قرآن از ديدگاه قرآن (2)

تفسير : آياتي كه دلها را به نور ايمان و توحيد روشن مي‌كند ، افكار انسانها را نور و صفا مي‌بخشد محيط تاريك زندگيشان را عوض مي‌كند ، البته وجود اين آيات مبينات زمينه را براي ايمان فراهم مي‌سازد ، ولي نقش اصلي را هدايت الهي دارد ، چرا كه خداوند هركس را بخواهد به صراط مستقيم هدايت مي‌كند و مي‌دانيم اراده خداوند و مشيت او بي حساب نيست . او نور هدايت را به دلهايي مي‌افكند ،كه آمادۀ پذيرش آن هستند ، يعني مجاهده را آغاز كرده‌اند و گامهاي به سوي حق برداشته‌اند . البته
سه‌شنبه، 24 شهريور 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
قرآن از ديدگاه قرآن (2)
قرآن از ديدگاه قرآن (2)
قرآن از ديدگاه قرآن (2)

تهیه کننده : احمد سلیمانی
منبع : راسخون



فصل پنجم : معارف قرآن چيست؟

1.آيات روشن وروشنگر

آيا ت متعددي براين مطلب دلالت دارند
لَقَدْ أنْزلنَا ءاياتٍ مُبَيّناتٍ وَاللهُ يَهدي مَنْ يَشاَءُ اِلي صِراطٍ مُستَقيم نور ، 46
ترجمه : ما آيات روشن و روشنگري نازل كرديم و خدا هركس را بخواهد به صراط مستقيم هدايت مي‌كند .
تفسير : آياتي كه دلها را به نور ايمان و توحيد روشن مي‌كند ، افكار انسانها را نور و صفا مي‌بخشد محيط تاريك زندگيشان را عوض مي‌كند ، البته وجود اين آيات مبينات زمينه را براي ايمان فراهم مي‌سازد ، ولي نقش اصلي را هدايت الهي دارد ، چرا كه خداوند هركس را بخواهد به صراط مستقيم هدايت مي‌كند و مي‌دانيم اراده خداوند و مشيت او بي حساب نيست . او نور هدايت را به دلهايي مي‌افكند ،كه آمادۀ پذيرش آن هستند ، يعني مجاهده را آغاز كرده‌اند و گامهاي به سوي حق برداشته‌اند . البته دربعضي آيات «و آيات مبينات » به حقايق بسيار معنا شده است .

2.قرآن بهترين سخن است .

اللهُ نَزَّلَ أحْسَنَ الحَديثُ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثاني .. زمر ، 23
ترجمه : خداوند بهترين سخن ونيكوترين حديث را نازل كرده است ، كتابي است كه آياتش هماهنگ و همصدا و از نظر لطف و زيبايي و عمق بيان همانند يكديگر است؛ كتابي است كه مكرر است ..
تفسير : منظور از متشابه دراينجا كلامي است كه قسمتهاي مختلف آن با يكديگر هماهنگ باشد ، هيچگونه تضاد و اختلافي درميان آن نيست ، خوب و بد ندارد ، بلكه يكي از يكي بهتر است .
اين درست برخلاف كلمات انسانها است كه هرقدر درآن دقت شود ، هنگاميكه گسترده ووسيع گردد ، خواه نا خواه اختلافات و تناقضها و تضادهايي در آن پيدا مي‌شود .بعضي دراوج زيبايي است وبعضي كاملاً عادي و معمولي ، بررسي آثار نويسندگان معروف بزرگ اعم از ؛ نثر و نظم نيز گواه اين مطلب است .اما كلام خدا ، قرآن مجيد اينچنين نيست ، انسجام فوق العاده ،همبستگي مفاهيم و فصاح و بلاغت بي نظيري كه درهمه آياتش حاكم است ،گواهي مي‌دهد كه از كلام انسانها نيست .
تعبير مثاني ممكن است اشاره به تكرار مباحث مختلف داستانها ،سرگذشتها ،مواعظ و اندرزها بوده باشد ، اما تكراري كه هرگز ملامت آور نيست ، بلكه شوق انگيز است و نشاط آفرين ، و اين يكي از اصول مهم فصاحت است كه انسان به هنگام لزوم ، چيزي را براي تأثير عميق بخشيدن تكرار كند ، اما هر زماني به شكلي تازه و صورتي نو كه ملالت آميز نباشد ، بعلاوه مطالب مكرر قرآن مفسر يكديگرند و بسياري از مشكلات ازا ين طريق حل مي‌شود
تفسيرهاي ديگر نيز براي اين تعبير گفته‌اند كه از ميان آنها تفسير اول مناسبتر به نظر مي‌رسد ، هرچند تضادي درميان آنها نيست و جمع همه آنها ممكن است ... .

3. احكام واضح و آشكار

وَكَذلِكَ أنْزَلناهُ حُكماً عَربياً ... رعد ، 37
ترجمه : همانگونه كه براي اهل كتاب و پيامبران پيشين كتاب آسماني فرستاديم ، اين قرآن را نيز برتو نازل كرديم درحاليكه مشتمل براحكام روشن و آشكار است .

4. ذكر حكمتهاي خداوند

حِكمَةٌ بالغَهٌ فَما تُغنِ النُذُرْ قمر ، 5
ترجمه : اين آيات حكمت بالغه الهي است و اندرزهايي است عميق و رسا ، اما اين اندرزها براي اين افراد لجوج مفيد نيست وبه حال آنها سودي ندارد .
تفسير : خلاصه اينكه درفاعليت فاعل هيچ نقصي نيست ، هرچه هست در قابليت قابل است ، وگرنه آيات الهي ، پيامبران بزرگ ،اخباري كه از امم پيشين رسيده و خبرهايي كه از قيامت به آنها داده مي‌شود هركدام حكمتي بالغ ورسا است كه مي‌تواند درروح و جان آنها اثر بگذارد ، اگر كمترين آمادگي روحي وجود داشته باشد .

5. تاريخ ارزشمند .

كَذلكَ نَقُصُّ عَليكَ مِنْ أَنباءِ ماقدْ سَبَقَ ءاتيَتُكَ مِن لَدُنّا ذِكراً طه ، 99
ترجمه : و ما اخبار گذشتگان ديگر را نيزبرتو حكايت خواهيم كرد واز نزد خود براي ياد‌آوري ذكر را (قرآن) برتو نازل كرديم .
تفسير : نقل تاريخ يكي از شيوه‌هاي تربيتي قرآن است . داستانهاي قرآن بهترين و صادق‌ترين داستانهاست . زيرا گويندۀ آن خداوند و مخاطبش پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) و ماجراي آن حقيقي است .
دربيان تاريخ از نقل جزئياتي كه دانستن و ندانستن آنها نقشي در هدف ندارد خودداري كنيد ،هرتاريخي ارزش بيان ندارد ؛ اخبار مهم قابل نقل است . تاريخ وسيله تذكر است نه عامل سرگرمي . سرچشمه تاريخ و داستانهاي قرآني وحي الهي است نه گفته‌هاي اين و آن .

6.خداوند هرگونه مثلي را درقرآن آورده است .

وَ لَقَد ضَربْنا لِلناسِ في هَذا القُرآنِ مِن كُلِ مَثَلٍ لَعَلّهُم يتَذَّكرّون زمر ، 27
ترجمه : ما براي مردم دراين قرآن از هر نوع مثلي مطرح كرديم شايد متذكر شوند .
تفسير : دراين آيه خداوند از جامعيت قرآن سخن مي‌گويد . از سرگذشت دردناك ستمگران پيشين ، از عواقب هولناك گناه ، از انواع پندها و اندرزها ، از اسرار خلقت و نظام آفرينش ،ازاحكام و قوانين متقن ، خلاصه هر چه براي هدايت انسانها لازم بود ، درلباس امثال براي آنها شرح داديم . البته آيات ديگري نيز براين مطلب دلالت دارند .

7. شرح معارف الهي در قرآن .

آيات متعدد ديگري دال براين امراست ،كه به تفسير يكي از آنها مي‌پردازيم .
وَ كَذلكَ نُفَصّلُ الاياتِ وَ لِتَسْتَبينَ سَبيلُ المُجرِمين انعام ، 55
ترجمه : و اينچنين آيات را به تفصيل بيان مي‌كنيم ،تا راه و رسم مجرمان آشكار گردد .
تفسير :تفصيل آيات به طوري كه از قرينه مقام استفاده مي‌شود به معناي شرح معارف الهي و رفع ابهام از آنها است . بنابراين معناي آيه مورد بحث چنين مي‌شود كه اينطور معارف الهي را شرح داده و بعضي را از بعضي جدا ومتمايز نموده ، ابهامي كه عارض برآن شده بود از بين برديم براي غرضهاي مهمي كه از آن جمله اين است كه راه مجرمين روشن ورسوايشان برملا گردد .

8.درقرآن همه چيز بيان شده است

نَزّلْنا عَلَيكَ الكِتابُ تِبْيانا ً لِكُل شَيء نحل ، 89
ترجمه : ما اين كتاب آسماني (قرآن ) را بر تو نازل كرديم كه بيان همه چيز درآن است .
تفسير : تبيان معناي مصدري دارد يعني بيان كردن و ازاين تعبير با توجه به وسعت مفهوم كلي شيء به خوبي مي‌توان استدلال كرد كه درقرآن بيان همه چيز هست ، ولي با توجه به اين نكته كه قرآن يك كتاب تربيت و انسان سازي است كه براي تكامل فرد و جامعه درهمه جنبه‌هاي معنوي ومادي نازل شده است ، روشن مي‌شود كه منظور از همه چيز ،تمام اموري است كه براي پيمودن اين راه لازم است ،نه اينكه قرآن يك دائره المعارف بزرگ است كه تمام جزئيات علوم رياضي و جغرافيايي و شيمي و فيزيك و گياه شناسي و مانند آن در آن آمده است ، هرچندقرآن يك دعوت كلي به كسب علوم و دانشها كرد ، كه تمام دانشهاي ياد شده و غير آن دراين دعوت كلي جمع است ، به علاوه گاهگاهي به تناسب بحثهاي توحيدي و تربيتي ، پرده از روي قسمتهاي حساسي از علوم و دانشها برداشته است ، ولي با اين حال آنچه قرآن براي آن نازل شده وهدف اصلي و نهايي قرآن را تشكيل مي‌دهد ، همان مسئله انسان سازي است ، ودراين زمينه چيزي را فروگذار نكرده است .

9.مردم درهمه چيز تفكر كنند و بعد از آن عمل كنند با توجه به بررسي عواقب و نتايج آن

آيات متعددي اين را مي‌فهماند كه به بررسي سه نمونه ازآن مي‌پردازيم .
كَذلكَ يُبَيّنُ اللهُ لكم الاياتِ لَعَلّكم تَتفكّروُن فِي الدُنياوَ الاخِرَه بقره ، 219و220
ترجمه : خداوند آيات خود را چنين بيان مي‌كند شايد تفكر كنيد دردنيا و آخرت
تفسير : دونكته درآيه فوق است :
1- تشويق مردم به تفكر پيرامون حقايق موجود
2- عدم رضايت به تقليد و اطاعت كوركورانه
نكته اول اينكه مردم راتشويق مي‌كند به اينكه پيرامون حقايق موجود ، ومعارف مبدأ و معاد و اسرار طبيعت بحث كنند ، و درطبيعت اجتماع ونواميس اخلاق و قوانين زندگي فردي واجتماعي بينديشند و سخن كوتاه ، تا آنكه از ميان تمامي علومي كه از مبدأ و معاد وحقايق بين آن دو بحث مي‌كنند ، آنچه را كه مربوط به سعادت و شقاوت انسان است بكار گيرند .
دوم اينكه قرآن كريم هرچند كه بشر را به اطاعت مطلقه وبي چون وچراي خدا ورسول دعوت مي‌كند ، الا اينكه به اين هم رضايت نمي‌دهد كه مردم احكام و معارف قرآن را با جمود محض و تقليد كوركورانه و بدون هيچ تفكر بپذيرند ، بلكه بايد فكر وعقل خود را بكار گيرند تا درهر مسأله حقيقت امر كشف شود .

تعقل

كَذلكَ يُبَيّنُ اللهُ لَكم ءايتِهِ لَعَلكّم تَعقِلون بقره ، 242
ترجمه : اينچنين خداوند آيات خود را براي شما شرح مي‌دهد شايد انديشه كنيد .
تفسير : بديهي است كه منظور از انديشه كردن وتعقل آن است كه مبدأ حركت به سوي عمل باشد ، وگرنه انديشۀ تنها دربرابر احكام نتيجه‌اي نخواهد داشت .
از مطالعه درآيات ور وايات اسلامي بدست مي‌آيد كه غالباً عقل درمواردي به كار مي‌رود كه ادارك و فهم با عواطف و احساسات آميخته گردد و بدنبال آن عمل باشد ، مثلا اگر قرآن دربسياري از بحثهاي خدا شناسي ، نمونه‌هايي از نظام شگفت انگيز اين جهان را بيان كرده ، سپس مي‌گويد ما اين آيات را بيان مي‌كنيم «لعلكم تعقلون » (تا شما تعقل كنيد ) منظور اين نيست كه تنها اطلاعاتي از نظام طبيعت درمغز خود جاي دهيد ، زيرا علوم طبيعي اگر كانون دل وعواطف را تحت تأثير قرار ندهد و هيچگونه تأثيري درايجاد محبت و دوستي و آشنايي با آفريدگارجهان نداشته باشد ، ارتباطي با مسائل توحيدي و خداشناسي نخواهد داشت و همچنين است اطلاعاتي كه جنبه عملي دارد ؛ درصورتي تعقل به آنها گفته مي‌شود كه عمل هم داشته باشد .

تدبر

أَفَلا يَتَدّبَرونَ القُرآنَ وَلوْ كانَ مِن عِنّد غَيرِ اللهِ لَوَجدوُا فيِهِ اِختلافاً كثيراً نساء ، 82
ترجمه : آيا درباره قرآن نمي‌انديشند كه اگر از ناحيۀ غير خدا بود اختلافات فراواني در آن مي‌يافتند.
تفسير : تدبر دراصل از ماده دبر (بر وزن ابر ) به معني پشت سر و عاقبت چيزي است ، بنابراين تدبر يعني بررسي نتايج وعواقب و پشت و روي چيزي مي‌باشد .
تفاوت تدبر با تفكر : تفكر مربوط به بررسي علل و خصوصيات يك موجود است . اما تدبر مربوط به بررسي عواقب و نتايج آن است .
از آيه‌اي كه ذكر شد چند مطلب فهميده مي‌شود :
1- مردم موظفند كه درباره اصل دين ومسائلي همانند صدق دعوي پيامبر (ص) و حقانيت قرآن مطالعه و بررسي كنند و ا زتقليد بپرهيزند .
2- قرآن برخلاف آنچه بعضي مي‌پندارند – براي همه قابل درك و فهم است،زيرا اگر قابل درك و فهم نبود دستور به تدبر درآن داده نمي‌شد .
3- يكي از دلائل حقانيت قرآن و اينكه از طرف خدا نازل شده اين است كه در سراسر آن تضاد و اختلاف نيست .

10.ايمان آوردن به قرآن

آيات متعددي اين مطلب را مي‌رسانند كه يك مورد را بررسي مي‌كنيم .
فَامَنوُا بِاللهِ وَرَسوُلهِ وَالنّور الّذي أنْزَلنا وَ اللهُ بِما تَعَملون خَبيرٍ تغابن ، 8
ترجمه : به خدا و پيامبرش ونوري كه نازل كرديم ايمان بياوريد و خداوند به آنچه مي كنيد آگاه است .
تفسير : همچنين آيات متعدد ديگر براين امر دلالت دارد ، درحاليكه اطلاق كلمه نور در قرآن برشخص پيامبر (صلي الله عليه و آله) ديده نمي‌شود . علاوه براين مفرد بودن ضمير به درآيه بعد نيز اين موضوع را تأكيد مي كند كه نور و كتاب مبين اشاره به يك حقيقت (قرآن ) دارد . البته در روايات متعددي مي‌خوانيم كه نور به شخص اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) يا همه ائمه اطهار تفسير شده است . ولي روشن است كه اين تفسير از قبيل ذكر بطون آيات است ؛ چون مي‌دانيم قرآن علاوه بر معني ظاهر ،معاني باطني دارد كه آنان به بطون قرآن تعبير مي‌شود ؛ اينكه گفتيم اين تفسيرها مربوط به بطون قرآن است دليلش اين است كه درآن فرمان ائمه وجود نداشتند كه اهل كتاب دعوت به ايمان به آنها شده باشند .

11- ايمان آوردن گروهي از جنيان به قرآن

آيات متعددي آنرا ذكر مي‌كنند كه يكي از آنها را بررسي مي‌كنيم .
وَ اِذْ صَرَفْنا اِلَيكَ نَفَراً مِنَ الْجِنِ يَسْتَمِعوُنَ الْقُرآنَ فَلَمّا حَضَروه قالوُا انستوا فَلَمّا قُضِيَ وَلَّوا اِلي قَومِهِم مُنْذِرينْ . احقاف ، 29
ترجمه : به خاطر بياور در موقعي كه گروهي ا زجن را به سوي تو متوجه ساختيم كه به قرآن گوش فرا دهند ، هنگاميكه در برابر قران حضور يافتند و آيات روح پرور آن را شنيدند و به يكديگر گفتند : خاموش باشيد و بشنويد ، پس هنگاميكه تلاوت قرآن پايان يافت ، همچون مبلغاني به سوي قوم خود رفتند و آنها را انذار كردند واز حقيقتي كه نصيبشان شده بود ، آگاه ساختند .
تفسير : تعبير به صرفنا از ماده صرف كه به معني منتقل ساختن چيزي از حالتي به حالت ديگر است ، ممكن است اشاره به اين معنا باشد كه طائفه جن قبلاً از طريق استراق سمع به اخبار آسمانها گوش فرا مي‌دادند ؛ با ظهور پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) از آن بازگردانده شدند و به سوي قرآن روي آوردند .
نفر : مشهور درميان اربات لغت ، جماعتي است از سه تا ده نفر و بعضي تا چهل نفر نيز گفته‌اند .
انصتوا : از ماده انصات به معني سكوت توأم با استماع و توجه است .
و اينچنين است راه ورسم افراد با ايمان كه پيوسته طالب آنند ديگران را ، از حقايقي كه خود آگاه شدند ؛ آگاه سازند و منابع ايمان خود را دراختيار آنها قرار دهند .

فصل ششم : ويژگي هاي قرآن چيست ؟

1. قرآن معجزه جاويدان

آيات متعددي براعجاز قرآن ، مبارزه طلبي و عدم تحريف آن دلالت دارند . به بررسي دو مورداز آنها مي‌پردازيم .
وَإنْ كُنتُم فيِ رَيْبٍ مَمّا نَزّلنا علَي عَبدِنا فَأتوُا بِسورهٍ مِن مِثلِهِ ، وَادْعوُا شُهداءكُم مِن دونِ اللهِ إن كُنتُم صادِقينَ . بقره ، 23
ترجمه: اگر درباره آنچه بربنده خود نازل كرده‌ايم ، شك و ترديد داريد ، لااقل سوره‌اي همانند آن بياوريد .تمام گواهان خود را جز خدا دعوت كنيد (تا شما را دراين كار ياري كنند ) اگر در ادعاي خود صادقيد كه اين قرآن ازطرف خدا نيست .
تفسير : و به اين ترتيب قران همه منكران را دعوت به مبارزه با قرآن و همانند يك سوره مانند آن مي كند تا عجز آنها دليلي باشد ، روشن بر اصالت اين وحي آسماني در رسالت الهي آورندۀ آن و سپس براي تأكيد بيشتر مي‌گويد : از ديگران جز خدا هم كمك بگيريد .
كلمه شهداء دراينجا اشاره به گواهاني است كه آنها را درنفي رسالت پيامبر (صلي الله عليه و آله) كمك مي‌كردند و جمله« من دون الله »اشاره به اين است كه حتي اگر همه انسانها جز الله دست به دست هم بدهند ، براي اينكه يك سوره همانند سوره‌هاي قرآن بياورند قادر نخواهند بود .
و جمله « ان كنتم صادقين » ( اگر راست مي‌گوييد ) درحقيقت براي تحريك آنها به قبول اين مبارزه است و مفهومش اين است كه اگرشما ازاين كار عاجزهستيد ، دليل دروغگويي شماست ، پس براي اثبات راستگويي خود برخيزيد و دست به كار شويد .
بحث مفصلي در رابطه با مبارزه طلبي قران و عجز دشمنان شده ؛ ارجاع مي‌دهيم به جايگاه خود .

2.قرآن از تحريف مصون است .

لاَ يَأتيهِ الباطِلُ مِن بَينِ يَدَيهِ و لا مِن خَلفِهِ تَنْزيلُ مِن حَكيمٍ حَميد . فصلت ، 42
ترجمه : هيچگونه باطلي نه از پيش رو ، نه از پشت سر ، به سراغ قرآن نمي‌آيد ، چراكه از سوي خداوند حكيم و حميد نازل شده است .
تفسير : درتفسير جمله « لا يأتيه الباطل» مفسران سخنان بسيار گفته‌اند كه جامعتراز همۀ آنها اين است ؛ هيچگونه باطل ، ازهيچ نظر ، و ازهيچ طريق به سراغ قرآن نمي‌آيد . يعني :
نه تناقضي در مفاهميم آن است نه چيزي از كتب وعلوم پيشين بر ضد آن مي‌باشد ؛ و نه اكتشافات علمي آينده با آن مخالفت خواهد داشت . نه كسي مي‌تواند حقايق آن را باطل كند ، ونه در آينده منسوخ مي‌گردد .
نه در معارف و قوانين واندرزها و خبرهايش خلافي وجود دارد ونه خلافي بعداً كشف مي‌شود . نه آيه و حتي كمله‌اي ازآن كم شد و نه چيزي برآن افزوده مي‌شود ، و به تعبير ديگر دست تحريف كنندگان از دامان بلندش كوتاه بوده و هست ..
جمله « تنزيل حكيم مجيد » درحقيقت دليل روشن وگويايي است براي عدم راه يابي باطل درهيچ شكل و صورت به قرآن مجيد ، زيرا باطل به سخني راه مي‌يابد كه از شخص صادر شده است باعلم محدود و باكمالات معين ، اما كسيكه علم وحكمتش نا محدود است و جامع ، همه كمالاتي است كه او در خور حمد وستايش قرار مي‌دهد ، نه تناقض و اختلافي درسخنش راه مي‌يابد ونه خط نسخ و بطلان برآن كشيده مي‌شود ؛ نه دست تحريف به سوي آن دراز مي‌گردد ، و نه تضاد با حقايق كتب پيشين و اكتشافات علمي در حال و آينده دارد .

