پرسش و مدرک

چنان چه تاریخ به معنای تاریخ سرهم بندی شده که در آن مورخ به احکام حاضر و آماده متکی است و آن متونی که او این احکام را در آنها می یابد منبع خوانده می شوند، تعریف منبع به طریقی که نفعی داشته باشد آسان است. منبع متنی است مشتمل بر حکم یا احکامی درباره ی موضوع و این تعریف فوایدی عملی دارد.
پنجشنبه، 27 دی 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پرسش و مدرک
تحقیق در وقایع تاریخ
 
چکیده:
چنان چه تاریخ به معنای تاریخ سرهم بندی شده که در آن مورخ به احکام حاضر و آماده متکی است و آن متونی که او این احکام را در آنها می یابد منبع خوانده می شوند، تعریف منبع به طریقی که نفعی داشته باشد آسان است. منبع متنی است مشتمل بر حکم یا احکامی درباره ی موضوع و این تعریف فوایدی عملی دارد.
 
تعداد کلمات: 1859 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه
 
پرسش و مدرک
نویسنده: رابین جورج کلینگوود
ترجمه: علی اکبر مهدیان
 
چنان چه تاریخ به معنای تاریخ سرهم بندی شده که در آن مورخ به احکام حاضر و آماده متکی است و آن متونی که او این احکام را در آنها می یابد منبع خوانده می شوند، تعریف منبع به طریقی که نفعی داشته باشد آسان است. منبع متنی است مشتمل بر حکم یا احکامی درباره ی موضوع و این تعریف فوایدی عملی دارد، زیرا به مورخ کمک میکند تا پس از تعیین موضوع خویش، کل عرصه ی نوشته ها را به متونی که به عنوان منبع برای او مفیدند و بنابراین باید مورد توجه قرار گیرند و آنها که فایده ای ندارند و می شود ندیده شان گرفت، تقسیم کند. آنچه او باید انجام بدهد این است که قفسه های کتابخانه یا فهرست کتاب های آن دوره را درنوردد و در هر عنوان از خود بپرسد: «آیا ممکن است این کتاب حاوی چیزی درباره ی موضوع من باشد؟» و در صورتی که نتواند با فکر خود جواب بدهد، کمکهایی از چند نوع فراهم آمده است که مشهودترین آنها عبارت اند از فهرست های اعلام و فهرستهای کتاب های اختصاصی و طبقه بندی شده. حتی با همه ی این کمکها، باز هم ممکن است قطعه ی مهمی از گواهی را از نظر دور بدارد و به این ترتیب ملعبه ای برای دوستانش فراهم آورد، اما دربارهی هر مسئلهی معین، کمیت هر مقدار گواهی ای که وجود دارد محدود و از لحاظ نظری نهایت استفاده از آن امکان پذیر است.
 در تمام قطعات مدرکی که کارآگاه در برهان خود از آن استفاده میکند، فقط یک خصوصیت واضح مشترک است: همه ی آنها چیزهایی اند که او شخصا ملاحظه کرده است. اگر بپرسیم چه نوع چیزهایی پاسخ به آن آسان نیست. آنها عبارت اند از چیزهایی مانند وجود رد پاها در گل، تعداد آنها، وضع شان، جهت شان، شباهت شان به اثری که از یک جفت کفش برداشته شده و فقدان هیچ جای پای دیگر، فقدان گل در کف اتاق، وضعیت جسد، وضع خنجر در پشت جسد و شکل صندلی ای که جسد روی آن قرار گرفته و غیره، که مجموعه ای است بینهایت رنگارنگ. به نظر من، ما می توانیم با اطمینان کامل درباره ی آن بگوییم که تا مورخ تمام سوالهای خود را تنظیم نکند و به آنها جواب ندهد امکان ندارد کسی دریابد چه چیزی را می تواند در مدرک پیدا کند و چه چیزی را نمی تواند در تاریخ علمی هر چیزی که به عنوان مدرک مورد استفاده قرار بگیرد مدرک است و کسی نمی داند چه چیزی به عنوان مدرک مفید خواهد بود، مگر وقتی که موقعیت استفاده از آن به وجود آید.
البته این مسئله از لحاظ نظری امکان پذیر است، ولی در عمل همیشه نه، زیرا مقدار آن ممکن است به حدی عظیم و دسترسی به بعضی بخشهای آن چندان دشوار باشد که هیچ مورخی نتواند امید دوره کردن تمام آن را داشته باشد. گاهی انسان از این و آن می شنود که شکایت میکنند امروزه مواد خام برای تاریخ به حدی زیاد ذخیره می شود که کار استفاده از آن ناممکن می شود و حسرت ایام خوب گذشته را می خورند که کتاب معدود بود و کتابخانه‌ها کوچک بودند و مورخ می توانست به استاد شدن در موضوع خود امیدوار باشد. معنای این شکوه ها این است که مورخ تاریخ سرهم بندی شده دچار معضل است. اگر فقط مقدار کمی گواهی درباره ی موضوعش داشته باشد، بیشتر می خواند، زیرا هر قطعه گواهی جدید درباره ی آن، اگر واقعا جدید باشد، پر تو تازه ای بر آن خواهد افکند و ممکن است نظری را که فعلا دارد ارائه می دهد غیر قابل دفاع سازد. پس، هر قدر هم که زیاد گواهی در اختیار داشته باشد، غیرت مورخ بودنش او را بر آن می دارد که بیشتر بخواهد. اما اگر مقدار زیادی گواهی داشته باشد، رسیدگی و به عمل آوردن حکایتی قانع کننده از آن چندان دشوار می شود که او در مقام انسانی ضعیف، دلش می خواهد کمتر می داشت.
 
آگاهی از این معضل اغلب افراد را به شک و تردید دربارهی امکان معرفت تاریخی سوق داده است و اگر معرفت به معنای معرفت علمی و تاریخ به معنای تاریخ سرهم بندی شده باشد، کاملا حق دارند. مورخان تاریخ سرهم بندی شده که با عبارت مقدس «نقد افراطی» معضل را کنار می زنند، فقط به این نکته اعتراف میکنند که در کار حرفه ای خود آن را مزاحم نمی یابند، زیرا آنان در چنان سطح پایینی از قوهی اقناع علمی کار میکنند که شعورشان دچار بی حسی شده است. این گونه موارد در حیات معاصر بسیار جالب است، برای این که انسان در تاریخ علم زیاد با آنها برخورد کرده و تعجب می کند که این نابینایی خارق العاده چگونه میسر شده است. جواب این است که چنین افرادی خودشان را به کاری ناممکن، در این مورد کار تاریخ سرهم بندی شده، متعهد کرده اند و چون به دلایل عملی نمی توانند از آن برگردند باید چشمان خود را بر ناممکن بودن آن ببندند. مورخ تاریخ سرهم بندی شده با انتخاب دقیق موضوعاتی که قادر است از «عهدهی آنها بر آیدی خود را از دید حقیقت دربارهی روشهایش می رهاند و دقیقا مانند نقاشان منظره ی قرن نوزدهم که با انتخاب آن چه موضوعات قابل کشیدن مینامیدند، خود را از دیدن این که نظریه شان دربارهی منظره سراپا نادرست بود، می رهانیدند. موضوعات باید آنهایی باشند که مقدار معینی گواهی دربارهی شان در دسترس باشد، نه بسیار کم و نه بسیار زیاد؛ نه چندان یکنواخت که کاری برای آن که مورخ انجام بدهد نماند، نه چندان پراکنده که در تلاش انجام آن سرگشته شود. تاریخی که طبق این اصول به عمل می آمد در بدترین حالت یک بازی خانوادگی و در بهترین حالت مهارتی ظریف بود. این ها را به زمان ماضی آوردم؛ تصمیم در این باره که حقیقتا تا چه حد میشد در مورد این طلب زمان مضارع به کار برد، به شعور مورخانی وامی گذارم که قابلیت انتقاد از خود را دارند.

   بیشتر بخوانید:  خطای ذاتی در اندیشه‌ی علم

چنان چه تاریخ به معنای تاریخ علمی باشد، «منبع» را باید «مدرک» بخوانیم و هنگامی که سعی میکنیم همان طور که «منبع» را تعریف کردیم، «مدرن» را هم تعریف کنیم، کار را بسیار دشوار می یابیم. هیچ آزمایش مختصر و آسانی که بتوانیم با آن تعیین کنیم آیا کتابی معین می تواند دربارهی موضوعی معین مدرک فراهم آورد یا خیر، وجود ندارد و در واقع هیچ دلیلی وجود ندارد که ما جستجوی خود را به کتاب محدود کنیم. فهرست اعلام و کتاب های منبع برای مورخ علمی ابدآ فایده ای ندارد. منظور این نیست که بگوییم او نمی تواند از آنها استفاده کند؛ می تواند و می کند، اما آنها فقط فهرست رسالاتیاند دربارهی یک موضوع خاص یا نظیر آن؛ فهرست مدارک نیستند، فهرست بحثهای سابق اند که او می تواند به عنوان سرآغازی برای خود مورد استفاده قرار دهد. در نتیجه، کتابهای یادشده برای استفاده ی یک مورخ تاریخ سرهم بندی شده، به طور دقیق و مستقیما، به نسبت قدمتشان ارزش دارند، درحالی که همان کتاب ها برای یک مورخ علمی، دقیقا و مستقیما به نسبت تازگی شان ارزشمندند.
 
در تمام قطعات مدرکی که کارآگاه در برهان خود از آن استفاده میکند، فقط یک خصوصیت واضح مشترک است: همه ی آنها چیزهایی اند که او شخصا ملاحظه کرده است. اگر بپرسیم چه نوع چیزهایی پاسخ به آن آسان نیست. آنها عبارت اند از چیزهایی مانند وجود رد پاها در گل، تعداد آنها، وضع شان، جهت شان، شباهت شان به اثری که از یک جفت کفش برداشته شده و فقدان هیچ جای پای دیگر، فقدان گل در کف اتاق، وضعیت جسد، وضع خنجر در پشت جسد و شکل صندلی ای که جسد روی آن قرار گرفته و غیره، که مجموعه ای است بینهایت رنگارنگ. به نظر من، ما می توانیم با اطمینان کامل درباره ی آن بگوییم که تا مورخ تمام سوالهای خود را تنظیم نکند و به آنها جواب ندهد امکان ندارد کسی دریابد چه چیزی را می تواند در مدرک پیدا کند و چه چیزی را نمی تواند در تاریخ علمی هر چیزی که به عنوان مدرک مورد استفاده قرار بگیرد مدرک است و کسی نمی داند چه چیزی به عنوان مدرک مفید خواهد بود، مگر وقتی که موقعیت استفاده از آن به وجود آید.
 چنان چه تاریخ به معنای تاریخ سرهم بندی شده که در آن مورخ به احکام حاضر و آماده متکی است و آن متونی که او این احکام را در آنها می یابد منبع خوانده می شوند، تعریف منبع به طریقی که نفعی داشته باشد آسان است. منبع متنی است مشتمل بر حکم یا احکامی درباره ی موضوع و این تعریف فوایدی عملی دارد، زیرا به مورخ کمک میکند تا پس از تعیین موضوع خویش، کل عرصه ی نوشته ها را به متونی که به عنوان منبع برای او مفیدند و بنابراین باید مورد توجه قرار گیرند و آنها که فایده ای ندارند و می شود ندیده شان گرفت، تقسیم کند. آنچه او باید انجام بدهد این است که قفسه های کتابخانه یا فهرست کتاب های آن دوره را درنوردد و در هر عنوان از خود بپرسد: «آیا ممکن است این کتاب حاوی چیزی درباره ی موضوع من باشد؟» و در صورتی که نتواند با فکر خود جواب بدهد، کمکهایی از چند نوع فراهم آمده است که مشهودترین آنها عبارت اند از فهرست های اعلام و فهرستهای کتاب های اختصاصی و طبقه بندی شده.
اجازه بدهید مطلب را این طور بیان کنیم که در تاریخ سرهم بندی شده، اگر خودمان را مجاز بدانیم که گواهی را، با تساهل، مدرک توصیف کنیم، مدر بالقوه وجود دارد و مدری بالفعل. مدرک بالقوه دربارهی یک موضوع، تمام بیانات موجود درباره ی آن است و مدرک بالفعل، بخشی از اظهاراتی است که ما تصمیم میگیریم بپذیریم. اما در تاریخ علمی ایدهی مدرک بالقوه ناپدید می شود؛ به بیان دیگر، هر چیزی در عالم برای هر موضوعی مدرک بالقوه است. این برای هر کس که افکارش دربارهی روش تاریخی در قالب سرهم بندی تثبیت شده باشد اندیشه ی جانکاهی است؛ برای این که سو آل خواهیم کرد چگونه باید کشف کنیم چه واقعیت های بالفعلی برای ما مفیدند، مگر آن که نخست تمام واقعیاتی را که ممکن است برای ما مفید باشند گرد آوریم؟ برای شخصی که ماهیت تفکر علمی، تاریخی یا هر نوع دیگر را می فهمد این موضوع هیچ اشکالی پدید نخواهد آورد. او در خواهد یافت که هر بار که مورخ سوآلی می پرسد، به این سبب است که فکر می کند می تواند به آن پاسخ دهد. به عبارت دیگر، او هم اکنون در ذهن خود دربارهی مدرکی که قادر به استفاده از آن خواهد بود، ایده ای مقدماتی و آزمایشی دارد. نه ایده ای درباره ی مدرک بالقوه، بلکه ایدهای غیر قطعی دربارهی مدرک بالفعل. در علم، طرح سوال هایی که دورنمایی از پاسخ به آنها را در نظر نداشته باشیم گناهی بزرگ است؛ همچنان که در سیاست صدور فرامینی که فکر نمی کنیم از آن اطاعت می شود، یا در دین دعا کردن برای چیزی که فکر نمیکنیم خداوند آن را مستجاب خواهد کرد. در تاریخ، سو آل و مدرک به هم مربوط هستند. هر چیزی که ما را قادر کنند تا به سو آلمان جواب دهیم، سوالی که هم اکنون داریم می پرسیم، مدرک است. سوآل معقول (تنها نوع سوالی که شخص دارای صلاحیت علمی خواهد پرسید) سو آلی است که فکر میکنیم برای جواب آن مدرک داریم یا به دست خواهیم آورد. اگر فکر کنیم همین جا و همین حالا مدرک داریم، پرسشی بالفعل پیش کشیده ام، مانند این پرسش که جان دوئه هنگامی که کارد به پشتش فرو رفته چه وضعیتی داشت؟» اگر فکر کنیم که جواب را به دست خواهیم آورد، سو آلمان ارجاعی است، مانند این سوال که «جان دوئه را که کشت؟»
 
کلام والای لرد اکشن که «مسائل را مطالعه کنید، نه دوره ها را»، از درک صحیح این حقیقت ناشی شده است. مورخان تاریخ سرهم بندی شده دوره ها را مطالعه می کنند؛ آنها شهادت های موجود درباره مجموعه ی محدود و خاصی از حوادث را گرد می آورند و به عبث امیدوارند که چیزی از آن حاصل آید. مورخان علمی مسائل را مطالعه می کنند: آنها سوال می پرسند و اگر مورخان خوبی باشند، پرسش هایی مطرح می کنند که راه رسیدن به پاسخ آن را در نظر دارند. درک صحیح همین حقیقت بود که سبب شد مسیو هرکول پوارو «آدمهایی را که مثل سگ پلیس» همه جا را بو میکشند و بدون هیچ مطالعه ای هر چیزی را گرد می آورند که تصور میکنند می توانند به عنوان سرنخ به کار برند، به باد نیشخند میگرفت و اصرار می داشت که راز کارآگاهی استفاده از چیزی است که او «سلولهای کوچک خاکستری» می خواند. منظور او این بود که قبل از شروع به فکر کردن نمی توانیم مدارکمان را گرد آوریم. زیرا فکر کردن به معنای پرسیدن است (منطقیون، لطفا توجه کنند)، و هیچ چیزی جز در ارتباط با پرسشی قطعی مدرک محسوب نمی شود. تفاوت میان پوارو و هلمز از این جهت عمیقا نشانگر تغییری است که در چهل سال گذشته در فهم روش تاریخی حاصل شده است. لرد اکن نظریه ی خود را در گرما گرم رونق شرلوک هلمز، در نطق افتتاحیه اش در کمبریج، در سال ۱۸۹۵، ایراد کرد، ولی این برای عموم حکم خاویار را داشت و در زمان مسیو پوارو، به حکم تیراژش، عموم نمی توانستند بیش از حد از آن مصرف کنند. انقلابی که اصول تاریخ سرهم بندی شده را از اریکه به زیر کشید و اصول تاریخ علمی را به جای آن بر نشانید، شیوع عام یافته بود.
 
منبع:
مفهوم کلی تاریخ، رابین جورج کالینگوود، ترجمه علی اکبر مهدیان،چاپ سوم، اختران، تهران (1396)

   بیشتر بخوانید:
  عرصه‌ی تفکر تاریخی
  تخیل تاریخی
  خودمختاری تاریخ



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط