ماوراء (2) کتک خوردن از خیالات !

مبنا یا موضوع دومی که باید مورد توجه قرار گیرد که به یک اعتبار ادامه همان نکته اول است ، موضوع شدت تاثیر من روی تن است . این قدر گاهی من انسان روی تن آدم تاثیر می گذارد که با ساختن خیالات و رشد آنها موجب می شود که
سه‌شنبه، 21 مهر 1388
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
ماوراء (2) کتک خوردن از خیالات !
کتک خوردن از خیالات !
 
 
نویسنده : استاد اصغر طاهرزاده

مبنا یا موضوع دومی که باید مورد توجه قرار گیرد که به یک اعتبار ادامه همان نکته اول است ، موضوع شدت تاثیر من روی تن است . این قدر گاهی من انسان روی تن آدم تاثیر می گذارد که با ساختن خیالات و رشد آنها موجب می شود که هر چه تصور می کند بر روی بدنش محقق شود . این در حالی است که انسان در تعادل نباشد و عقل او روی خیالاتش کنترل نداشته باشد .
نقش خیال بر روی تن بسیار عجیب است . مثلاً اگر طرف در خانه تنها نشسته است ، یک مرتبه فکر کند که نکند یک دزد از دیوار بالا بیاید . در این حال اگر عقل و ایمان او به کمک آیند که مگر خدا تو را تنها می گذارد ، خدا خودش کمک می کند ؛ همین توکل انسان به خدا نمی گذارد آن خیال رشد کند . اما اگر عقل و ایمان در صحنه ی نبود و آن خیال همچنان رشد کرد و باز قدرت گرفت و رشد کرد ، یک مرتبه طرف آن دزد را بالای دیوار می یابد . اگر باز خیال کرد که حالا می آید و یک کتک محکم به من می زند ، می یابد که آن دزد آمد و شروع کرد او را زدن ، و اگر خیال کرد طوری او را زد که تمام بدنش سیاه شد ، می یابد که بدنش سیاه شد . بعد که آن خیالات رفت و آشنایان آمدند می بینند که واقعاً بدن او سیاه شده و می پذیرند که دزدی آمده و او را کتک زده و بدن او را سیاه کرده است . در حالی که او از خیالات خودش کتک خورده ، آن خیالات آنقدر قوی بود که روی بدن او تاثیر گذارد . بنده خودم موردی را می شناختم که می گفت : جنیان آمدند و محکم با دست روی صورتم زدند ، و فردا صبح جای پنج انگشت روی صورتش کبود بود . این همان کتک خوردن از خیالات نفس خود است . عموم مردم این قدرها خیالاتشان را رشد نمی دهند ، چون با توکل و ایمان و عقل آن را کنترل می کنند ، ولی انسان های معمولی از خیالاتشان تاثیر می گیرند و اگر در یک تنهایی قرار گرفتند که کاملاً خیالاتشان امکان رشد کردن پیدا کرد تاثیر شدیدی از آن می گیرند .
قدیمی ها می گفتند زن هایی را که تازه زایمان کرده اند تنها نگذارید ، جنیان می آیند او را اذیت میکنند . این حرف از جهتی درست است و از جهتی غلط ، چون از جهتی واقعاً این خانم در آن حالت ضعف بدنی پیش آمده و تنهایی ، خیالاتش را نمی توانست کنترل کند ، و لذا صورتی را در بیرون برای خود می ساخت و از آن تاثیر می پذیرفت ، و از جهت دیگر چون واقعاً چیزی در بیرون نبود ، او در خیالات خود آن را می ساخت . آدمی که ضعیف شود نیروی کنترل خیالش تحلیل می رود ، از این رو خیالش تحرک بیشتری پیدا می کند . نمونه ی ساده این حالت را وقتی در روز به شدت خسته شده اید و سب می خواهید بخوابید تجربه کرده اید . هر چه می خواهید بخوابید ، خیالاتتان نمی گذارد ، چون بدن ضعیف است تاثیر خیالات بیشتر است . خیالاتتان در شرایط خستگی بدن قوی تر از شرایط عادی تاثیر می گذارند . اما اگر بدنتان در شرایط عادی باشد ، خیالات که می آیند قدرت کمتری در تاثیرگذاری دارند . از قدیمی ها شنیده اید که می گفتند در حمام ها اگر صبح زود می رفتیم جنیان را می دیدیم . چون اولاً : وقتی تنها در حمام بودند جنیان را می دیدند زیرا تنهایی ؛ خیال پرور است . ثانیاً : در آن فضا به جهت بخار زیاد ، اکسیژن به اندازه ی کافی موجود نبود و لذا به بدن فشار می آورد و قوه ی وهمیه قوی می شد ، وقتی قوه وهمیه قوی شد انسان هر چه را انتظار دارد می سازد ، آنقدر هم شدید می سازد که از آن تاثیر می گیرد . طرف می گوید خودم دیدم در جنگل که بودم از لابلای درخت ها یک مرتبه کسی آمد و شروع کرد به زدن من ، و این هم جای مشت او ، و واقعاً به اندازه جای مشت صورت او ورم کرده است ، شما می مانید که آخر اینجا جایی نیست که کسی پنهان شده باشد و بعد هم بیاید این بنده خدا را کتک بزند . غافل از اینکه او در آن تنهایی با رشد خیالات ، از خودش کتک خورده ، منِ او آنقدر قدرت دارد که به این شکل بر بدن او تاثیر بگذارد . در حالی که ما این تاثیرات را به پای انسان یا جنی می گذاریم . (4) البته نمی خواهم وجود جن را رد کنم ، فعلاً می خواهیم نقش قوای نفس روشن شود ، تا آرام آرام برسیم به جایگاه جن و ملک و سحر . موقعی که طرف از خیالات خود تاثیر می گیرد آنقدر به خیال خود اجازه ی رشد داده است که آن خیال می تواند روی بدنش او تاثیر گذارد . حتماً شنیده اید طرف خواب رفیقش را دید که صحرای محشر است رفیقی که در جهنم بود ، جلو او را گرفت که یک ریال از او طلبکار هستم بده و گر نه نمی گذارم از پل صراط به سوی بهشت رد شوی ، گفت اینجا که پول ندارم ، گفت پس بگذار برای اینکه یک کمی خنک شوم انگشتم را روی بدنت بگذارم ، از سوز تماس انگشت او روی بدنش فریاد کشید و بیدار شد ، دید راستی راستی آن جای بدنش زخم شده است و به شدت می سوزد . آری خیال طرف ، به عالم قیامت سیر کرد و تحت تاثیر آن عالم قرار گرفت و آن تاثیر را به بدن منتقل کرد . بدن او که به قیامت نرفت ، بدنش در رختخواب خوابیده بود ، روحش به قیامت رفت و از آن عالم متاثر شد ولی بدنش زخم شد .
در فرانسه برای اینکه ثابت کنند روان انسان بر بدنش تاثیر می گذارد در محکمه و در جلو زندانی مجازات او را این چنین قرار دادند که باید آهن گداخته ای را روی دستش بگذارند ، برای اجرای حکم در زندان و جلوی فرد زندانی کوره ای حرارت زا آوردند و میله ای را هم در کوره گذاشتند تا خوب داغ و قرمز شد ، دست های فرد زندانی را همان طور که نگاه می کرد به تخت بستند ، و پس از آن چشمش را بستند ـ بنده ی خدا در ذهن خود تصور می کرد که می خواهند آهن قرمز را روی دستش بگذارند ـ بعد میله آهن قرمز را نزدیک دستش آوردند ، ولی یک میله ی آهن سرد را روی دستش گذاشتند ، یک دفعه فریاد زد ، سوختم و بعد هم دستش تاول زد . از این طریق تاثیر روان بر بدن را نشان دادند .

ماوراء (2) کتک خوردن از خیالات !

تأثیر روان بر جسم :

ابن سینا بحث بسیار خوبی دارد که ما در جای دیگر به طور مفصل عرض کرده ایم.(5) می گوید تخته ای با عرض یک موزائیک وطول مثلاً ده متر را بر سطح زمین قرار دهید و به یک نفر انسان عادی بگویید بر روی آن حرکت کن، امکان اینکه پایش از روی تخته جدا شود بسیار بسیار کم است. ولی اگر همین تخته را بر روی ارتفاع چهار متری قرار دهید، به طوری که زیر آن تخته خالی باشد و آن شخص بخواهد روی آن حرکت کند، امکان سقوط آن بسیار بیشتر است. زیرا درحالت دوم تصور افتادن در او قوی تر است گاهی آنقدر آن تصور شدید می شود که طرف گمان می کند سقوط واقع شد و لذا بدن خود را مطابق آن سقوط تغیر حالت می دهد و در نتیجه سقوط می کند. یعنی اول در ذهن خود افتادن را تصور کرد ، و سپس به ماهیچه هایش عکس العملی مطابق سقوط کردن را دستور داد و در نتیجه به جهت حرکت ماهیچه ها سقوط کرد . در صورتی که در حالت عادی عکس آن واقع می شود ، یعنی اول ماهیچه ها توان مقاومت ندارند و سپس طرف سقوط می کند . ابن سینا با این حرفش ، نکته ی مهمی را متذکر می شود . حتماً شنیده اید که او یک پزشک بزرگ است ، او می فهمد که بسیاری از بیماری ها را اول روح پذیرفته است که بیمار شود بعد آن را به بدنش تحمیل می کند ، در واقع به بدنش می گوید چرا بیمار نمی شوی؟
عین قاعده فوق را در بقیه مسائل روحی و خیالی می توانید مشاهده کنید . فارابی و محی الدین و امثال آنها میگویند اگر کسی قاعده خیال را بشناسد بسیاری از اسرار تفکر برایش حل و روشن می شود و می بیند نقش خیال تا کجاها گسترش دارد و روح ما با قدرت فوق العاده ای که دارد ، چگونه بر جسم ما تاثیر می گذارد .
با توجه به قدرت فوق العاده ی روح ، اگر این روح ، الهی شود با چنین توان و استعدادی می تواند نه تنها در بدن خود بلکه در خارج از بدن خود نیز موثر باشد . خدا به هیچ وجه دشمن ما نیست ، دوست ماست ، روحی که از خدا نور بگیرد روی جسم هم که اثر گذارد تاثیرش موجب متعادل شدن جسم می شود ، مضافاً اینکه آن روح ، روحی می شود دارای حکمت و بصیرت . اگر روح از خدای حکیم بصیر علیم محبوب تاثیر نگیرد ، از خیالات و وهمیات شیطانی تاثیر می گیرد و در نتیجه میل های غیر متعادل در آن سر بر می آورد و همان میل ها را به بدن خود نیز سرایت می دهد .
روح اگر از ملک تاثیر بگیرد مثل آنها « عباد مکرم » می شود ، اما اگر انسان دریچه ی روح خود را به سوی وسوسه باز کرد ، شیطان داخل می شود ، وقتی شیطان آمد ، بستگی دارد که شما چطور دعوتش کنید اگر کم دعوتش کنید ، و نور ملائکه را به کلی در خود خاموش نکرده باشید جنگ بین ملک و شیطان در جان شما شروع می شود ، گاهی غلبه با آن است و گاهی غلبه با این (6) مثلاً ملک به قلب الهام می کند که خدا انسان را تنها نمی گذارد ، به خدا توکل کن و اضطراب به خود راه نده . چیزی نمی گذرد شیطان می آید و وسوسه می کند که نه آقا اگر دیر بجنبی بدبخت می شوی ، با رشوه هم که شده باید این کار را بکنی . باز ملک با الهاماتش به دادمان می رسد و باز شیطان با وسوسه هایش فکر ما را به دست می گیرد و همین طور جنگ بین ملک و شیطان هست تا اینکه یا قلب ملکی می شود یا شیطانی . عموماً از چهل سال به بعد تکلیف آدم ها معلوم می شود . انسان بیشتر میدان را به شیطان داده ، اینقدر او جلو می آید تا تمام قلب را شیطانی کند . حالا که تمام قلب انسان شیطانی شد ، دیگر خودش را کاملاً در اختیار شیطان می گذارد ، که کار جادوگران حرفه ای از این قرار است . از این رو جادوگری حرام است چون جادوگران حرفه ای از این قرار است . از این رو جادوگری حرام است چون جادوگر کارهایی می کند که شیطان به کمکش بیاید و در همین رابطه مجبور می شود به هر پستی و رذالتی تن دهد . یکی ا زهمین ها که عجیب هم زحمت کشیده بود چندین سال رفته بود آمریکا از جادوگران آمریکایی درس گرفته بود بعد هم رفته بود شیراز به قول خودش چهار سال هم در شیراز آموزش دیده بود ، آنقدر ظاهرش خراب بود که نگاهش هم که میکردی شیطنت را در نگاهش می دیدی و اذیت می شدی . استاد شیرازی اش که یک خانم بوده به او دستور داده بود باید مدتی خون بخوری و در مدفوع خود بنشینی ـ تا روحش پست شود و بتواند با شیطان ها مرتبط گردد ـ شهید مطهری « رحمه الله علیه » در تفسیر سوره ی جن می فرمایند : روی هم رفته جنیان نسبت به انسان ها در درجه ی وجودی پایین تری هستند . حال شما حساب کنید شیطان ها که از جنیان پست هستند چه اندازه پایین می باشند و برای ارتباط با آنها چقدر باید روح را پست کرد .
... ادامه دارد.

پی نوشت‌ها:

4) عین این حالت در رابطه با عقیده به « بختک » مطرح است که شخص با پیش فرض هایی که دارد در شرایط جسمی ، روحی خاصی که ذهن او بیشتر تحت تاثیر خیالاتش می باشد ، تصور می کند موجودی بر روی او افتاده است و به او فشار می آورد ، بدون آنکه بختک واقعیت خارجی داشته باشد .
5) به قسمت سوال و جواب های کتاب « علل تزلزل تمدن غرب » وی را به نوشتار « شیعه و تمدن زایی » از همین نویسنده رجوع شود .
6) برای تحقیق بیشتر در رابطه با جنگ بین ملک و شیطان به کتاب « هدف حیات زمینی آدم » از همین نویسنده ، جلسات 15 تا 19 رجوع فرمائید .

منبع: کتاب « جایگاه جن ، شیطان و جادوگر در عالم »


مقالات مرتبط
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.