فرهنگ مجازی (1)
نويسنده: دکترسيموس راس Seamus Ross
مديريت منابع فرهنگي و حفظ تاريخ قومي و فهم گذشته
مقدمه
• يکي از آنها مستند و معتبر بودن محتوا و منابع اين دائرهالمعارف بود (به عنوان مثال فرمت کردن اطلاعات،نحوه ارائه آن ها،معرفي آثار جديد،آثاري که توسط ناشر برجسته يا موسسه انتشاراتي به زيور طبع آراسته گرديده است)؛
• اين مجموعه از انسجام دروني برخوردار بود؛
• به نظر ميرسيد که به اين زوديها از ميان نميرود يعني مجلداتش از هم نميپاشد (هرچند از زمانيکه من آن را خوانده ام يعني دهه 1960 تاکنون ورق هايش کاهي شده (به زردي گراييده و کاملاً آسيب پذير شده است)؛
• کامل (جامع) بود؛
• قابل فهم و سهل الوصول بود؛ و،
• اطلاعات آن منحصربه فرد بود-و مطلب تکراري نداشت، هرچند که نسخه هاي بسياري از
آن در کتابخانه و منازل موجود بود.
اگرچه من ديگر وقت ندارم که تابستان را در کنار دريا بگذرانم و شبها دائرهالمعارف بخوانم در عين حال، همچنان از اطلاعات و ارتباط بين آنها لذت ميبرم.ويژگيهايي که دائرهالمعارف بريتانيکا را منبعي مناسب و مطلوب ميکند ميتواند راهنمايي براي ايجاد يک بانک اطلاعاتي اينترنتي باشد.
اما، اينترنت، چيزي بيش از يک کتابخانهي عظيم ديجيتالي است که منتظر باشد تا مطالبي از آن برداشت شود، تحليل شود، ذخيره شود، و بازيابي شود.اين فضا (اينترنت) فضايي است با اطلاعات و مواد با کيفيت عالي و موادي با کيفيت پايين و همچنين عمدتاً مطالبي غيرقانوني.ما درخصوص حفظ چنين مطالبي يا «متني»، به معناي پسامدرني کلمه صحبت نميکنيم.ما اکنون اهميت محوري فضاي اجتماعي، بافت، و تعامل اجتماعي را که در بطن اينترنت نهفته است را ميشناسيم.از نگاه ما تجربهي استفاده از اينترنت به لحاظ فرهنگي قابل تعريف است.دنياي مجازي و دنياي واقعي عمدتاً متضادند.درست است که فرهنگ مجازي ويژگيهايي دارد که آن را از سنجههاي سنتيتر فرهنگ جدا ميکند، در عين حال مرز بين اين دو دنيا هيچگاه مشخص نبوده است؛ تکامل فضاهاي اقتصادي، اطلاعاتي و اجتماعي اين امر را به خوبي نشان ميدهد.بعلاوه فرهنگ مجازي يک فرهنگ نيست-[بلکه] فرهنگهاي بسياري است؛ دنياي است از انديشمندان، شهرونداني از طبقات متوسط، و انحراف ها.وب منبعي فرهنگي است که جامعه معاصر بايد آن را مديريت کند و وب سرمايهاي فکري است که بايد از آن برداشت کرد و آن را به نسلهاي بعد انتقال داد.
پيش از پرداختن به مسئله ذخيره ديجيتالي محتواي اينترنت و خاصه محتوي وب بايد به مسئله اهداف اين کار به پردازيم.چرا ما مايليم اطلاعات اينترنتي را حفظ کنيم و با چه هدفي آن را براي آينده نگه ميداريم؟ مسأله در اينجا نحوهي پژوهش در مورد فرهنگ مجازي و دستاوردهاي آن، و نيز نوع اطلاعاتي است که ما براي مستند کردن فرهنگ نيازمنديم.مسأله، مسألهي گزينش است و مسألهاي است که تمام نهادها، مانند کتابخانهها و آرشيوها، ميکوشند تا در ديگر بافتها به آن بپردازند.به عنوان مثال، چند کتابخانهي تحقيقاتي و عمومي در انگلستان نسخههاي از روزنامهي Sun The را نگهداري ميکنند، در عين حال اين روزنامه روزانه حدود 5/3 ميليون تيراژ دارد. اما، کتابخانههاي بسياري، نسخههاي The Times را دارند و اين در حالي است که تيراژ اين روزنامه کمتر از يک پنجم نشريه SUN است.چرا يک روزنامه نگهداري ميشود و روزنامهي ديگر نگهداري نميشود؟ يک پاسخ اين است که کتابدارها هم عقيدهاند که The Times براي انگلستان است و يک روزنامهي «ثبتي» است، اما چه چيزي »ثبت» ميکند؟ عقايد سياسي، خبر، تفاسير اجتماعي، ورزش، يا تمام اين حوزهها.از نگاه فرهنگ عوام مردم The sun دريچهاي غني بر روي انگليسيها ميگشايد و در آينده مورخان آن را بي ارزش خواهند يافت.فرهنگ هاي عامه همواره هماگونه که باستانشناسان و مورخان در نيمه دوم قرن 20 به آن توجه دارند همواره در حال مستند سازي بوده است.در دفاع از اينترنت حصول اطمينان از حفظ تعادل در شيوه هاي جمع آوري ضروري است آنسان که لازم است تمام ابعاد فرهنگ از فرهنگ عامه تا فرهنگ خاصه مدنظر باشد.
ماهيت پوياي اينترنت مستندسازي آن را دشوار ميکند و عمدتاً آنچه را شما در آن مييابيد در آينده وجود ندارد، حتي پس از گذشت روزها، سرويسهاي خبري اينترنتي نيز چند دقيقه يا چند ساعت بيشتر دوام نميآورند. اين سياست مطالعهي علمي اينترنت را دشوار ساخته است.اما در کل اينترنت به مثابهي يک فضاي فرهنگي و اجتماعي مجازي بسيار غنيتر از محتوياتش است.در اينجا بين مطالعه اينتنرت و فرهنگ مجازي آن و مستندسازي »فرهنگ هاي جهان واقعي (غيرمجازي)» تعادل وجود دارد.اينترنت به مثابه فضاي فرهنگي و اجتماعي مجازي بسيار غني تر از محتوي آن است.
در بررسي مسأله نگهداري عناصر فرهنگي موجود در فضاي مجازي اين موارد بايد بررسي شوند:
• کيفيات منحصر به فرد فرهنگ مجازي و عناصر الکترونيکي اينترنت محور (مثل صفحات وب، تصاوير، متن)؛
• مسائل مربوط به انتخاب (به عنوان مثال خواه بر ملاک هاي اولويت بندي شده مبتني باشد يا همه چيز را در بر بگيرد)، دسترسي، و توصيف يا تشريح عناصر الکترونيکي اينترنتي (مثلاً صفحات وب)؛
• مسائل قانوني (مثلاً کپي رايت، مالکيت، حفاظت اطلاعات، امنيت ملي، علائم تجاري، حقوق انحصاري)؛
• پيچيدگي روزافزون وب (که ناشي از استفادهي روزافزون از صفحات پوياي وب است) که پايگاه داده هاي بنيادين آن را تقويت مي کند؛
• مشکلات مربوط به نگهداري و دسترسي دراز مدت و تضمين قابل استفاده بودن عناصر الکترونيکي اينترنت (مثلاً اينکه برخي عناصر وجود دارند که تنها از طريق پيوند يا چند نرمافزار خاص قابل دسترسي و استفاده هستند)؛ و،
• نياز به روشهاي مطالعه اين عناصر که ممکن است حفظ و نگهداري شده باشند (مثلاً چه کساني مجازند تا به آرشيوهاي اينترنتي دسترسي پيدا کند، اينکه چگونه بايد از اين آرشيوها و عناصر استفاده کرد، چگونه بايد آنها را کنترل و نظارت نمود).
فرهنگ مجازي و منابع اطلاعاتي اينترنتي چه تفاوتي با مواد سنتي مي کنند؟ اساساً دو گونه اطلاعات در فضاي اينترنت وجود دارد:
1. اطلاعاتي که آنها را به مثابهي يکي از محصولات »جوامع واقعي» ميتوان طبقهبندي کرد؛ و،
2. اطلاعاتي که آنها را به مثابهي يکي از محصولات جوامع مجازي ميتوان طبقهبندي کرد.
محصولات جوامع واقعي شامل انتشارات الکترونيکي مثل مجلات الکترونيکي، کتابهاي الکترونيکي و صفحات وب، و انتشارات الکترونيکي نهادها، مانند پايگاه داده ها، ايميل هايي که سران دولتها و وزرايشان و ساير سران دولت رد و بدل ميکنند، مي باشد، اين موارد توسط اينترنت و شبکه هاي خصوصي توزيع مي شوند.محصولات جوامع مجازي نيز شامل، ايميل ها و صفحات وب ميشود، اما آنها شامل محصولات گروههاي خبري، فهرست کاربران ايميل، MUDها، و اتاقهاي چت ميشوند.برخي از آنها مانند مکالمات بين دو خارجي در خيابان، يا (مکالمات اتاقهاي چت)، ثبت نميشوند.به مرور زمان اين تمايز بين حقيقي و مجازي پيچيده تر و مبهم تر خواهد شد؛ به عنوان مثال بنگريد به بحث خسته کننده جوليين ديبل درخصوص تجاوز در فضاي مجازي (1996و 1998) يا بررسي دونات درخصوص هويت و فريبکاري در جوامع مجازي به عنوان شاهد اين مسئله.
تاکيد بر دستاوردهاي جوامع واقعي به مثابه محور بحث چندان دشوار نيست، اما بررسي گرايشات و طرز تلقيهاي مورخان معاصر نشان ميدهد که مورخان آينده عمدتاً به پديدهي اجتماعي اينترنت و فضاي ارتباطي آن علاقهمند خواهند شد تا انتشارات الکترونيکي انديشمندان که به اينترنت ارسال مي دارند.چندين سال قبل فکر کردم که »تأثير دراز مدت اينترنت بر دانش به افزايش کيفي، کمي، و تنوع منابع اطلاعاتي ديجيتالي بستگي دارد».اکنون عمده اطلاعاتي که در وب وجود دارد، عملاً براي جامعه علمي امروز غيرقابل استفاده است.مطمئناً، ابزارهاي ديجيتالي تسهيلاتي را براي چاپ و انتشار فراهم مي کنند که دستگاه هاي چاپ از آن عاجزند، به عنوان نمونه به امکاناتي مي توان اشاره کرد که براي طيف وسيعي از داده هاي (مثلاً تصويري يا صوتي) و ساختارها(مثلاً پايگاه داده ها) در قالب يک اثر علمي، توزيع اطلاعات و مطالب در سطح گسترده، و تحليل مجدد و همزمان اطلاعات موجود در پژوهش هاي عالمانه به کار مي روند.از برخي انديشمندان درخصوص مزيت اينگونه تسهيلات و امکانات سوال شده است.همزمان عامه مردم، موسسات عمومي و خصوصي اينترنت و خاصه وب را مکانيزمي براي توزيع و فراهم نمودن اطلاعات مي دانند و از نگاه آن ها اينترنت فضايي است که افراد در آن مي توانند با ساير کاربران دور و نزديک ارتباط برقرار نمايند.جذابترين سؤالات سؤالاتي است که به نحوه استفاده مردم از اينترنت و منابع آن، تأثير آن بر شکلدهي به وقايع، و نوع ديدگاههايي که اين وسيله درخصوص فرهنگ عامه به ما ميدهد، مربوطاند.
