در گستره ادبیات فارسی به خصوص ادبیات فارسی بعد از اسلام در آثار شاعران و نویسندگان به گونه های مختلفی از این نوع ادبیات بر می خوریم. به طور خلاصه ادبیات پایداری در شعر و ادب ایران از آغاز تا کنون در سه شکل و قالب وجود دارد.
نخست
پایداری در برابر هجوم بیگانگان و حفظ مام میهن و تلاش برای سربلندی آن این نوع از ادبیات پایداری که هماهنگی و همشکلی خاصی با تعریف ادبیات مقاومت در دوره معاصر دارد که در شکلی گسترده در اثر کم نظیر فردوسی شاهنامه متبلور شده است. شاهنامه اثری است که قسمت عمده آن به مقاومت و پایداری پهلوانان ایران در برابر هجوم بیگانگان اختصاص یافته است شاهنامه بر خلاف نام آن نامه شاهان نیست در شاهنامه هیچ شاهی قدر و منزلت رستم را ندارد و رستم کسی است که نماینده مردم است و در طول عمر ششصد ساله خود جان خویش را وقف مبارزه برای نجات و رهایی مردم سرزمین خویش از هجوم بیگانگان نموده است. پایداری رستم برای حفظ ایران در مقابل بیگانگان تا بدانجاست که جگرگاه پور دلیر خود سهراب را می درد و مهمترین پیام این داستان غلبه مهر میهن بر مهر فرزندی است.
چنانچه خود سهراب در واپسین دم عمر خطاب به رستم میگوید:ز هر گونه ای بودمت رهنمای
نجنبید یک ذره مهرت ز جای[1]
این گونه است که شاهنامه در نوع خود سندی بلند بالا از پایداری و مقاومت ملتی است که نماینده آنها رستم است. این نوع از ادب مقاومت در شاهنامه جلوه بسیار نموده اما تا عصر مشروطه چندان نشانه ای در سایر آثار شعرا مبنی بر پایداری و حفظ میهن در برابر هجوم بیگانگان به چشم نمی آید در عصر مشروطه نوعی از وطن خواهی و حفظ وطن در آثار شاعرانی چون میرزاده عشقی ملک الشعرای بهار و چند شاعر دیگر وجود دارد که سرآمد آنها بهار است.
«اگر دو نهنگ بزرگ از شط شعر بهار بتوانیم صید کنیم یکی وطن است و دیگری آزادی. بهترین ستایش ها از آزادی در آثار بهار وجود دارد و زیباترین ستایش ها از مفهوم وطن باز در دیوان او به چشم میخورد.... بهار بهترین مدیحه سرای آزادی و وطن در بافت بورژوائی آن است .. البته وطن پرستی در حد اعلای آن نه شوینزم حاکم بر دوره ی رضاخانی ... "
" هیچ شاعری پس از فردوسی در شعرش چهره ی ایران را زیباتر از بهار تصویر نکرده است»[2]
ای خطه ی ایران مهین ای وطن من
ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من
دردا و دریغا که چنان گشتی بی برگ
کز بافته ی خویش نداری کفن من
ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من
دردا و دریغا که چنان گشتی بی برگ
کز بافته ی خویش نداری کفن من
بعد از مشروطه و در دوران پهلوی که یک دیکتاتوری شدیدی حاکم بر افکار آثار و نشریات است و نوعی خفقان در برابر صداهای میهن پرستانه وجود دارد تعداد محدودی از شاعران همانند مهدی اخوان ثالث به مفهوم حفظ وطن اشاره کرده و در قالب نوعی نماد و استعاره به این مطلب اشاره کرده اند که کشور تحت هجوم و نفوذ بیگانگان است. به هر حال از فردوسی تا اخوان ثالث راه هزار ساله ایست که جز معدودی از شعرا و نویسندگان توفیق دفاع از وطن را نداشته اند و این بیشتر به دلیل وجود حکومت های مستبد خودکامه و خود سری بوده است که در نزد آنها یک بیت شعر مدح و تملق و چاپلوسی بسی ارزشمند تر از یک کتاب برای حفظ ارزش های میهنی و ارزش های انسانی مانند آزادگی بوده است . همچنانکه شاهنامه مورد پسند محمود واقع نشد و رفت آنپه که نباید بر حکیم طوس می رفت.
دوم
این نوع از ادبیات پایداری شامل آثاری است که انسان ها را به پایداری در برابر نفس و خواهش های نفسانی دعوت می کنند در این نوع از ادبیات خویشتن داری، عزت نفس، دوری از بخل و طمع، و کینه و حسد و پرهیز از ریاکاری مد نظر قرار گرفته و شاعران بزرگی همانند فردوسی مولوی حافظ و سعدی در دوران کهن ادبیات پارسی به این مضامین پرداخته اند.حافظ نمونه اعلای شاعری است که در اشعار خود ریا و زهد دروغین را نکوهش کرده است
من این دلق مرقع را بخواهم سوختن روزی
که پیر می فروشانش به جامی بر نمیگیرید [3]
که پیر می فروشانش به جامی بر نمیگیرید [3]
و شعرای دیگر از جمله سنایی نظامی امیر خسرو دهلوی جامی عطار و ... همه اینها در باب پایداری در برابر نفس و پایداری در برابر صفات مذموم و نکوهیده اشعاری سروده اند ابولفضل بیهقی مولف تاریخ بیهقی نیز درجایجای کتاب خود نکاتی زا یاد آور شده که به گونه ای حاوی ادبیات پایداری می باشند .
سوم
ادبیات پایداری در تعریف امروزین
بی گمان این نوع از ادبیات پایداری متعلق به دوره ای است که رژیم پهلوی در حال سرنگونی است در سال های منتهی به نابودی رژیم پهلوی این نوع از ادبیات در آثار شاعران و نویسندگان اوج می گیرد. ادب پایداری با تمام موئلفه های آن یعنی اعتراض به ظلم حاکم مستبد اعتراض به بیگانه پرستی حکومت و انواع اعتراض های مدنی و سیاسی.در این دوره شاهد شکوفایی ادبیات پایداری در ایران هستیم شاعرانی هم چون نصرالله مردانی حمید سبزواری مهرداد اوستا و شاعران بسیار دیگر از این دست. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اما ادبیات پایداری نه تنها کمرنگ نمی شود که به اوج خود می رسد دلیل این اتفاق جنگ تحمیلی است . رژیم بعث عراق به سرکردگی صدام معدوم به سرزمین ایران حمله و تعدادی از شهرها را اشغال کرد در طول هشت سال جنگ تحمیلی زیباترین نمونه های ادبیات پایداری در ایران به تصویر کشیده می شود نکوهش جنگ،ذکر ویرانگری های جنگ، رشادت و ایستادگی رزمندگان و در نهایت شهادت و روح شهادت طلبی و ایثار اط جمله مضامینی است که دستمایه پرورش اشعار و آثار بسیار شده است. سلمان هراتی،سپیده کاشانی، طاهره صفار زاده قیصر امین پور محمد رضا آغاسی و علیرضا قزوه از جمله شاعرانی هستند که در این عرصه موفق بوده اند.
می خواستم
شعری برای جنگ بگویم
دیدم نمی شود
دیگر قلم زبان دلم نیست
گفتم :
باید زمین گذاشت قلمها را
دیگر سلاح سرد سخن کارساز نیست
باید سلاح تیزتری برداشت
باید برای جنگ
از لوله ی تفنگ بخوانم
- با واژه ی فشنگ -....[4]
جدای از مفاهیم پایداری که مربوط به وقوع انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی است دفاع از مظلوم بر مبنای دستورات اسلامی از جمله دیگر مضامینی است که در ادبیات پایداری ایران وجود دارد اشعاری که در باره بمباران شیمیایی حلبچه توسط صدام سروده شده اند یا اشعاری که مربوط به مردم مظلوم فلسطین هستند از این دسته اند همچنین مقاومت و پایداری به خصوص مقاومت جبهه اسلامی در برابر اسرائیل از جمله مضامین پایداری فرا وطنی است که در دوران معاصر توسط شعرا و نویسندگان استفاده می شود.
پی نوشت:
[2] مفهوم وطن در شعر بهار پرفسور شارل هانری دوفوشه کور، سال 1996 در دانشگاه سوربن، پاریس
[3] دیوان حافظ به کوشش علامه قزوینی
[4] شعری برای جنگ: قیصر امین پور