبر آمده است که روزی پیامبر برای کاری به در خانه زید رفت و چون در خانه باز بود، چشمش به او خبر داد و هر دو به این نتیجه رسیدند که علاقه‌ای در دل پیامبر نسبت به زینب به وجود آمده و زید برای همین نزد پیامبر آمد و به او گفت که زن خود را طلاق خواهد داد. پیامبر او را نصیحت کرد؛ ولی علاقه خودش به زینب را در دل مخفی نمود؛ زیرا از مردم می‌ترسید که بگویند: او زید را وادار کرده که زنش را طلاق دهد تا با او ازدواج کند.
حتی در یکی از روایات که ابن ابی حاتم نقل کرده، این قصه، با قصه داوود (علیه السلام) که گویا عاشق همسر یکی از فرماندهان خود شد، مقایسه شده است. (7)
آنچه گفتیم، خلاصه روایاتی است که در برخی از منابع اهل سنت نقل شده است. (8) این روایات از کسانی مانند قتاده، پسر وهب بن منبه و محمد بن یحیی بن حیان نقل شده است. اینها هم از نظر وثاقت مشکل دارند و هم هیچ کدام در زمان نزول آیه و عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به دنیا نیامده بودند و آنچه را که گفته‎‌اند، به کسی از صحابه نسبت نداده‌اند. بنابراین، اینها روایات مرسلی است که ارزش و اعتبار ندارد. شاید به همین دلیل است که ابن‌کثیر در ذیل همین آیه گفته است: «ابن ابی حاتم و طبری در اینجا روایاتی نقل کرده‌اند که من آنها را رها می‌کنم، چون آن روایات صحیح نیستند». (9) در مجموع به نظر می‌رسد کسانی از روی غرض‌ورزی این مطالب را از زبان آن افراد گفته‌اند تا دستاویزی برای هدف‌های ویژه آنها باشد.
گفته شده است که این داستان، ساخته و پرداخته یوحنای دمشقی (متوفای 131 هجری) است. او با این که مسیحی متعصبی بود، در دربار خلفای بنی‌امیه مقام و منزل داشت.
محمد ابوزهره می‌گوید: این قصه را یوحنای دمشقی در عصر اموی جعل کرد و آن را میان مسلمانان منتشر ساخت و متأسفانه کسانی مانند طبری آن را نقل کردند. (10)
آیه مورد بحث از چند جهت این قصه را نفی می‌کند:
جهت اول. از آیه معلوم است که این ازدواج با رغبت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نبوده است؛ از این رو، به زید می‌گوید: زن خود را نگه‌دار و حتی می‌گوید: از خدا بترس.
جهت دوم: این ازدواج را خدا به خودش نسبت می‌دهد (زوجناکها)؛ بنابراین، یک امر الهی بوده است و خدا در آیه بعدی می‌فرماید: بر پیامبر در آنچه برای او فرض کرده باکی نیست.
جهت سوم: علت این ازدواج در ادامه آیه بیان شده و آن این است که مؤمنان بتوانند با همسران طلاق داده شده پسرخوانده‌های خود ازدواج کنند.
جهت چهارم: در آیه آمده که آنچه را که پیامبر در دل خود پنهان می‌کند خداوند آشکار خواهد کرد و می‌بینیم آنچه خداوند آشکار کرد، عشق به زینب نبود بلکه ازدواج با او بود.
جهت پنجم: در منابع حدیثی و تفسیری شیعه بخشی از این قصه آمده است؛ ولی با آنچه در روایات اهل سنت وجود دارد تفاوت بسیاری دارد.
با بررسی‌های که انجام دادیم، درباره این قصه، تنها به دو روایت از شیعه رسیدیم:
1. روایت ابوالجارود از امام باقر (علیه السلام) که پس از ذکر ازدواج زینب با زید، فرمود: «سپس آن دو درباره چیزی با هم اختلاف پیدا کردند و نزد پیامبر آمدند. پیامبر به زینب نگاه کرد و او پیامبر را دچار شگفتی کرد، پس زید گفت: یا رسول‌الله آیا به من اجازه می‌دهی که او را طلاق بدهم، او متکبر است و با زبانش مرا اذیت می‌کند. پیامبر فرمود: از خدا بترس و همسرت را نگه دار و به او خوبی کن. سپس زید او را طلاق داد و چون عده‌اش تمام شد، خداوند او را به ازدواج پیامبر درآورد.» (11)
تنها چیزی که در این روایت آمده و می‌تواند به روایات اهل سنت شباهت داشته باشد، این جمله است: «فنظر الیها النبی و اعجبته» پیامبر به او نگاه کرد و او پیامبر را دچار شگفتی کرد. ممکن است شگفتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از بداخلاقی و ناسازگاری زینب باشد؛ چون زید از بداخلاقی و آزاردهی زینب نزد پیامبر شکایت کرد. طبق این روایت عامل طلاق دادن زید بداخلاقی زینب بوده و نه چیز دیگر.
2. روایت شیخ صدوق با چند واسطه از شخصی به نام علی بن محمد بن الجحم از امام رضا (علیه السلام) که در مجلس مأمون در تفسیر آیه (وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ...) فرمود: «پیامبر به خانه زید بن حارثه بن شرحبیل کلبی رفت و زنش را دید که غسل می‌کند؛ دراین حال گفت: سبحان الله الذی خلقک: منزه است خدایی که تو را آفرید». منظور پیامبر تنزیه خداوند از قول مشرکان بود که می‌گفتند: فرشتگان دختران خدایند... وقتی زید به خانه بازگشت، زینب سخن پیامبر را به او گفت، زید منظور سخن پیامبر را نفهمید و گمان کرد که زیبایی زینب باعث گفتن این سخن شده است. نزد پیامبر آمد و گفت: یا رسول الله زن من بداخلاق است و می‌خواهم او را طلاق بدهم و پیامبر فرمود: زن خود را نگه دار و از خدا بترس و در دل خود چیزی را پنهان می‌کرد که خدا آن را آشکار خواهد کرد و آن چیزی که پیامبر مخفی می‌کرد این بود که می‌دانست با زینب ازدواج خواهد کرد و آن را به زید نگفت... (12)
این روایت از نظر سند بسیار ضعیف است؛ زیرا راوی آن علی بن محمد بن الجحم است که ناصبی و دشمن اهل بیت (علیهم السلام) بوده و خود شیخ صدوق پس از نقل این روایت طولانی در پایان می‌گوید: «این حدیث از علی بن محمد بن جحم غریب است چون او ناصبی و مبغض و دشمن اهل بیت بوده است». (13)
همچنین این روایت از نظر محتوا با آنچه در کتاب‌های اهل سنت نقل شده به طور کامل متفاوت است و با این که از دیدن زینب در حال غسل خبر می‌دهد، ولی عاشق شدن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به زینب را نفی می‌کند.
با توجه به مجموع آنچه گفته شد و تدبر در متن آیه شریفه به خوبی روشن می‌شود که ساحت پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) از هر گونه عیب و بدی منزه است. سخنان مستشرقان و داستان عاشقانه‌ای که ساخته‌اند ناشی از دشمنی آنان با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است. در طول تاریخ از این تهمت‌ها و بدتر از آنها فراوان شنیده شده است.
در ادامه آیه، اظهار می‌دارد که چون زید، نیاز خود را از زینب به پایان رسانید، زینب را به ازدواج تو درآوردیم. از این تعبیر چنین فهمیده می‌شود که این ازدواج به امر خدا و به وسیله او انجام گرفته و دیگر نیازی به خواندن عقد نبود؛ از این رو، در روایات نقل می‌کنند که زینب همیشه به خود می‌بالید که خدا خودش مرا مستقیماً به عقد پیامبر درآورده است.
مطلب بعدی که سخن اصلی این آیه است، بیان فلسفه این ازدواج می‌باشد. طبق آیه شریفه اساس این ازدواج، برچیدن یک سنت غلط جاهلی بود؛ می‌فرماید:
این بدان جهت بود که مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خوانده‌های خود پس از طلاق آنها منعی نداشته باشند».
در عصر جاهلی هیچ کس نمی‌بایست با زن طلاق داده شده پسر خوانده خود ازدواج می‌کرد؛ ولی اسلام این سنت را نپذیرفت و به طوری که در آیه 4 از همین سوره آمده است از نظر قرآن، پسر خوانده همانند پسر واقعی نیست. اینک در قضیه ازدواج پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با زینب در عمل این حکم جاهلی کنار گذاشته شد. این حکم در جاهلیت بسیار معتبر بود، مردم به مجرد بیان حکم از آن دست برنمی‌داشتند و لازم بود که این چنین قاطعانه و به صورت عملی با آن مبارزه می‌شود. در پایان آیه می‌فرماید: «فرمان خدا انجام یافتنی است». این سخن تأکید دیگری بر آن حکم است.
در آیه بعدی (.... مَا کَانَ عَلَى النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فِیمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ....) تأکید می‌شود که بر پیامبر در انجام آنچه خدا بر او واجب کرده، حرجی نیست؛ یعنی در انجام مأموریت خود باکی از مردم ندارد و سپس اضافه می‌کند که این سنت خداوند درباره‌ی کسانی است که پیش‌تر درگذشته‌اند.
منظور از کسانی که درگذشته‌اند، پیامبران پیشین است که در آیه بعدی آنها را معرفی می‌کند. این که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نباید در انجام مأموریت خود از واکنش مردم باکی داشته باشد، یک سنت است و همه پیامبران (صلی الله علیه و آله و سلم) به آن عمل می‌کردند.
در پایان همین آیه می‌فرماید: «فرمان خدا همواره به مقدار و اندازه تعیین شده است».
این جمله به این معناست که تمام کارهای خدا حساب شده و از روی حکمت است.

4. ترس مجاز و غیر مجاز در پیامبران

در آیه بعدی پیامبران را که در آیه پیش به آن اشاره کرده بود، چنین معرفی می‌کند: «آنان کسانی هستند که پیام‌های خدا را می‌رسانند و از او می‌ترسند و از هیچ کس جز خدا نمی‌ترسند».
وظیفه هر پیامبری تبلیغ رسالت الهی است. او در انجام این وظیفه از مخالفت‌ها و تهمت‌های مردمی هراسی ندارد و از آنان نمی‌ترسد و تنها از خدا می‌ترسد که مبادا در انجام رسالت خود کوتاهی کرده باشد.
ترسیدن پیامبران (صلی الله علیه و آله و سلم) به سه صورت قابل تصور است:
نوع اول: ترس از آزار و بدگویی مردم در مقابل تبلیغ دین؛ نوع دوم: ترس از این که مبادا پیامبر کاری را انجام دهد که مردم به دین خدا بدبین شوند و نوع سوم: ترس در امور شخصی.
آنچه پیامبران از آن نهی شده‌اند، ترس نوع اول است. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نباید در تبلیغ رسالت خود از آزار و اذیت مردم بترسد و برای حفظ جان خودش، پیام خدا را ابلاغ نکند. اما از ترس نوع دوم و سوم نهی نشده‌اند؛ از این رو، در آیه شریفه، نفی خشیت از پیامبران (علیهم السلام) در مقام تبلیغ رسالت‌های الهی آمده است.
بنابراین، ترس نوع دوم و سوم، خارج از فرض آیه است و اگر پیامبری از ترس این که مردم به دین خدا بدبین و از آن رویگردان شوند، کاری را انجام بدهد یا ندهد، این ترس ناپسند نیست. البته پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باید گاهی برای رسیدن به هدف‌های خاص، این ملاحظه را هم نکند و تشخیص آن با خداست؛ از این رو، در قرآن کریم در چند مورد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خواسته شده که از مردم نترسد، که یک نمونه آن جریان ازدواج با زینب است که توضیح داده شد.
با توجه به آنچه گفته شد، منافاتی میان آنچه در جریان ازدواج با زینب به پیامبر خطاب شد که تو از مردم می‌ترسیدی و آنچه در این آیه آمده است که پیامبران جز خدا از هیچ کس نمی‌ترسند، وجود ندارد. آنچه در این آیه از ترس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از مردم آمده تذکری برای پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است که پیامبران از کسی جز خدا نمی‌ترسند و تو هم باید راه آنان را بروی. نظیر این آیه شریفه در سوره انعام آمده است که خداوند پس از آوردن نام‌‌های برخی از پیامبران، خطاب به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید:
(أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ ...)؛ (انعام، آیه 90) «آنان (انبیا) کسانی هستند که خدا آنها را هدایت کرده، پس تو هم به هدایت و روش آنها اقتدا کن».
اما ترس از نوع سوم یعنی ترس در امور شخصی از پیامبران منتفی نیست و در چندین آیه این نوع ترس به پیامبران نسبت داده شده است:
(وَ لَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ یَقْتُلُونِ)؛ (شعراء، آیه 14) «(موسی گفت) و آنان را بر من گناهی است که می‌ترسم مرا بکشند».
(‌وَ أَخَافُ أَنْ یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ....)؛ (یوسف، آیه 13) «(یعقوب گفت:) و می‌ترسم او (یوسف) را گرگ بخورد».
این نوع ترس ربطی به مقام تبلیغ رسالت ندارد و از پیامبران منتفی نیست؛ و ممکن است آنان نیز مانند سایر مردم از خطرات بیم داشته باشند و این مربوط به جنبه بشری پیامبران است.

نمایش پی نوشت ها:
1. شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید، ج10، ص 180.
2. محمد بن یوسف شامی صالحی، سبل الهدی و الرشاد، ج12، ص 7.
3. ابن هاشم، السیرة النبویه، ج2، ص 452.
4. روایت امام سجاد در مجمع البیان، ج8، ص 564 نقل شده است. گفتنی است که تفسیر امام سجاد (علیه السلام) درباره‌ی این آیه، در کتاب‌های اهل سنت هم به طور گسترده نقل شده است، مانند: جامع البیان، ج22، ص 11؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج9، ص 3135. روایت امام رضا (علیه السلام) هم در کتاب عیون الاخبار شیخ صدوق، ج1، ص 194 نقل شده است. آن حضرت در پاسخ به علی بن حجم در مجلس مأمون آیه را چنین تفسیر کرد.
5. الجامع لاحکام القرآن، ج14، ص 190.
6. محمد بن علی حکیم ترمذی، نوادر الاصول، ج2، ص 186.
7. ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج9، ص 31- 37.
8. مانند طبری، جامع‌البیان، ج22، ص 11؛ سیوطی، الدر المنثور، ج5، ص 202؛ ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج9، ص 3136.
9. تفسیر ابن کثیر، ج6، ص 378.
10. محمد ابوزهره، خاتم پیامبران، ج3، ص 1101.
11. علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج2، ص 194. جای شگفتی است که در مجمع البیان، ج8، ص 563 روایتی را از تفسیر علی بن ابراهیم قمی نقل می‌کند که مشابه روایت طبری و ابن ابی حاتم است، ولی در تفسیر قمی چنین روایتی را نیافتیم.
12. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج2، ص 180.
13. همان، ص 182.

منبع مقاله :
جعفری‌نیا، یعقوب، (1394)، تفسیر آیات مشکل قرآن، قم: پژوهشگاه بین‌المللی المصطفی، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط