معرفی
حکیم ابوالحسن یمینالدین بن سیفالدین محمود معروف به امیر خسرو دهلوی (زاده ۶۵۱ در پتیالی، هند – درگذشته ۷۲۵ هجری قمری در دهلی) شاعر هزارهتبار پارسیگوی هندوستان بود. او یکی از دو شاعر مهم اوایل قرن هشتم است که سایر سخنوران پارسیگوی هند را تحتالشعاع قرار دادند و در ادوار بعد هم نفوذی دامنهدار در میان شعرای ایران و هند داشتند. آن دو امیرخسرو، و حسن دهلوی بودند. امیرخسرو به زبانهای فارسی، عربی، ترکی و سانسکریت چیرگی داشت و به سعدی هند معروف بود و او در اوایل حال به «سلطانی» و سپس به «طوطی» تخلص میکرد.[1]
پدرش امیر سیفالدین محمود یکی امرا میرزاده و افسران اهالی لاچین در نواحی بلخ و از قوم هزاره بود که هنگام یورش مغولان به هندوستان گریخت و در آنجا با زنی اهل دهلی ازدواج کرد و به دربار شمسالدین التتمش، پادشاه دهلی راه یافت. امیرخسرو مانند پدر که سمت امیرالامرایی داشت در دربار، بزرگی و سروری یافته بود و زمانی در درگاه جلالالدین فیروز شاه جایگاهی داشت و لقب امیری گرفت.
پدرش امیر سیفالدین محمود یکی امرا میرزاده و افسران اهالی لاچین در نواحی بلخ و از قوم هزاره بود که هنگام یورش مغولان به هندوستان گریخت و در آنجا با زنی اهل دهلی ازدواج کرد و به دربار شمسالدین التتمش، پادشاه دهلی راه یافت. امیرخسرو مانند پدر که سمت امیرالامرایی داشت در دربار، بزرگی و سروری یافته بود و زمانی در درگاه جلالالدین فیروز شاه جایگاهی داشت و لقب امیری گرفت.
کودکی
وی دوران کودکی و نوجوانی را با فراگرفتن زبان و ادب فارسی در دهلی گذراند و پس از چندی در محضر یکی از بزرگترین و مشهورترین مشایخ و عارفان دوران، یعنی شیخ نظامالدین محمد بن احمد دهلوی معروف به نظام الدین اولیا، شاگردی کرد. امیرخسرو برای پیر و مراد خود احترام فراوان قایل بود و با وجود این که دایم در خدمت پادشاهان و فرمانروایان بود، هیچگاه از میزان ارادت و توجه او نسبت به شیخ کاسته نشد. امیر نیز مانند استاد خود پیرو سلسله عرفان چشتیه بود. شیخ نیز خسرو را گرامی میداشت. با حسن دهلوی شاعر نامدار پارسیزبان هند از طریق همین شیخ آشنا شد و بین آن دو دوستی عمیقی برقرار بود.
مدت کوتاهی پس از درگذشتِ نظامالدین اولیاء، امیر خسرو نیز در سال ۷۰۴ (۷۲۵ قمری) درگذشت و نزدیک آرامگاه شیخ به خاک سپرده شد. آرامگاه او در یکی از محلههای شلوغ و پرتراکم دهلی که بنام نظامالدین اولیاء معروف است و نزدیک به ایستگاه قطار شهری بمبئی به نام ایستگاه قطار نظامالدین و در نزدیکی آرامگاه همایون واقع شده میزبان جمع کثیری از مردم و زیارتگاه مسلمانان و اهل تصوف است.[2]
امیر خسرو دهلوی به دلیل محل جغرافیایی زندگیش که در خارج از ایران و در هندوستان بوده، آثارش آن سان که باید و شاید مورد توجه و بررسی قرار نگرفته و محققان در نقد های خود به ندرت به آن ها اشاره کرده اند و در هند نیز محققان، اکثراً آثار هندی زبان شاعر را بررسیده اند؛ درحالی که امیر خسرو دهلوی یکی از شاخص های مهم دو ادبیات عظیم مشرق زمین، یعنی فارسی و هندی محسوب می شود و آثارش مفاهیم کلیدی ادبیات کلاسیک فارسی را در بر دارد[3].
آثار وی نمونه نظم کلاسیک خاورمیانه و آسیای صغیر است؛ زیرا یکی از اصول این نوع از نظم، توازی تصاویر و تقارن ساختار ادبیات و هنر کاربرد جناس و ایهام، باعث زینت کلام اوست و ضمناً در آثار او سبک تصویر صوفیانه عراقی و سبک زینتی هندی، با هم پیوند پیدا کرده اند و عناصر صوفیانه در بیشتر غزلیات او نقش زینتی دارند، نه معنایی. عزلیات امیر خسرو دهلوی تحت تأثیر صوفیسم که یکی از عوامل گسترش ادبیات کلاسیک فارسی است، سروده شده اند[4].
با این وجود جا دارد که غزلیات امیر خسرو از بعد فلسفی و اجتماعی و صوفیانه مورد دقت و بررسی بیشتر قرار گیرند و در ترازوی نقد گذاشته شوند.
تاثیر پذیری و تاثیرگذاری
ادبیات فارسی را اگر چه با فردوسی و سعدی و حافظ و مولوی می شناسند اما این همه ادبیات ما نیست بی شک در شکل گیری ساختمان ادبی ایران افراد بسیاری سهیم بوده که در موارد بسیار مشاهیر ادبی ما از شعر و نثر آنها استفاده کرده اند چناچه حافظ در بسیاری از موارد از مضامین امیر خسرو دهلوی استفاده کرده است . چنان که خود خسرو نیز از منظومه های نظامی استفاده کرده و به استقبال خمسه نظامی از جمله اسکندر نامه لیلی و مجنون و خسرو شیرین رفته است.
نسخه ای از خمسه امیرخسرو در کتابخانه ی دولتی تا شکند موجود است که سه منظومه شیرین و خسرو، آئینه سکندری و هشت بهشت آن به خط محمد بن محمد الملقب بشمس الحافظ می باشد که در سال 756 استنساخ شده است و پاره ای محققان بر این نظرند که کاتب این منظومه ها حافظ معروف می باشد که البته کسانی نیز این احتمال را با دلایلی رد کرده اند. اجمالاً اینکه: حافظ به اشعار امیرخسرو توجه داشته و تعدادی از سروده هایش با غزلهای امیرخسرو چنان مشابهت دارد که تأثیرپذیری را محتمل بلکه متیقّن می سازد[5].
به عنوان نمونه:
امیرخسرو:
به آبروی محبت که بی غرض بشنو که از مصاحب ناجنس هیچ نگشاید
حافظ:
نخست موعظه پیر مِی فروش این است که از مصاحب ناجنس احتراز کنید
امیرخسرو:
آن مرغ که بود زیرکش نام افتاد به هر دو پای در دام
حافظ:
ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش
اینها نمونه کوچکی از اشعار امیر خسرو بود که یکی از بزرگان ادبیات فارسی یعنی حافظ آنها را مورد استقبال قرار داده و در شعر خود این مضامین را به کار برده است.
مشرب عرفانی
نکته قابل توجه در مورد مشرب عرفانی امیر خسرو اعتقاد به ولایت و راهنمایی انسان کامل است و از این جهت اندیشه او به اندیشه شیعه بسیار نزدیک می شود.
همانطور که گفته شد وی به عنوان نخستین نظیره پرداز از خمسه نظامی، داستان اسکندر را در آئینه اسکندری به نظم کشید هر چند او بخش هایی از داستان را -که ظرفیت معنایی بیشتری برای پروراندن معانی عرفانی داشته است - با تفصیل بیشتری سروده است. چنانکه چهره منفی و جنگ طلب اسکندر در ابتدای داستان، نماد انسان مادّی است و جنگ او با خاقان مبارزه او با نفس است. اسکندر با گذر از منازل، به یاری سروش و خضر و الیاس -که نماد پیر راه شناس هستند به دریای معرفت می رسد. سفر اسکندر در خشکی و دریا -که از منطق الطیر عطار تأثیر پذیرفته است- هفت مرحله سلوک را نشان می دهد. اسکندر با گذر از وادی طلب و عشق در خشکی، در سفر دریایی استغنا و معرفت را پشت سرمی گذارد و به وادی حیرت می رسد و در نهایت با هدایت سروش به ژرف نگری در وجود متعالی خویش، به مرحله فنا هدایت می شود.[6]
عرفان امیر خسرو همان عشق و جذبه و سوز گداز مرید نسبت به مراد یا عاشق به معشوق است، وی همواره خود را در برابر معشوق واقعی همچون موم نرم و گدازان می داند و از شرار عشق او نالان است.چنانکه گوید:
عرفان امیر خسرو همان عشق و جذبه و سوز گداز مرید نسبت به مراد یا عاشق به معشوق است، وی همواره خود را در برابر معشوق واقعی همچون موم نرم و گدازان می داند و از شرار عشق او نالان است.چنانکه گوید:
موم بود دل که زه عشق است زار کو به گداز اوفتد از یک شرار
پی نوشت:
[1] سدارنگانی، هرومل (۱۳۴۵). پارسیگویان هند و سند. تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
[2] همان
[3] نرگس یدی؛ریخت شناسی و عناصر زینتی عرقانی شعر امیر خسرو دهلوی
[4] همان
[5] یاد داشت های محمدرضا علیزاده امامزاده و سیامک مختاری، وبلاگ عرشیا
[6]سیمای عرفانی اسکندر در «آئینه اسکندری» امیرخسرو دهلوی، سوسن یزدانی