توسل ؛ وسیله یا شرک ؟
پرسش:
پاسخ :
بنا بر این، خداوند که هستی عالم از اوست و ادامه هستی و هر حرکت، نیرو و تغییری وابسته به او و ناشی از فیض اوست، خود برای اعطای فیض خویش، مجاری و اسبابی را قرار داده است. بر همین اساس، خداوند اموری را به عنوان اسباب و وسایل در جهت تقرب و نزدیکی به درگاه خویش و برآمدن حاجات قرار داده است و ما را با توسل به آن امور، امر کرده است که میفرماید: «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ ابْتَغُواْ إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ وَ جَاهِدُواْ فىِ سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»[۲] اى کسانى که ایمان آوردهاید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیلهاى براى تقرب به او بجوئید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید!
«"وسیله" در اصل به معنی تقرب جستن و یا چیزی که باعث تقرب به دیگری از روی علاقه و رغبت میشود، میباشد. بنا بر این وسیله در آیه فوق معنای بسیار وسیعی دارد و هر کار و هر چیزی را که باعث نزدیک شدن به پیشگاه مقدس پروردگار می شود، شامل میگردد.»[۳] هم چنان که نماز و روزه، احسان به یتیم، دستگیری از مستمندان، خدمت به خلق خدا و مانند آن، وسیله تقرب به خداوند هستند، استمداد به ارواح مطهر پیامبران و ائمه و اولیای الهی علیهم السلام نیز وسیله تقرب به خداوند است. بنا بر این همان خداوندی که به گفته شما عالم مطلق و ارحم الراحمین و... است، به ما دستور داده به اولیای الهی توسل جوییم که البته این کار حکمتهایی دارد که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد.
از طرف دیگر باید توجه داشت که ما پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه (علیه السّلام) را پیشوایان دینی خود دانسته و آنها را از هر جهت معصوم میدانیم، با توجه به این نکته، مشروعیت توسل زمانی روشنتر میشود که با روایات فراوانی مواجه شویم که بر اهمیت توسل تأکید کردهاند؛ روایاتی که به گفته تفسیر نمونه [۴] به حد تواتر رسیده، یعنی به قدری زیاد است که ما را از بررسی اسناد آن بینیاز میسازد. از جمله این روایات، روایتی است که در آن میخوانیم که مرد نابینایی برای شفای خود از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) تقاضای دعا کرد و حضرت به وی این دعا را تعلیم کرد: «اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک بنبیک محمد نبی الرحمه یا محمد انی توجهت بک الی ربی فی حاجتی لتقضی لی اللهم شفعه لی» خداوندا، من از تو به خاطر پیامبرت، پیامبر رحمت، تقاضا میکنم و به تو روی میآورم، ای محمد! به وسیله تو به سوی پروردگارم برای انجام حاجتم متوجه میشوم، خداوندا او را شفیع من ساز.[۵]
اما دغدغه خاطر اصلی شما این است که توسل، با توحید و آیاتی چون: «ایاک نستعین» منافات دارد، ولی در پاسخ باید گفت که :
یکی از اصول مسلم اسلامی، « توحید ربوبی » است. توحید در ربوبیت به این معناست که «تنها خداوند، مالک حقیقی عالم هستی است و تدبیر همه موجود عالم را بر عهده دارد و میتواند به صورت مستقل و بدون نیاز به همکاری یا اذن و اجازه موجود دیگر، در امور هستی تصرف کند و اگر یکی از مخلوقات او، به تدبیر و تنظیم امور موجود دیگری دست میزند، این عمل او وابسته به اذن و اراده و قدرت خداوند و غیر مستقل است». با توجه به این نکته باید گفت که تمسک به اولیای الهی، هرگز به معنای اعتقاد به استقلال آنان از خداوند در تأثیر گذاری و برآمدن حاجات نیست، بلکه توسل به اولیای الهی، همراه با این اعتقاد است که تنها خداوند است که مستقل از غیر و بینیاز از غیر، در عالم هستی تأثیر میگذارد و غیر از او، تأثیر گذاری همه اسباب و وسایل تحت قدرت و اراده و خواست خداوند و متکی به آن خواهد بود. بنا بر این توسل به اولیای الهی در حقیقت توجه به خداوند است، زیرا احترام و عزت این اشخاص نزد ما نیز تنها به این خاطر است که آنها از مقربان در درگاه خداوند بودهاند و در راه او گام برداشتهاند. بنا بر این در آموزه توسل به هیچ وجه به افرادی که به آنها توسل میشود نگاه استقلالی صورت نمیگیرد. جالب است بدانید که در دعایی که شما تنها عبارت «اکفیانی فانکما کافیای» را از آن نقل کردهاید، به زیبایی توصیه ربوبی به تصویر کشیده است: در این دعا میخوانیم: «اللهی عظم البلاء و برح الخفاء... و الیک یا رب المشتکی و علیک المعول فی الشده و الرخاء اللهم صل علی محمد و اله الذین فرضت علینا طاعتهم فعرفتنا بذلک منزلتهم... یا محمد یا علی یا انصرانی فانکما ناصرای و اکفیانی فانکما کافیای...»
چنان که مشاهده میکنید، نگاه استقلالی تنها به خداوند است «علیک المعول...»و واسطه قرار دادن پیامبر و اهل بیتش علیهم السلام به خاطر احترامی است که آنها نزد خداوند دارند و نیز به خاطر شأن و جلال و عظمت آنها که خداوند ما را بدان آگاه کرده است « فعرفتنا بذلک منزلتهم » لذا با توجه به این همه تأکید و تصریح بر توحید ربوبی مشخص میشود منظور از «وانصرانی فانکما ناصرای و اکفیانی فانکما کافیای»، مقابله اولیاء الهی با خداوند نیست بلکه منظور این است که آنها وسایطی هستند که با توسل به آنها میتوان به قرب الهی رسید و کافی بودن آنها از این جهت است که توسل به اولیای الهی و اطاعت از آنها که مترادف با اطاعت از خداوند است، برای خیر دینا و آخرت انسان کافی است و هرگز به معنای کافی بودن آنها در مقابل خداوند نیست.
در پایان ذکر این نکته نیز ضروری است که این که خداوند به پیامبران و اولیای الهی، چنین نقشی را داده که مردم به آنان به عنوان واسطه و مسبب بنگرند، علل و حکمتهای مختلفی دارد که در این جا به دو علت مهم اشاره میکنیم:
اولاً: از آن جا که این اشخاص، پیشوایان دین هستند و شناخت دین تنها از طریق آنها میسر خواهد بود، خداوند با این کار، اولیای خود را در کانون توجه و اقبال مردم قرار داده است تا در عمل، مردم با مراجعه به آنان و الگوگیری از آنها، به طریق هدایت و سعادت دست یابند. ثانیاً: از آن جا که اولیای الهی، انسانهایی مثل خود ما هستند، خیلی زود و راحت میتوانیم با آنان ارتباط عاطفی و نزدیک، برقرار کنیم و همین ارتباط سریع، ما را به این اسوهها نزدیک میکند و ما را در معرض هدایت آنها قرار میدهد.
پی نوشتها:
[۱] - بحار الانوار، ج ۲، ص ۹۰.
[۲] - سوره مائده، آیه ۳۵.
[۳]- تفسیر نمونه جلد ۴، ص ۳۶۴.
[۴]- تفسیر نمونه جلد ۴، ص ۳۷۱.
[۵] - سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۴۴۱، مسند احمد بن حنبل، ج ۴، ص ۱۳۸.