تشکیل طبقات غلط در اروپا

چه در جوامع آسیایی و چه در جوامع اروپایی تشکیل طبقات، اختلافات طبقاتی و جنگ طبقاتی دارای سوابق طولانی است. در جوامع شرقی به طور دقیق و مستدل می توان سابقه چند هزار ساله جنگ طبقاتی و تشکیل طبقات را نشان...
جمعه، 30 آذر 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تشکیل طبقات غلط در اروپا
رده بندی اقشار مختلف جامعه بر حسب مشاغل
 
چکیده:
چه در جوامع آسیایی و چه در جوامع اروپایی تشکیل طبقات، اختلافات طبقاتی و جنگ طبقاتی دارای سوابق طولانی است. در جوامع شرقی به طور دقیق و مستدل می توان سابقه چند هزار ساله جنگ طبقاتی و تشکیل طبقات را نشان داد.
 
تعداد کلمات: 1692 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه
 
تشکیل طبقات غلط در اروپا
 نویسنده: شاپور رواسانی

 در تاریخ اروپا تشکیل طبقات به غلط به سرپوس تولیپوس قیصر رم (قرن ۶ ق .م) نسبت داده می شود. قیصر رم ساکنان کشور خود را براساس میزان دارایی آنان به گروههای مختلف تقسیم کرد. در تاریخ ایران نیز تشکیل طبقات به غلط به جمشیدشاه نسبت داده و گفته می شود که او ساکنان کشور را بر حسب مشاغل در گروههای مختلف رده بندی نمود. چنین تصوری از تشکیل طبقات درست نیست، زیرا تشکیل طبقات یک پدیده اقتصادی اجتماعی است. حتی اگر دو حکایت فوق را بپذیریم ناچار باید قبول کنیم که قبل از اینکه اراده جمشیدشاه و یا قیصر رم بر طبقه بندی مردم تعلق گیرد، این گروههای انسانی به واسطه روابط خاص خود با وسایل تولید و در نتیجه تفاوتهایی که از نظر میزان دارایی با هم داشتند از یکدیگر متمایز بودند. چه در جوامع آسیایی و چه در جوامع اروپایی تشکیل طبقات، اختلافات طبقاتی و جنگ طبقاتی دارای سوابق طولانی است. در جوامع شرقی به طور دقیق و مستدل می توان سابقه چند هزار ساله جنگ طبقاتی و تشکیل طبقات را نشان داد. ایجاد طبقات، اختلاف طبقاتی و جنگ طبقاتی فقط محصول نظام و شیوه تولید سرمایه داری نیست بلکه قرنها پیش از آن استثمار و بهره کشی و ستم اقتصادی که ریشه و اساس ستم سیاسی و فرهنگی است در تمامی جوامع طبقاتی با شیوه های تولید مختلف اعم از شیوه تولید آسیایی، بردگی و فئودالیسم وجود داشت و چنان که می دانیم در نظام اقتصاد دولتی، جماهیر شوروی و اقمارش که به غلط سوسیالیسم خوانده میشد نیز طبقات وجود داشتند. آنچه که این شیوه ها را از یکدیگر جدا میکند «چگونگی» استثمار است و بر حسب همین عامل است که ساختار و آرایش طبقاتی در جوامع مختلف و در یک جامعه در دوره های معین در اثر تغییر شیوه تولید، تغییر می کند. ساختار طبقاتی هر کشور معین را باید با توجه به مشخصات عمده تولید و توزیع ثروت یعنی بر حسب چگونگی مالکیت بر وسایل تولید و توزیع ثروت و همچنین با توجه به چگونگی ماهیت اجتماعی و عمل گروهی که بر دولت و اموال دولتی سلطه دارند توضیح داد.

در نوشته حاضر تلاش نگارنده بر آن است که با بررسی مشخصات عمده جوامع مستعمراتی و کشورهای عقب نگه داشته شده و با توجه به این نکته که جوامع مستعمراتی از نظر اقتصادی و اجتماعی شباهتها و تفاوتهایی با یکدیگر دارند که هر یک به نوبه خود مهم و قابل توجه می باشند و در جهت یابی و رشد مناقشات اجتماعی اثر می گذارند به تعریفی از طبقه در این جوامع در دوره سلطه استعمار سرمایه داری دست یابد.

