هدف از ازدواج و تشکیل خانواده

در این مطلب هدف از ازدواج و تشکیل خانواده را از منظر روایات بررسی می کنیم.
پنجشنبه، 13 تير 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هدف از ازدواج و تشکیل خانواده
هدف تشکیل خانواده، صرفا بقای نسل نیست، بکله به دست آوردن آرامش و آسایش واقعی است و آدمی بدون ازدواج، به چنین امری دست نخواهد یافت، زیرا زن و مرد مکمل یکدیگر و سبب شکوفایی استعدادهای خفته خود هستند. هر که به این سنت الهی پشت پا زند، وجودی خام و ناقص دارد. کمبودها و نواقصی که به خاطر ترک ازدواج برای آدمی پیش می آید، قابل انکار نیست.

زن و مردی که با هم ازدواج می کنند، باید قصدشان از ازدواج انجام سنت الهی و پاسخ دادن صحیح به خواسته های مشروع طبیعی خود باشد، نه معامله و پاره ای اغراض دیگر، این کاری است که در عین حظ نفسانی، انجام سنت الهی است و عبادت شمرده می شود. هر نوع فکر و خیال که در دماغ طرفین باشد، در تکوین شخصیت و روحیه آنها مؤ ثر و بالنتیجه در خوشبختی یا بدبختی آنها نقش دارد.

قرآن می فرماید:

ومن ایاته ان خلق لکم انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها، وجعل بینکم مودة ورحمة. [1]

((از جمله آیات الهی این است که خداوند برای شما از جنس خودتان جفت و همسر آفریده تا به هیجانهای طبیعی خود تسکین بخشید، به علاوه در نهادتان زمینه دوستی و علاقه را فراهم آورد تا پیوند مشترک شما تواءم با داد و ستد محبت باشد)).

در این آیه، ازدواج عامل آرامش بخش برای التهابهای پرشور و هیجانهای طبیعی و نیز وسیله موثری برای تلاشها و جنب و جوشهای سازنده معرفی شده است.

مرحوم ((علامه طباطبایی )) در توضیح جمله ((لتسکنوا الیها))[2] فرموده است:

((هر یک از زن و مرد، به گونه ای دارای دستگاه تناسلی هستند که کار هر کدام با پیوستن به دیگری، کامل می گردد و از آمیزش این دو به هم، تکثیر نسل و بقای نوع تحقق می یابد. از این رو هر یک از زن و مرد، به تنهایی موجود ناقصی هستند که به دیگری نیاز داشته و از ترکیب هر دو با هم، وجود کاملی پیدا می شود که شایستگی زاد و ولد دارد، نیز به خاطر همین کمبود و نیاز است که هر کدام از زن و مرد، با جوش و خروشی خاص، به تحرک آمده و به جستجوی دیگری بر می خیزد تا هنگامی که او را در آغوش کشد و آرام گیرد، زیرا هر موجود ناقصی، جویای کمال و هر نیازمندی در تکاپوی چیزی است که خلاء و کمبودش را پر کند و این است تمایلی جنسی و همسر خواهی که در نهاد همه زنان و مردان، به ودیعت نهفته شده است )). [3]

((زناشویی در ردیف نظمهایی قرار دارد که آفریدگار جهان اساس آن را بنا نهاده است. هیچ امری در زندگی نمی تواند به اندازه ازدواج، بهروزی یا تیره بختی به بار بیاورد و در جهان برای هیچ چیز دیگری به اندازه ازدواج لازم نیست که انسان روح و قلب خود را آماده سازد)). [4]

((کسی که امور جنسی را کثیف و آلوده تلقی می کند، او را نیروی کافی برای فهم ارزش مسائل نیست. ما هنوز بدان مرحله از دانش و علم نرسیده ایم که کمال جنسی خودبخود بتواند، دوش به دوش علم پیشرفت کند، اما دانش ما بدان پایه رسیده که بگوییم هرکجا ارتباط جنسی کامل نیست، امکان کمال اخلاقی و کمال صفات انسانی هم موجود نمی باشد)). [5]

((جان، بی. گایزل )) گوید:

((مرد یا زنی از تشکیل خانواده بگریزد، از گرما و شادیهای آشیانه محروم و پیوسته با غم تنهایی انیس خواهد بود)). [6]

((تجربه های خیلی قطعی نشان داده است که افراد پاک مجرد که برای اینکه بیشتر به اصلاح نفس خودشان برسند، به این عنوان و به این بهانه ازدواج نکرده اند و یک عمر مجاهده نفس کرده اند، اولا اغلبشان در آخر عمر پشیمان شده اند و به دیگران گفته اند ما این کار را کردیم، شما نکنید، و ثانیا با این که واقعا ((ملا)) بودند، در فقه و اصول مجتهد بودند، حکیم و فیلسوف بودند، عارف بودند، تا آخر عمر و مثلا در هشتاد سالگی باز یک روحیه بچگی و جوانی و یک خامی در اینها وجود داشته است. مثلا یک حالت سبکی خاصی که گاهی یک جوان دارد، می بینی همان حالت در این آدم هشتاد ساله است، و این نشان می دهد یک پختگی هست که این پختگی جز در پرتوی ازدواج و تشکیل خانواده نمی شود، در مدرسه پیدا نمی شود، در جهاد با نفس پیدا نمی شود، با نماز شب پیدا نمی شود، با ارادت به نیکان هم پیدا نمی شود. این را فقط از همین جا باید به دست آورد و لهذا هیچوقت نمی شود که یک کشیش، یک کاردینال به صورت یک انسان کامل دربیاید، اگر واقعا در کاردینالی خودش صادق باشد)). [7]

الامام الرضا (علیه السلام ): ان امراءة ساءلت ابا جعفر (علیه السلام ) فقالت: اصلحک الله انی متبتلة فقال لها: وما التبتل عندک؟ قالت: لا ارید التزویج ابدا قال: ولم؟ قال: التمس فی ذلک الفضل، فقال: انصر فی! فلو کان فی ذلک فضل لکانت فاطمة (علیه السلام ) احق به منک، انه لیس احد یسبقها الی الفضل. [8]

حضرت امام رضا (علیه السلام ) فرمود: ((زنی در مقام سؤ ال به امام باقر (علیه السلام ) عرض کرد: من ((متبتله )) (یعنی وارسته و رها شده از کامجویی های دنیا می باشم ) حضرت فرمود: مقصود از ((تبتل )) چیست؟ پاسخ داد: تصمیم دارم هرگز ازدواج نکنم. امام فرمود: برای چه؟ گفت: برای رسیدن به مقام عالی فضیلت و کمال. حضرت فرمود: از این تصمیم منصرف شو. اگر ترک ازدواج، ارزش معنوی در بر می داشت، حضرت زهرا (علیها السلام ) به درک این فضیلت از تو شایسته تر بود، چنین نیست که احدی در تحصیل ارزشها معنوی بر وی پیشی بگیرد.

اسلام از نظر ریشه میل، حق فرد را در احساس شهوات به رسمیت می شناسد. بنابراین در آغاز کار، به واپس زدن و سرکوبی پناهنده نمی شود، بلکه وسیله اسلام برای محدود کردن انگیزه شهوی، یک عمل روانی دیگری است که گاهی در پاره ای از مصادیق، با عمل واپس زدن مشترک است ولی از نظر واقعیت و روش کار و هدف، با سرکوبی و واپس زدن فاصله بسیاری دارد.

اسلام همیشه از قدرت ((بازداری )) و ((کنترل )) برای محدود کردن امواج شهوت استفاده می کند تا آن را در حدی متوقف کند که از ایجاد ضرر برای فرد در زندگی فردی، در عین حال از تولید زیان در زندگی اجتماعی او جلوگیری کند.

فرق اساسی و بزرگ ((واپس زدن )) و ((بازداری و کنترل )) این است که ((واپس زدن )) یک فعالیت ناگاه و مضر و خطرناک است ولی ((بازداری )) یک عمل آگاهانه است که محل آن ضمیر آشکار آدمی است و یا لااقل همیشه تحت تصرف قدرت ضمیر آشکار است.

((بازداری )) هرگز متوجه ریشه اصلی میل و شهوت نمی شود و مانند ((واپس زدگی )) آنرا قبل از آنکه وارد ضمیر آشکار شود، از تجلی احساسات در میدان ضمیر آشکار جلوگیری نمی کند.

((واپس زدن )) میل فعالیت حیاتی را از مجرای طبیعی آن باز می دارد و نیروی اضافی را که برای تحقق بخشیدن هدفهای اصیل زندگی مطلوب است، ضایع و فاسد می کند، در صورتی که اسلام برای تحقق بخشیدن این هدفها می کوشد و بر این کار اصرار می ورزد.

عمل ((بازداری و کنترل )) وقتی شروع می شود که میل شهوی از تاریکی های وجدان پنهان، وارد میدان روشن وجدان آشکار می شود. بنابراین وظیفه و هدف اساسی این عمل، این است که مجاری آنرا تنظیم و پاک کند و بر مقداری که باید آزاد شود و لحظاتی که مناسب برای خلاصی از آن است، نظارت کند و آنرا طوری تنظیم نماید که میان تمایلات گوناگون فرد، به عنوان یک شخصیت مستقل و به عنوان یک عضو جامعه، توازن و هماهنگی ایجاد شود و از زیاده رویهای مضر جلوگیری شود و آزادی او را تا سرحد آزار به دیگران پیش نبرد تا در نتیجه مصالح عمومی که نتیجه آن به خود می رسد، محفوظ بماند.

این ((بازداری )) آگاهانه منظم و مسلط، نگهبان بیداری است که روح را به محاسبه می کشاند و او را متوجه راه صلاح و یا به تعبیر قرآن، متوجه راه حق و ((صراط مستقیم )) می گرداند. [9]

الامام الرضا (علیه السلام ): لولم تکن فی المناکحة والمصاهرة آیه محکمة ولا سنة متبعة، لکان فیما جعل الله فیها من برالقریب وتاءلف البعید، ما رغب فیه العاقل اللبیب وسارع الیه الموفق المصیب. [10]

امام رضا (علیه السلام ) فرمود: اگر درباره ازدواج و دامادی دستوری از خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) هم صادر نشده بود، همان فواید اجتماعی که خدا در آن نهاده، از قبیل نیکی با خویشان و پیوند با بیگانگان کافی بود که خردمند صاحبدل را بدان ترغیب کند و عاقل درست اندیش به آن بشتابد.

نظریه فقهای بزرگ شیعی در مورد ((احکام ازدواج ))

ازدواج به خودی خود، امری مستحب است و اسلام آنرا از احکام ضروری آیین خود می داند. البته در صورتی که به ((قصد قربت )) انجام گیرد، دارای ثواب هم خواهد بود. [11]

نکاح کردن مستحب است، برای کسی که به آن تمایل داشته باشد، اعم از مرد یا زن. [12]

نکاح، امری است مستحب موکد و نیازی به توضیح ندارد، زیرا فضیلت آن محقق است. شخصی که دارای همسر باشد، نیمی از دین خود را حفظ کرده است و آن از بزرگترین فوایدی است که پس از نعمت اسلام (مسلمان بودن ) عاید شخص می گردد. [13]

نکاح کردن فی حدذاته (به خودی خود) امری است مستحب و استحباب آن از طریق استناد به برخی از آیات قرآن، سنت متواتره و اجماع علما ثابت می باشد. [14]


پی نوشت:
[1] سوره روم / آیه 21.
[2] ((لتسکنوا)): از ریشه ((سکن )) است . راغب اصفهانى مى نویسد: سکون عبارت است از ثبوت و قراردادن چیزى بعد از تحرک و هیجانهایش . چاقو را نیز از این لحاظ در زبان عرب ((سکین )) نامند که به حرکاتت و التهابهاى حیوان پایان مى بخشد. (مفردات راغب ، ص 236) صاحب مصباح المنیر مى نویسد: چاقو را از این جهت ((سکین )) گویند که به وسیله ذبح ، تحرک و ناآرامى هاى حیوان را به ثبوت و سکون مى برد و خانه را از این رو مسکن گویند که محل آسودگى خانواده و جایگاه مطمئن اموال و اشیاء است . (مصباح المنیر، ص ‍ 384)
[3] تفسیر المیزان ، ذیل آیه 21، سوره روم .
[4] ما و فرزندان ، (ریموندبیچ )، ص 84.
[5] عقل کامل ، ص 60.
[6] همسرى ، ص 143.
[7] تعلیم و تربیت در اسلام ، ((علامه شهید مطهرى ))، ص 398.
[8] بحار الانوار، ج 103، ص 219.
[9] بشریت بر سر دوراهى : ((محمد قطب ))، ص 225 و 226.
[10] میزان الحکمة ، (الزواج ) مکارم الاخلاق ، جلد 1، ص 449.
[11] شرایع الاسلام ((محقق ))، ص 170.
[12] لمعه ((شهید اول ))
[13] عروه الوثقى ، ((سید محمد کاظم یزدى ))، ص 622.
[14] خلاف ((شیخ طوسى ))، جلد 2، ص 203.

منبع: حوزه نت


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط