از زنده‌ به ‌گوري تا مجلاي‌ جمال الهي شدن !

جانت تازه مي‌شود از اين احساس ناب و بلند؛ وقتي جمله‌اي اينچنين آن هم به‌عنوان يك حديث و در قالب سنت ديني، منقول از پيامبرت مي‌شنوي؛ «ما اكرم النساء الا كريم و لا اهانهن الا لئيم» گرامي نداشت زنان را مگر آنكه خود بزرگوارست و به ايشان اهانت روا نداشت مگر پست و فرومايه. اما شعف شنيدن اين روايت و بسيار از اين دست وقتي سبز مي‌شود و زنده‌تر مي‌كند جان شنونده را كه بداند چه بر اين وجود پر رمز و راز طبيعت آمده است. ويژه آنكه
شنبه، 20 تير 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
از زنده‌ به ‌گوري تا مجلاي‌ جمال الهي شدن !
از زنده‌ به ‌گوري تا مجلاي‌ جمال الهي شدن !
از زنده‌ به ‌گوري تا مجلاي‌ جمال الهي شدن !

نويسنده:ياسر هدايتي



جانت تازه مي‌شود از اين احساس ناب و بلند؛ وقتي جمله‌اي اينچنين آن هم به‌عنوان يك حديث و در قالب سنت ديني، منقول از پيامبرت مي‌شنوي؛ «ما اكرم النساء الا كريم و لا اهانهن الا لئيم» گرامي نداشت زنان را مگر آنكه خود بزرگوارست و به ايشان اهانت روا نداشت مگر پست و فرومايه.
اما شعف شنيدن اين روايت و بسيار از اين دست وقتي سبز مي‌شود و زنده‌تر مي‌كند جان شنونده را كه بداند چه بر اين وجود پر رمز و راز طبيعت آمده است. ويژه آنكه اين جمله بر زبان پيامبري در هزار و چهارصد و اندي سال پيش رفته است؛ پيامبري كه بي‌شك رحمه للعالمين بودنش چيزي مهم كم داشت اگر اين‌گونه نبود. اگر نمي‌گفت «خياركم خيركم لنسائه... گزيدگانتان نيكوكارترين مردم‌اند با زنان خويش». اگر براي همسرانش زانو زمين نمي‌زد تا ركاب بگيرد و زنان مكرمه‌اش پاي بر زانوي ايشان نهاده سوار مركب شوند و اگر دست دخترش را نمي‌بوسيد. در روزگاري كه طلاق (شغار) رسم بود و مثل مي‌زدند «نعم الختن القبر» قبر براي دختر بهترين داماد است...
باري اما امروز وضعيت جهاني زن مسلمان در روزگار نو شده معاصر چه نسبتي برقرار مي‌كند با آنچه انسان داشت و آنچه با اسلام پيدا كرد يا در يك نگاه شمول‌گرايانه‌تر توحشي كه نسبت به وجود زن در گوشه و كنار اين روزگار روا داشته مي‌شود خود روشن‌ترين نسبت‌ها را واگويه مي‌كند... و كيست كه در وضعيت موجود تأمل كرده باشد و با آمار بالاي خشونت‌هاي بي‌حد و حصر نسبت به اين وجود ظريف انساني برخورد نكرده باشد. از خشونت‌هاي منجر به جرح و قتل گرفته تا خشونت‌هاي اجتماعي و زيستي و حتي اقتصادي. از خانه‌هايي كه ديگر امن نيستند تا خشونت‌هاي مدرن در فضاي مجازي. جستار زير اما به انگيزه روز زن فراهم آمده است؛ روزي كه در تقويم ملي – مذهبي ما روز ميلاد بانوي آب و آفتاب و اميره رحمت حضرت فاطمه – سلام خداوند بر او باد – است.
اين درنگ ادعاي آن‌را دارد كه توجه به زن و اعاده حيثيت وجودي براي او تنها در اسلام است كه پرداخته شده است و توجه ويژه اسلام با محوريت شخص پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در بعد از رحلت ايشان دوباره دستخوش مردسالاري مضاعف تاريخي تازه مسلمانان شد و منشي كه گمان مي‌رود از همان آغازين تاريخ مي‌خواست تا زن، جنس دوم بلكه پست‌تر باشد باز اين‌بار با شمايلي تازه جان گرفت و از آنچه روح حقيقي اسلام بود دور و دورتر شد. اما آنچه در اين جستار مي‌خواهد ويژه باشد اين ادعا نيز هست كه مغفول ماندن پيام اسلام درباره زن روند قاطبه انديشه اسلامي در بعد از پيامبر نبود و ما در ابعاد اجتماعي و فكري مي‌توانيم ريشه‌ها و نگرش‌هاي متفاوتي مأخوذ از اين ريشه‌ها را در مكتب اهل بيت و عرفاني كه باز منشعب از همين تشيع است پي‌بگيريم.
و اذا بشر احدهم بالانثي ظل وجهه مسودا وهو كظيم. يتواري من القوم من سوء ما بشر به ايمسكه علي هون ام يدسه في التراب الاساء ما يحكمون. و چون به يكي‌شان مژده دختر دهند، سيه‌روي مي‌شود و خشم خود را فرومي‌خورد. از شرم اين مژده پنهان مي‌شود. آيا با خواري نگاهش دارد يا در خاك نهانش كند. آگاه باشيد كه بد داوري مي‌كنند.(نحل 58 و 59)
فرازهايي شاهد آورده شده از سوره نحل اگرچه همه آنچه بر سر موجوديت زن در ميان اعراب بدوي مي‌آمده نيست، اما نقطه اوجي رذيلانه است. نقطه اوجي كه پژوهشگران آن‌را منتج توحش اعراب بدوي به تنهايي نمي‌دانند بلكه با مراجعه به بسياري از آثار مي‌توان ردپاي اين رفتار را در برخي جوامع قبيله‌اي و روستايي غرب نيز ديد. گفتيم اين نقطه اوجي سياه است و در اين ميان با بازخواني نظام خانوادگي در تاريخ بسياري از جوامع نيز اين تيرگي‌ها را مي‌توان بسيار منتشر ديد.
كالابودگي زن به‌طوري‌كه جزء ماترك مرد محسوب شده و مي‌توان او را حتي براي ازدواج خريد و فروش كرد و وادار كردن به تن‌فروشي براي كسب درآمد براي مخارج خانواده و معاوضه زناني كه به حباله ازدواج درآمده تنها گوشه‌اي از اين تاريكي منتشر است. مي‌گويند زنان چونان شعر هر سرزمين‌اند و رازگونگي وجودي آنان همان مظهر شعريت ايشان است و متأسفانه در تاريخ مردسالارانه‌اي كه روح ايشان به يغما رفته، وجود كالا شده ايشان آن‌گونه كه از تاريكي‌هاي منتشر سخن رفت حتي در اديان پيش از اسلام نيز ادامه داشته است. الهيات مسيحي قائل به فرودستي وجودي زن اوج اين ادعاست. اينكه مرد معنا برانگيخته‌اي چون بودا زن را شر مجسم معرفي مي‌كند، جاي انتقادي نمي‌گذارد وقتي مي‌بينيم در الهيات كلاسيك مسيحي برتري مذكر، ذاتي اشياست و اراده خدا اصالتا به آن تعلق گرفته و هرگونه تلاش براي واژگوني اين تلقي از نظام طغياني عليه خداست.
اين الهيات مذكر فرادست‌پندار، صراحتا به اينكه زن به‌لحاظ وجودي و معرفتي به‌مراتب از جنس مذكر پايين‌تر است اذعان مي‌كند. نكته قابل‌توجه در تحليل موقعيت وجودي و معرفتي زن به‌عنوان يكي از دو ركن آفرينش در الهيات مسيحي، مسيحيت آبايي پس از پولس و تفسير فرودستانه آنان به‌عنوان اصل و منشأ حرارت گرفتن نظريه فرودستي زنان است. به عبارت ديگر مسيحيت اوليه در اساس خود آنچنان كه بر تعاليم مسيح استوار شده بود هيچگاه صراحتا فرودستي زنان را بيان نكرده و نوعي الهياتي قائل به تعادل زن و مرد از آن قابل استنتاج بود. اما اين الهيات مسلط آبايي است كه با تكيه بر كتاب اول عهد عتيق و تفاسير مأخوذ از داستان خلقت از سفر تكوين الهياتي ناظر بر فرودستي زنان در وجوه مختلف معرفتي و وجودي ارائه مي‌كند.
