تکامل تا خدا

انسان‌ها هنوز به کمال نرسیده‌اند. آنها در حال به وجود آمدن اند. انسان شدن، روند پیدایش و تکامل بشر هنوز کامل نشده است. این روند ما را به سوی پیدایش و تکامل مسیحیت می‌کشاند و تکامل مسیحیت ما را سرانجام به کمال نهایی آن می رساند.
دوشنبه، 24 تير 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تکامل تا خدا
تکامل طبیعت و کیهان جولانگاهی شد برای آثار پیر تیلهارد دوچاردن (۱۹۵۵ ۱۸۸۱) زمین شناس و دیرینه شناس معروف. او زندگی کاری خود را در راستای سازگاری میان بینش علمی با افکار الهیاتی میدید. برای این متفکر که قویة تحت تأثیر فلسفه ی معنوی و حیات گرایانه ی هانری برگسون (۱۹۴۱-۱۸۵۹) و مفهوم تکامل خلاق او بود، طبیعت همچون یک فرآیند عظیم تکامل به نظر می رسید که به تدریج و قدم به قدم در طی میلیاردها سال به سوی کمال خویش پیش می رود و با پیچیدگی هرچه بارزتر و درونی شدن ماده به بلوغ خود نزدیک تر می شود. برای او خداوند صرفا مبدأ و مقصد آفرینش نیست بلکه خود در این تکامل شرکت دارد. او از ذرات بنیادین و پهنه های بی کران کیهان تا زیست کره ی گیاهان و حیوانات تا سپهر روح آدمی همگام با تکامل پیش می رود.( سپهر جان noo sphere .)
 
در جهان بینی تیلهارد، انسانها نیز هنوز به کمال نرسیده اند. آنها در حال به وجود آمدن اند. انسان شدن، روند پیدایش و تکامل بشرهنوز کامل نشده است. این روند ما را به سوی پیدایش و تکامل مسیحیت می کشاند و تکامل مسیحیت ما را سرانجام به کمال نهایی آن می رساند. کمال مسیحیت (به یونانی پلروما) در نقطه ی اوج، جایی که سرگذشت فردی و جمعی انسانها فرجام و منتهای خود را می یابد. جایی که منتها درجه ی کمال جهان و کمال خدا به هم می پیوندد.
 
این «تکامل یافتگی»، این کامل شدن و این تکامل صعودی و رو به پیش کیهان و انسانها، به مسیح کیهانی و جهانی راهبر می شود که به اعتقاد تیلهارد حاصل وحدت واقعیت خدا و جهان در یک شخص است. البته در نزد او تمام اینها بصیرتی نه از جانب عقل محض، بلکه از شناخت ایمان است. تیلهارد در کتاب «چگونه ایمان دارم؟»( How I believe) اعتقادات خود را عرضه کرد: «معتقدم که عالم نوعی تکامل است. معتقدم که تکامل به سوی روح پیش می رود. معتقدم که روح کاملا به شکل یک شخصیت تحقق می یابد. معتقدم که آن شخص فوق العاده مسیح جهانی است.»
 
تیلهارد عارفی است که معنای تکاملی کیهانی را تجسد خدا در مسیح تلقی می کند. بیشتر دانشمندان سخن او را در مورد چنین فرضیه های برجسته علمی نمی پذیرند. الهی دانان دریافتند که برخی از دیدگاه های الهیاتی او به نحوی بسیار یک جانبه، اغراق آمیز یا با نگاهی به زندگی و مصائب عیسى - ناقص اند. محتمل است که امروز از هر دو سو پیش از هر چیز، خوش بینی او را طرد کنند، یعنی باور او به پیشرفت و یافتن راهی به سوی «نقطه ی اوج» که بازنمودی بسیار اندک از مسئله ی رنج و بشر دارد. با وجود این، پیر تیلهارد دوچاردن به عنوان اولین کسی که در جهت اتحاد علم و الهیات به روشی کم نظیر کوشیده است و تلاش کرده است تا دانشمندان و الهیدانان را در کنار هم بکشاند تا آنها را به تأمل در تمام مسائل وادارد، چندان مورد تحسین قرار نگرفت. او دل مشغول اهمیت دینی تکامل و چارچوب تکاملی دین بود. او به هیچ جه ساده لوح نبود و برخلاف کلیسای رم به دنبال «انطباق» سطحی و ظاهری میان کتاب مقدس و علم نبود.به خاطر تفسیر ایستایی که کلیسای رم و حاکمانش از آفرینش خداوند به دست میدادند، طی چندین دهه مکتب «آفرینش گرایی» همه جا سایه گسترده بود. او قاطعانه «تعصب کودکانه و تلاش‌های خام را در راستای سازگاری که سطوح و سرچشمه های دانش را بر هم می زنند و صرفا به نقص و اشکال فجیع منجر می گردند» طرد می کرد. اما او به دنبال «انسجامی» بود با بنیادی عمیق تا یک «کل یکپارچه» و قاطع آشکار شود که بخش های مختلف آن از هم پشتیبانی می کنند و یکدیگر را به روشی هر روز بهتر توسعه می دهند.»
 
به خاطر تفسیر ایستایی که کلیسای رم و حاکمانش از آفرینش خداوند به دست میدادند، طی چندین دهه مکتب «آفرینش گرایی» همه جا سایه گسترده بود. مکتبی که در مقابل نظریه‌ی تکامل داروین از «ثبات انواع» و «دیدگاه انطباق» حمایت می کرد. این نکته ای است که در سرتاسر کتاب چند جلدی «قاموس کتاب مقدس» به صد زبان آمده است. بنابراین جای شگفتی نیست که تیلهارد که در سال ۱۸۸۹ در سن ۱۸ سالگی وارد نظام یسوعی شده بود، در سال ۱۹۲۶ تحت فشار کلیسای رم توسط مقامات ارشد خود از کرسی‌اش در مؤسسه کاتولیک پاریس محروم شد. پس از آن تمام نوشته‌های فلسفی و علمی او را توقیف کردند و در سال ۱۹۴۷ به او دستور دادند که از این پس از بحث درباره ی موضوعات علمی خودداری کند. تیلهارد کاملا منزوی شد. در سال ۱۹۴۸ اجازهی پذیرفتن دعوت «کالج فرانسه» را به او ندادند. سال ۱۹۵۱- زمانی که فتوای «کرامت انسانی» پاپ پیوس دوازدهم اجرا شد. او از اروپا به بنیاد پژوهشی ونر گرن در نیویورک تبعید شد. او در سال ۱۹۵۵، یعنی سال وفاتش، اجازه شرکت کردن در کنگره بین المللی دیرینه شناسی را نیافت. روز عید پاک هنگامی که از دنیا رفت، اندک کسانی که آنجا حضور داشتند جنازه اش را به دوش کشیدند و او را در قبرستان مدرسه یسوعی کنار رودخانه هادسون در ۱۶۰ کیلومتری نیویورک به خاک سپردند. سال ۱۹۶۸ که در نیویورک دانشجوی مهمان بودم، برای پیدا کردن آرامگاهش زحمت بسیاری کشیدم.
 
منبع: علم و دین، هانس کوک، ترجمه رضا یعقوبی، چاپ اول، نشر تمدن علمی، تهران 1395


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط