قسم اول: فلاسفه که معتقدند قرآن کریم به روش خطابی و با مقدمههای اقناعی که توده مردم را قانع می سازد نازل شده است. آنان خود را اجل برهان و یقین دانسته و طریق رسیدن به عقاید را نیز در برهان و یقین منحصر کرده اند.
قسم دوم: متکلمان یعنی معتزله که قضایای عقلی را بر تأمل در آیات قرآن مقدم می دارند. بدین ترتیب آنان از هرگونه استدلال بهره جسته اند، ولی رأى عقلی را بر دلیل قرآنی مقدم می دانند. در نتیجه بر اساس اقتضای عقل، آن را تأویل می کنند؛ هرچند از محدوده عقاید قرآن کریم بیرون نمی روند.
قسم سوم: گروهی از عالمان که در عقاید قرآن کریم تأمل کرده بدان ایمان می آورند و در استدلالهای آن نظر کرده و از آن بهره می گیرند، اما نه به عنوان ادله ای که راهنما و توجیه گر عقل باشد تا از میان آن مقدمات استدلال را بجویند. بلکه به عنوان آیاتی خبر دهنده که ایمان به محتوای آن واجب است، بدون آنکه مضمون آن آیات، مقدمه استدلالهای عقلی قرار گیرد. چنین بر می آید که او «ماتریدیه» را از این قسم قرار میدهد. زیرا آنان نیز از عقل برای استدلال بر عقاید قرآن کریم کمک می گیرند.
قسم چهارم: گروهی که به قرآن کریم (عقاید و ادله آن) ایمان دارند؛ ولی در کنار ادله قرآنی، از ادله عقلی نیز کمک می گیرند و ظاهرمقصود او از این گروه، اشاعره است. در پی این تقسیم بندی ابن تیمیه تأکید کرده است که روش سلف، راهی غیر از این چهار روش بوده است. زیرا عقاید و ادله آن (از دیدگاه سلف) جز از متون دینی به دست نمی آید. بنابراین سلفیه به عقل ایمان ندارند. گروهی که به قرآن کریم (عقاید و ادله آن) ایمان دارند؛ ولی در کنار ادله قرآنی، از ادله عقلی نیز کمک می گیرند و ظاهر مقصود او از این گروه، اشاعره است. در پی این تقسیم بندی ابن تیمیه تأکید کرده است که روش سلف، راهی غیر از این چهار روش بوده است.چون آن را گمراه کننده می دانند. اما به نص (شرعی) و به ادله ای که نص به آن اشاره دارد ایمان دارند؛ زیرا نص شرعی وحیی است که بر پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) نازل شده است. آنان تأکید می کنند که این روش های عقلی، بعدها در اسلام ایجاد شده و به یقین در زمان صحابه و تابعان شناخته شده نبوده است.
پس اگر بگوییم روشهای عقلانی برای فهم عقاید ضرورت دارد معنای این سخن آن است که سلف، عقاید را درست درک نکرده و ادله آن را به طور کامل نفهمیده اند. ابن تیمیه در این باره می گوید: می گویند رسول خدا و اصحابش معنای آیاتی را که بر او نازل می شده نمی فهمیدند. لازمه این سخن آن است که او معنای سخن خود را از احادیث درباره صفات خدا نمی فهمیده. بلکه سخنی می گفته که خود نمی دانسته است. ابن تیمیه آیات قرآن را به معنای ظاهری تفسیر می کند و صفات الهی را از همانندی با موجودات حادث و مخلوق مبرا می دارد و در خصوص چگونگی و ویژگی صفات، راه تفویض را پیشه کرده، علمش را به خدا وا می گذارد. وی اعتقاد دارد که اصحاب پیامبر، معانی آیات متشابهی را که خداوند در آنها به داشتن دست و پا و صورت و استیلا و فرود آمدن و غیر آن وصف شده است می دانسته و بر معانی ظاهری آن حمل می کرده اند و سعی بر شناختن حقیقت، نه و چگونگی آن نداشتند.
ابن تیمیه و تجسیم
به گفته ابن تیمیه: «و لیس فی کتاب الله و لا سنة رسوله و لا قول احد من سلف الامة و ائمتها انه لیس بجسم و ان صفاته لیست اجساما و اعراضا. فنفی المعانی الثابته بالشرع والعقل بنفی الفاظ لم ینف معناها شرع و لا عقل، جهل و ضلال». در کتاب خدا و سنت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و همچنین در گفتار سلف امت (صحابه) و پیشوایان دینی نیامده که خداوند جسم نیست و صفات او از جسمانیت و عرض بودن منزه است. انکار یک معنایی که شرع و عقل آن را نفی نکرده، یک نوع نادانی و گمراهی است. (1)وی در جای دیگر می گوید: «قاسم المشبهة لیس له ذکر بذم فی الکتاب و السنة و لاکلام احده من الصحابه و التابعین». در قرآن و روایات، مذمتی از مشبهه به میان نیامده و سخنی هم از صحابه و تابعین در این باره نقل نشده است. (2)
نکته قابل تأمل این که مشبهه در ضعف و سستی آراء به جایی رسیدند که شهرستانی بعد از نقل خرافات آنها می نویسد: «و زادوا فی الاخبار اکاذیب و صفوها و نسبوها الی النبی (صلی الله علیه و آْله وسلم) و اکثرها مقتبسه من الیهود فان التشبیه فیهم طباع». و مشبهه احادیث دروغین ساخته و به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) ا نسبت داده اند و اکثر این روایات ساختگی، برگرفته از یهود است. زیرا تشبیه اساس آیین یهود است.(3)
به گفته ابن تیمیه: «و أن الله عزوجل یضحک و یعجب و یتجلی لعباده یوم القیامه ضاحکا». خداوند می خندد و تعجب می کند و روز قیامت در حال خنده بر بندگان خود تجلی می نماید.(4)
وی درباره نزول خداوند می گوید: «فمن انکر النزول او تأول وهو مبتدع ضال». هر کس فرود آمدن خدا را به آسمان دنیا انکار یا توجیه کند بدعت گذار و گمراه است.(5)
ابن بطوطه در سفرنامه خود می نویسد: ابن تیمیه در مسجد جامع دمشق که من حضور داشتم بر بالای منبر گفت: «ان الله ینزل الى السماء الدنیا کنزولی هذا» خداوند به آسمان دنیا فرود می آید همچنان که من از پله های این منبر فرود می آیم. سپس یک پله پایین آمد. ابن الزهراء از فقهای مالکی اعتراض کرد و اظهارات وی را به اطلاع ملک ناصر رساند. وی دستور داد تا او را زندانی کردند و در زندان از دنیا رفت.(6)
ابن تیمیه می گوید: «و لو قدشاء لاستقر على ظهر بعوضه فاستقلت به بقدره و لطف ربوبیته فکیف على عرش عظیم؟ اگر خداوند بخواهد با قدرت خویش می تواند بر پشت یک پشه هم قرار گیرد، پس چگونه نتواند بر روی عرش استقرار یابد»(7)
پینوشت:
۱. ابن تیمیه، التأسیس فی رد اساس التقدیس، محقق: موسی بن سلیمان الدرویش، ج ۱، ص ۱۰۱.
٢. ابن تیمیه، بیان تلبیس الجهمیه فی تأسیس بدعهم الکلامیه، ج ۱، ص ۱۰۹ ٣.
3. الملل و النحل، ج ۱، ص۱۵۳.
۴. ابن تیمیه، مجموعه الفتاوی، محقق: عامر الجزار، ج ۵، ص ۶۱
5. ابن تیمیه، مجموعه الفتاوی، محقق: عامر الجزار، ج ۵، ص ۶۱
6. محمد بن عبد الله ابن بطوطه، رحله ابن بطوطه، ص۱۱۳ ٣.
7. التأسیس فی رد اساس التقدیس، ج ۱، ص ۵۶۸.
منبع: تفکرعقلی در کتاب و سنت، حمیدرضا رضانیا، چاپ دوم، مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی، قم 1393