اسلام مى خواهد مردم در زندگى خصوصى خود از هر نظر در امنیت باشند.
چکیده
گمان بد عاملى است براى جستجوگرى، و جستجوگرى عاملى است براى کشف اسرار و رازهاى نهانى مردم، و اسلام هرگز اجازه نمى دهد که رازهاى خصوصى آنها فاش شود.
تعداد کلمات: 1317/ تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه.
گمان بد عاملى است براى جستجوگرى، و جستجوگرى عاملى است براى کشف اسرار و رازهاى نهانى مردم، و اسلام هرگز اجازه نمى دهد که رازهاى خصوصى آنها فاش شود. و به تعبیر دیگر اسلام مى خواهد مردم در زندگى خصوصى خود از هر نظر در امنیت باشند. بدیهى است اگر اجازه داده شود هر کس به جستجوگرى در باره دیگران بر خیزد حیثیت و آبروى مردم بر باد مى رود، و جهنمى به وجود مى آید که همه افراد اجتماع در آن معذب خواهند بود. اگر اجازه داده شود هر کس به جستجوگرى در باره دیگران بر خیزد حیثیت و آبروى مردم بر باد مى رود، و جهنمى به وجود مى آید که همه افراد اجتماع در آن معذب خواهند بود. البته این دستور منافاتى با وجود دستگاههاى اطلاعاتى در حکومت اسلامى براى مبارزه با توطئه ها نخواهد داشت.البته این دستور منافاتى با وجود دستگاههاى اطلاعاتى در حکومت اسلامى براى مبارزه با توطئه ها نخواهد داشت ولى این بدان معنى نیست که این دستگاهها حق دارند در زندگى خصوصى مردم جستجوگرى کنند. و به این ترتیب گمان بد سرچشمه تجسس، و تجسس موجب افشاى عیوب و اسرار پنهانى، و آگاهى بر این امور سبب غیبت مى شود که اسلام از معلول و علت همگى نهى کرده است. (مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، 1374ش، ج22، ص184با اندکی تلخیص).
تجسس نکنید!!.
حکومت اسلامى مى تواند ماموران اطلاعاتى داشته باشد، یا سازمان گسترده اى براى گرد آورى اطلاعات تاسیس کند، و آنجا که بیم توطئه بر ضد جامعه، و یا به خطر انداختن امنیت و حکومت اسلامى مى رود به تجسس بر خیزند، و حتى در داخل زندگى خصوصى افراد جستجوگرى کنند.مرز میان" تجسس" و" به دست آوردن اطلاعات لازم براى حفظ امنیت جامعه" بسیار دقیق و ظریف است، و مسئولین اداره امور اجتماع باید دقیقا مراقب این مرز باشند، تا حرمت اسرار انسانها حفظ شود، و هم امنیت جامعه و حکومت اسلامى به خطر نیفتد. ولى این امر هرگز نباید بهانه اى براى شکستن حرمت این قانون اصیل اسلامى شود، و افرادى به بهانه مساله" توطئه" و" اخلال به امنیت" به خود اجازه دهند که به زندگى خصوصى مردم یورش برند، نامه هاى آنها را باز کنند، تلفنها را کنترل نمایند و وقت و بى وقت به خانه آنها هجوم آورند. خلاصه اینکه مرز میان" تجسس" و" به دست آوردن اطلاعات لازم براى حفظ امنیت جامعه" بسیار دقیق و ظریف است، و مسئولین اداره امور اجتماع باید دقیقا مراقب این مرز باشند، تا حرمت اسرار انسانها حفظ شود، و هم امنیت جامعه و حکومت اسلامى به خطر نیفتد.(همان، ج22، ص188).
" اجتناب از ظن" اجتناب از خود ظن نیست، بلکه ترتیب اثر دادن به ظن بد است!.
اگر در باره کسى ظن بدى به دلت وارد شد آن را نپذیر و به آن ترتیب اثر مده. و بنا بر این، پس اینکه فرمود بعضى از ظنها گناه است، باز خود ظن را نمى گوید، (چون ظن به تنهایى چه خوبش و چه بدش گناه نیست، براى اینکه گفتیم اختیارى نیست)، بلکه ترتیب اثر دادن به آن است که در بعضى موارد گناه است.مراد از" اجتناب از ظن" اجتناب از خود ظن نیست، چون ظن، خود نوعى ادراک نفسانى است، و در دل باز است، ناگهان ظنى در آن وارد مى شود و آدمى نمى تواند براى نفس و دل خود درى بسازد، تا از ورود ظن بد جلوگیرى کند، پس نهى کردن از خود ظن صحیح نیست. بله، مگر آنکه از پاره اى مقدمات اختیارى آن نهى کند. پس منظور آیه مورد بحث [1] نهى از پذیرفتن ظن بد است، مى خواهد بفرماید: اگر در باره کسى ظن بدى به دلت وارد شد آن را نپذیر و به آن ترتیب اثر مده. و بنا بر این، پس اینکه فرمود بعضى از ظنها گناه است، باز خود ظن را نمى گوید، (چون ظن به تنهایى چه خوبش و چه بدش گناه نیست، براى اینکه گفتیم اختیارى نیست)، بلکه ترتیب اثر دادن به آن است که در بعضى موارد گناه است، (مثل اینکه نزد تو از کسى بدگویى کنند، و تو دچار سوء ظن به او شوى و این سوء ظن را بپذیرى، و در مقام ترتیب اثر دادن بر آمده او را توهین کنى، و یا همان نسبت را که شنیده اى به او بدهى و یا اثر عملى دیگرى بر مظنه ات بار کنى که همه اینها آثارى است بد و گناه و حرام).(طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، 1378ش، ج18، ص483).
سوء ظنّ منشأ بسیارى از مفاسد!!.
سوء ظنّ منشأ بسیارى از مفاسد می شود مانند غیبت و سستى در اکرام و احترام طرف و کوتاهى در اداء حقوق او و بنظر تحقیر نظر نمودن باو و خود را بهتر از او دانستن، علاوه بر اینکه کاشف از خبث سزاوار است اگر سوء ظنّى نسبت به برادرت پیدا نمودى بر آن ترتیب اثر ندهى و در دل نگیرى بلکه بر خلاف آن با وى رفتار نمایى تا از این صفت نکوهیده بر کنار شوى اهل ایمان هم نباید کارى کنند که مورد سوء ظن دیگران واقع شوند.سریرت و باطن است زیرا اغلب کسانى که مرتکب کبائر و اعمال زشت می شوند و داراى اخلاق رذیله هستند گمان می کنند دیگران نیز چنین می باشند پس سزاوار است اگر سوء ظنّى نسبت به برادرت پیدا نمودى بر آن ترتیب اثر ندهى و در دل نگیرى بلکه بر خلاف آن با وى رفتار نمایى تا از این صفت نکوهیده بر کنار شوى اهل ایمان هم نباید کارى کنند که مورد سوء ظن دیگران واقع شوند.( طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن،1378ش، ج1، ص 348).
بیشتر بخوانید: از صفاتی که لازمه حرکت به سوى سبل شقاق، و نفاق، و دوئیّت، و عداوت، و دشمنى و نگرانى خاطر، و تشویش ذهن، و گسستن ریسمان وحدت و محبّت است، و خداوند در قرآن براى مؤمنین حرام نموده است بد گمانی و تجسس است.
سوء ظنّ گرچه عمل خارجى نیست؛ و فعل نفسانى است؛ معذلک حرام است!.
درباره یکدیگر سوء ظنّ داشتن، و گمان بد بردن؛ این حرام است. سوء ظنّ گرچه عمل خارجى نیست؛ و فعل نفسانى است؛ معذلک حرام است؛ و بر مؤمن واجب است که: ذهن خود را از آلایش خیالات، و پندارهاى غیر صحیح، درباره همه مؤمنین پاک کند و زنگار کدورتش را به صفا و صیقل ایمان به خدا بزداید.سوء ظنّ گرچه عمل خارجى نیست؛ و فعل نفسانى است؛ معذلک حرام است؛ و بر مؤمن واجب است که: ذهن خود را از آلایش خیالات، و پندارهاى غیر صحیح، درباره همه مؤمنین پاک کند و زنگار کدورتش را به صفا و صیقل ایمان به خدا بزداید.
[ یکی دیگر از صفاتی که لازمه حرکت به سوى سبل شقاق، و نفاق، و دوئیّت، و عداوت، و دشمنى و نگرانى خاطر، و تشویش ذهن، و گسستن ریسمان وحدت و محبّت است، و خداوند در قرآن براى مؤمنین حرام نموده است ] تجسّس و تفحّص در عمل دگران که بچه کار مى روند؟! و چه عملى انجام مى دهند؟! و آیا در منزل خود گناه انجام مى دهند؟ یا نه؛ و بطور کلّى هر گونه فحص و تفتیش در کارهاى مردم حرام است.(طهرانی، سید محمد حسین، نور ملکوت قرآن، 1427 ق، ج1، صص 197-198 با اندکی تصرف).
بدگمانى در حق مسلمانان دری از درهای شیطان.
از درهاى بزرگ او [شیطان] بدگمانى است در حق مسلمانان. و براى آن حق تبارک و تعالى گفت: "اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِ" [1] اى [یعنی]، دور باشید از بسیارى از گمان. مترجم مى گوید که آن گمان بد باشد در حق اهل خیر و در حق کسى که فسق او معلوم نبود. و هر که در حق غیرى به بدى حکم کند به گمان، دیو او را بر آن آرد که در حق او به غیبت زبان درازى کند و بدان هلاک شود، یا در اقامت حقوق او تقصیر کند، یا در اکرام او سستى نماید، یا در او به چشم حقارت نگرد و خود را به از او داند. و آن همه از مهلکات است. و براى آن شریعت از تعرض تهمتها منع فرموده است. پیغامبر- علیه السلام- فرموده است: اتّقوا من مواضع التّهم، اى، خود را از مواضع تهمتها نگاه دارید. تا به حدى که پیغامبر(ص) از آن احتراز نمود.دور باشید از بسیارى از گمان. مترجم مى گوید که آن گمان بد باشد در حق اهل خیر و در حق کسى که فسق او معلوم نبود. و هر که در حق غیرى به بدى حکم کند به گمان، دیو او را بر آن آرد که در حق او به غیبت زبان درازى کند و بدان هلاک شود، یا در اقامت حقوق او تقصیر کند، یا در اکرام او سستى نماید، یا در او به چشم حقارت نگرد و خود را به از او داند. و آن همه از مهلکات است. على بن حسین- علیهما السلام- روایت کرد که صفیه دختر حیىّ [بن اخطب] [2] گفت که پیغامبر- علیه السلام- در مسجد معتکف بود و من به خدمت او رفتم، و در خدمت وى چندان بماندم که شب درآمد، و چون بازگشتم پیغامبر با من رفتن گرفت، در اثناى آن دو مرد از انصار پیش آمدند و سلام گفتند، پس بگذشتند، پیغامبر ایشان را بخواند و گفت: انّها صفیّة بنت حیىّ. گفتند: یا رسول اللّه، در حق تو جز گمان نیک نباشد. گفت: انّ الشّیطان یجرى من ابن آدم مجرى الدّم و انّى خشیت ان یدخل علیکما، اى، دیو در فرزند آدم چنان رود که خون رود، و من ترسیدم که در شما درآید. پس بنگر که چگونه بر دین ایشان شفقت نموده است و ایشان را حراست فرموده، و چگونه در حق امت رحمت واجب داشته است و ایشان را احتراز از طریق تهمت بیاموخته.(غزالی، ابوحامد محمد، خوارزمی، ترجمه احیاء علوم الدین، 1386ش، ج3، ص75).
پی نوشتها:
[1]. الحجرات: 12.
[2]. صفیه دختر حیی بن اخطب اسرائیلى بود و بعد از فتح خیبر مسلمان شد و به ازدواج پیغامبر (ص) درآمد و در خلافت معاویه وفات یافت.
منابع:
1- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ایران، تهران، انتشارات دارالکتب الإسلامیة، چاپ سی و دوم، 1374ش.
2- طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،چاپ یازدهم، 1378ش.
3- طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ایران، تهران، انتشارات اسلام، چاپ دوم،1378ش.
4- طهرانی، سید محمد حسین، نور ملکوت قرآن، ایران، مشهد مقدس، چاپ دوم، 1427 ق.
5- غزالی، ابوحامد محمد، خوارزمی، ترجمه احیاء علوم الدین، ایران، تهران، نشر علمی و فرهنگی، چاپ ششم،1386ش.