در ادامه، درمانگر کاربرد ذهن آگاهی گسلیده در مورد پیامدهای کابوسهای شبانه را مورد بررسی قرار میدهد. در اغلب موارد، فرد به دنبال رویاها و کابوسهای مرتبط با رویداد آسیب زا، دربارهی افکار و احساسات ناشی از آنها، دل مشغولی ذهنی پیدا می کند. درمانگر تأکید می کند که تجربه ی افکار و احساسات منفی در نتیجه ی رویاها و کابوسهای شبانه امری عادی است، اما تصدیق و پذیرش این افکار و احساسات بدون تحلیل فعالانه با تلاش برای سرکوب آنها، حایز اهمیت است. به بیمار آموزش داده می شود که تکنیکهای ذهن آگاهی گسلیده را در مورد این نوع پیامدها به کار بگیرد.
حذف سایر راهبردهای مقابلهای غیر انطباقی
مرحلهی بعدی درمان شامل بررسی سایر راهبردهای مقابله ای غیرانطباقی است که برای سازگاری با موقعیت سودمند نیستند. درمانگر به طور دقیق استفاده از راهبردهای دیگر برای کنترل علایم، کاهش تهدید، کنترل افکار و کاهش اضطراب را بررسی می کند. راهبردهای متداول شامل استفاده از الکل یا سایر مواد، سرکوب فکر، اجتناب از یاد آورهای رویداد آسیب زا (برای مثال، برنامههای تلویزیونی)، اجتناب از افراد یا مکانها، اجتناب از فعالیتها مانند رانندگی و وارسی کردن (وارسی خیابان، وارسی بدن با حافظه) است.درمانگر پس از شناسایی این رفتارها به بیمار کمک می کند تا مشکل ساز بودن آنها را درک کند. برای مثال، برخی از این راهبردها، نوعی اجتناب از افکار و خاطرات ناراحت کننده محسوب می شوند. سپس لازم است در مورد مشکلات ناشی از اجتناب شناختی بحث شود. پس از شناسایی پیامدهای منفی هر کدام از راهبردهای مقابله ای بیمار، درمانگر از او می خواهد که استفاده از آنها را متوقف سازد.
تغییر توجه
مؤلفهی تغییر توجه هنگامی در جریان درمان ارایه می شود که بیماران به مرحله ای رسیده باشند که بتوانند با موفقیت تکنیکهای ذهن آگاهی و به تعویق انداختن نگرانی / نشخوار فکری را حداقل به مدت یک هفته اجرا نمایند، به گونه ای که تکنیکهای ذهن آگاهی حداقل در مورد ۷۵ درصد علایم مزاحم به کار برده شود و دوره های نگرانی و نشخوار فکری بیش از 1 - 2 دقیقه طول نکشند.در این مرحله، درمان بر راهبردهای گوش به زنگی و پایش تهدید که موجب تداوم احساس خطر و اضطراب مرتبط با آن می شوند، متمرکز می شود. دو نوع راهبرد پایش توجه عبارتند از: (یک) توجه به منابع درونی تهدید (برای مثال، احساسات، تغییرات جسمی، هیجانهای افکار) و (دو) توجه به تهدیدهای بیرونی به صورت پیگردی محیط برای یافتن منابع تهدید. این الگوهای توجه ممکن است به صورت همزمان با به تنهایی وجود داشته باشند و یا متناسب با موقعیت در حال نوسان باشند. وارونه سازی پایش تهدید بسیار مهم است، چون بیماران را از سبک های پردازش متمرکز بر تهدید که باعث بازتولید مکرر اطلاعات مرتبط با خطر در محیط هایی می شوند که قبلا به شیوهی غیر تهدید آمیز پردازش می شدند، دور می سازد. بیماران ترغیب می شوند به جای درگیر شدن مداوم در چرخهی پردازش خطر، که باعث افزایش حساسیت نسبت به تهدیدهای غیر محتمل (بعید می شود، برنامه ی جدیدی برای کنترل توجه کسب کنند که پردازش مرتبط با تهدید را از بین می برد. مؤلفهی تغییر توجه در چهار مرحله اجرا می شود :
توضیح و بیان منطق روش
درمانگر با توصیف نحوهی تأثیر توجه بر تداوم اختلال استرس پس از آسیب، به معرفی موضوع می پردازد. پیوند دادن این بینش به اطلاعاتی که بیمار پیش تر دربارهی نقش مضر نگرانی کسب کرده است، برای پل زدن بین بخش اولیه و فعلی درمان، بسیار مفید است. مقدمهی زیر به عنوان مبنایی برای ارایهی منطق تکنیکی به کار برده می شود:پیشتر دیدیم که نگرانی / نشخوار فکری و تلاش برای کنترل علایم، موجب تداوم مشکل می شود. شما در کاهش این پاسخ های بی فایده موفق بودید. اکنون می خواهیم نوع دیگری از پاسخ بی فایده را که می تواند احساس خطر و تهدید را تداوم بخشد، مورد توجه قرار دهیم. آیا بعد از وقوع حادثهی آسیب زا، تغییری در احساس خطر شما ایجاد شده است؟
افزایش آگاهی از خطرات، پس از وقوع یک رویداد آسیب زا کاملا عادی است. این حالت نوعی تمرکز توجه است که باعث تداوم احساس خطر شده و مانع بازگشت به یک دیدگاه متعادل دربارهی جهان می شود. درمانگر با طرح سؤالهایی دربارهی پیامدهای راهبردهای پایش تهدید، منطق تکنیک را روشن می سازد. بهتر است این سؤالها به بررسی راهبردهای اختصاصی بیمار معطوف شوند. برای مثال درمانگر می تواند بپرسد: «آیا پیگردی و پایش مداوم محیط برای یافتن علایم تهدید موجب مشکلاتی می شود؟» آیا پیگردی محیط می تواند اضطراب شما را افزایش یا کاهش دهد؟» آیا توجه کردن به تهدید، درک متعادلی از این که چه قدر یک موقعیت واقعا ایمن است، در اختیار شما قرار میدهد؟»
ادامه دارد
منبع: راهنمای علمی درمان فراشناختی اضطراب و افسردگی،آدریان ولز، دکتر شهرام محمد خانی، انتشارات ورای دانش، چاپ دوم، طهران 1390