تعریف
ادبیات پایداری: عنوان ادبیات پایداری معمولاً به آثاری اطلاق میشود که تحت تأثیر شرایطی چون اختناق و استبداد داخلی، نبود آزادیهای فردی و اجتماعی، قانونگریزی و قانون ستیزی با پایگاههای قدرت، غصب قدرت و سرزمین و سرمایههای ملی و فردی و... شکل میگیرند. بنابراین جانمایة این آثار با بیداد داخلی یا تجاوز بیرونی در همه حوزههای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و ایستادگی در برابر جریانهای ضد آزادی است.[1]
پیشینه
ادبیات پایداری به معنای عام آن بیگمان به اولین نوشتهای بازمیگردد که با تم ادبی درونمایهای اعتراضی و مقاومتی داشته است اگر منظور از پایداری ایستادگی و اعتراض به امری غیر مطلوب باشد. بنابراین پیشینۀ ادبیات پایداری بهاندازه و قدمت خود ادبیات است .
بی گمان ادب اعتراض قبل از پدید آمدن مفاهیم تئوریک ادبیات پایداری وجود داشته است گاه مقصود ادیب از خلق اثر اعتراضی در قالب پایداری و مقاومت گنجیده و گاه مقاصد دیگر از این امر داشته است.در اﻳﺮان ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ وﻗﻮع ﺟﻨﮓ ﺗﺤﻤﻴﻠﻰ و ﻫﺸﺖ ﺳﺎل دﻓﺎع ﻣﻘﺪس، ﻧﺨﺴـﺘﻴﻦ تعریفها در ادﺑﻴـﺎت ﭘﺎﻳﺪاری ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ آﺛﺎر ادﺑﻰ ﺑﻮد ﻛﻪ ﺣﻮل ﻣﺤﻮر دﻓﺎع ﻣﻘﺪس در دورة ﺟﻨﮓ و پسازآن شکلگرفته ﺑﻮد. اﻣﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻮﺟﻪ داﺷﺖ ﻛﻪ بنمایهها و ریشههای اﻳﻦ ﻧﻮع ادﺑﻴﺎت از ادﺑﻴﺎت ﻛﻬﻦ ﻣﺎﻳـﻪ ﮔﺮﻓﺘـﻪ اﺳـﺖ. ﭘﺲ ﻻزم اﺳﺖ ﺗﻌﺮﻳﻔﻰ از ادﺑﻴﺎت ﭘﺎﻳﺪاری ﺑﻪ دﺳﺖ داد ﻛﻪ ﻫﻢ آﺛﺎر ﻣﻌﺎﺻﺮ و ﻫﻢ آﺛﺎر ﻛﻬﻦ را در برگیرد. ﭼﺮاﻛﻪ اﻳﺮان ﻛﺸﻮری اﺳﺖ ﺑﺎ ﭘﻴﺸﻴﻨﺔ جنگهای ﻣﺘﻌﺪد و ﮔـﺎه ﻃـﻮﻻﻧﻰ و دارای ﭘﻴﺸـﻴﻨﺔ ادﺑـﻰ و ﻫﻨـﺮی ﻛﻬﻦ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﺑﺴﺘﺮﻫﺎی ﭘﻴﺪاﻳﺶ ادب ﭘﺎﻳﺪاری در اﻳﺮان از دﻳﺮﺑﺎز وﺟﻮد داﺷﺘﻪ اﺳﺖ[2]
ﺷﻌﺮ و ادﺑﻴﺎت، ﻫﻨﺮی ﻣﺘﺄﺛﺮ از اوﺿﺎع اﺟﺘﻤﺎﻋﻰ، ﺳﻴﺎﺳﻰ، اﻗﺘﺼـﺎدی و ﻓﺮﻫﻨﮕـﻰ در دوران ﻣﺨﺘﻠـﻒ اﺳﺖ. درواقع ﻧﻈﺮات، آرا، ﻋﻘﺎﻳﺪ، اﻣﻴﺪﻫﺎ و آرمانها و ﻣﺸﻜﻼت ﻣﺮدم ﻫـﺮ دوره در آن ﻧﻤـﻮد دارد؛ ﺑـﻪ اﻳﻦ ﻣﻌﻨﻰ ﻛﻪ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﮔﺎن و ﺷﺎﻋﺮان در ﻫﺮ دوره ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ دگرگونیها و وﻗـﺎﻳﻊ و اﺗﻔﺎﻗـﺎت اﺟﺘﻤـﺎﻋﻰ، ﺳﻴﺎﺳﻰ، اﻗﺘﺼﺎدی و ﻓﺮﻫﻨﮕﻰ روزﮔﺎر ﺧﻮد بیتفاوت ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ و میتوان ﺑﺎزﺗﺎب اﻳﻦ ﺗﺤﻮﻻت و ﻣﻀﺎﻣﻴﻦ آنها را در آﺛﺎر ﺷﺎﻋﺮان و ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﮔﺎن ﻫﺮ دوره ﻳﺎﻓﺖ. درواقع در هنگامههای بحرانهای اﺟﺘﻤـﺎﻋﻰ و ﺳﻴﺎﺳﻰ، آﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﺗﻌﺎدل ﺑﻴﻦ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ ادﺑﻰ ﺷـﺎﻋﺮ از یکسو و مسئولیتهای اﻧﺴـﺎﻧﻰ، ﺗـﺎرﻳﺨﻰ و اﺟﺘﻤﺎﻋﻰ او از ﺳﻮی دﻳﮕﺮ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ مسئولیتهای اﺧﻴﺮ ﻣﺘﻤﺎﻳﻞ میشود، ادﺑﻴﺎت ﮔـﺎه ﺣﺘـﻰ ﺑـﻪ رسانهای ﺑﺰرگ ﺑﺪل میگردد. ﺣﺎﻻ ﻣﺘﻦ ادﺑﻰ رویهای ﻛﺎرﻛﺮدی (ﻛﺎرﻛﺮد غیرادبی) ﻳﺎﻓﺘﻪ اﺳﺖ و ﻧﻴﺖ ﺻﺎﺣﺐ اﺛﺮ در ﺣﻘﻴﻘﺖ اﻧﺘﻘﺎل و ﺑﻠﻜﻪ اﻟﻘﺎی ﻫﺮﭼﻪ سریعتر ﻣﻔﻬﻮم موردنظر ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻃﺒﺎن اﺳﺖ. بهطورکلی در اﻳـﻦ ﻣﻮﻗﻊ ادﺑﻴﺎت در ﻣﺮﺣﻠﺔ ﺗﺒﻠﻴﻎ و ﺗﻌﻠﻴﻖ ﻛﻪ ﻣﺸﺨﺼﺔ ﺑﺎرز ﻫﻨﺮ در ﺟﻮاﻣﻊ ﻣﻠﺘﻬﺐ اﺳﺖ ﻗﺮار میگیرد. در اﻳﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ اﺧﺘﻼط و ﺗﺒﺎدل ﺑﻴﻦ ﺷﻌﺮ و ﻣﺨﺎﻃﺐ (و ﻏﺎﻟﺒﺎً یکسویه از ﻃﺮف ﺷـﺎﻋﺮ بهسوی ﻣﺨﺎﻃﺐ) اﺗﻔﺎق ﻣﻰاﻓﺘﺪ و کاربردیترین وﺟﻪ ﺷﻌﺮ رخ مینماید[3]
پیشینه پایداری در ادب ایران
اگرچه شعر فارسی هیچگاه حتی پیش از ورود اسلام به ایران از عنصر اعتـراض خالی نبوده و شاعران ایرانی در همة دورهها بهصراحت یا به اشارت، نقد قدرت را وجهة همت خـویش ساختهاند با صرفنظر از فردوسی و ناصرخسرو، تا دورةبیـداری و مشروطهخواهی، شاعری که اطلاق شاعر مقاومت بـر او صحیح باشـد در قلمـرو زبان فارسی ظهور نکرده است.
دلیل این امر را باید در شرایط اجتماعی فرهنگی و سیاسی جامعه جستجو کنیم اصولاً با توجه به نوع سیستم اداره مملکت که پادشاهی و تکصدایی بوده و همچنین نظام فرهنگی مستولی بر حوزه ادبیات که بیشتر بر مبنای قبول شرایط حاکم و به نوع ویژه درباری بوده است زمینهای برای بروز این نوع خاص از ادبیات وجود نداشته استدر این سطح از مفهوم ادب پایداری، اعتراض به انحرافاتی است که شاعر در جامعه و محیط خود مشاهده میکند. این انحرافات میتوانند زمینههای مختلفی داشته باشند که در یکچشم انداز نسبتاً وسیع انحرافات اخلاقـی، تربیتـی، سیاسـی، اجتمـاعی، دینـی،فکری و... را شامل میشود.[4]
مایههای ادب پایداری بـا این مفهوم، در اکثر آثار ادبی کلاسیک ایران و جهان حضور دارد و بیشتر شـاعران، اشـعاری با مضامین فوق از خود به یادگار نهادهاند. سـنایی، مولـوی، سـعدی، حـافظ و... در ضمن سرودههای خویش به مبارزه با انحرافات یادشده پرداختهاند. در دوران معاصر نیز این معنا در آثار بسیاری از شاعران؛ نظیر ایرج میرزا و پروین اعتصامی دید همیشود. در حـوزة تصوف و عرفان نیز که یکی از ارکان مهم ادبیات فارسی است، از اوایل قرن پنجم هجری قمری با نگارش رسالة قشریه و کشفالمحجوب نهضتی به وجود آمد که هدف آن مبارزه با انحرافات، در درون تصوف بود. این جریان حرکت خود را در مسیر تاریخ ادامه داد تا در قرن هفتم به مولانا و در قرن هشتم به حافظ رسید، حافظ که خود وابستگی تشـکیلاتی بـه تصوف نداشت، نقد صوفی را بهعنوان یکی از گفتمانهای محوری، وارد شـعر خویش کرد که این گفتمان، پس از وی بهعنوان یک سنت ادبی جایگاه خـود را در غـزل فارسی تثبیت نمود.
این شرایط تا زمان مشروطه ادامه یافت با زمزمههای مشروط خواهی زمزمههای ادبیات پایداری نیز بلند شد زندگی و شعر شـاعران این دوران مشحون از جلوههای بدیع مقاومت و پایداری است و ترور و تبعید و حبس و حصر، تقدیر مشترک ایشان. بههرروی ادبیات جنبش مشروطهخواهی،سرچشمه تمامی جریانهای ادب پایداری در ادوار بعد بهحساب میآید . با این حال نمیتوان تاریخ مستقل و مجزایی را برای شروع ادبیات پایداری تعیین کرد اما با توجه به کارکردها و تعاریف خاصی که ازاینگونه ادبی شکلگرفته است میتوان ادعا نمود در دوران معاصر ادبیات پایداری بهگونهای از ژانر ادبی مستقل تبدیلشده که با توجه به جغرافیای سیاسی و دینی و فرهنگی در کشورهای مختلف از اهمیت متفاوتی برخوردار است.
سرزمین ایران از آغاز شکلگیری آبستن حوادث، جنگها، حکومتها،هجومهای بیگانگان و انبوهی ازایندست بوده است. در سالهای معاصر نیز با پدیدههای اجتماعی همچون انقلاب مشروطیت، جنبش تنباکو، صنعت ملی شدن نفت، انقلاب اسلامی سال 57 و بعدازآن با دفاع مقدس روبهرو بودهایم. هرچند در ادبیات گذشته ردپای منسجمی از بازتاب تحولات سیاسی و اجتماعی را شاهد نیستیم اما در ادبیات معاصر به علتهای مختلف ازجمله پیوند شدید حوادث اجتماعی و بازتاب آنها در آثار ادبی بهخصوص شعرگونههای منسجم و یکدستی همچون- ادبیات مشروطیت با ویژگیهایی چون- آزادیخواهی و عدالتطلبی- ادبیات کارگر با ویژگیهایی همچون حقوق کارگر و طبقه فرودست جامعه و ادبیات انقلاب اسلامی با ویژگیهای انعکاس دوران مبارزه در شعر و همچنین ادبیات دفاع مقدس شکل گرفته است.
در قسمت دوم این یادداشت نمونه های خاصی از مضامین پایداری در ادبیات کهن و معاصر بررسی می شود.
پی نوشت:
[1] سنگری. محمدرضا (1383)، ادبیات پایداری ، مجله شعر، سال 12، شمارة 39.[2] جهانگرد، فرانک)١٣٩٥ ("تحلیل سیر تکوینی تعاریف ادبیات پایداری در ایران" ،سال هشتم، شماره چهاردهم، بهار وتابستان ١٣٩٥، نشریه ادب پایداری،
[3] شکری،غالی)١٣٦٦ (ادب مقاومت،ترجمه محمدحسین روحانی، تهران، نشر نو
[4] چهرقانی،رضا، (تابستان 1396)، ادبیات پارسی معاصر،ر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی سال هفتم، شمارة دوم،