تاریخ پیامبر اسلام (6) سال چهارم هجرت
تلخیص : جعفر شريعتمدارى
سال چهارم هجرت
سريّه ( ابوسلمه )
سريّه (عبداللّه بن انيس انصارى )
(عبد اللّه ) مى گويد: شمشير خود را بر گرفتم و رو به راه نهادم ، هنگام عصر او را ديدم كه مى خواست در جايى فرود آيد، پس چون به او رسيدم ، پرسيد: كيستى ؟ (چنان كه رسول خدا گفته بود، لرزه اى بر من افتاد)، گفتم : مردى از (خزاعه )، (عبداللّه ) مى گويد: اندكى با وى راه رفتم و چون كاملا بر او دست يافتم با شمشير حمله بردم و او را كشتم ، سپس در حالى كه زنانش بالاى نعش او افتاده بودند بازگشتم و چون نزد رسول خدا رسيدم ، گفت : رو سپيد باشى .
سريّه رجيع
سپس چهل پسر از فرزندان كشته هاى بدر را فراخواندند و به دست هر كدام نيزه اى دادند تا يكباره بر (خبيب ) حمله برند و روى او به طرف كعبه برگشت و گفت : الحمدالله ، آنگاه (ابوسروعه : عقبة بن حارث ) بر وى حمله برد و نيزه اى به سينه اش كوبيد كه از پشتش درآمد و ساعتى با ذكر خدا و ياد محمد زنده بود و شهادت يافت .
(خبيب ) قبل از شهادت اجازه خواست تا دو ركعت نماز بگزارد، گفته اند: وى نخستين كسى بود كه دو ركعت نماز را در هنگام كشته شدن سنت نهاد.
درباره سريه رجيع و رد منافقان آياتى از قرآن مجيد نازل شده (186) و شعرا (حسان بن ثابت ) نيز اشعارى در خصوص اين سريه و نيز در مرثيه (خبيب ) و همراهانش سروده اند.
سريه بئر معونه
رسول خدا (منذر بن عمرو) و (المعنق ليموت )(187) را با چهل مرد از اصحاب خود فرستاد تا در (بئر معونه ) فرود آمدند و (حرام بن ملحان ) يكى از فرستادگان ، نامه رسول خدا را نزد (عامر بن طفيل ) برد، اما (عامر) بى آن كه نامه را بخواند، (حرام ) را به قتل رسانيد و از ساير قبايل كمك گرفت و بيدريغ بر مسلمانان حمله بردند، اصحاب سريه با اين كه شمشير كشيدند و به دفاع پرداختند، لكن همگى ، بجز يكى دو نفر كه اسير شدند، به شهادت رسيدند.
(جبار بن سلمى ) كه نام او در شمار صحابه ذكر مى شود، مى گويد: آنچه مرا به اسلام آوردن وادار كرد، آن بود كه در (بئر معونه ) نيزه ام را در ميان دو شانه مرد مسلمانى فرو بردم و پيكان نيزه را ديدم كه از سينه او بيرون آمد، در اين حال شنيدم كه مى گفت : به خدا قسم ، رستگار شدم . (جبار) كشنده (عمر بن فهيره ) بود و خودش مى گفت : ديدم كه پيكرش بعد از شهادت به آسمان بالا رفت و بدين جهت مسلمان شدم .
صاحب طبقات مى نويسد: در يك شب خبر شهداى (بئر معونه ) و شهداى (رجيع ) به رسول خدا رسيد، بيش از هر پيش آمدى سوگوار و داغدار شد و تا يك ماه در قنوت نماز صبح قاتلان مشرك را نفرين مى كرد.(188)
سريه عمرو بن أميه ضمرى براى كشتن ابوسفيان
پس به رفيق راه خود گفتم : شتاب كن و از مكه بيرون رفتيم تا بر فراز كوهى برآمديم و درون غارى رفتيم و شب را گذرانديم . همچنان كه در غار بوديم ، مردى از قريش را ديديم كه به طرف ما مى آيد، گفتم : اگر ما را ببيند فرياد مى كند و ما را به كشتن مى دهد، آنگاه با همان خنجرى كه براى كشتن ابوسفيان همراه داشتم به سينه او فرو بردم ، چنان فريادى كشيد كه اهل مكه شنيدند، مردم فراهم آمدند و از او پرسيدند: چه كسى تو را كشت ؟ او نام مرا برد ولى نتوانست جاى ما را نشان دهد ا پس او را بردند، چون شب رسيد به رفيق راه خود گفتم : شتاب كن و شبانه از مكه آهنگ مدينه كرديم و در بين راه به دو مرد از قريش كه براى جاسوسى به مدينه مى رفتند برخورديم و چون تسليم نشدند يكى از آنها را با تير كشتم و ديگرى را بستم و به مدينه آوردم . (189)
غزوه بنى نضير
رسول خدا به وسيله وحى از تصميم (بنى نضير) خبر يافت و به مدينه برگشت ، آنگاه اصحاب را فرمود تا براى جنگ با ايشان آماده گردند.
رسول خدا (محمد بن مسلمه ) را نزد ايشان فرستاد كه از شهر من بيرون رويد، تا ده روز به شما مهلت مى دهم و پس از اين مدت هر كس ديده شود گردنش را مى زنم ، آنها در تهيه وسايل سفر بودند، اما گروهى از منافقان ، از جمله (عبدالله بن أبى ) نزد ايشان رفتند و گفتند: بمانيد و از خود دفاع كنيد و ما شما را تنها نمى گذاريم و تا پاى جان ايستادگى مى كنيم . حيى بن اخطب به پيام منافقان مغرور شد و نزد رسول خدا پيام فرستاد كه ما رفتنى نيستيم . رسول خدا تكبيرگويان با مسلمانان رهسپار قلعه هاى بنى نضير شد و آنان را شش روز (يا 15 روز) محاصره كرد و از طرف منافقان هم كمكى به ايشان نرسيد، پس نزد رسول خدا فرستادند كه دست از ما بردار تا بيرون رويم . رسول خدا با شرايطى پيشنهاد آنها را پذيرفت و آنها رهسپار خيبر شدند، برخى هم به جانب شام رفتند. رسول خدا اموال يهوديان بنى نضير را بر مهامجران قسمت كرد.
از طايفه بنى نضير فقط دو مرد به نامهاى : (يامين بن عمير) و (أبوسعد بن وهب ) اسلام آوردند و اموال خود را به دست داشتند. نوشته اند كه رسول خدا به (يامين بن عمير) گفت : نديدى كه پسر عمويت (عمرو بن جحاش ) (191) درباره من چه تصميمى داشت ؟ پس (يامين ) مردى از (قيس ) را به ده دينار (يا چند بار خرما) بر آن داشت كه رفت و (عمرو بن جحاش ) را كشت .
غزوه ذات الرقاع
وجه تسميه غزوه (ذات الرقاع )
2 - به نام درختى كه آن جا بود و آن را (ذات الرقاع ) مى گفتند. (192)
3 - براى اين كه رسول خدا تا محل تجمع دشمنان در (ذات الرقاع ) پيش رفت و آن كوهى است نزديك (نخيل ) كه قسمتهايى سرخ و سفيد و سياه داشت .(193)
4 - براى اين كه مسلمانان پاهاى خود را كه از پياده روى سوده گشته بود، كهنه پيچ كردند.(194)
5 - براى اين كه نماز خوف در اين غزوه مقرر شد و چون نماز تكه پاره و وصله دار شد (ذات الرقاع ) گفتند.
سوءقصد نسبت به رسول خدا صلى الله عليه و آله
مردى از بنى محارب به نام (غورث ) تصميم گرفت كه رسول خدا را بكشد. پس نزد رسول خدا آمد و او را نشسته يافت . گفت : اى محمد! شمشيرت را ببينم ، آنگاه شمشير رسول خدا را برداشت كه قصد سوء خود را انجام دهد، اما خدايش نصرت نمى داد. سپس گفت : اى محمد! از من نمى ترسى ؟ گفت : نه ، چرا از تو بترسم ؟ خدا مرا حفظ مى كند. آنگاه شمشير رسول خدا را بازداد و پى كار خود رفت . آيه 11 سوره مائده در اين باره و به روايتى درباره سوءقصد (عمرو بن جحاش ) نازل شده است .
نماز خوف
داستان جابر انصارى
نمودارى از پايدارى مهاجر و نصار
غزوه بدرالوعد
ادامه دارد...
پي نوشت :
183- بعضى گفته اند: خالد بن سفيان (سيرة النبى ، 4/293؛ تاريخ يعقوبى ، 2/58).
184- آبگاهى براى (هذيل ) در ناحيه حجاز.
185- و به قولى با چهار نفر ديگر از ده نفر.
186- بقره /204 - 207.
187- لقب است ، يعنى : شتابنده به سوى مرگ .
188- نام 32 نفر از شهداى بئر معونه در كتاب تاريخ پيامبر اسلام ، ص 360، نوشته مرحوم دكتر محمد ابراهيم آيتى آمده است .
189- سيرة النبى ، ج 4/310.
190- سوره حشر كه ابن عباس آن را (سوره بنى نضير) مى ناميد درباره ايشان نازل شده است .
191- به فتح جيم و تشديد حاء نيز خوانده اند، كسى بود كه مى خواست از بالاى بام سنگى بر رسول خدا بيندازد و از اين طريق نظر سوء بنى نضير را جامه عمل پوشد.
192- ابن هشام ، ج 3/214.
193- الطبقات الكبرى ، ج 2/61.
194- صحيح بخارى ، جزء 5، ص 145.
195- نساء /101 - 103.