درحقيقت آنچه امروز با عنوان گذار از الهيات مسيحي براي رسيدن به حقوق برابر زنان در نظر گرفته مي‌شود به‌نوعي گذار از الهيات پساپولسي‌اي شمول‌گراست نه تعاليم اصيل مسيح. آنچنان كه ما در گات‌ها نيز نشانه‌هاي الهياتي تعادلي را مي‌توانيم به‌وضوح ديده و به تفسير بنشينيم. اما رفته رفته در متون متأخرتر زردشتي و همين‌طور تفاسير مربوطه به آن اين ذهنيت مردسالارانه و تفوق‌طلبي مذكر است كه اجازه ادامه حيات به تفكر واقعي ديني درباره زنان را نمي‌دهد.
آنچه گفته شد اما مقدمه‌اي است براي بيان آنچه در اسلام درباره حقوق زنان و اصولا كشف وجودي و معرفتي زن مطرح شده و آنچه امروز مطرح مي‌شود.
شرايط بد زنان به‌عنوان موجوداتي دون انسان در فرهنگ بدوي شبه‌جزيره نماد اوج انحطاط فكري و روحي مردمان آن روزگار يعني قرن پنجم تا هفتم ميلادي محسوب مي‌شود. جداي از نظريه‌اي كه تنها برخي مورخان مثل جرجي زيدان درباره اعتلاي مقام و موقعيت زنان در عربستان جاهلي دارند، قريب به اتفاق منابع درجه اول و دوم تاريخي ثبت لحظات شرم‌آوري را درباره اخلاقيات مربوط به موقعيت وجودي و معرفتي زنان در شبه‌جزيره براي ما گزارش مي‌كنند. آنگونه كه استاد جلال ستاري در كتاب سيماي زن در فرهنگ ايران به نقل از گرتروداسترن عنوان مي‌كند. از جامع‌الصحيح امام بخاري درباره زناشويي در دوران جاهلي برمي‌آيد كه در دوران جاهليت، زنا ظاهرا از لحاظ مذهب مختار عصر، گناه تلقي نمي‌شده است.
بررسي نظام‌هاي ازدواجي و قراردادهاي آن و انواعي كه ذيل آن در اين نظام‌هاي قبيله‌اي جاهلي مطرح شده مبين همين نكته است و خود بهترين گواه بر ادعاي اوج تاريك‌خويي و سياه‌انديشي جاهلي نسبت به زنان.
با حضور پيامبر و نداي برابري و مساوات زن و مرد به‌تدريج در طول 23 سال رسالت ايشان و تلاش‌هاي طاقت‌فرساي حضرت درخصوص ابلاغ و بعضا اجراي كلام خداوند، انقلابي نوين در احياي كرامت انساني و حقوق زنان شكل گرفت. ديگر زنان چونان مردان با حضور در كنار پيامبر شهروندي مانند مردان تلقي مي‌شدند. آنها ديگر خود جزئي از ارث نبودند بلكه ميراث‌بر بودند.
تفصيل اينكه مجاهدات پيامبر و همين‌طور خواست زنان و نحوه نزول وحي در اين مورد چه فراز و نشيب و كيفيتي را دارا بود خود مجال گسترده ديگري را مي‌طلبد اما تحليل‌هاي كساني چون فاطمه مرنيسي، نوال سعداوي، ليلا احمد، قاسم امين، حامد ابوزيد و بسياري ديگر از روشنفكران معاصر جهان عرب مي‌تواند روايت‌هاي روشن، تأمل‌برانگيز و گاه دقيقي را از وضعيت ذكر شده به‌دست دهد.
اما با همه تلاش‌هاي پيامبر(ص)، همسران ايشان و زنان مهاجر و انصار كه در جست‌وجوي حقوق انساني قرن‌ها ازدست‌رفته‌شان تلاش‌هاي مضاعف و به‌تبع آن پيروزي‌هاي بزرگي را از آن خود كرده بودند، متأسفانه مي‌‌بينيم با رحلت غم‌انگيز پيامبر يكي از اصلي‌ترين پيام‌هاي ايشان كه دستخوش تفسير و تحريف‌هاي بسيار مي‌شود همين برابري حقوقي و اخلاقي زنان و مردان مسلمان است.
اگرچه برخي قوانيني كه به اين حقوق مربوط بوده و صورتي نص‌وار داشته و غيرقابل خدشه بوده‌اند در مذاهب مختلف فقهي اسلام همچنان تا به امروز با اصلي ثابت و گاه فرعي متفاوت خود را حفظ كرده‌اند اما ما باز حتي با نسخ حكم برخي از آيات با سنت يا حتي خبر آحاد ضمني مواجه مي‌شويم كه تحريف جدي در حقوق مربوط به زنان است.
مضاف بر اينكه ما در الهيات اسلامي بعد از پيامبر برخي از روات حديث را داريم كه با كثرت روايت از پيامبر، بيشترين هجمه را بر ابعاد اخلاقي و حقوقي، وجودي و معرفتي زنان داشته‌اند. ناگفته نماند كه اين مسئله ابتدا به ذات در ميان اهل سنت شيوع غيرقابل باوري پيدا كرده است. براي مثال ابوهريره‌اي كه با 3سال همنشيني با پيامبر بيشتر از 5300 حديث از لسان پيامبر نقل مي‌كند و در آنها كوچك‌ترين حرمتي براي زنان نمي‌گذارد يكي از چهره‌هاي اين وجوه تحريفي است. احاديث ابوهريره كه بسياري از آنها حتي توسط عايشه نقد جدي شده و گاه به از بن مجعول بودن متهم شده در معروف‌ترين آثار روايي اهل سنت يعني صحاح سته راه پيدا كرده است و بخاري به‌عنوان اولين شيخ معتبر صاحب صحيح به كرات به‌عنوان حديث صحيح آن‌را نقل كرده است.
برخي از احاديث منقول از ابوهريره از اين قرارند:«خانه، زن و اسب بدشانسي مي‌آورند.» يا «سگ، الاغ و زن اگر مقابل مسلماني كه در حال نماز است قرار بگيرند نمازش باطل مي‌شود.» اما اين مسئله به ابوهريره ختم نمي‌شود و بسياري از راويان هستند كه در موضع‌هاي خاص احاديثي را از پيامبر نقل مي‌كنند كه برخلاف نص صريح قرآن بر برابري و يكساني زن و مرد در انسانيت و عبوديت، زن را موجودي سخيف و زنانگي را چونان الهيات توراتي وضعيتي آلوده و دون تصور مي‌كردند. احاديثي چون روايت ابوبكره در صحيح بخاري كه از پيامبر نقل مي‌كند:«آنهايي كه امورشان را به دست زنان بسپارند هرگز سعادتمند نخواهند شد.» اين مثال‌ها گوياترين وضعيت تحريفي است كه نسبت به سنت پيامبر و پيام نجات‌بخش و انساني ايشان براي موجوديت زن و زنانگي روا داشته شد.
متأسفانه در انديشه شيعي نيز گاه برخي از اين دست احاديث راه‌يافته كه البته با توجه عالمان رجالي و درايه‌اي حديث و همين‌طور فقه الحديث پوياي شيعه در تفسير و فهم درست روايات در اين باب آنچه بر سر فهم و وجود زن و زنانگي در اهل سنت رفت در فهم شيعي پيش نيامد. البته حضور پررنگ فهم ما از سيره اهل بيت و وجود اطهر حضرت زهراي مرضيه – سلام خداوند بر او باد – به‌عنوان كنشگري اصلي در صدر اسلام به‌عنوان يك زن نيز نبايد مغفول بماند. از طرف ديگر با توجهي عميق همان طور كه تا به حال برخي از پژوهشگران انديشه اسلامي متذكر آن شده‌اند بايد گفت انشقاق فقهي تشيع و اهل سنت كه به‌نوعي جداي از مسئله ولايت در ابعاد اجتماعي و عملي مطرح مي‌شود بحث بر سر وضعيت زن است.
ازدواج موقت، قوانين سخت طلاق و مسئله ارث زن 3 ساحتي است كه با در نظر گرفتن كرامت انساني و حقوق برابر زنان از وجوه تمايز اصلي شيعه و اهل سنت تلقي مي‌شود.
اما بعد ديگري كه ما مي‌بينيم به نسبت فقه، كلام و فلسفه و گرايش‌هاي الهياتي وابسته به آن نوع ديگر از نگاه وجودشناختي و معرفتي را نسبت به مفهوم زن و زنانگي دارد، نگاه عرفان نظري و در اصل خود تحرير تفكر عرفاني ابن عربي درباره زن و زنانگي است.
اين نگاه بي‌همتا كه به‌دقت و بي‌اغراق مي‌توان آن‌را در تمام تاريخ انديشه پيرامون زن و زنانگي بي‌قرينه دانست محصول تفكر سخته و دقيقه يكي از بزرگ‌ترين متفكران و عارفان مسلمان يعني محي‌الدين ابن عربي دانست.
او بنابر اين اصل قرآني كه زن و مرد در وجود انسان بودن با هم برابرند نظر خود را تبيين مي‌كند. او انسان را به‌عنوان كون جامع و حقيقي در نظر مي‌گيرد كه به‌نوعي مبدأ و مقصد وجود در اوست و به همين ترتيب مذكر بودن و مؤنث بودن امور عارضي بر اين اصل وجود محسوب مي‌شوند. به همين ترتيب او در نظر خويش به وجود زن همچنان كه مرد را بالقوه تواناي رسيدن به اعلادرجات كمال مي‌داند زنان را نيز شامل اين حكم مي‌داند و حتي مرتبه ولايت و قطبيت را نيز دور از دسترس ايشان نمي‌داند. امري كه در انديشه اسلامي و شارحان آن تقريبا بي‌سابقه است.
ابن عربي در اين نظريه‌پردازي ويژه خود درباره زن و زنانگي همچون ديگر آثار خود استنادات بي‌شمار خود را به آيات قرآن و روايات نسبت مي‌دهد. چنانكه وقتي از توانايي مرتبه زنان در رسيدن به كمال صحبت مي‌كند اشاره به داستان حضرت موسي مي‌كند كه چون اويي (پيامبر اولوالعزم) براي رسيدن به بانوي مورد علاقه‌اش (دختر حضرت شعيب) 10 سال مزدوري مي‌كند. يا عمل بانويي چون‌هاجر در به‌دست آوردن آب براي اسماعيل (سعي) به فريضه‌اي در حج تبديل مي‌شود.
اين عارف بزرگ اگرچه در داستان خلقت روايت معهود و توراتي آن‌را مبني بر آفريده شدن حوا از دنده چپ آدم قبول مي‌كند اما آن‌را با چنان تأويل رسا و بلندي همراه مي‌كند كه دلنشيني بسياري همراه دارد. او براساس روايتي كه خداوند يكي از دنده‌هاي آدم را گرفت و گوشت در جايش پر كرد و حوا را از آن دنده آفريد، توضيح مي‌دهد كه حوا جزئي از آدم متكون و مستخرج از دنده اوست. پس مرد كل و فاعل است و زن جزء و منفعل ولي اين برتري فقط از جهت حقيقت يعني واقعيت و اصل ايجاد است نه در آنچه عارض آنها مي‌شود. به تعبير استاد دكتر جهانگيري در مقاله‌اي با همين موضوع (مقام زن در عرفان ابن عربي در حدود شريعت): «نسبت مردي كه آدم است به آنچه كه از آن خلق شده، يعني خاك دقيقا همان نسبت حواست به آدم همان‌طور كه آدم در درجه ايجاد پايين‌تر از خاك است، ولي اين نسبت ترابي و خاكي و به‌عبارت ديگر همان نقصان وجودي مانع كمال آدم نشد كه خداوند به آن شهادت داد.»
ابن عربي در برخي از گفته‌هايش در مدح زن و زنانگي گاه مرتبه ايشان را از مردان فزون‌تر مي‌داند چنان‌كه برخي از پژوهندگان غربي كتاب و مقالاتي با عنوان (ابن عربي و فمينيسم) نيز منتشر كرده اند. او در اين‌باره در فتوحات مي‌نويسد، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) نزد پيامبر ن ه‌فقط اكرم النساء بلكه اكرم الناس بود وقتي پيامبر مي‌فرمايد:«فقال لاكرم الناس عليه» مسلما كسي نزد پيامبر گرامي‌ترين مردم است كه كامل‌ترين آنها باشد. همچنين درباره آيه تطهير (احزاب / 33) نيز مي‌گويد، شرفا يعني فرزندان حضرت فاطمه مشمول آيه تطهيرند درصورتي‌كه بسياري از مردان مشمول اين آيه نمي‌شوند.
پايان اين سخن اينكه از نظر وجودي ابن عربي زن را محل انفعال و تكوين اتم صور مي‌داند و او را تنها مجلاي اتم تماشاي جمال الهي معرفي مي‌كند. لطيف آنكه محور برخي از استدلالات ظريف ابن عربي حديثي است كه دليل تحول ابن عربي و تغيير نگرشي اينگونه در فهم زن و زنانگي از فحواي بيان شارع مقدس است.
اين حديث اين است: قال رسول‌الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) : حبب الي دنياكم ثلاث، النساء والطيب و قره عيني في صلاه. من از دنياي شما 3 چيز را برگزيدم: زن، بوي خوش و نور چشمانم نماز است.
منبع: همشهری آنلاین




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط