تکرار پیام باعث می شود پیام در ذهن انسان حک شود و حتی فراتر از آن راه خودش را به سمت ضمیرناخودآگاه انسان بگشاید. تاثیر پیامی که وارد ضمیرناخودآگاه می شود، بسیار زیاد است. در دو قسمت قبلی از پیامهای زیرآستانه ای و شرطی سازی به عنوان دو روش تاثیرگذاری بر افکارعمومی پرداختیم که جبهه باطل از آن بهره بسیار میبرد. در این مقاله به روشی خواهیم پرداخت که مطابق باآموزه های اسلامی است.
تعداد کلمات 1200 زمان مطالعه6 دقیقه
رضیه برجیان
تکرار
یکی از روشهای عملی این است که یک نوع فراگیری در چارچوبهایی متفاوت صورت گیرد . پیام گذار تا آن حد که میخواهد رفتار فراگرفته شده در چارچوبهای مختلفی صورت گیرد باید محتملترین وضعیتهای عمل را در تکرار پیامهای بگنجاند . تبلیغاتچیها در این کار وقتیکه میخواهند بهعنوانمثال نشان دهند که چگونه یک آشامیدنی ممکن است به طرق مختلف و برای مناسبتهای گوناگون مصرف شوند بسیار استادند. باعث امیدواری است که وقتی این موقعیتها به وجود میآیند مصرفکننده مناسب بودن نوشابه را به خاطر بیاورد.[3]
تکرار پیام باید بهصورت مداوم صورت گیرد. منظور از تکرار مداوم این است که مدتزمانی که مفاهیم مستقر در تبلیغ تکرار میشود و ادامه مییابد،طولانی باشد؛ بهعبارتدیگر هرچه پیام تبلیغی در مدتزمان طولانیتری به مخاطب عرضه شود و بیشتر تکرار گردد، بهتر ملکه ذهن او میگردد [4] از تکرار به دو شکل میتوان استفاده کرد :
1- در قالب ذکر
2- در قالب شرطیسازی
تکرار در قالب ذکر تکیهاش بر ضمیر خودآگاه است و از پیامهایی که تنها مخاطبش ضمیر ناخودآگاه است اجتناب میکند؛ گرچه تکرار هر پیامی درنهایت باعث متأثر شدن ضمیر ناخودآگاه از آن میگردد. در این شیوه تکرار و تصویرسازی مبتنی بر حقیقت صورت میگیرد و مخاطب ترغیب میشود تا با عمیق نگریستن به حوادث به حقایق آنها نظر کند و تحلیل صحیحی از آنها داشته باشد. برخلاف شرطیسازی که ضمیر ناخودآگاه مخاطب را هدف اصلی خود قرار میدهد . جبهه کفر از این شیوه استفاده میکند ؛چون هدفش افزایش غفلت مخاطب نسبت به حقایق جهان هستی است.
ذکر برای فرار از غفلتهاست. غفلتهایی که به خاطر سرگرم شدن به دنیا حاصل میشود.
ذکر
اساس حرکت معنوی و تکاملی انسان همان توجه قلبی و حضور خدا در دل و روح ماست. و این تکرارهاست که منطق اهل ایمان و نگاه مؤمنانه را در جان مخاطبش رسوخ میدهد و این تکرار توأم با توجه و انتخاب آگاهانه است که سبب تثبیت نگرش مؤمنانه به هستی در ذهن میگردد. البته تفکر هم میتواند در این مسیر مؤثر باشد اما جای ذکر را نمیگیرد.
تفکر آنجایى است که یک مسئلهای را که انسان بهکلی نسبت به آن جاهل و نادان است و نمیداند، به انسان مىآموزند. اما تذکر، در مسائلى است که فطرت انسان خودبهخود صحت آن مسائل را درک مىکند ولى باید یادآورى کرد و توجه داد. قرآن مخصوصاً اینها را بهعنوان تذکر بیان مىکند و میفرماید: ما شما را به این مسائل متوجه مىکنیم، یعنى مسائلى است که اگر خودتان هم بیندیشید مىفهمید، ولى ما شما را متذکر و متوجه مىکنیم.[6]
تکرار در قالب ذکر تکیهاش بر ضمیر خودآگاه است و از پیامهایی که تنها مخاطبش ضمیر ناخودآگاه است اجتناب میکند؛ گرچه تکرار هر پیامی درنهایت باعث متأثر شدن ضمیر ناخودآگاه از آن میگردد
ذکر برای فرار از غفلتهاست. غفلتهایی که به خاطر سرگرم شدن به دنیا حاصل میشود. به همان نسبت که وابستگى و غرق شدن در مادیات انسان را از خود جدا مىکند و با خود بیگانه مىسازد؛ ذکر انسان را به خویشتن بازمیگرداند، عبادت به هوش آورنده انسان و بیدارکننده انسان است، ذکر انسان غرقشده و محوشده در اشیاء را مانند نجاتغریق، از اعماق دریاى غفلتها بیرون مىکند. در پرتو یاد خداوند است که انسان خود را آنچنانکه هست مىبیند، به نقصها و کسریهای خود آگاه مىگردد، از بالا به هستى و حیات و زمان و مکان مىنگرد، و در عبادت است که انسان به حقارت و پستى آمال و آرزوهاى محدود مادى پى مىبرد و مىخواهد خود را به قلب هستى برساند. چراکه یاد خدا مایه حیات قلب و روشنایی دل و آرامش روح است. و موجب صفا و رقت و خشوع و بهجت ضمیر آدمى و بیدارى و آگاهى و هوشیارى انسان میگردد.[7] و چه زیبا و عمیق امام على«علیه السلام» در نهجالبلاغه این مطلب را توصیف میکنند:
« إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى جَعَلَ الذِّکْرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَةِ وَ مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلَاؤُهُ فِی الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَ فِی أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِی فِکْرِهِمْ وَ کَلَّمَهُمْ فِی ذَاتِ عُقُولِهِمْ فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ یَقَظَةٍ فِی الْأَبْصَارِ وَ الْأَسْمَاعِ وَ الْأَفْئِدَةِ یُذَکِّرُونَ بِأَیَّامِ اللَّهِ وَ یُخَوِّفُونَ مَقَامَهُ بِمَنْزِلَةِ الْأَدِلَّةِ فِی الْفَلَوَاتِ مَنْ أَخَذَ الْقَصْدَ حَمِدُوا إِلَیْهِ طَرِیقَهُ وَ بَشَّرُوهُ بِالنَّجَاةِ وَ مَنْ أَخَذَ یَمِیناً وَ شِمَالًا ذَمُّوا إِلَیْهِ الطَّرِیقَ وَ حَذَّرُوهُ مِنَ الْهَلَکَةِ وَ کَانُوا کَذَلِکَ مَصَابِیحَ تِلْکَ الظُّلُمَاتِ وَ أَدِلَّةَ تِلْکَ الشُّبُهَاتِ وَ إِنَّ لِلذِّکْرِ لَأَهْلًا أَخَذُوهُ مِنَ الدُّنْیَا بَدَلًا فَلَمْ تَشْغَلْهُمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَیْعٌ عَنْهُ یَقْطَعُونَ بِهِ أَیَّامَ الْحَیَاةِ وَ یَهْتِفُونَ بِالزَّوَاجِرِ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ فِی أَسْمَاعِ الْغَافِلِینَ وَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ وَ یَأْتَمِرُونَ بِهِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یَتَنَاهَوْنَ عَنْهُ فَکَأَنَّمَا قَطَعُوا الدُّنْیَا إِلَى الْآخِرَةِ : همانا خداى سبحان یاد خود را روشنى بخش دلها کرد، تا از آن پس که ناشنوایند بدان یاد بشنوند، و از آن پس که نابینایند بینا بوند، و از آن پس که ستیزه جویند رام گردند، و همواره خدا را که بخششهاى او بىشمار است و نعمتهایش بسیار در پارهاى از روزگار پس از پارهاى دیگر، و در زمانى میان آمدن دو پیامبر، بندگانى است که از راه اندیشه با آنان در راز است، و از طریق خرد دمساز، و آنان چراغ هدایت را بر افروختند به نور بیدارى که درگوشها و دیدهها و دلها توختند. ایام خدا را فرایاد مردمان مىآرند، و آنان را از بزرگى و جلال او مىترسانند. همانند نشانههایند که در بیابانهاى بىنشان بر پایند. آن که راه میانه را پیش گیرد، بستایندش و به نجات مژده دهندش، و آنان که راه راست یا چپ را پیش گیرد، روش وى را زشت شمارند، و از تباهىاش بر حذر دارند، و این چنین، چراغ ظلمتها بودهاند و راهنما در شبهتها. و همانا یاد خدا را مردمانى است که آن یاد آنان را جایگزین زندگى جهان فانى است. نه بازرگانى سرگرمشان ساخته، و نه خرید و فروخت یاد خدا را از دل آنان انداخته. روزهاى زندگانى را بدان مىگذرانند، و نهى و منع خدا را در آنچه حرام فرموده به گوش بیخبران مىخوانند. به داد فرمان مىدهند، و خود از روى داد کار مىکنند، و از کار زشت باز مىدارند، و خود از زشتکارى به کنارند. گویى دنیا را سپرى کرده و به آخرت درند.»[8]
پی نوشت
[1] علی اصغر کیا رحمان سعیدی مبانی ارتباط تبلیغ و اقناع،ص168.
[2] علی اصغر کیا رحمان سعیدی مبانی ارتباط تبلیغ و اقناع،ص70.
[3] علی اصغر کیا رحمان سعیدی مبانی ارتباط تبلیغ و اقناع،ص229.
[4] علی اصغر کیا رحمان سعیدی مبانی ارتباط تبلیغ و اقناع،ص95.
[5] . مصباح، محمد تقی؛ آیین پرواز.(موسسه آموزشی و پرورشی امام خمینی، قم،1386) ج1، ص93.
[6] . مطهری، مرتضی؛ آشنایی با قرآن.( صدرا، قم، 1370 ). ج4، ص10.
[7] . مطهری؛ مجموعه آثار. ج16، ص560.
[8] . شهیدی،جعفر؛ نهج البلاغه. (انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1378) ص 256.
منابع
شهیدی،جعفر؛ نهج البلاغه. انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1378.
علی اصغر کیا رحمان سعیدی مبانی ارتباط تبلیغ و اقناع.
. مصباح، محمد تقی؛ آیین پرواز،موسسه آموزشی و پرورشی امام خمینی، قم،1386.
. مطهری، مرتضی؛ آشنایی با قرآن،صدرا، قم، 1370.
. مطهری؛ مجموعه آثار.