سياست سازمان صليب سرخ

بر همگان واضح بود كه نمايندگان صليب سرخ جنايات رژيم عراق را در حق اسراي ايراني به آشكار مي‌بينند و مدارك و دلايل بي‌شمار و مستدلي بر اين امر در دست دارند؛ اما از محكوم ساختن و افشاي رژيم عراق خودداري مي‌كنند. اين سؤالي بود در ذهن همه‌ اسرا و در گفت‌وگوهايي كه با نمايندگان آنان داشتند به خاطر عدم افشاي جنايت عراق همگي صليب را ابزاري در دست امپرياليسم غرب دانسته و به جانبداري از رژيم عراق متهم مي‌ساختند.
يکشنبه، 15 شهريور 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سياست سازمان صليب سرخ
سياست سازمان صليب سرخ
سياست سازمان صليب سرخ




(خاطره از يك آزاده)

بر همگان واضح بود كه نمايندگان صليب سرخ جنايات رژيم عراق را در حق اسراي ايراني به آشكار مي‌بينند و مدارك و دلايل بي‌شمار و مستدلي بر اين امر در دست دارند؛ اما از محكوم ساختن و افشاي رژيم عراق خودداري مي‌كنند. اين سؤالي بود در ذهن همه‌ اسرا و در گفت‌وگوهايي كه با نمايندگان آنان داشتند به خاطر عدم افشاي جنايت عراق همگي صليب را ابزاري در دست امپرياليسم غرب دانسته و به جانبداري از رژيم عراق متهم مي‌ساختند.
در گفت‌وگويي كه در سالهاي مياني جنگ با يكي از مقامات برجسته صليب سرخ داشتم ضمن اظهار مسأله فوق اضافه كردم: "شما كه دم از حقوق بشر زده و ادعاي بي‌طرفي مي‌كنيد چرا رژيم عراق را با وجود مدارك واضح و مستدل، محكوم نمي‌سازيد"؟
او ضمن قبول اين نظر چنين توجيه نمود كه كار ما (صليب سرخ) بازديد از اردوگاههاي اسرا، ثبت نام آنان، رساندن نامه و خبر به خانواده آنان و بالعكس و بررسي مشكلات موجود است كه براي رفع آن مشكلات به دولت نگهدارنده پيشنهادهايي مي‌دهيم، خواه مورد موافقت قرار بگيرد، خواه نگيرد. ما قوانين ژنو را به آنها يادآوري مي‌كنيم؛ اما اگر به آن عمل نكردند ما هرگز اهرم اجرايي نيستيم و تجربه نشان داده است كه اگر ما بخواهيم حكومتها را به خاطر رفتار مغاير معاهده‌ي ژنو زير سؤال برده يا افشا سازيم آنان براي مرتبه ديگر به ما اجازه ورود به كمپها را نمي‌دهند؛ بنابراين سياست كلي سازمان بر اين استوار است كه حتي‌المقدور از برخورد با دولتها اجتناب كنيم و كار ما به ارائه پيشنهادها به آنان محدود باشد".
گفتم: "آيا براي شما حق و باطل مفهومي دارد يا نه؟ آيا نبايد از ملتي كه قرباني تجاوز شده‌اند پشتيباني كرد و متجاوز را محكوم ساخت؟ آيا اين امر متجاوز را دليرتر نمي‌سازد"؟ پاسخ داد: ما به ايده‌ها و آرمانهاي طرفهاي درگير كاري نداريم. وظيفه‌ ما كمك به قربانيان جنگهاست".
گفتم: "آيا زندگي انسان بدون تميزدادن به حق و باطل معنايي دارد؟ آيا ضمير انساني، انسان را به مقابله با ظلم و زور و حمايت از حق و حقيقت دعوت نمي‌سازد؟ اگر اين را انكار كنيد مسلما يكي از بديهي‌ترين اصول زندگي را انكار كرده‌ايد و در غير اين صورت آيا بدون تشخيص حق از باطل مي‌توان ادعا كرد ما اهداف انساني داريم و كمك به انسانها مي‌كنيم"؟
لحظاتي خاموش ماند. انگار معاني جملات را در ذهن خويش بالا و پايين مي‌كرد تا شايد پاسخ مناسبي بيابد. با درماندگي پاسخ قبل خويش را تكرار كرد و گفت: "قانون ژنو وظايف ما را در حد كمك به قربانيان جنگ محدود ساخته و ما فراتر از قانون دست به كاري نمي‌زنيم".