مطالعه زندگي در اينترنت
اگر برآن باشيم تا گزارشي از اينترنت تهيه کنيم که به ما امکان دهد تا تجربياتي نظير تجربيات ترکل يا تجربيات دانشجويان من را تکرار کند به اين مواد نياز داريم:
1. محتوا (مطلب)؛
2. تبادلات علمي چرا که اين پيوندها و تبادلات مطالب زيادي درخصوص نوع نگرش مردم، دانشمندان معاصر، و نهادها و مؤسسات علمي در اختيار ما مينهند؛
3. تعامل در خود وب/اينترنت؛
4. ارتباط مستقيم فضاي نت محور؛
5. شيوههاي دسترسي و ثبت نحوه تغييرات (مثلاً حرکت از فضاي »متن محور» به فضاي »تصوير محور»)؛
6. تصاويري از نحوهي کاربرد، خواه به مثابه صورت جلسات جامع که فرد را قادر مي سازد تا در تعامل جامع کاربر محور پاسخگو باشد و خواه در قالب توالي هاي تصويري؛
7. چند سختافزار يا دادههاي کافي براي امکانپذير کردن تقليد از آن؛ و،
8. بهکار بردن خود نرمافزارها.
و بدين منظور بايد اين موارد را ايجاد کنيم:
1. مکانيزم هايي که عمل خودسندسازي (سندسازي توسط خود شخص) را تسهيل ميکنند و نيز بافتي که در آن امکان ايجاد متادادههاي لازم براي حفظ اطلاعات در شکل رايج و کارکردي آنها وجود داشته باشد؛
2. منابع بزرگ، و مشترک اطلاعاتي؛
3. فضاهاي مجازي؛ و،
4. امکان استفاده همزمان از اين اطلاعات.
محتوا، بافت و پردازش چيست؟
در واقع هيچ راهي وجود ندارد که بتوان تمام اطلاعات را براي آيندگان حفظ کرد.در گذشته اصلاً انتظار نداشتيم که همه چيز را حفظ کنيم، و ميتوان گفت که، اگرچه آرشيوسازان پيشنهاد کرده اند که اين مسأله يک اشتباه است و بخشهايي يا جوانبي از فرهنگ »مجازي و وب محور» (به عنوان مثال وب سايت ها »مبتذل» و مستهجن) وجود دارد که شايد مايل نباشيم آنها را براي آيندگان حفظ کنيم.اگرچه حفظ مطالب (محتواي) وب براي ما مشکلي بزرگ است در عين حال اين مسأله عمدهترين تجلي انفجار اطلاعات در 25 سال گذشته بوده است.به عنوان مثال، در سال 1995 جونز گزارش داد که يک شرکت بزرگ در حدود 258 ميليون صفحه اطلاعات-راهنماي کالا، قيمت هاي شرکت، و اوراق تجاري در اختيار داشت. هيچيک از اين شرکتها نتوانستند تمام اين عنصر (ماده) را براي آيندگان نگهدارند و تعداد اندکي مايل به انجام اين کار بودند.بسياري از روشها ذخيرهسازي به منظور حصول اطمينان از حفظ اطلاعات »ضروري» استفاده کردند.اين مسأله همواره مطرح بوده که چه اطلاعاتي ارزش نگهداري دارند، و چه چيز ميتواند براي نوع نگاه ما به جامعه در آينده مفيد باشد و چه روشهايي وجود دارد که بتوانيم از »عدم آيندهنگري فرهنگي» پرهيز کنيم.(؟)
مؤسسات ملي و خصوصي در اکثر کشورها در حال عکس گرفتن از وب هستند (بنگريد به جدول شمارهي 1).اين پروژهها تاکنون روشي منسجم براي انتخاب، سندسازي، حفظ، دسترسي، و ارائهي اطلاعات نداشتهاند.بسياري از اين پروژه ها به منظور انتخاب محتوي »آرشيو وب» از مدل هاي متفاوتي استفاده مي کنند.برخي مانند کولتراو (سوئدي) ميکوشند تا تمام سايتهاي درون يک حوزه را جمعآوري کنند. حال آنکه افراد ديگري نظير پاندورا (استراليايي) از مجموعهاي از ملاکهاي انتخاب که توسط متخصصان يک موضوع تعيين شدهاند، استفاده ميکنند.در ميان پروژههايي که در آرشيو وب هستند اين موارد را ميتوان نام برد:
برخي از اين ابتکارها هنوز در مرحلهي آزمايش هستند، و بقيه خوب پيشرفت کردهاند.به عنوان مثال، پروژه مينروا که توسط کتابخانهي مجلس انجام شد، مرحلهي طراحي را سپري کرده است. در مارس سال 2001، 43 ميليارد بايت[اطلاعات] در آرشيوي اينترنتي وجود داشت که شامل 4 ميليون صفحه، 16 ميليون پست و 360 فيلم مي شد.در سال 2001، دولت فرانسه درخصوص تغيير مکانيزمهاي وب ابراز نگراني کرد.فرهنگ فرانسوي از طريق اين مکانيزمها ايجاد و عرضه ميشد.اولين وظيفهي ناشر وب سايت جمعآوري و نگهداري صفحات وب بود.در عين حال، قانون فرانسه حق نگهداري از کل وب سايت فرانسه را به کتابخانه ملي و مؤسسات تصويري صوتي کشور واگذار کرد .اجراي اين قانون مستلزم انجام طرح هايي درخصوص مولفه هاي »وب فرانسه»، فناوري هاي داراي نوع خاصي از مواد يا موضوعات قانوني است.بنابر يافته پروژه مينروا، جمع آوري وب سايت ها مشکلاتي از جمله فرمت کردن پايگاه داده ها را در پي دارد .
اما، حفظ (نگهداري) مطالب و اطلاعات بدون بافت بيمعناست.اگر اروين بلک به منظور ايجاد تعادلي دشوار، سخت افزاري را در بافت موزه هالوکاست واشنگتن دي سي در نظر نگرفته بود.از نقشي که اين سخت افزار در توانمند ساختن Nazi در پديد آوردن Holocaust(2001,11) ايفا مي کند تعجب نمي کرد.بررسي اين ماشين در بافت موزه، بلک را به موضوعي سوق داد.در نتيجه وي بين ماشين و جمع آوري، تحليل، و مديريت اطلاعات مربوط به وقايع Holocaust ارتباط برقرار کرد.
فرايند نيز به همان اندازهي بافت، در تغيير معناي اطلاعات حائز اهميت است.تأکيد عمده بر حفظ عناصر الکترونيکي (آن عناصري که جامعه ما واکنشهاي افراد و نهادهاي آن را مستند ميکنند) در اين حوزهها شده است، هدف از اين تأکيد، حصول اطمينان از اين مسأله بوده است که متادادههاي مناسبي پديد آيند و از طريق ارتباط با دادههاي ثبت شده، مجدداً تدوين و مستند گردند.در اثر پيدايش متادادههاي کافي و کارآمد، کل فرايند ثبت دادهها را ميتوان از نو بررسي نمود.يکي از پنج نقطه ضعفهاي (موانع) اصلي پژوهش بلک ناشي از ضعف در توصيف فناوريهاي Hollerith است- اين پژوهش احساس و قدرت فناوري را احيا نکرده است.در نتيجه، اين توصيف فرايند را مبهم و پيچيده رها کرده است.تمام شيوهي تحليل اطلاعات و فناوري در بطن داستاني هولناک قرار گرفته که وي آن را تعريف ميکرد.آنچه روشن است آن است که ما ميتوانيم فرايندي را که از طريق آن اطلاعات مورد استفاده قرار ميگيرد را به هم ربط دهيم، البته به شرطي که محتوا، متادادههاي مناسب، و دستگاههاي اصلي را در اختيار داشته باشيم.در نتيجه ديدگاه ناقصي را در اختيار داريم .نياز به ايجاد يک بافت و فضا براي اطلاعات، مشکل اصلي ما در حفظ اينترنت معنادار، اسناد وب (متون و تصاوير)، و تعاملات موجود در آن است.
فراتر از اطلاعات: تصوير (خيال)
تصوير (خيال) مکانيزمها را به گونهاي تقويت ميکند که ما بتوانيم هويتها را ايجاد، و حتي جعل نماييم، جوامع را بسازيم، و از نگاه آپادوراي و اندرسون جايگزين هايي را براي دولت-ملت به وجود آوريم.بنابراين، اين مقوله، به يک نيروي قدرتمند اجتماعي تبديل شده است.همانگونکه آپادوراي مي گويد، تصوير روز به روز نقش مهمتري را در زندگي افراد و از طريق مجلات عمومي، و ساير رسانه ها ايفا مي کند و ابزارهاي غني را به منظور سنجش، بررسي و بافتي نمودن اطلاعات ما در اختيار مي نهد.واقعيت آن است که خيال پردازي در بسياري جوامع نوعي کنش اجتماعي شده است؛ خيال پردازي فضايي ايجاد مي کند که ما در آن زندگي خود را دوباره مي سازيم.ما در فضاهاي مجازي به انحاء مختلف، تصوير (خيال)را تجربه ميکنيم،MUDها و اتاقهاي چت همگي دنياهاي خيالي هستند.در سمينار HATII درخصوص »بررسي فضاي مجازي» مکرراً شاهد نقش حائز اهميت تصوير در ارتباطات بوديم.تصوير به ما امکان مي دهد تا جايگاه خود را در فضاي مجازي تعيين کنيم.اينترنت افراد را قادر ميسازد تا تجربيات خود را تقسيم کنند و از طريق اتاقهاي چت، گروههاي خبري، و فضاهاي ويژهي استفاده چند کاربر، باندهاي اجتماعي ايجاد کنند.آنها ما را قادر ميسازند تا »جوامع خيالي» بسازيم که ساختار اجتماعي و فرهنگي دارد، اما تا زماني که نهايتاً لباس »واقعيت» بپوشد در هالهي خيال باقي خواهد ماند.
از آنجا که عمدهي اين جوامع »متن محور» (متن به معناي سنتي »متن» کلمه) باقي ميمانند (1-2000) جنسيت، تفاوتهاي فرهنگي، قوميت، و نژاد که خود، گروهها و فضاهاي اجتماعي جديدي را پديد ميآورند، مغايرت دارند.آنها علاوه بر وابستگيهايشان به تصوير (خيال)، به بيايماني ما نيز تکيه ميکنند.درست همانند دنياي واقعي که افراد و گروهها به دنبال بازتوليد، تقويت، و ترويج هويت فرهنگي خود هستند، در فضاي مجازي نيز وضع به همين منوال است.بنابراين، اين جوامع شکننده و موقتي (گذرا) هستند، و تعاملاتشان را عمدتاً با دقت کمتري ثبت يا مستند مي کنند، در عين حال، يک رابطهي دو جانبهاي که روز به روز تقويت ميشود بين جوامع اينترنتي و جهان واقعي وجود دارد (مثلاً رابطهي متقابل بين تجسمزدايي مجازي و نفوذ در جسم و همچنين رابطه بين تبادل جنسي مجازي و مبدل پوشي را در نظر بگيريد.).
اين انسانشناسي فضا و جامعه به لحاظ زماني بسيار محدود است و بررسي آن صرفاً به حفظ صفحات وب با متن ASCII آنها، تصاويرشان (با فرمت هاي gifs, jpegs, pangs)، صداهايشان، و نمودهاي واقعي مجازي آنها بستگي ندارد.بلکه مستلزم رابطه بين فضا، بافت، و خيال است.اين کل مطلب درخصوص »متن» در معناي عام آن است.در پژوهش درخصوص مسأله اي مرتبط با بررسي مخاطب در فضاي تلويزيون، ويرجينيا نايتينگل ميگويد متن را نميتوان از تصويري که مخاطب از آن ميسازد جدا کرد (1996).وي يادآوري ميکند که تأکيد بر بافت از سوي متخصصان الکترونيک چيز جديدي در مطالعات مربوطه به اطلاعات يا جامعه نيست.مالينويسکي ، انسانشناس تکويني از مطالعه Trobriand Islanders نتيجه گيري مي کند که نه تنها متن، بلکه بافت، کل ماهيت عملکرد و مالکيت خصوصي آن، همگي در معناي آن مؤثرند (1954). مطالعات مربوط به اينترنت و خاصه وب، اتاق هاي چت، و MUDها همين نتيجه را براي ما در پي خواهد داشت: اگر ما بخواهيم اين فضاها و اطلاعات مربوط به آنها را بازسازي کنيم و در آينده آنها را بهتر دريابيم نميتوانيم آنها را از کاربرد و کاربرانشان جدا کنيم.
فضاهاي مجازي، مانند فضاهاي واقعي اشان، از نظامهاي ارزشي، معاني، استانداردها، و رفتارهاي مشترکي برخوردارند.آنجا که افراد به يک معنا با جامعه درگيرند-چه مجازي و چه واقعي-با مکانيزمهايي ارتباط دارند که آن جامعه و هويت جمعي آنها را حفظ ميکنند.معناي مکان و تعلق از طريق تکامل دستورالعملها و پروتوکلهاي مربوط به رفتار و روشهاي تقويت آنها، تثبيت ميشود.به عبارت ديگر، جوامع حول اعمال، قوانين، و نمادهايي که افراد آنها را ياد ميگيرند، پيروي ميکنند (يا حتي انکار مي کنند)، و ميتوانند آنها را بازشناسي کنند قوام مييابد. اين اعمال، قوانين، و نمادها سبب شناسايي آسانتر بيگانگان نيز ميشوند.جوامع مجازي نيز مانند جوامع واقعي، اغلب منحصر به فرد و حتي منزوي هستند.به گزارش کورتيس از پژوهشي در مودر »زندگي در MUD»، مشارکت کنندگان به تدريج به اجماعي در مورد يک زبان مشترک (خصوصي) درخصوص استانداردهاي مناسب رفتاري، و نقشهاي اجتماعي رسيدند (1996).ساير پژوهش ها درخصوص فضاي مجازي نيز به نتايج مشابه ايي رسيده اند. يکي از دلايلي که نشان مي دهد ارتباطات تحت کنترل قوانين خاصي قرار دارد آن است که اغلب اين جوامع بر نوعي اعتماد حساس و شکننده استوارند، که خود ارتباط تنگاتنگي با تصوير (خيال) دارند.در واقع ميتوان گفت که دستاوردهاي اين جوامع مجازي متني را پديد ميآورند که ما را قادر ميسازد تا اين جوامع و تجربيات فضاي مجازي را بهتر درک کنيم.چالش در نحوه مستندسازي آنهاست.اقدامات لازم:
1. تمام بافت را آن سان درک کنيم که بتوانيم به طور مجازي يا واقعي اين جوامع را بازسازي کنيم؛
2. عکسهايي تهيه کنيم که آيندگان از روي آنها بتوانند »تصويري از فضاهاي مجازي بسازند»؛ يا،
3. يک رشته جديد يا يک قومنگاري وب محور را درست کنيم و از طريق روشهاي انسانشناسانه آن را تقويت کنيم.
از طريق بررسي ساختار بنيادين اينترنت دريافتيم که نگهداري اطلاعات مستلزم رويکردي چند بعدي است؛ مکانيزم ها بايد طوري طراحي شوند که از طريق آن ها بتوان محتواي وب را گزينش و ذخيره نمود.و دليل نياز به راه کارهايي نظير مطالعات قوم نگارانه تسهيل مستندسازي فرايندهاي اينترنتي و فضاي اجتماعي است که اينترنت پديد مي آورد.حفظ اطلاعات اينترنت مستلزم عملکرد کتابداران و آرشيوپردازان و در صورت لزوم همکاري اين دو است.
ادامه دارد .....
منبع: دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی
/خ