3. قسم خوردن خداوند به قرآن

درآيات زيادي خداوند به قرآن قسم مي‌خورد مانند آيه شريفه زير ،
وَ القُرآنَ ذِي الذِّكر ص، 1
ترجمه : قسم به قرآني كه صاحب ذكر است ( كه تو صادقي و اين قرآن معجزه است )
تفسير: سوگند خداوند به قرآن نشانه عظمت اين كتاب وحقانيت پيامبر اسلام (ص) است .

4. قرآن درلوح محفوظ خداوند .

آيات متعددي دال براين مطلب است ، كه به بررسي يكي از آنان مي‌پردازيم .
وَ إنَّه في اُمِّ الْكِتبِ لَدَيْنا لَعليّ حَكيمٌ زخرف ، 4
ترجمه : و آن (قرآن ) در كتاب اصلي ، درلوح محفوظ نزد ماست كه بلند پايه و والا مقام و حكمت آموز است .
تفسير : منظور از « ام الكتاب » يا لوح محفوظ چيست ؟
واژه أم درلغت به معناي اصل و اساس هر چيز است و اينكه عرب به مادر أم مي‌گويد به خاطر آن است كه ريشه خانواده و پناهگاه فرزندان است . بنابراين أم الكتاب (كتاب مادر ) به معني كتابي است كه اصل و اساس همه كتب آسماني مي‌باشد ، و همان لوحي است كه نزد خداوند از هر گونه تغيير و تبديل و تحريفي محفوظ است، اين همان كتاب علم پروردگار است كه نزد او است وهمه حقايق عالم وهمه حوادث آينده وگذشته وهمه كتب آسماني درآن درج شده است وهيچ كس به آن راه ندارد جز آنچه راكه خدا بخواهد افشا كند .
اين توصيف بزرگي است براي قرآن كه ازعلم بي پايان حق سرچشمه گرفته واصل و اساسش نزد اوست و به همين دليل درتوصيف دوم مي‌گويد : اين كتابي است والامقام (لعلي) ودر توصيف سوم مي‌فرمايد : حكمت آموز و مستحكم ومتين و حساب شده است (حكيم ).
چيزي كه از علم بي پايان حق سرچشمه مي‌گيرد بايد واجد اين اوصاف باشد و...

فصل هفتم : كيفيت تلاوت قرآن چگونه است ؟

با توجه به مطالبي كه تاحال بيان شده و قطره‌اي بسيار كوچك از عظمت قرآن بيان شد ، بايد بدانيم كه چطور آيات روح بخش آنرا تلاوت كنيم .

1. پناه بردن به خدا از شر شيطان (استعاذه به خداوند )

فَاِذا قَرَأتِ القُرآنُ فَأستَعِذْ بِاللهِ مِن الشَيطانِ الرّجيم . نحل ، 98
ترجمه : هنگاميكه قرآن مي‌خواني از شر شيطان مطرود شده به خدا پناه ببر .
تفسير : البته منظور تنها ذكرجمله اعوذ بالله من الشيطان الرجيم نيست ، بلكه تخلق به آن شرط است ، يعني ذكراين جمله مقدمه تحقق حالتي در نفس و جان انسان گردد ، حالت توجه به خدا ، حالت جدايي از هوي و هوسهاي سركش كه مانع فهم و درك صحيح انسان است . ..
و آيه بعد درحقيقت دليلي است برآنچه درآيه قبل گفته شد ( آيه 99 نحل ) كه شيطان تسلطي بركساني كه ايمان دارند و بر پروردگارشان توكل مي كنند ندارد ...

2. خواندن با دقت قرآن

وَ رَتّلِ القُرآنَ تَرتيلاً مزمل ، 4
ترجمه ¨و قرآن را با تأمل و دقت ودرنهايت روشني و فصاحت تلاوت كن .
تفسير : تعبير به ترتيل كه دراصل به معني تنظيم و ترتيب موزون است ،دراينجا به معني خواندن آيات قرآن با تأمل و نظم لازم ، و اداء صحيح حروف و تبيين كلمات ودقت وتأمل درمفاهيم آيات و انديشه درنتايج آن است . بديهي است چنين قران خواندني مي‌تواند به سرعت به انسان رشد و نمو معنوي و شهامت اخلاقي و تقوا و پرهيزگاري بيخشد .

3.تلاوت قرآن به اندازه ميسر

فَاقْرءوُا ما تَيّسرَ مِن القُرآن ... مزمل ، 2
ترجمه : آنچه قرآن براي شما ميسر است بخوانيد .
تفسير : منظور از جمله فوق چيست ؟ گفتگو بسيار است .
جمعي آنرا به نماز شب تعبير كرده‌اند كه درلابه لاي آن حتماً قرآن خوانده شود و بعضي گفته‌اند همان تلاوت قرآن است هرچند در اثناء نماز شب نباشد ، سپس بعضي مقدار آن را به پنجاه آيه و بعضي به يكصد آيه و بعضي به دويست آيه تفسير كرده‌اند ولي هيچيك ازاين اعداد دليل خاصي ندارد بلكه مفهوم آيه اين است كه هر مقدار انسان به زحمت نمي‌افتد از قرآن بخواند .
بديهي است منظور از تلاوت قرآن در اينجا تلاوتي است به عنوان درس و فراگيري براي خود سازي و پرورش ايمان وتقوي .حال اين سؤال پيش مي‌آيد كه آيا تلاوت مقدار ممكن از قرآن كه دراين آيه آمده واجب است يا جنبه مستحبي دارد ؟
بعضي گفته‌اند مستحب است وبعضي احتمال واجب داده‌اند ...
بلكه برهر مكلفي واجب است كه به مقدار لازم براي تعليم و تربيت و آگاهي بر اصول و فروع اسلام و همچنين حفظ قرآن و رساندن آن به نسلهاي آينده تلاوت كند ، بدون اينكه وقت و زمان خاصي درآن مطرح باشد ...

فصل هشتم : قرآن با مخالفانش چه برخوردي دارد ؟

حال بعد ازاين ويژگيهايي كه هركدام به نوبۀ خود عظمت قرآن را نشان مي‌داد ، بايد ببينيم قرآن كريم با كسانيكه منكر او هستند چطور صحبت مي‌كند .
حتي منكران و مكذبين خود را نام مي‌برد .
البته بعضي از آياتي كه ذكر مي‌كنيم به جاي قرآن لفظ آيات الله دارد كه به طوراعم دلالت برقرآن (اخص ) مي‌كند .

1.ستمكار ترين كس درعالم
وَمَنْ أظْلمُ مِمَن ذَكّر باياتِ رَبّه ، ثُم أعرِض عَنْها سجده ، 22

ترجمه : چه كسي ستكارتر است از آن كس كه آيات پروردگارش به او تذكر داده شود و از آن اعراض كرده و روي برگردانده است .
تفسير : اينها درحقيقت كساني هستند كه نه مواهب و نعمتهاي الهي درآنها موثر افتاده و نه عذاب و بلاي هشدار دهنده او ، بنابراين ظالم تر از اينها كسي نيست .

2.گمراه ترين كس در عالم

قُل أَرَءيتُم إن كانَ مِن عِند اللهِ ثُمَ كَفَرتُم بهِ مَن أضَلَّ مِمّن هُوفي شِقاقٍ بَعيدٍ فصلت ، 52
ترجمه : خداوند مي‌فرمايد : پيامبر (صلي الله عليه و آله) به آنها بگو به من خبر دهيد ،اگر اين قرآن از سوي خداوند يكتا باشد ( و حساب و جزا و بهشت و دوزخي در كار باشد ) و شما به آن كافر شويد ، چه كسي گمراه تر خواهد بود از آن كس كه در مخالفت دور وگمراهي شديد قراردارد ؟
تفسير : البته اين گفتار درمورد كساني است كه هيچ دليل منطقي در آنها كارگر نيست ، در حقيقت آخرين سخني است كه به اشخاص لجوج و متعصب گفته مي‌شود ، و آن اينكه : اگر شما حقانيت قرآن و توحيد ووجود عالم پس از مرگ را صددرصد نپذيريد مسلماً دليل برنفي آن نيز ندارد ، بنابراين اين احتمال باقي است كه دعوت قرآن و مسئله معاد واقعيت داشته باشد ، آنگاه فكر كنيد چه سرنوشت تاريك و وحشتناكي خواهيد داشت ،با اين گمراهي و مخالفت شديد و موضع گيري دربرابر مكتب الهي .
ازآنجا كه بايد منكران قرآن كريم شناخته شوند دراينجا اجمالاً آنها را با ذكر آيات مورد نظر بيان مي‌كنيم و بحث تفسيري آن را به جايگاه خودش ارجاع مي‌دهيم .

3.منكران قرآن چه كساني هستند ؟

ظالمان وَ ما يَجْحَدُ بِاياتِنا الِاّ الّظالِمون عنكبوت، 49
بدكاران ثُمَ كانَ عقِبَهَ الّذينَ اَسوُ ا السُوأيَ أن كَذّبوُا بِايتِ الله ... روم ،؛ 10
پيمان شكنان وَ ما يَجْحَدُ بِايِتنا اِلّا كُلُ خَتّارٍ كَفور لقمان ، 32
كافران وَ قالَ الذّينَ كَفَرُوا لَنّ نؤُمِنُ بِهذَا القُرآن .. سبأ ، 31
يهود وَ ضَربت عَليهِم المَسَكنهُ ذَلك بِأنَّهُم كانوُا يَكفروُنَ بِايتِ اللهِ آل عمران ، 112

4.مجازات تكذيب كنندگان قرآن .

عذاب شديد إنَّ الّذينَ كَفَروا بِايتِ اللهِ لَهُم عَذابٌ شَديدٌ ... آل عمران ، 112
در روزقيامت بار سنگين گناه بردوش مي‌كشند مَن أعْرِض عَنه فَانّهُ يحمِل يَوم القيمَهِ وِزرا طه ، 100
دور بودن از رحمت خدا و عذابي دردناك وَ الّذينَ كَفَروا بَايتِ اللهِ وَلِقائِهِ اولئكَ يَئسوُا مِن رَحمَتي وَ اوُلئكَ لَهُم عَذابٌ اَليمٌ
عنكبوت ، 23
آتش ابدي( جهنم ) ذلِكَ جَزاءٌ اعداءِالله النّارِ لَهُم فيِها دارُ الخُلدِ جَزاءٌ بِما كانوُا بِايتنِا يَجْحَدون فصلت، 28
وضع بد در حال مرگ فَمَنْ أظْلمُ مِمّن إفتَرَي عَلي اللهِ كَذِباً أو كَذّبَ بِايتِهِ اولئكَ يَنالَهُم نَصيبَهُم مِن الكتبِ حتيَ اذا جاءَتْهُم رُسُلنا يَتَوّفونَهُم ... اعراف ، 37
درهاي آسمان به روي آنان باز نمي‌شود إنَ الّذينَ كَذّبوا بِاءيتِنا وَ استَكبروُا عَنْها لاتَفَتّح لََهُم أبوابُ السَّماء اعراف ، 40
اعمال آنان از بين مي‌رود وَالّذينَ كَذَّبوا بِايِتنا وَ لِقاءَ الاخِرة حَبِطَتْ أعملَهُم ... اعراف ، 147
عذاب استدارج براي آنان وَالّذينَ كَذّبوُا بِايِتنا سَنَسْتَدْرِجَهُم مِن حَيثُ لا يَعلمونْ اعراف ، 182
استدارج : يعني اينكه خداوند فوراً گنهكاران را گرفتارمجازات نمي كند ، بلكه درهاي نعمت را به روي آنان مي‌گشايد و هرچه بيشتر درمسير طغيان گام بردارند ، نعمت خود را بيشتر مي‌كند واين ازدوحال خارج نيست يا اين نعمتها باعث بيداريشان مي‌شود ،كه دراين حال برنامه هدايت الهي عمل شده و يا اينكه بر غرور و بي خبريشان مي‌افزايد، دراينصورت مجازاتشان به هنگام رسيدن به آخرين مرحله دردناكتر است ، زيرا هنگاميكه غرق انواع نعمتها مي‌شوند خداون همه را از آنها مي‌گيرد ...
آنان اصحاب شوم هستند وَالّذينَ كَفَروا بِايِتنا هُم أصحبُ الْمَشْئَمَه بلد ، 19
اصحاب شوم : يعني نامه عمل به دست چپ دارند در روزقيامت .
مجازات آنان با خداست . فَذَرَني وَمَن يُكَّذبُ بِهذالحَديث ... قلم ، 44
خداوند سريع الحساب است وَمَن يَكْفُر بِايتِ اللهِ فَإنَ اللهُ سَريعُ الحِساب آل عمران، 19
5-پس از تكذيب قرآن ،مكذبين آن به چه حديثي ايمان مي‌آورند .
فَبِّاَيِّ حَديثٌ بَعُدَه وَ يؤُمِنون مرسلات ، 50
ترجمه : اگر به اين قرآن كه دلائل صدقش از تمام آياتش نمايان است و حقانيتش در تمام تعبيراتش منعكس مي‌باشد ايمان نياورند ، به كدام سخن بعد ازآن ايمان مي‌آورند ؟
تفسير : كسيكه به قرآني كه اگر بر كوهها نازل مي‌شد لرزان و خاشع مي‌شدند و ازهم مي‌شكافتند (حشر ، 21) ايمان نياورد ، در برابر هيچ كتاب آسماني منطق عقلاني تسليم نخواهد شد واين نشانه روح عناد و لجاج است .

فصل نهم : چه كساني وارث علم قرآن هستند ؟

بندگان برگزيده خدا

ثُمَ أورَثنَا الكتبَ الذينَ اصْطَفَيْنا مِن عِبادًا فَمِنْهم ظالِمٌ لِنَفسهِ و مِنهم مُقْتصِدٌو مِنهمْ سابقُ بِالخَيرات بِإذنِ اللهِ ذلك هُو الفَضلُ الكَبير فاطر ، 32
ترجمه: سپس اين كتاب آسماني را به گروهي ازبندگان برگزيده خود به ميراث داديم . از ميان آنها عده‌اي برخود ستم كردند ، و عده‌اي ميانه رو بودند و عده‌اي به اذن خدا درنيكيها ازهمه پيشي گرفتند و اين فضيلت بزرگي است .
تفسير : روشن است كه منظور از كتاب دراينجا همان چيزي است كه درآيه قبل ازآن آمده است (قرآن مجيد ) و به اصطلاح الف و لام درآن الف و لام عهد است . اينكه بعضي آنرا اشاره به همه كتب آسماني دانسته‌اند والف و لام آنرا جنس گرفته‌اند بسيار بعيد به نظر مي‌رسد و تناسبي با آيات قبل ندارد . تعبير به ارث دراينجا و موارد ديگري شبيه آن در قرآن مجيد ، به خاطر آن است كه ارث به چيزي گفته مي‌شود كه بدون دادو ستد و زحمت بدست مي‌آيد و خداوند اين كتاب بسيار بزرگ را اينگونه دراختيار مسلمانان قرار داد .دراينجا روايات فراواني از طرق اهل بيت عليهم السلام وارد شده كه درهمه آنها بندگان برگزيده خدا به امامان معصوم عليهم السلام تعبير شده است .
اين روايات چنانكه بارها گفته‌ايم بيان مصاديق روشن و درجه اول است و مانع ازآن نخواهد بود كه علماء و دانشمندان امت ، و صالحان و شهدايي كه در طريق پاسداري از اين كتاب آسماني و تداوم بخشيدن به دستورات آن تلاش و كوشش كردند ، درعنوان « الذين اصطفينا من عبادنا » ( بندگان برگزيده خدا) داخل باشند .سپس خداوند ، پاسداري از اين كتاب را بعد از پيامبرش (صلي الله عليه و آله) برعهده اين امت گذاشته ، امتي كه برگزيده خداست.ولي درميان اين امت گروههاي مختلفي يافت مي‌شوند ؛ بعضي به وظيفۀ بزرگ خود در پاسداري ازاين كتاب و عمل به احكامش كوتاهي كرده ودرحقيقت برخويشتن ظلم نمودند واينها مصداق «ظالم لنفسه » مي‌باشند . گروهي ديگر تاحد زيادي به اين وظيفۀ پاسداري و عمل به كتاب قيام نموده‌اند ، هرچند لغزشها و نارساييهايي دركار خود نيز داشته‌اند ، اينها مصداق مقتصد (ميانه رو) مي‌باشند .
و بالاخره گروه ممتازي وظائف سنگين خود را به نحو احسن انجام داده ودراين ميدان مسابقۀ بزرگ برهمگان پيشي گرفته‌اند ، اين گروه پيشرو همانها هستند كه درآيۀ مذكور به عنوان «سابق بالخيرات باذن الله » تعبير شده است .درروايات زيادي كه از طرق اهل بيت عليم السلام رسيده ، سابق بالخيرات به امام معصوم تفسير شده است و ظالم لنفسه به كسانيكه معرفت و شناخت امام را ندارند ومقتصد به پيروان عارف امام عليه االسلام .اين تفسيرها گواه روشني است بر آنچه درتفسير كل آيه برگزيديم كه مانعي ندارد اين گروههاي سه گانه درميان وارثان كتاب الهي وجود داشته باشند .قابل توجه اينكه جمعي از مفسران گذشته و امروز درتفسير اين گروههاي بزرگ سه گانه فوق احتمالات زياد ديگري داده‌اند كه درحقيقت همۀ آنها از قبيل بيان مصداق است.

كتابنامه

1. حسيني شيرازي ، سيد محمد ؛ تقريب القرآن الي الاذهان ؛ بيروت ؛ دارالعلوم ، 1424 ق.
2. دهقات ، اكبر ؛ يكصد و پنجاه موضوع از قرآن كريم ؛ چ 4 ، قم ، مركز فرهنگي درسهايي از قرآن
3. قرائتي ، محسن ؛ تفسير نور ؛ تهران ؛ مركز فرهنگي درسهايي از قرآن ؛ 1383
4. مكارم شيرازي ، ناصر ؛ تفسيرنمونه ؛ تهران ؛ دارالكتب الاسلاميه ، 1374
5. موسوي همداني ، سيدمحمد باقر ؛ ترجمه تفسيرالميزان ؛ قم ،دفتر انتشارات اسلامي جامعه مدرسين حوزه علميه قم ،1374
6. مترجمان ؛ تفسير هدايت ؛ مشهد ؛ بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي ، 1377
7. مترجمان ؛ ترجمه تفسير جوامع الجامع ؛ مشهد ؛ بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي ، 1377
8. مترجمان ؛ ترجمه تفسير مجمع البيان ؛ تهران ؛ انتشارات فراهاني ، 1360

پي نوشت :

1. ازجمله حج 16؛ نور 34، شعراء 2 ، نمل 1 ، يس 69 ، زخرف 2 ، دخان 2 ،مجادله 5 ر.ك برتفسير نمونه
2. تفسيرنمونه ؛ ج 14، ص 514
3. مانند نور ، 34 رك . به تفسير نمونه
4. تفسيرنمونه ؛ ج19 ، ص 437-432
5. ر.ك به تفسيرنمونه ؛ ج 19 ص 433 .
6. تفسير نمونه ؛ ج 23 ص 22-21
7. تفسير نور ،؛ ج 7 ص 387
8. تفسيرنمونه ؛ ج 19 ص 442
9. از جمله نور ، 34
10. ترجمه تفسير الميزان ؛ ج 7 ص 149
11. تفسيرنمونه؛ ج 11 ص 362-361
12. ازجمله بقره ، 266
13. ترجمه تفسير الميزان ؛ ج 2 ص 295 .
14. تفسير نمونه ؛ ج 2 ص 216
15. همان ؛ ج 4 ص 29-27
16. از جمله ؛ زمر 55 ر.ك تفسيرنمونه
17. تفسيرنمونه ؛ ج 4 ص 322
18. احقاف 30 ، جن 1و2و3و13 ر.ك به تفسير نمونه
19. تفسيرنمونه ؛ ج 21 ص 368
20. يونس 38، هود 13 ، اسراء 88 ، قصص 49 ، طور 34 ، انعام 115 ، توبه 32 ر.ك تفسيرنمونه
21. تفسير نمونه ؛ ج 1 ص 126
22. همان ؛ ج 1 ص 139-132
23. تفسيرنمونه ؛ ج 20 ص 298
24. ر.ك به تفسيرنمونه ؛ ج 20 ص 300-299
25. همان
26. از جمله ؛ دخان 2 و ق 1 ر.ك به تفسير نمونه طور 2 ر.ك به تفسير هدايت .
27. از جمله ، بروج 22 ، واقعه 78
28. تفسير نمونه ؛ ج 21 ص 9
29. ر. ك تفسير نمونه ؛ ج 21 ص 10
30. تفسير نمونه ؛ ج 11 ص 397-396
31. تفسير نمونه ؛ ج 25 ص 167- 166
32. همان ؛ ص 194
33. تفسيرنمونه ؛ ج 17 ص 161
34. تفسيرنمونه ؛ ج 20 ص 325
35. همان ؛ ج 16ص 356-305
36. همان ؛ ج 1 ص 151
37. همان ؛ ج 17ص 89
38. همان ؛ ج 18ص 99- 98
39. تفسيرنمونه ؛ ج 3 ص 54
40. همان ؛ ج 2 ص 421-420
41. ترجمه تفسيرالميزان ، ج 14ص 292
42. ترجمه تفسيرالميزان ، ج16ص 177-176
43. تفسيرنور ؛ ج 10ص 334
44. تفسير نمونه ؛ ج 6 ص 164 -163
45. همان ؛ ج 6 ص 171-169
46. همان ؛ ج 6 ص 369
47. همان ؛ ج 7 ص 35-33
48. تفسير نمونه، ج 27 ص 33
49. همان ؛ ج 24 ص 415
50. همان ؛ ج 2 ص 47-34
51. همان ؛ ج 25 ص431
52. تفسير نمونه ؛ ج 18 ص 263-260





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط