در جامعه ما و بر اساس فرهنگ و آموزه های اسلامی فرزنددار شدن دارای اهمیت ویژه ای است. متاسفانه یک باور اشتباه هم در این زمینه ایجاد شده است که لازمه پایدار ماندن یک زندگی فرزند داشتن است. در حالی که تجربه ثابت کرده است که این مسئله صادق نیست چه بسا زوجهایی که سالیان سال بدون فرزند توانسته اند زندگی خود را حفظ کرده و با خوشی در کنار یکدیگر زندگی کنند. و در مقابل زوجینی که فرزند داشته اند در آخر از یکدیگر جدا شده اند.
مهم نوع دیدگاه و طرز تفکر زوجین در مورد تشکیل خانواده و فرزنددار شدن است. شاید هدف از ازدواج فرزند آوری بوده و فرزند دلیل ادامه زندگی مشترک آنهاست. و یا اینکه آنها با علاقه و مسالمت در کنار یکدیگر زندگی می کنند و داشتن فرزند سبب استحکام بیشتر زندگی شده است.
من بی کفایتم
زمانی که یکی از زوجین متوجه می شود که مشکل ناباروری از اوست و او نمی تواند فرزند دار شود، یک احساس بی کفایتی در فرد به وجود می آید و این مسئله ربطی هم به کلام و نحوه برخورد دیگران ندارد. اما نوع برخورد اطرافیان و علی الخصوص همسر می تواند این حس بی کفایتی را در فرد تشدید کند.در جامعه ما یک دید منفی نسبت به ناباروری وجود دارد و این دید منفی سریعا به فرد نابارور منتقل می شود. همچنین دخالت اطرافیان و پرس و جوهای آنها می تواند زندگی فرد نابارور را تحت الشاع قرار دهد. مشکل دیگری که در فرهنگ جامعه ما نهادینه شده است و کانون گرم بسیاری از زندگی ها را از هم پاشیده است، دخالت بزرگترها و اظهار نظر در مورد زندگی دیگران است. پیشنهاداتی مانند جدایی، ازدواج مجدد، فرزندخواندگی که ممکن است از طرف خانواده زوج سالم مطرح گردد و می تواند به سادگی کانون خانواده زوج نا بارور را از هم بپاشد.
ازدواج یک امر فردی، اجتماعی است. که باعث رشد شخصیت و نگاه هر یک از زوجین می گردد. با ازدواج فرد باید بتواند خلاءهای عاطفی خود را برطرف نماید. و به فکر تحویل و تکامل باشد تا به این وسیله بتواند به رشد و تعالی روانی، جسمی، اجتماعی و خانوادگی برسد. سوال مهمی در این جا مطرح می شود که آیا فرزند داشتن نیز جزو اهداف ازدواج است؟ بله فرزند داشتن نیز یکی از اهداف زندگی مشترک است. ولی باید توجه داشت که یکی از اهداف ازدواج فرزند دار شدن است و هدف اصلی ازدواج موارد دیگری است که در بالا اشاره شد که همان رشد و تعالی فرد است و اگر فردی ازدواج موفقی داشته باشد به این رشد و تعالی خواهد رسید و نداشتن فرزند که یکی از اهداف ازدواج است نمی تواند خدشه ای در این مسیر تکامل و رشد داشته باشد.
القائات دیگران
تحقیقات نشان داده است که بسیاری از زوجین که دچار مشکل ناباروری هستند مایل به جدایی و ترک همسرشان نیستند. ولى القائات خانواده و اطرافیان جرقه های اختلاف را در میان این زوجین به وجود می آورد که ممکن است این جرقه های کوچک به اختلافات بزرگ و ریشه ای و در آخر به جدایی ختم شود. با این حساب می توان گفت نقش اطرافیان در مورد چنین زوجهایی بسیار مهم و حیاتی است. و اگر اطرافیان به جای القائات منفی و آتش بیار معرکه بودن نقش حمایتگر و ارائه دهنده پیشنهادات برای حفظ زندگی را بر عهده بگیرند بسیاری از زندگی ها از هم نخواهد پاشید. در این موارد بهتر است کمی هم خودمان را به جای دیگران بگذاریم.رفتار با همسر نابارور اگر قرار است زوجینی که دچار مشکل ناباروری هستند در کنار یکدیگر زندگی کنند و یا فرزندی را به فرزند خواندگی بپذیرند باید بدانند که چطور با یکدیگر رفتار نمایند. بعضی مواقع همسر سالم نسبت به همسر نابارور این برداشت را دارد که درباره همسرش خیلی گذشت کرده و از حق مسلم خود چشم پوشی کرده است و این نهایت فداکاری در حق اوست و حال همسرش باید قدر این گذشت و فداکاری را بداند.
گروه دوم نگاه دیگری دارند آنها بر این باور هستند که در مورد به وجود آمدن این مشکل، همسرشان نقشی نداشته است و مقصر نیست. و این مسئله می تواند گریبان هر فردی را بگیرد بنابر این او را بدهکار خود نمی بینند و به طور حتم زندگی گروه دوم از آرامش و منطق بیشتری برخوردار است و زوج نابارور در این نوع خانواده احساس هیچ نوع کمبودی را نخواهد کرد. و در پایان باید متذکر شد که این روزها درمان ناباروری پیشرفتهای چشمگیری داشته است و زوجها نباید ناامید شده و از ادامه درمان مایوس شوند و با توکل و امید درمان را ادامه داده تا نتیجه قطعی و نهایی حاصل شود.
منبع: تعیین جنسیت جنین، فاطمه تقدسینیا، نوید حکمت، چاپ دوم، قم، 1396