گفتم: "به راستي اگر شما در خيابان شخصي را ديديد كه با چاقو مي‌خواهد سر طفل معصومي را ببرد چكار مي‌كنيد؟ براساس اين قانون بايستي ايستاد و نظاره كرد؛ سپس با احترام متقابل به قاتل و مقتول به بازماندگان قرباني تسليت گفت؟! آيا عقل هم چنين حكم مي‌كند و عمل تو را انسان دوستانه تلقي خواهد كرد؟! شما فرياد مظلوميت اسرا را در چنگال رژيم بعث شنيديد. شما محروميت از ابتدايي‌ترين وسايل زندگي را به چشم عيان ديديد. ممنوعيت انگشتان از نوشتن، لبها از گفتن، گوشها از شنيدن و چشمها را از گريه كردن مشاهده كرديد. آيا بازهم بايد آرام گرفت و به ارايه‌ي پيشنهادهايي چند اكتفا كرد؟ پيشنهادهايي كه هرگز بدانها عمل نمي‌شود"؟
با سكوت معني‌داري سخنانم را پايان دادم. لحظه‌اي گذشت؛ سپس با طفره رفتن از پاسخ به سؤالي كه جوابي برايش نداشت گفت: "به هر حال ما با خبريم كه شما مشكلاتي داريد. تغذيه و پوشاك شما مناسب نيست. اجازه نوشتن نداريد. سرويس بهداشتي شما بسيار محدود و ناچيز است. همه‌ سعي ما بر اين است كه عراقي‌ها را قانع كنيم كه به شما امكانات بيشتري اعطا كنند. ما مشكلات شما را درك مي‌كنيم"!
حرف او را قطع كرده و گفتم: "مسأله‌ي اصلي همين جاست كه شما مشكلات ما را به طور واقعي درك نكرده‌ايد. مشكل ما مسأله كمبود پوشاك و قطعي آب و نبود غذا نيست. مشكل ما محدوديتها و برخورد ناهنجار دشمن نيست. مشكل اين است كه در دست عقلهاي مريضي زندگي مي‌كنيم. عقلهاي مريضي كه از درك مفاهيم اوليه‌ انسانيت عاجز هستند" و از باب استهزاء گفتم: "شما برويد و در شهر بغداد چند كتاب فرهنگ لغت و ديكشنري بخريد. مسلما در همه‌ اين كتابها كلمه حقوق بشر و انسانيت و انسان معني نشده است! اين دژخيمان از درك اين معنا عاجزند. مشكل ما همزيستي با اين جماعت است، آن هم در لباس زنداني و زندانبان!
مسؤول عاليرتبه صليب سرخ با لبخند تلخي كه شايد نشانگر درك گوشه‌اي از فاجعه‌ي اسارت بود پاسخ داد: "آري، ما در همان روز اولي كه پا به عراق گذاشتيم اين مشكل را درك كرديم". گفتم: "پس چرا لبهايتان را به هم دوخته‌ايد و از اين تجاوزهاي آشكار به حقوق انسانهايي مظلوم پرده برنمي‌داريد"؟
آرم صليب سرخ بر روي سينه‌اش را به من نشان داد و گفت: "اين آرم مرا محصور كرده است كه در چهارچوب مشخصي عمل كنم و حتي به آنچه كه دوست هم دارم عمل نكنم و هر چيزي را كه دوست داشته باشم نگويم".
گفتم: "اما ملت ما به آرم اللّه اكبر مجهز هستند و هر چه كه حق باشد مي‌گويند. براي همين حق‌گويي به جبهه آمديم و اسير شديم و اكنون در مقابل شما هم جز حق چيزي به زبان نياورده و هر جا كه اقتضا كند آن را بيان مي‌كنيم". خنده‌اي كرد و گفت: "اين از افتخارات شما ايرانيان است".
گفتم: "سؤالي دارم". گفت: "بفرماييد". گفتم: "به نظر شما حال، ما اسيريم يا شما؟ ما كه هر چه بخواهيم مي‌گوييم اما شما"! با لبخندي معنادار گفت: "آري، اين هم نظريه‌اي است، شايد هم درست"!
صحبتهاي آن روز به پايان رسيد و من به همراه دوستم كه سخنانم را با هنرمندي خاصي ترجمه مي‌كرد از مسؤول صليب سرخ خداحافظي كردم. او در هنگام خداحافظي گفت: "من از اين صحبتها بسيار خوشحالم و آن را مفيد حساب مي‌كنم". گفتم: "همين طور است". آنان با اينكه از روشنفكران و تحصيل كرده‌هاي جامعه‌ي اروپا بودند؛ اما خود را در ابتذال و وابستگيها غرق مي‌ديدند. شايد در طول عمرشان سخني از حق و حقيقت و معنويت شنيده بودند؛ لذا برايشان باور كردن آزادگان و مقاومت آنان بسيار سخت بود.
روزي يكي از دوستانم نقاشي سياه قلم بسيار جالبي از گرسنگان افريقا كشيده بود. در همان زمان نماينده صليب سرخ به آسايشگاه آمد و براي گفتگو با اسرا در گوشه‌اي نشست. عكس را در پشتم پنهان كردم و به ميان آنها رفتم. پس از صحبتهاي مقدماتي گفت: "اين بار ما تعداد زيادي نامه به همراه آورديم". و از يك به يك سؤال كرد كه آيا نامه داشته‌اند يا نه؟
نوبت كه به من رسيد گفتم: "من نامه نداشته‌ام؛ اما عكسي از بستگان نزديكم دارم كه هر وقت به آن نگاه مي‌كنم ديگر نيازي به نامه و ... ندارم و تمام دلتنگي خود از اسارت را فراموش مي‌كنم". با تعجب پرسيد: "چه خوب، اما اين عكس كيست؟ احتمالا عكس فرزند يا همسرت باشد". گفتم: "عكس خانوادگي است و متأسفانه نمي‌توانم آن را به تو نشان بدهم". بيچاره فورا معذرت‌خواهي كرد و گفت: "بله بله متوجه هستم". گفتم: "اما اشكالي ندارد آن را به شما نشان مي‌دهم"؛ سپس تصوير را به او نشان دادم. با ديدن عكس دو كودك معصوم سياه پوست كه با چشماني فروافتاده و اندامي شكننده در جستجوي غذا بودند، لحظه‌اي لبخند زد و از اينكه سر كار گذاشته شده بود قدري برافروخته شد.
لحظاتي بعد با توجه به عمق پيام به فكر فرو رفت؛ سپس اظهار داشت: "من در كشورهاي مختلفي مأموريت داشته‌ام. در لبنان، فلسطين اشغالي، آفريقا، قبرس و چند مكان ديگر؛ اما هرگز اسرايي همانند شما نديده‌ايم. همه‌ سخن شما از پيروزي است. از چيزي كه كمتر سؤال مي‌كنيد آزادي است. به جاي صحبت از وسايل و امكانات، صحبتهاي سياسي را بيشتر دوست داريد. اغلب شما از اخبار روز جهان آگاه هستيد و با اسارت چنان خود را هماهنگ ساخته‌ايد كه اگر جنگ سالهاي بيشتري طول بكشد برايتان مسأله‌اي نيست و اين با ديگر تجربيات ما بسيار متفاوت است".
گفتم: "به نظر شما چه چيز اين اسرا را اين گونه حفظ نموده است"؟ گفت: "نمي‌دانم، ولي عقيده‌ شما تا حدي زياد در اين امر مؤثر است". گفتم: "اين عقيده‌اي كه اين گونه معتقدانش را در بلايا و سختيها حفظ مي‌كند و به آنان عزت مي‌بخشد، آيا قابل احترام نيست"؟ پاسخ داد: "آري، بسيار قابل احترام است؛ اما بگذار بدانيد كه من سالها پيش زماني كه انقلاب ايران پيروز شد در رشته‌ علوم اقتصادي درس مي‌خواندم؛ اما انقلاب ايران و سير معجزه آساي پيروزي آن باعث شد كه من رشته‌ام را به علوم سياسي تغيير دهم. من با وجود اينكه مسيحي هستم از انقلاب شما و از اسلام بسيار مي‌دانم. من امام علي و امام حسين شما را مي‌شناسم. نهج‌البلاغه خوانده‌ام و پذيرش اين مأموريت و آمدن در بين اسراي ايراني نيز ادامه‌ي همان راه من است".
ديگر سخني نگفتم و با خداحافظي از او در دنياي افكار خود غوطه‌ور شدم. راستي در اين اسارتگاه دشمن نيز چه وظيفه‌ي خطيري بر عهده‌ ما بود. سخنان حضرت امام (ره) در گوشم صدا مي‌كرد كه "اسراي ما سفيران انقلابند". عملكرد ما در تاريخ ثبت خواهد شد و دوستان و دشمنان در سراسر جهان به نظارت مقاومت و ايثار ما نشسته‌اند. آن فرد اروپايي نهج‌البلاغه را خوانده بود؛ اما از ميان مردم ايران كه در سايه‌ي انقلاب اسلامي زندگي مي‌كنند چه بسيار كساني كه حتي اين كتاب ارزشمند را يكبار هم ورق نزده‌اند.
روزي بعد از اسارت، در برنامه‌ مسابقه هفته، در تلويزيون از جواني دانشجو سؤال شد كه "كتاب نهج‌البلاغه از كيست"؟ گفت: "از دكتر علي شريعتي"! آن روز دوباره به ياد سخنان آن مرد مو طلايي سوئيسي افتادم كه مي‌گفت:"من نهج‌البلاعه را خواندم". برايم روشن نبود كه او و امثال او به راستي دوستدار انقلابند يا مأموريني از سازمانهاي اطلاعاتي غرب هستند كه براي درك و آشنايي با انقلاب اسلامي تربيت مي‌شوند؛ اما قدرمسلم اين بود كه نداي اسلام و انقلاب در پهناي گيتي طنين افكنده و دلهايي را تسخير نموده است.
به طور كلي هيأت نمايندگي صليب سرخ گامهايي در بهبود وضع اسرا برداشت. سعي در آرام نگهداشتن اردوگاهها و تشنج‌زدايي از مهمترين تلاشهاي آنان بود و در راستاي رسيدن به اين هدفها تمام ابزارها و وسايل موجود را به خدمت مي‌گرفتند؛ از آن جمله، وقتي احترام و فرمانبري اسرا از قشر روحاني را درك كردند سعي نمودند با نزديك شدن به افراد برجسته‌ي اين قشر، گامي در جهت پيشبرد اهداف خود بردارند.
بنابراين رؤساي كميته صليب سرخ با حجت‌الاسلام ابوترابي و حجت‌الاسلام جمشيدي كه در بين كليه‌ي اسيران از محبوبيت فوق‌العاده‌اي برخوردار بودند جلساتي برگزار مي‌كردند و پاي سخنان، نظرها و نصايح آنان مي‌نشستند و اين دو بزرگوار با تشريح روحيات آزادگان و روشن‌كردن راههاي خدمت به اين عزيزان، آنان را راهنمايي مي‌كردند.
يادم مي‌آيد كه يكي از آنان پس از يك جلسه‌ چند ساعته با حجت الاسلام جمشيدي در خاتمه‌ سخنانش گفت: "اين يكي از بهترين ساعات زندگي من بود".
صحبتهاي الهي و معنوي اين بزرگوار چنان وي را تحت‌تأثير گذاشته بود كه تمام دوران عمر خويش را بيهوده و هيچ مي‌دانست. به هر جهت، برخورد آنان با سيد بزرگوار ابوترابي نيز همين‌طور بود و وقتي با نظريات ايشان كه همان ايجاد محيطي آرام و به دور از درگيري با عراقي‌ها بود آشنا شدند سعي كردند كه با اشاعه‌ اين نظريات در اردوگاههاي جديدالاحداث كار را بر خويش ساده نمايند؛ لذا در مواقع ضروري به دور از چشم عراقي‌ها پيامهاي مكتوب ايشان را در بين اردوگاهها ردوبدل مي‌كردند كه اين امر در مقاطع مختلف دستاوردهاي بزرگي براي اسرا به وجود مي‌آورد.
ظاهر امر يك خوش‌خدمتي از صليب براي اسرا بود و مسلما در صورت افشاي آن توسط عراق يك افتضاح، دامن صليب سرخ را مي‌گرفت.
اما بُعد ديگر قضيه؛ يعني ايجاد يك محيط آرام و دور از تشنج كه مدنظر حاج آقاابوترابي بود در واقع همان سياستي بود كه صليب سرخ آن را دنبال مي‌كرد و اين خدمت را براي رسيدن به‌هدف خود انجام مي‌داد و دراين‌بين آزادگان با استفاده از پيامهاي الهي آن بزرگوار علاوه بر اتخاذ مواضع صريح و منطقي در برابر توطئه‌هاي دشمن، بيشترين بهره را مي‌بردند. اين احتمال هم مي‌رفت كه آنان، عراقي‌ها را هم به گونه‌اي در جريان اين امر گذاشته باشد؛ اما دليلي براي اثبات آن به دست نيامد.
نمونه‌هاي ديگري نيز از خدمتهاي مخفيانه‌ي هيأت صليب سرخ در بين اسرا شايع بود؛ مثلا آوردن نامه‌هاي سانسور نشده از اقوام و بستگان اسرا در خارج كشور، آوردن برخي از داروهاي كمياب و رساندن برخي از اخبار و اطلاعات.
يكي از دوستانم از كمپ صلاح‌الدين برايم تعريف كرد كه آنها موفق شده بودند كه يك راديوي يك موج براي كسب خبر از صليبي‌ها بگيرند.
در مقابل اين خدمات مثبت بايد به نقطه‌ي مقابل آن نيز اشاره كرد؛ تركيب هيأتهاي نمايندگي صليب سرخ در چند سال پاياني جنگ شامل افرادي كم‌سواد، مغرض و بي‌تجربه بود. اين عده بر خلاف افراد تحصيلكرده و با كلاسي كه در سالهاي اول جنگ به عنوان نماينده مي‌آمدند، در مقابل نقطه نظرهاي اسرا صريحا موضع‌گيري مي‌كردند و غرضها و برداشتهاي غلط خود از ايران و اسلام را با اسرا مطرح مي‌كردند.
آنها برخي از فشارهاي عراقي‌ها را ناچيز تصور مي‌كردند و در مقابل، با صحبت از گروهها سعي در اشاعه‌ افكار منحرف مي‌نمودند كه اين تلاشها گاه فردي و گاه سازمان يافته و با برنامه بود. به طور مثال، در سال آخر جنگ، خميردندان، مسواك و سيگار براي اسرا آوردند. به هر نفر يك بسته سيگار دادند. در يكي از اردوگاهها، از 120 نفر، بيشتر از 10 نفر سيگار نمي‌كشيدند؛ اما وفور سيگارها باعث شد عده‌اي به سيگار مبتلا شوند و اعتراض بچه‌ها بر اينكه شما به جاي سيگار حداقل يك بسته شكلات بياوريد، به جايي نرسيد. اين برخوردها و اعمال نادرست باعث شد كه در چند اردوگاه كه اسراي آن هنوز شناخت لازم از آنان را پيدا نكرده بودند در مقاطعي سخن گفتن با صليب سرخ تحريم شود و هيچيك از اسرا با آنان صحبت نمي‌كردند.
منبع:ساجد




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
چه کارهایی موجب نجات از عذاب و فشار قبر می شوند؟
چه کارهایی موجب نجات از عذاب و فشار قبر می شوند؟
نکات مهم هنگام انتخاب بهترین پراپ تریدینگ
نکات مهم هنگام انتخاب بهترین پراپ تریدینگ
شکار تانک مرکاوای رژیم صهیونیستی در جنوب نوار غزه
play_arrow
شکار تانک مرکاوای رژیم صهیونیستی در جنوب نوار غزه
ورود ۲۰۰ کامیون حامل کمک‌های بشردوستانه به غزه
play_arrow
ورود ۲۰۰ کامیون حامل کمک‌های بشردوستانه به غزه
روایت مردم از خدمات و ویژگی‌های رئیس‌جمهور شهید
play_arrow
روایت مردم از خدمات و ویژگی‌های رئیس‌جمهور شهید
پرچم فلسطین در بازی فینال لیگ قهرمانان زنان اروپا
play_arrow
پرچم فلسطین در بازی فینال لیگ قهرمانان زنان اروپا
ریشه‌های مستحکم جمهوری اسلامی نمی‌گذارد اختلالی در کشور ایجاد شود
play_arrow
ریشه‌های مستحکم جمهوری اسلامی نمی‌گذارد اختلالی در کشور ایجاد شود
جزئیات خارج شدن چند واگن از یک قطار باری در شهرستان خوی
play_arrow
جزئیات خارج شدن چند واگن از یک قطار باری در شهرستان خوی
جشن و شادی لبنانی‌ها در پی به اسارت در آمدن نظامیان صهیونیست
play_arrow
جشن و شادی لبنانی‌ها در پی به اسارت در آمدن نظامیان صهیونیست
شهید رئیسی می‌گفت من سرباز امام خامنه‌ای هستم
play_arrow
شهید رئیسی می‌گفت من سرباز امام خامنه‌ای هستم
آیین بزرگداشت رئیس‌جمهور شهید در لندن
play_arrow
آیین بزرگداشت رئیس‌جمهور شهید در لندن
مداحی بنی‌فاطمه در مراسم بزرگداشت شهدای خدمت در مسجد ارک
play_arrow
مداحی بنی‌فاطمه در مراسم بزرگداشت شهدای خدمت در مسجد ارک
اخلاص، ویژگی برجسته شهید رئیسی بود
play_arrow
اخلاص، ویژگی برجسته شهید رئیسی بود
اسارت چند نظامی ارتش صهیونیستی توسط حماس
play_arrow
اسارت چند نظامی ارتش صهیونیستی توسط حماس
معنی اسم ابوطالب و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ابوطالب و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال