والدین چگونه می توانند به کودک دارای مشکلات توضیح کمک کنند؟
اگر گمان می کنید کودک شما مشکلی مانند تاتیانا دارد، به دنبال یک متخصص باشید. چنانچه قبلا در مورد کودک شما تشخیص مشکل بیانی از این نوع داده شده است، موارد زیر برخی از روشهایی است که می تواند به شما کمک کند:• صبور باشید. به کودک خود زمان بیشتری را برای جوابهای شفاهی بدهید. فشار زمانی موجب می شود کمتر از بیان استفاده کند و بیشتر مضطرب گردد.
• از سؤالهای شفاهی باز بدون انتها مانند «در مورد بازی امروزت توضیح بده» اجتناب کنید و در عوض سؤالهای مشخص بکنید؛ مانند «آیا امروز هم تیمی هایت بازی هیجان انگیزی را ارائه کرده اند؟»
• پس از تماشای فیلمهای تلویزیونی، به کودک خود کمک کنید تا عناصر ضروری داستان را بازسازی کند. تصاویری از صحنه های مهم را در کنار هم بکشید و به او کمک کنید تا آنها را به ترتیب بچیند. عنوانهایی زیر هر تصویر بنویسید.
• از عکسهای خانوادگی برای کمک به کودک خود برای صحبت کردن در مورد وقایعی که اتفاق افتاده است، استفاده کنید. سعی کنید عکسهای زیادی را در طول یک واقعه بگیرید؛ بدین ترتیب کودک شما می تواند آنها را مرتب و آن اتفاق را بازگو کند. پس از مدتی ببینید او می تواند بدون نگاه کردن به تصاویر توضیح دهد؟
• از طریق تحقیقاتی که جنبه انشایی دارد، از قبیل: نوشتن یک مقاله درباره «پائول رور Paul Revere » به کودک خود کمک کنید اطلاعاتی را که معلم می خواهد، پیدا کند. به کودک خود کمک کنید تا رئوس مطالب را قبل از اینکه به سراغ تمرین برود، مورد توجه قرار دهد. در غیر این صورت، برای هر چیزی، کودک شما دچار آشفتگی و اضطراب خواهد شد. برای مثال، تکلیف پائول رور را می توان به چهار بخش تقسیم کرد: اول؛ در مورد دوران کودکی پائول رور. دوم؛ در مورد کارهایی که قبل از جنگهای انقلابی انجام داده مطلب بنویسد. سوم؛ اتفاقهای طول جنگ را شرح دهد . چهارم؛ در مورد کارهایی که پس از جنگ انجام داده و زمانی که مرد، توضیح دهد.
• به امتحانات کودکتان توجه کنید. اگر او در امتحانات سؤالهای انشایی مشکل دارد، بهتر است در مورد اینکه آیا کودک شما می تواند با روش مناسب تری امتحان شود، مشورت کنید.
به عنوان والد، نیاز دارید برای انجام این نوع تمرینها در منزل به صورت منظم و برنامه ریزی شده به فرزندتان کمک کنید و یا مدت زمان طولانی را در جنگ بی حاصل بین او و خود صرف نمایید. گاهی اوقات دانستن اینکه کودک شما تنبل نیست بلکه دارای یک اختلال یا ناهنجاری زبانی است، می تواند کمک کننده و مفید باشد. نباید از کودک خود انتظار داشته باشید تکالیف ارائه شده را در حد عالی انجام دهد، همانطور که می توان توقع داشت بیشتر از یک کودک ضعیف و در حد متعادل و مناسب، از عهده انجام تکالیف برآید. درک موقعیت شاید به شما کمک کند تا احساس گناه ناشی از اینکه دوست دارید بیشترین کمک را به کودکتان بکنید، کاهش یابد. یک متخصص می تواند شما را در انتخاب بهترین راهبرد برای کمک به کودک با توجه به نیازهای فردی اش یاری کند.
مطالعه موردی: جکسون Jackson
جکسون ده ساله مورد علاقه معلمان و همسن و سالان خود بود. اما واضح بود که او مشکلاتی دارد. هنگامی که هشت سال داشت و کلاس دوم دبستان بود، در او مشکلات ادراکی Perceptual Problems که یک نوع ناتوانی یادگیری است، تشخیص داده شده بود. این مشکلات ادراکی زمانی آشکارتر گردید که در زمینه خواندن و هجی کردن، مشکلاتی را بروز داد. خط او معمولا کثیف و درهم و برهم و فاصله بین کلمات در صفحه بسیار کم بود. در حقیقت، میز کار او بسیار آشفته و اتاقش در منزل بسیار کثیف و در هم ریخته بود. او بچه لوسی بود، کمی دست و پا چلفتی اما بسیار دوست داشتنی بود. وسایلش گم میشد و تکالیف را مدام جا می گذاشت و یا فراموش می کرد. او غیر از کلاس عادی، از کلاس مرجع و برنامه ویژه خواندن استفاده می کرد.به عنوان والد، نیاز دارید برای انجام این نوع تمرینها در منزل به صورت منظم و برنامه ریزی شده به فرزندتان کمک کنید و یا مدت زمان طولانی را در جنگ بی حاصل بین او و خود صرف نمایید.چیزی که در کلاس دوم آشکار نبود، این بود که جکسون در زبان بیانی نیز مشکل داشت. بتدریج که او بزرگتر شد، معلوم گردید علاوه بر مشکلات ادراکی، در ترتیب صداها نیز مشکل دارد. این امر موجب شد جکسون به طور واضح در مرتب کردن کلمات و جمله ها به صورت مناسب، دچار مشکل شود.موقعی که جکسون کلاس دوم بود، معلمان و والدینش متوجه شده بودند تا حدودی توضیح چیزها برای جکسون دشوار است، اما در مقایسه با مهارتهای نوشتن و خواندن زیر متوسط، کمتر از آن حدی بود که در آن زمان مورد توجه قرار بگیرد. مشکلات زبان بیانی او در مقایسه با دیگر مشکلاتش کمتر بود، بنابراین در آن زمان از او آزمون زبان و گفتار به عمل نیامد. همچنان که هجی کردن و خواندن جکسون پیشرفت کرد، از او انتظار می رفت داستانهای طولانی تر با شرح و جزئیات بیشتر و موضوع منسجم تر بنویسد. در کلاس، مباحث کلامی فلسفی تر و انتزاعی تر شد. برنامه و تکالیف پیش بینی شده با محدودیت کمتر ارائه گردید و جا برای خلاقیت باز گذاشته شد. متأسفانه، فضای خلاقیت برای کودکانی مثل جکسون بیش از حد و شروع کردن برای او آن قدر سخت بود که او هیچگاه شروع نمی کرد.
معلم کلاس پنجم جکسون او را به گروه ارزیابی ارجاع داد. او به دنبال یک سری شیوه های رفتاری بود تا از این طریق در جکسون انگیزه ایجاد کند تا از عهده انجام تکالیف پیش بینی شده به طور کامل برآید. مادر او تمام حواس خود را متمرکز می کرد و در حین انجام هر تکلیفی، میدان جنگی بین آنها به وجود می آمد. جکسون همین طور کمتر به شرکت در مباحثی که قبلا در آن شرکت کرده بود، علاقه نشان می داد. نمرههای او در محدوده ۱۰ تا ۱۵ بود، مگر اینکه سؤالهای بسیار ساده از او می شد که عملکرد وی در آن بهبود می یافت. او در حال انفجار بود. از آنجا که جکسون از قبل به عنوان دانش آموز استثنایی شناخته شده بود، شیوه های انگیزشی متنوعی توسط گروه، مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفت. شاید اگر او مطالعه بیشتری می کرد، نمره های بهتری می گرفت. آیا او برای انجام تکالیفش، به مدت زمان بیشتری نیاز داشت؟ آیا تکالیف خیلی سخت بود؟ من از والدین خواستم تا از طریق ارزیابی زبان و گفتار، سطح مهارتهای زبان و گفتار جکسون معلوم شود و اینکه آیا دلیل دیگری برای این مشکلات وجود دارد؟ در مجموعه مهارتهای زبانی، جاکسون در پاره ای از تستهای کلامی و تکالیف و پردازش زبان بسیار خوب عمل کرد. با وجود این، وقتی از وی خواسته می شد یک تصویر خیلی شلوغ و یا منظره یک ساختمان را توضیح دهد، چند دقیقه ای مکث می کرد، بر روی صندلی خود بی قراری می کرد و با مداد به میز ضربه می زد و می گفت: «خوب آه .. در مورد کدام چیز می خواهید من با شمام صحبت کنم» من جواب دادم: «هر چیزی که در مورد تصویر می توانی بگو». «اوه .. آه .. منظورم اینه که مثل یه جور.. را یک نفر داره آجر می چینه و یک گربه هم داره به خونه نگاه می کند. خوب هنوز یک خونه نیست، اونا دارن خونه رو میسازن .. منظورم اینه که اونا.. میخوان یک خونه بسازن .. اصلا فراموش کن نمی دونم.»
وقتی از او خواستم داستان فیلم مورد علاقه اش را برایم تعریف کند، این چیزی بود که به من گفت: «اوه .. خوب نمی دونم .. آره من تقریبا صد بار دیدمش ولی .. تعریف کردنش خیلی سخته ... در مورد مردی که خیلی .. ماجرا داشت. وقتی که تقریبا کشته شده بود، تخته سنگ بزرگی تقریبا روی سرش افتاده بود و واقعا وحشتناک بود واقعا وحشتناک. ولی اول اون برای مدتی تو مزرعه پدرش بود. دختری که توی فیلم بود، جوانا۔ اون .. منظورم اینه که می خواست .... ام ... اونا واقعا می خواستن یک دونه غار سری رو پیدا کنند اما او یا طناب بسته شده ... اون سنگه خیلی بزرگ بود واقعا ... واقعا وحشتناک بود.»
شما چیزی از مطالب بالا دستگیرتان شد؟ احتمالا گیج و هنوز درباره طرح داستان چیز خیلی کمی را متوجه شده اید. اگر چیز خاصی از جکسون در مورد فیلم می پرسیدید، او می توانست به شما جواب دهد. این به این علت نبود که او فراموش می کند، بلکه به این خاطر است که همه چیز در مغزش آن قدر پیچیده می شود که اشتباه بیرون می آید. در مورد جکسون، اختلال زبان بیانی تشخیص داده شد که به همراه دیگر ناتوانیهای یادگیری، می توان او را ناتوان یادگیری، در زبان خواند. این اختلالهای معمولا به هم مربوط هستند. بخش در نظر گرفته نشده در تشخیص اولیه، مشکلات توالی و سازماندهی زبان بود. او همچنین مشکلات بازیابی کلمه را نشان داد. والدین و معلمان، زمانی متوجه مشکل جکسون شدند که او با مانع روبرو شد. آزمونهای مناسب برای کمک به جبران کمبودها و پیشرفت مهارتهای او به عمل آمد. او در یک گروه گفتار درمانی با جلسات هفتگی ثبت نام کرد (همان طور که گفتم، این درمانها بیشتر به زبان مربوط هستند تا گفتار)، که وی را در توسعه روشهایی برای جبران کمبودهای خود، کمک می کرد.
جکسون ممکن است همیشه در سازماندهی مشکل داشته باشد و شاید روایت کردن و توضیح دادن و توصیف کردن، هیچگاه از نقاط قوت او نباشد. اما با افزایش درک و توسعه این مهارتهای زبانی، جکسون می تواند با اضطراب کمتر و تأثیر منفی اندک بر عزت نفس خود، در مدرسه حاضر شود و کمکهایی را که برای توسعه این مهارتهای بسیار مهم لازم است، دریافت کند.
منبع: مشکلات گفتاری، زبانی و شنیداری کودکان، پاتریسا هاماگوچی، نادر باقری،علی غنایی، چاپ اول، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد 1390