آثار اجتماعی شیوه تولید مستعمراتی (قسمت اول)

تولید کالایی وابسته به خارج است، سرمایه خارجی مستقیم یا غیرمستقیم عامل مهم در حیات اقتصادی جوامع مستعمراتی است و فرهنگ استعماری بر شئون عمده اجتماعی تسلط یافته و در همه جوامع مستعمراتی قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی در دست طبقه وابسته به استعمار متمرکز است.
چهارشنبه، 5 دی 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آثار اجتماعی شیوه تولید مستعمراتی  (قسمت اول)
طبقه وابسته به استعمار، طبقه زحمتکشان تهیدست
 
چکیده:
تولید کالایی وابسته به خارج است، سرمایه خارجی مستقیم یا غیرمستقیم عامل مهم در حیات اقتصادی جوامع مستعمراتی است و فرهنگ استعماری بر شئون عمده اجتماعی تسلط یافته و در همه جوامع مستعمراتی قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی در دست طبقه وابسته به استعمار متمرکز است.

تعداد کلمات: 1159 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
 
آثار اجتماعی شیوه تولید مستعمراتی  (قسمت اول)
نویسنده: شاپور رواسانی
 
کسی که فقط یکسانی را می بیند، قادر به درک تفاوتها نیست و کسی که فقط تفاوتها و اختلافات را می بیند، از درک رابطه آنها و دیدن یکسانی عاجز می ماند. در بررسی اوضاع مستعمرات به طور عمده بر بیان و توضیح تفاوتها تکیه می شود، اما به نظر می رسد در مرحله ای از تاریخ جهان به سر می بریم که توجه به یکسانیهای جوامع مستعمراتی یک ضرورت اجتناب ناپذیر شده است؛ با بررسی و تحلیل یکسانیها (تضادهای عام) و تفاوتها (تضادهای خاص) در رابطه با یکدیگر، می توان عوامل تضادهای عمده در جوامع مستعمراتی را چه از نظر محتوا و چه از نظر نحوه تظاهر و بیان توضیح داد.
 
وجه مشترک عمده جوامع مستعمراتی در این است که همه این جوامع از «خارج» تحت نفوذ و سلطه قرار گرفته اند و اداره و هدایت می شوند. تولید کالایی وابسته به خارج است، سرمایه خارجی مستقیم یا غیرمستقیم عامل مهم در حیات اقتصادی جوامع مستعمراتی است و فرهنگ استعماری بر شئون عمده اجتماعی تسلط یافته و در همه جوامع مستعمراتی قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی در دست طبقه وابسته به استعمار متمرکز است.
 
هر نظریه اجتماعی یا اقتصادی که در یک کشور معین در دوره معین ابراز می شود بازتاب شرایط تاریخی و داده های مشخص اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی همان جامعه در همان دوره معین است. در جوامعی که از نظر شیوه تولید اقتصادی، ساختار طبقاتی و شکل اجتماع شباهت و یکسانی موجود باشد و در رابطه ای نزدیک با یکدیگر قرار داشته باشند، می توان روندی مشترک در جریانهای اجتماعی و نشر و تکامل نظریات اجتماعی را نشان داد. تضادهای خاص جوامع مستعمراتی در دوران ما، متأثر از تضادهای عام این جوامع با جوامع سرمایه داری استعماری است. برای اینکه بتوان بدیلی برای نظامهای اقتصادی و اجتماعی استعماری حاکم در مستعمرات ارائه کرد، باید به این سؤال پاسخ داد که شیوه تولیدی در مستعمرات چیست؟
 
با مقایسه شیوه تولید در مستعمرات و جوامع سرمایه داری کلاسیک و با مقایسه ساختار طبقاتی این دو می توان تفاوت ماهوی میان جوامع مستعمراتی و سرمایه داری را به خوبی نشان داد و درک نمود.

بیشتر بخوانید : سه اصطلاح گمراه‌کننده

  گروهی از محققان مترقی و ضد استعماری کشورهای سرمایه داری، آثاری بسیار ارزنده در باب کلنیالیسم و سرمایه داری استعماری عرضه کرده و تضادهای عام جوامع مستعمراتی با جوامع سرمایه داری استعماری را بررسی و تشریح نمودهاند؛ اما در باب ساختار طبقاتی جوامع مستعمراتی، چگونگی اثرات سلطه استعمار سرمایه داری بر اقتصاد و فرهنگ و به خصوص درباره اینکه در مستعمرات وجه و شیوه تولید چیست، بررسیها و تحلیلهای قانع کننده ای صورت نگرفته است.
 وجه مشترک عمده جوامع مستعمراتی در این است که همه این جوامع از «خارج» تحت نفوذ و سلطه قرار گرفته اند و اداره و هدایت می شوند. تولید کالایی وابسته به خارج است، سرمایه خارجی مستقیم یا غیرمستقیم عامل مهم در حیات اقتصادی جوامع مستعمراتی است و فرهنگ استعماری بر شئون عمده اجتماعی تسلط یافته و در همه جوامع مستعمراتی قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی در دست طبقه وابسته به استعمار متمرکز است.
از دید گروهی از این محققان، وجود سازمانهای مالی با نظم سرمایه داری و وجود صنایع در پاره ای از مستعمرات و در محدوده ای از این سرزمینها، دلیل کافی برای ورود مستعمرات به مرحله سرمایه داری کلاسیک بوده و هست.
 
این محققان و نظریه پردازان به طور عمده این نکته را که کلنیالیسم و شیوه تولید سرمایه داری و استعمار سرمایه داری چگونه و تحت چه شرایطی به وجود آمده و رشد یافته است، به صورت علمی و دقیق بررسی کرده اند. این بررسی از وجه داخلی نظام سرمایه داری استعماری باید با یک بررسی دقیق از وجه خارجی این نظام و نیز بررسی اثرات سلطه همه جانبه کلنیالیسم و سرمایه داری استعماری بر جوامع استعمارزده تکمیل شود، زیرا به این نکته کمتر توجه شده که سرمایه داری استعماری در جوامع مستعمراتی تغییراتی ایجاد کرده که خود مانع پدید آمدن و رشد شیوه تولید سرمایه داری کلاسیک در این جوامع شده است.
 
تا کنون بررسی ساختار طبقاتی، شیوه تولید و شکل بندی اجتماعی جوامع مستعمراتی در دوران ما، چه از دید نظریه پردازان مارکسیست و چه غیر مارکسیست، در چارچوب شناخت شیوههای تولید فئودالیسم و سرمایه داری محدود مانده است. نظریه پردازانی که از فراگیری سرمایه داری کلاسیک در همه جوامع، رشد سرمایه داری عقب ماندگی (Kapitalistische Entwicklungder Unterentwicklung) و از سرمایه داری حاشیه ای  (Peprher Kapitalismus) سخن گفته اند، اکثرا جوامع مستعمراتی را از خارج بررسی کرده و می شناخته اند نه از داخل؛ زیرا امکان به دست آوردن اطلاعات دقیق از ساختار اجتماعی و تغییرات و تحولات درون جوامع مستعمراتی را نداشته اند.
 از دید گروهی از این محققان، وجود سازمانهای مالی با نظم سرمایه داری و وجود صنایع در پاره ای از مستعمرات و در محدوده ای از این سرزمینها، دلیل کافی برای ورود مستعمرات به مرحله سرمایه داری کلاسیک بوده و هست.
برخی از نظریه پردازان درباره جوامع مستعمراتی، این حقیقت را متذکر شده اند که ساختار این جوامع «ترکیبی از نظام قدیمی و فرسوده و سرمایه داری جلوگیری شده است و به نظر پاره ای دیگر، مستعمرات جوامع در حال گذار و آستانه ای (Schwelenland) محسوب می شوند، اما این پرسش بی پاسخ می ماند که نتیجه ترکیبی که بدان اشاره شد چیست و جوامع مستعمراتی در آستانه ورود به چه شیوه تولیدی قرار دارند؟ سرمایه داری کلاسیک؟
 
جنبه منفی نظریاتی که به آنها اشاره شد این است که شیوه و روشهایی که برای آزاد کردن جوامع مستعمراتی از بلیه فقر و ظلم و سلطه استعمار و نتایج این سلطه ارائه می شود، براساس ارزیابی و شناختی است که از برخوردهای اجتماعی در جوامع سرمایه داری کلاسیک وجود دارد و از آن نشأت می گیرد و این خیال و تصور خام و بی پایه را قوت می بخشد که مستعمرات رفته رفته و بتدریج در دامان نظام اقتصادی جهانی کنونی، به مرحله رشد اقتصادی و رفاه اجتماعی جوامع سرمایه داری کلاسیک خواهند رسید. مبلغان این نظریات در پاسخ به انتقادات و ایرادات تکرار میکنند که نباید عجله کرد چون راهی را که دیگران رفته اند نمی توان یک شبه طی کرد؛ لکن به این امر توجه نمی کنند که از زمان سلطه کلنیالیسم و استعمار سرمایه داری بر جوامع مستعمراتی صدها هزار شب گذشته اما غارت و سلطه استعمار سرمایه داری بر جوامع مستعمراتی نه فقط کم نشده که افزایش هم یافته است.
 
فرضیه دوگانگی (Dualism) بیان میکند که دوگانگی در جوامع استعمار زده، نتیجه برخورد نظام اجتماعی وارداتی (Imported Socialdualism) و نظام اجتماعی موجود (Indigenoussocial) است. اما در این نظریه هم به این نکته توجه نمی شود که نظامهای وارداتی و داخلی موجود نمی توانند مدت زیاد جدا و مستقل از یکدیگر در کنار هم به سر برند. ادغام و ترکیب این نظامها چه از نظر اقتصادی و چه از نظر سیاسی و فرهنگی امری اجتناب ناپذیر و قطعی است و بیان نمی شود که نتیجه ادغام و ترکیب چیست؟
در هر حال، آنچه در مستعمرات میگذرد مسئله عبور از یک مرحله شیوه تولید به مرحله عالی تر به سبب رشد وسایل تولید در درون این جوامع و برخورد نتایج این رشد با روابط تولیدی درونی این جوامع نیست، بلکه مسئله اصلی و زمینه اساسی در مستعمرات برخورد و از میان برداشته شدن تضادهای عام و مربوط به یک سلسله تضادهای خاص است تا با شکستن شیوه تولید مستعمراتی که از خارج حمایت می شود، زمینه برای استقرار نظام اجتماعی و شیوه تولید انسانی آماده شود.

ادامه دارد..
 
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)

 بیشتر بخوانید :
  انسان شناسی و کارکردگرایی
  انسان شناسی و اشاعه گرایی
  شاخه‌های انسان شناسی

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.