نویسنده: اکرم ارجح
عنوان گفتگویی مشهور میان امام علی (علیه السلام) و کُمیل بن زیاد نخعی پیرامون «حقیقت». متن حدیث در منابع حدیث شیعه نیامده ولی در منابع عرفانی (تشیع و تسنن) به تواتر نقل شده است. به همین دلیل برخی آن را از مدارک مهم در اثبات رابطهی میان تشیع و تصوف دانستهاند. این حدیث به نقل از مشایخ صوفیه و عارفان متفاوت است: «[کُمیل] یا امیرالمؤمنین مَا الحَقیقَة؟ قالَ (علیه السلام) مالَکَ وَ الحَقیقة؟» فقال کُمیل «اَوَلَستُ صاحبُ سِرِّکَ» قالَ «بلی و لکِنَّ یَتَرَشَّحَ علیکَ ما یَطفَحُ منّی.» فقال کُمیل «اَمِثلُک تَخَیَّبُ سائِلَهُ» فقال امیرالمؤمنین «اَلحقیقة کَشَفَ سَبَحاتَ الجَلالِ مِن غیرِ اِشارة.» فقال [کُمیل] «زِدنی بَیاناً» قال «مَحوُا الموهوم مع محوِ المعلوم». فقال: زدنی بیاناً» قال «هتکُ السّترِ لِغیبة السّرِ» قال «زِدنی بیاناً» قال «جَذبُ الَا حَدیِّة لِصِفَة التُّوحیدِ» فقال «زِدنی بیاناً» قال «اَلحَقیقة نورٌ یَشرِقُ مِن صُبحِ الازلِّ فَیَلوحُ عَلی هیاکلِ التُّوحیدِ آثارُهُ.» قالَ «زِدنی بیاناً» قال «اِطفِ السِّراجَ فَقَد طَلَعَ الصُّبحُ» (کمیل: «یا امیرالمؤمنین حقیقت چیست؟ امام علی (علیه السلام) ترا با حقیقت چه کار؟» کمیل: «آیا صاحب سر شما نیستم» امام علی: «بلی ولیکن میریزد بر تو بتدریج از قطرات و لمعات انوار توحید، آن چه که به خاطر لبریزی از سر من زیاد آمده و از اطرافش جاری میشود.» کمیل: «آیا مثل شمایی ناامید میگرداند سائل خود را.» امیرالمؤمنین: «حقیقت آن است که انوار عظمت الهی بدون آنکه به جهتی مقید و یا به کیفیتی موسوم باشد، منکشف میگردد.» کمیل: «بیشتر برایم بگوئید.» امام علی: «حقیقت آن است که - کثرات که وجود موهوم دارند - هنگام محو معلوم، محو و متلاشی گردند و غیر حق نمیماند.» کمیل: «بیشتر برایم بگویید» امیرالمؤمنین: «حقیقت توحید کشف پردهی حجاب است از حیث غلبهی سر، تا شاهد مطلوب به مرتبهی کمال، عیان گردد.» کمیل: «بیشتر برایم بگویید» امام علی: «ذات احدی، عارف موحد را به سوی خود جذب میکند.» کمیل: «بیشتر برایم بگویید» امیرالمؤمنین: «حق نوری است که میتابد و ظاهر میشود از طرف صبح ازل که همان ذات مطلق میباشد و به مظاهر وجودی از افعال و خصوصیات ظاهر میگردد.» کمیل: «بیشتر برایم بگویید» امام علی: «خاموش کن چراغ عقل و مصباح قلب را که صبح حقیقت توحید طالع گردیده است.»
نقل است که این گفتگو در نقطهای خارج از شهر صورت گرفته. بسیاری از حکیمان و عارفان شیعه، این حدیث یا تنها اصطلاحات آن را شرح کردهاند. سید حیدر آملی در جامعالاسرار این حدیث را نقل و شرح کرده است. ملا عبدالله زنوزی نیز در انوار جلیّه به شرح مفصل آن پرداخته است. قول شارحان پیرامون این حدیث به اجمال عبارت است از: الف) هادی و رهبر باید کامل باشد یا توان احاطه بر دیگران را داشته باشد؛ ب) حقیقت یعنی کشف انوار عظمت الهی بدون تقید به جهتی خاص؛ ج) مقید ساختن سَبَحات به جلال و نه جمال بدین سبب است که جلال مخصوص به اسماء و صفات است و جمال - قهریه یا لطفیه - بالذات است. سبحات الجلال، مقدم بر سبحات جمال است زیرا کشف آن پس از سبحات جلال ممکن خواهد بود. این سیری از کثرت به وحدت و از خلق به حق و نزد بسیاری مقبول است؛ د) در ظهور نور تجلی حق، سالک، کل عالم را موهوم بلکه معدوم مییابد، این مرتبهی ولایت و قرب است زیرا سالک، بعد از فنا از هستی مجازی خود که موجب احتجاب از حق بود، به بقای ذات احدیت متحقق گشته است، این مرحلهای است میان کفر و ایمان، زیرا که کفر مقتضی اسماء جلالیه و ایمان مقتضی اسماء جمالیه میباشد؛ هـ) در این وادی شخص، وجود خویش را فراموش میکند و از خلق منقطع میگردد. این مرحله مقام تمکین است و به سبب مشکل بودن آن است که استقامت نام دارد.
کتابنامه :
انوارجلیه، ملاعبدالله زنوزی، 298؛ جامعالاسرار و منبعالانوار، سید حیدرآملی، 171؛ حقایق، ملامحسن فیض کاشانی، 2411/1؛ سرّنی، عبدالحسین زرین کوب، 723؛ نشرح منازلالسائرین، کمالالدین عبدالرزاق کاشانی، 91؛ الضلة بین التصوف و التشیع، کامل مصطفی شیبی، 62؛ کلمات مکنونه، ملامحسن فیض کاشانی، 30؛ مجالس المؤمنین، قاضی نورالله شوشتری، 10/2؛ مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، شمسالدین محمد لاهیجی، 246؛ نه شرقی، نه غربی، انسانی، عبدالحسین زرینکوب، 242.
منبع مقاله :
گروه نویسندگان، (1391)، دائرةالمعارف تشیع (جلد ششم)، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.
بیشتر بخوانید: پیوند حدیث و تصوف و عرفان
نقل است که این گفتگو در نقطهای خارج از شهر صورت گرفته. بسیاری از حکیمان و عارفان شیعه، این حدیث یا تنها اصطلاحات آن را شرح کردهاند. سید حیدر آملی در جامعالاسرار این حدیث را نقل و شرح کرده است. ملا عبدالله زنوزی نیز در انوار جلیّه به شرح مفصل آن پرداخته است. قول شارحان پیرامون این حدیث به اجمال عبارت است از: الف) هادی و رهبر باید کامل باشد یا توان احاطه بر دیگران را داشته باشد؛ ب) حقیقت یعنی کشف انوار عظمت الهی بدون تقید به جهتی خاص؛ ج) مقید ساختن سَبَحات به جلال و نه جمال بدین سبب است که جلال مخصوص به اسماء و صفات است و جمال - قهریه یا لطفیه - بالذات است. سبحات الجلال، مقدم بر سبحات جمال است زیرا کشف آن پس از سبحات جلال ممکن خواهد بود. این سیری از کثرت به وحدت و از خلق به حق و نزد بسیاری مقبول است؛ د) در ظهور نور تجلی حق، سالک، کل عالم را موهوم بلکه معدوم مییابد، این مرتبهی ولایت و قرب است زیرا سالک، بعد از فنا از هستی مجازی خود که موجب احتجاب از حق بود، به بقای ذات احدیت متحقق گشته است، این مرحلهای است میان کفر و ایمان، زیرا که کفر مقتضی اسماء جلالیه و ایمان مقتضی اسماء جمالیه میباشد؛ هـ) در این وادی شخص، وجود خویش را فراموش میکند و از خلق منقطع میگردد. این مرحله مقام تمکین است و به سبب مشکل بودن آن است که استقامت نام دارد.
کتابنامه :
انوارجلیه، ملاعبدالله زنوزی، 298؛ جامعالاسرار و منبعالانوار، سید حیدرآملی، 171؛ حقایق، ملامحسن فیض کاشانی، 2411/1؛ سرّنی، عبدالحسین زرین کوب، 723؛ نشرح منازلالسائرین، کمالالدین عبدالرزاق کاشانی، 91؛ الضلة بین التصوف و التشیع، کامل مصطفی شیبی، 62؛ کلمات مکنونه، ملامحسن فیض کاشانی، 30؛ مجالس المؤمنین، قاضی نورالله شوشتری، 10/2؛ مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، شمسالدین محمد لاهیجی، 246؛ نه شرقی، نه غربی، انسانی، عبدالحسین زرینکوب، 242.
منبع مقاله :
گروه نویسندگان، (1391)، دائرةالمعارف تشیع (جلد ششم)، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.