برای نجات از مردم فاسد یا دوستان بد و ناباب دعایی را بخوانید که حضرت لوط را از دست قوم تبه کارش نجات داد:
«رَبِّ انْصُرْنی عَلَی الْقَوْمِ الْمُفْسِدینَ»(آیه 30 سوره عنکبوت)
«پروردگارا! مرا در برابر این قوم تبهکار یاری فرما»
تفسیر دعای نجات از مردم فاسد
این دعا در واقع درخواست فتح و گشایش حضرت لوط از جانب خدا و نیز نفرینی است خطاب به قوم بدکارش که عمل آنان در صورت شیوع، زمین را فاسد می کرد و نسل بشر را نابود می نمود.
نکات طلایی دعای نجات از مردم فاسد
1- لواط کننده، مفسد فى الارض است. (رَبِّ انْصُرْنِی عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ)2- تنها بودن، مانع نهى از منکر نیست. حضرت لوط با آن که تنها بود امّا در مقابل انحراف و منحرفان ایستاد و از خداوند استمداد نمود. (رَبِّ انْصُرْنِی)
3- همواره باید در فکر غلبه بر مفسدان باشیم، نه آن که حکومت آنان را بپذیریم. (رَبِّ انْصُرْنِی عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ)
ویژگی های قوم لوط
قوم لوط از نظر ادب و اخلاق کاملًا سقوط کرده و در فساد و تباهى غرق بودند؛ به گونهاى که در مجالس عمومى، به یکدیگر سخن زشت مىگفتند، قمار بازى مىکردند، در حضور جمع برهنه مىشدند، به رهگذران سنگ پرتاب مىکردند و در حضور مردم، از خود باد معده خارج مىکردند. آنها حتی با مسافران لواط نموده و اموالشان را مىگرفتند.
عذاب قوم لوط
به دستور خداوند 9 نفر یا 11 نفر از ملائکه که جبرئیل نیز در بین آنها بود، برای انجام دو مأموریت به زمین آمدند:اولین ماموریت شان بشارت دادن به حضرت ابراهیم بود که قرار بود به زودی از ساره دارای پسری به نام اسحاق شود. دومین ماموریت آن ها عذاب و کیفر قوم نکبت بار و گناهکار لوط بود.
آن ها بعد از انجام ماموریت اول خود به قصد شهر سدوم رفتند تا با حضرت لوط نیز ملاقاتی داشته باشند. وقتی به حضور لوط وارد شدند، لوط به آنها گفت: شما کیستید؟ آنها گفتند: ما مسافر راه هستیم و امشب مایلیم مهمان تو باشیم.
لوط با توجه به قوم منحرف و زشتکارش از یک سو و ورود جوانان زیبا از سوی دیگر، در فشار روحی قرار گرفت که چه کند؟ اما در نهایت حضرت لوط مهمانان را به خانه خود برد. ولی برای اینکه آنها را از ماجرا با خبر کرده باشد، در وسط راه به آنها گفت: این شهر مردم زشتکار و منحرفی دارد و به این ترتیب آنان را از برخورد زشت قوم خویش با مهمانان تازه وارد، آگاه ساخت.
وقتی که مهمانان وارد خانه حضرت لوط شدند او نزد همسرش رفت و از او خواست که ورود این مهمانان به منزلش را از بقیه مخفی کندتا او نیز در عوض، کارهای زشت او و گذشته تاریکش را ببخشد. همسر لوط این تقاضا را به ظاهر پذیرفت، اما در باطن در صدد خبر رساندن به افراد قومش برآمد.
«والهه» زن لوط که همانند افراد قوم لوط کافر بود به پشت بام خانهاش رفت و به نشانه رسیدن مهمانهای جوان و زیبا شروع به کف زدن و هلهله کرد، ولی قوم صدای او را نشنیدند. او دست بردار نبود و با روشن کردن آتش افراد قومش را خبر کرد و آن ها با دیدن آتش به سمت خانه حضرت لوط روانه شدند.
وقتی افراد شرور قوم به درب خانه حضرت لوط رسیدند خواستار انجام عمل ناروا با مهمانان او شدند. لوط به آنان التماس کرد که دست از این کار بردارند حتی به آن ها پیشنهاد داد که دختران خودش را به عقد آن ها در می آورد تا به صورت شرعی این کار را انجام دهند. اما آن ها گفتند: تو میدانی ما دنبال زنان نیستیم و دختران تو را نمیخواهیم و تو خود خوب میدانی، که هدف ما چیست؟
در این هنگام جبرئیل و سایر فرشتگان از حقیقت وجودی خود برای حضرت لوط پرده برداشتند و هدف شان را از حضور در آنجا اعلام کردند. فرشتگان به حضرت لوط اعلام کردند که زمان عذاب فرا رسیده است و باید که به صورت شبانه همراه با خانواده اش از شهر خارج شود و به هیچ وجه به پشت سرشان نگاه نکنند. آن ها به حضرت لوط گفتند که همسرش را که به او خیانت کرده بود با خود نبرد.
وقتی که طلوع فجر رسید، چهار فرشته هر یک در یک ناحیه شهر قرار گرفتند و آن سرزمین را از ریشه برکنده و به آسمان بردند و سپس آن را بر سر قوم شرور لوط زیر و رو کردند و در همان بین، سنگ پارههایی از گل، چون سنگ سخت به صورت پی در پی و منظم بر آنها باریدن گرفت، که خود شکنجه و عذابی از ناحیه خداوند بر آنها بود. به این ترتیب شهر قوم لوط زیر و رو شد و خودشان با بدترین وضع هلاک و نابود شدند.
منبع: سایت ستاره