شورای نیقیه

در قرن هشتم گروهی که «تمثال شکنان» نامیده می شدند، در برابر تمثالها واکنش منفی نشان دادند و گروهی که تمثال پرستان نامیده می شدند، با آنان به مخالفت پرداختند.
پنجشنبه، 4 بهمن 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شورای نیقیه
نیقیه مدت یکصد سال از شقاق و جدایی
 
 چکیده:
 در قرن هشتم گروهی که «تمثال شکنان» نامیده می شدند، در برابر تمثالها واکنش منفی نشان دادند و گروهی که تمثال پرستان نامیده می شدند، با آنان به مخالفت پرداختند.
 
تعداد کلمات: 1800 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه
 
شورای نیقیه
نویسنده: تونی لِین  
ترجمه: روبرت آسریان
 
کلیسای شرق به جهت مناقشه مربوط به تمثالها، مدت یکصد سال دچار شقاق و جدایی شد. تمثالها، تصاویری بودند که از عیسی مسیح و مقدسین کشیده شده بودند. در کلیساهای ارتدوکس شرق، تمثالها به تعداد زیاد وجود داشتند و بسیار مورد احترام بودند. توده مردم در برابر آنها زانو زده، به آنها بوسه می زدند و در دعا آنها را مخاطب قرار می دادند. در قرن هشتم گروهی که «تمثال شکنان» نامیده می شدند، در برابر تمثالها واکنش منفی نشان دادند و گروهی که تمثال پرستان نامیده می شدند، با آنان به مخالفت پرداختند. نخستین اقدام علیه تمثالها، در سالهای (۷۱۹-۷۲۰) میلادی توسط یک حکمران مسلمان صورت گرفت؛ زیرا مسلمانان با چنین تمثال هایی کاملا مخالف بودند. چند سال بعد امپراتور وقت بیزانس، لئوی سوم، اقداماتی جدی علیه پرستش تمثالها در پیش گرفت و دستور داد تا تمثالها نابود شوند، اما اقدامات وی با مخالفت های شدید روبه رو شد. مبارزه و جدال بر سر این موضوع، سالیان سال ادامه یافت و در پی به تخت نشستن امپراتوران مختلف، برخورد با آن نیز اشکال متفاوتی به خود گرفت. در سال ۷۵۴ شورایی کلیسایی در هیریا تشکیل شد که دیدگاه تمثال شکنان را اختیار کرد. چند سال پس از آن در سال ۷۸۷، شورایی دیگر در نیقیه تشکیل شد که دیدگاه تمثال پرستان را اختیار کرد. این شورا، هفتمین شورای جهانی کلیسایی محسوب می شود. پس از آن نیز، کشاکش و تغییر موضع در مورد این مسئله ادامه یافت اما در نهایت، به سال ۸۴۳ تمثال پرستان بر تمثال شکنان غلبه یافتند. امروزه نیز در اولین یکشنبه ایام روزه بزرگ کلیسای ارتدوکس، این واقعه به عنوان «پیروزی راست دینی» جشن گرفته می شود.

  بیشتر بخوانید :   پدران کاپادوکیایی کلیسا

در این مناقشه استدلالهای متعددی مطرح شده بود:
۱- آیا پرستش تمثالها، بت پرستی محسوب نمی شد؟ از نظر تمثال شکنان این امر بت پرستی محسوب می شد. آنان در این مورد دومین حکم از احکام ده فرمان را ذکر میکردند: «هیچ صورت تراشیده و تمثالی از آنچه بالا در آسمان است و از آنچه پایین در  زمین است و از آنچه در آب زیر زمین است، برای خود مساز، نزد آنها سجده مکن و آنها را عبادت منما» (خروج ۴ : ۲۰ و ۵). تمثال پرستان بر این باور بودند که پرستش تمثالها، بت پرستی محسوب نمی شود؛ زیرا برخلاف بت پرستان، خدایان دروغین پرسیده نمی شدند این استدلال و دیگر استدلال های تمثال پرستان در آثار یوحنای دمشقی  مطرح شده است. این مبحث، سؤال مهمی را مطرح می سازد: آیا کتاب مقدس فقط بدین دلیل پرستش بتها را ممنوع ساخته که بت ها نمایانگر خدایان دروغین هستند یا پرستش خدای حقیقی بدین طریق عملی نادرست است؟ تمثال پرستان به این اصل اعتقاد داشتند که «احترامی که نثار تمثال می شود به آنچه تمثال نمایانگر اوست منتقل می شود. اما این استدلال، از استدلال هایی بود که بت پرستان مطرح می ساختند و نخستین پدران کلیسا همچون آوگوستین، آن را رد می کردند: «بت پرستانی وجود دارند که می گویند؛ من یک بت یا یک روح شریر را نمی پرستم بلکه بت، نشانهای ملموس از آن چیزی است که من او را می پرستم. آنان بر این باورند که خود اجسام ملموس را نمی پرستند، بلکه در حال پرستش الوهیتی هستند که در ورای این بتها قرار دارد» (توضیحاتی در مورد مزمور ۱۱۳).
 هفتمین شورای جهانی کلیسایی به مقوله ای متفاوت پرداخت که در شش شورای قبلی به آن پرداخته نشده بود. شوراهای قبلی، تلاش هایی جدی برای دستیابی به وحدت نظر درباره آموزه های اساسی کتاب مقدس در مورد خدا و عیسی مسیح بودند. شورای هفتم، تلاشی برای تأیید و توجیه رسم و آیینی نسبتا متأخرتر بود که در بهترین حالت، در کتاب مقدس اشاره ای به آن نشده بود و در بدترین حالت، مطابق اصول کتاب مقدس نبود. نهضت پروتستان" در کل، چهار شورای جهانی نخستین را به طور کامل، تأیید کرد (از شورای نیقیه تا کلسدون) و دو شورای بعدی را نیز (دو شورایی که در قسطنطنیه تشکیل شد) تقریبا مورد تأیید قرار داد؛ اما شورای هفتم را نپذیرفت.
۲- سنت مسیحیان قرون اول در این مورد چه بود؟ شک و تردیدی وجود ندارد که تا قرن چهارم میلادی، کلیسای مسیحی با هرگونه بازنمایی مستقیم خدایا عیسی مسیح مخالف بود، اما در قرون چهارم و پنجم در این زمینه تغییراتی به وقوع پیوست. بدین شکل که به تدریج با کم شدن اهمیت بت پرستی به عنوان مذهبی که رقیب مسیحیت بود، مسیحیان از برخی آیین های بت پرستان تأثیر گرفتند و برخی از استدلالهای آنان را در مورد تمثالها پذیرفتند. نظریه فلسفه نوافلاطونی در مورد تمثالها پذیرفته شد. بر طبق این نظریه، تمثالها نخستین پله نردبانی روحانی محسوب می شدند که فرد را به سوی انتهای نردبان و تفکر و تعمق مستقیم در مورد خدا هدایت می کردند. بر اساس این نظریه، خطری که در مورد تصاویر و تمثالها وجود داشت این نبود که شاید آنها فرد را به سوی بت پرستی بکشانند نظری که در عهد عتیق دیده می شود، بلکه خطر اصلی این بود که این تصاویر و تمثالها ممکن بود مانع از صعود فرد به پله های بالاتر نردبان شوند و او را در پله نخست متوقف سازند. تمثال پرستان در برابر این مشکل که هیچ سنت کلیسایی دیدگاه آنان را تأیید نمی کرد، به اصل سنن شفاهی و غیر مکتوب متوسل می شدند و پرستش تمثال ها را از سنن غیر مکتوب کلیسا معرفی می کردند و یا به نگارش هایی از اشخاصی چون دیونیسیوس آریوپاغی* استناد می کردند که در قرون متأخرتر در این باب نوشته شده بود؛ اما این آثار قدیمی تر ارزیابی می شدند (البته آنان با سوء نیت این کار را نمی کردند و به واسطه اطلاعات تاریخی نادرست، می اندیشیدند که این آثار متعلق به قرون گذشته هستند).
 
۳- با در نظر گرفتن مردم عادی، چگونه باید با این موضوع برخورد می شد؟ تمثال پرستان به تمثالها به عنوان کتبی برای اشخاص عامی و بی سواد می نگریستند و آنها را طرقی برای آشنا ساختن مردم عادی با حقایق روحانی می دانستند. اما تمثال شکنان بر این باور بودند که اشخاص عامی و بی سواد نمی توانستند بین پرستشی که نثار یک تمثال می شد، با پرستشی که نثار خود خدا می شد، تمایز قائل شوند یا آنان نمی توانستند بین احترامی که نثار یک قدیس می شد با احترامی که تنها نثار خدا می شد، تفاوتی قائل باشند. بنابراین، از نظر آنان تمثالها باعث می شدند تا اشخاص عامی و عادی به سوی بت پرستی کشیده شوند.
 
۴- هر دو گروهی که در این مناقشه با هم درگیر بودند، اگرچه حقانیت و تعلیم شش شورای کلیسایی را در مورد شخصیت عیسی مسیح قبول داشتند، سعی می کردند طرف مقابل را به بدعتکار بودن در این مورد متهم سازند (به هر حال، پس از دویست سال مباحثه و مناقشه شدید در مورد این آموزه، طبیعی بود که هر مبحث دیگری به این آموزه اشاره داشته باشد و با توجه به مفاهیمی که توسط آنها این آموزه مورد بحث قرار گرفته بود، به بحث و استدلال بپردازد). تمثال پرستان ادعا می کردند که واقعه تجسم نمونه ای از بازنمایی مرئی خداست و در عیسی مسیح، خدای نادیدنی به صورت انسانی مرئی آشکار شد. آنان تمثال شکنان را به پیروی از دوستیسم متهم می کردند و بر این باور بودند که به انسانیت عیسی مسیح آن سان که باید، توجه نکردهاند. آنان همچنین تمثال شکنان را به پیروی از مانویت متهم می ساختند (در مانویت، نیکو بودن جهان مادی انکار میشد)؛ زیرا تمثال شکنان بازنمایی مادی عیسی مسیح را نادرست می دانستند. هر دو گروهی که درگیر این مناقشه بودند، چنین احتمال و راه حل بینابینی را در نظر نگرفتند که می توان به اشکال مختلف به بازنمایی عیسی مسیح پرداخت، بدون اینکه اسباب و وسایل این بازنمایی پرستیده شود (آنچه امروزه به شکلی انجام می شود).
 با در نظر گرفتن مردم عادی، چگونه باید با این موضوع برخورد می شد؟ تمثال پرستان به تمثالها به عنوان کتبی برای اشخاص عامی و بی سواد می نگریستند و آنها را طرقی برای آشنا ساختن مردم عادی با حقایق روحانی می دانستند. اما تمثال شکنان بر این باور بودند که اشخاص عامی و بی سواد نمی توانستند بین پرستشی که نثار یک تمثال می شد، با پرستشی که نثار خود خدا می شد، تمایز قائل شوند یا آنان نمی توانستند بین احترامی که نثار یک قدیس می شد با احترامی که تنها نثار خدا می شد، تفاوتی قائل باشند. بنابراین، از نظر آنان تمثالها باعث می شدند تا اشخاص عامی و عادی به سوی بت پرستی کشیده شوند.
۵- در این مناقشه، باورهای دیگری نیز تأثیرگذار بودند. اگرچه تمثال پرستان نیز به حاکمیت امپراتوری در کلیسا باور داشتند، باز تمثال شکنان خواهان دخالت بیشتر امپراتور در امور کلیسایی بودند. حمله به تمثالها، در برخی موارد با حمله به آیین بزرگداشت و پرستش قدیسان پیوند می یافت؛ یعنی رسم و آیینی که در آن به قدیسان و اشیاء و یادگارهای باقی مانده و متبرکه احترام خاصی گذاشته می شد. این رسم و آیین، در قرون چهارم و پنجم همزمان با ورود خیل عظیم بت پرستان به کلیسا و مسیحی شدن آنان، به تدریج در کلیسا باب شد. به اشیاء و یادگارهای متبرکه همچون تجلی حضور خدا نگریسته می شد که خدا توسط آنها به شکل خاصی عمل میکرد.
 
تنها قالب و شکل قابل پذیرش از انسانیت مسیح، همان نان و شراب در مراسم عشای ربانی است. تنها این شکل و قالب را باید به عنوان بازنمایی تجسم او برگزید. مسیح در مورد به یاد آوردن خودش، حکم کرد که نه از بازنمایی انسانیت او، بلکه از نان استفاده شود تا امکان ظهور بت پرستی از بین برود... مسیحیت، بت پرستی را در کلیت آن رد می کند و نه تنها مراسم قربانی بت پرستان، بلکه پرستش تمثالها از سوی آنان را نیز رد میکند... ما با تکیه بر کتب مقدس و نگارشهای پدران کلیسا و به اسم تثلیث اقدس اعلام میداریم هر تصویری که توسط رنگ و عناصر دیگر، به قلم شرارت آلود تصویر پردازان، در مورد موضوعات مقدس روحانی ترسیم شود، از کلیسای مسیحی بیرون افکنده می شود و ملعون است. )بیانیه شورای هیریا، سال ۷۵۴ میلادی (
 
با پیروی طریق راستی و مرجعیت الاهی پدران مقدس ما و نیز سنن کلیسای جامع جهانی، با اطمینان و صراحت تام اعلام می داریم که همانند نماد صلیب گرانبها و حیات بخش، تصاویر مقدس و مکرم (چه به شکل نقاشی، موزاییک و دیگر آشکال متناسب دیگر) باید در کلیساهای مقدس خدا، بر ظروف متبرک، بر پوشاک روحانیون و بر دیوارها ترسیم شوند و نصب گردند. این تصاویر شامل: تصویر خداوند و نجات دهنده ما عیسی مسیح، تصویر بانوی مطهر ما، مادر خداوند، تصویر فرشتگان مکرم و همه مقدسان و مردان خدا هستند. زیرا هرقدر افراد بیشتری آنان را در بازنمایی هنری مشاهده کنند، آمادگی اشان برای به یاد آوردن وجود حقیقی آنان بیشتر خواهد بود و در نتیجه، در طلب حقایق روحانی خواهند بود. باید اکرام و احترام شایسته را نثار تصاویر کرد، اما پرستش حقیقی ایمان، تنها شایسته طبیعت الاهی است و نباید این تصاویر را پرستید. مطابق با سنت مطهر گذشته، همانگونه که در برابر صلیب گرانبها و حیات بخش و نیز اناجیل و دیگر اشیاء مقدس، شمع افروخته می شود و بخور سوزانده می شود، در برابر تصاویر مقدس نیز می توان شمع افروخت و بخور سوزانید. زیرا احترام و اکرامی که نثار تصویر می شود؛ در واقع، نثار کسی می شود که تصویر، بازنمایی اوست و کسی که تصویر را محترم می دارد، توسط آن، کسی را محترم می دارد که تصویرش بازنمایی شده است. )بیانیه شورای نیقیه سال ۷۸۷ (
 
هفتمین شورای جهانی کلیسایی به مقوله ای متفاوت پرداخت که در شش شورای قبلی به آن پرداخته نشده بود. شوراهای قبلی، تلاش هایی جدی برای دستیابی به وحدت نظر درباره آموزه های اساسی کتاب مقدس در مورد خدا و عیسی مسیح بودند. شورای هفتم، تلاشی برای تأیید و توجیه رسم و آیینی نسبتا متأخرتر بود که در بهترین حالت، در کتاب مقدس اشاره ای به آن نشده بود و در بدترین حالت، مطابق اصول کتاب مقدس نبود. نهضت پروتستان" در کل، چهار شورای جهانی نخستین را به طور کامل، تأیید کرد (از شورای نیقیه تا کلسدون) و دو شورای بعدی را نیز (دو شورایی که در قسطنطنیه تشکیل شد) تقریبا مورد تأیید قرار داد؛ اما شورای هفتم را نپذیرفت.
 
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1393)

  بیشتر بخوانید :
  چنگ روح القدس
  پدر تاریخ کلیسا
  فلسفه‌ی افلاطون برای مردم عامی

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.