  بیشتر بخوانید :چرا انسان‌شناس، تنهاست؟

  کوشش برای تعریف طبقه در کشور ما امر تازه ای نیست. چنین تلاشی از زمان انتشار نظریات سوسیالیستی از اوایل قرن بیستم میلادی در ایران صورت گرفته، اما با همه ارج و احترام به صاحب نظران باید یادآور شد که دامنه بررسیها و تعاریف به علت پایبندی سخت به نظریات اجتماعی که در رابطه با رشد سرمایه داری در جوامع سرمایه داری ارائه شده اند و یا به علت عدم دقت در مفاهیم به کار برده شده محدود مانده و از کوشش برای اثبات این که طبقه کارگر مقولهای اقتصادی و یا اجتماعی است و اصولا طبقه کارگر را چگونه می توان تعریف کرد تجاوز نکرده است. به این امر توجه نشده است که مسئله معین را باید در کشور معین و در دوره معین بررسی نمود. کدام مقوله اقتصادی است که ریشه و روند و نتایج اجتماعی نداشته باشد؟ و آیا در مستعمرات از جمله در ایران صنایع بزرگی وجود داشتند و با شیوه تولید سرمایه داری کلاسیک بارز بود تا فقط مسئلۂ تعریف طبقه کارگر در کانون فعالیتهای نظری قرار گیرد؟ و آیا در مستعمرات از جمله در ایران غیر از طبقه کاگر چه به معنای خاص و چه به معنای عام) طبقه یا طبقات دیگری وجود نداشت که مورد بحث و بررسی قرار گیرد؟ در پاره ای موارد توجه شده که در ایران به علت سلطه استعمار سرمایه داری و لذا عدم رشد صنایع، طبقه کارگر آنچنان که در کشورهای سرمایه داری استعماری به وجود آمد و رشد کرد توسعه نیافت، و برای یک طبقه و حتی طبقه کارگر نمی توان تعریفی ارائه نمود که در تمامی جوامع و حتی در یک جامعه در دوره های مختلف صادق باشد. همچنین برای توضیح و تشریح اقشاری که در کنار روابط تولیدی در مستعمرات از جمله در ایران وجود داشتند تلاشهایی صورت گرفته است، اما دامنه بحث و بررسی به دلایل مختلف محدود مانده است. درباره ساختار جوامع مستعمراتی از جمله ایران و لایه های اجتماعی و طبقاتی آن بررسیها و تحقیقات با ارزشی نیز ارائه شده است اما ارتباط ساختار جامعه با تعریف طبقه نارسا باقی مانده و بحث درباره طبقه کارگر بررسی سایر طبقات و اقشار در یک جامعه مستعمراتی را تحت الشعاع خود قرار داده است.

در نتیجه بررسیهایی که تحت عنوان دولت و حکومت در ایران درباره تغییرات اقتصادی و اجتماعی ایران در دوره سلطه استعماری سرمایه داری انتشار یافت، برای نگارنده این نظر تأیید شد که در دوره سلطه استعمار سرمایه داری در مستعمرات از جمله در ایران، و در نتیجه این سلطه طبقه جدیدی پا به عرصه وجود نهاد که پیش از آن در این جوامع وجود نداشت. نگارنده این طبقه را «طبقه حاکم وابسته به استعمار» نام داد و پیشنهاد کرد که به جای سرمایه دار وابسته.

(بورژوازی کمپرادور) طبقه وابسته به استعمار (طبقه کمپرادور) به کار رود، زیرا سرمایه دار وابسته تنها بخشی از طبقه وابسته است و نه کل آن. در طبقه وابسته استعماری زمینداران بزرگ، سرمایه داران بزرگ وابسته (صاحبان سرمایه های تولیدی و نقدی) نظامیان ارشد وابسته، تکنوکراتها وبوروکرات های وابسته، سیاستمداران و روشنفکران وابسته، روحانیون وابسته شرکت دارند و براساس منافع مشترک اقتصادی که با یکدیگر و با استعمار سرمایه داری دارند یک مجموعه واحد را می سازند. این طبقه پایگاه اجتماعی سلطه استعماری است و حتی اگر بر اثر قیامهای مردمی از آنان سلب قدرت سیاسی و فرهنگی شود به علت دارا بودن قدرت اقتصادی و سلطه بر منابع تولید، روابط توزیعی، سرمایه ها و ثروتهای جامعه، همچنان حاکم باقی می مانند.
در نتیجه بررسیهایی که تحت عنوان دولت و حکومت در ایران درباره تغییرات اقتصادی و اجتماعی ایران در دوره سلطه استعماری سرمایه داری انتشار یافت، برای نگارنده این نظر تأیید شد که در دوره سلطه استعمار سرمایه داری در مستعمرات از جمله در ایران، و در نتیجه این سلطه طبقه جدیدی پا به عرصه وجود نهاد که پیش از آن در این جوامع وجود نداشت. نگارنده این طبقه را «طبقه حاکم وابسته به استعمار» نام داد و پیشنهاد کرد که به جای سرمایه دار وابسته.


در ترکیب طبقه وابسته به استعمار، نه فقط کسانی که مالک وسایل تولید عمده و سرمایه های بزرگ تجاری هستند شرکت دارند، بلکه اقشار و افرادی نیز در آن حضور دارند که مالک وسایل تولید نیستند اما بنا به موقعیت خود در سازمان دولت و یا اجتماع و یا به علت روابط با سازمانهای استعماری سرمایه داری ثروتمند شده اند و چه بسا با بخشی از ثروت خود در داخل و یا خارج از کشور در عرصه های مالی و یا تولیدی و یا توزیعی سرمایه گذاری کردهاند. در مستعمرات در ترکیب طبقه حاکم وابسته به استعمار افرادی شرکت دارند که بنا به موقعیت خود در سازمان دولتی، بر اموال دولتی و ثروتهای ملی سلطه دارند و با وجود این که نمی توان آنان را مالک این اموال و ثروتها دانست، اما به علت سلطه بر این اموال و ثروتها در آن به نفع خود و وابستگان و اقشار وابسته به استعمار سرمایه داری تصرف می نمایند. منشأ ثروت بخشی از اجزای طبقه حاکم وابسته، دلالی، برخورداری از امکانات مالی و امتیازاتی که شرکتهای خارجی به آنان می پردازند (تا از نفوذ و روابط سیاسی آنان در سازمان دولت بهره برداری نمایند) و یا سرقت اموال عمومی به اشکال مختلف می باشد. در پاره ای موارد بخشی از این ثروت به صورت مالکیت منازل مسکونی در می آید.

در بررسی قدرت اقتصادی و امکانات مالی طبقه حاکم وابسته به استعمار نه فقط میزان سرمایه و ثروت آنان در درون هر جامعه مستعمراتی بلکه سرمایه و ثروتشان در کشورهای سرمایه داری استعماری باید مورد توجه و بررسی قرار گیرد. در برابر این طبقه که بخش عمده ثروتها و سرمایه های جامعه را در اختیار دارد و در سطح بسیار بالا و متفاوتی از مصرف و امتیازات اجتماعی و اقتصادی از توده مردم قرار دارد، اقشار و طبقات استثمار شونده یدی و فکری قرار گرفته اند. در این زمینه نیز فقط افراد و اقشاری که مالک وسایل تولید نیستند استثمار شده و در سطح نازلی از مصرف به سر می برند و سهم بسیار ناچیزی از ثروت جامعه را دریافت می نمایند، بلکه افراد و اقشاری نیز که یا مالک وسایل تولید محدود بوده و یا در زمینه توزیع به صورت خرده پا و توزیع کننده جزء عمل میکنند به علت مکانیسم استثماری مزدها و قیمتها در سطح نازلی از مصرف قرار می گیرند و سهمی بسیار اندک از ثروت جامعه را دریافت می نمایند.

اگر در تعیین ساختار طبقاتی جامعه مستعمراتی توجه ما صرفا یا عمدتا معطوف به مالکیت وسایل تولید باشد و سهم جذب و مصرف افراد حداقل با همان درجه از اهمیت در طبقه بندی جامعه مورد عنایت قرار نگیرد، نمی توان ساختار جامعه مستعمراتی و چگونگی استثمار را نشان داد. در این جوامع حرکت سرمایه های کوچک و بزرگ به طور عمده متوجه امور غیر تولیدی است. در این جوامع اقشاری وجود دارند که بدون آنکه مالک وسایل تولید باشند به علت مالکیت بر سرمایه تجاری، مساکن، فعالیت در رشته های غیر تولیدی و یا چنانکه قبلا یادآوری شد به علت دارا بودن مقام دولتی، ثمره کار مردم و ثروتهای جامعه را تصرف نموده و مصرف می نمایند. همچنین اقشاری وجود دارند که یا از وسایل تولید جدا شده یا اصولا جذب بازار کار نشده، در زمینه خدمات جزء در سطح بسیار نازل مصرف میکنند و در مجموع توده های وسیعی را تشکیل می دهند. بر پایه این مقدمات به نظر نگارنده می توان طبقه را در جوامع مستعمراتی بدین صورت تعریف نمود: «گروهی از افراد و ثروتهای جامعه به علت متفاوت بودن روابطشان با وسایل تولید، سازمان توزیع، و یا موقعیتشان در ساختار سیاسی و اداری و اجتماعی جامعه متفاوت از دیگران است. طبقه حاکم شامل گروهی از افراد جامعه است که یا به علت مالکیت وسایل عمده تولید یا مالکیت بر سرمایه های تجاری عمده یا به علت سلطه بر ثروتها و سرمایه جامعه به مناسبت موقعیت خاص خود در سازمان دولت و جامعه و یا به علت داشتن روابط خاص با سازمانهای مالی و دول استعماری سرمایه داری نتایج زحمات و کار مردم و ثروتهای طبیعی کشور را تصرف می کنند.
 
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)

   بیشتر بخوانید :
  اقتصاد مقاومتی در برابر تحریم اقتصادی
  مختصات اقتصاد مقاومتی
  ویژه نامه اقتصاد اسلامی

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط