سخت ترین امتحان دنیا

مادران شهدای گمنام گرامی خداوند پاداش چشم انتظاری و صبرتان را خواهد داد، پاداشی فراتر از تحمل دوری و فراق؛ چراکه خودش می‌داند بی خبری سخت ترین امتحان دنیاست.
دوشنبه، 11 آذر 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سخت ترین امتحان دنیا
گلی گُم کرده ام می‌جویم او را                                به هرگُل می‌رسم می‌بویم او را

این بیت شعر را همیشه زیر لب می‌خواند، نگاهش را به دور می‌دوخت و گریه می‌کرد. گریه‌های مادر مثل بقیه ی زن‌ها نبود، گریه اش فرق داشت؛ چون خودش با همه فرق داشت، دل تنگ بود و بی قرار. همیشه می‌گفت خدا هیچ کس را چشم انتظار نگذارد، چشم کسی به در نماند. چشمش به در مانده بود. نشسته بود روی پتوی ملافه سفید روبه روی در، چشم انتظار و نگران، منتظر یک تماس، منتظر شنیدن زنگ در. پسرش سال‌ها پیش راهی جبهه شده بود. دست مادر را بوسیده بود و گفته بود زود برمی‌گردد. عملیات لو رفته بود، کربلای چهار، خیلی‌ها شهید شده بودند و خیلی‌ها مفقود، هیچ کس از بچه‌های گم شده خبر نداشت، مادرها چشم انتظار هرروز گلزار شهدا می‌رفتند، در تشییع شهدا شرکت می‌کردند و دست به دعا برمی‌داشتند. بی خبری! وقتی هیچ ندانی، وقتی از سرنوشت جگرگوشه ات خبر نداشته باشی، بدترین اتفاق دنیاست. اول‌ها امید داشت که پسرش برگردد، وقتی اسرا و آزادگان برگشتند، وقتی سراغ تک تک شان رفت و عکس پسرش را نشان داد، وقتی امیدش ناامید شد، با خودش گفت: شاید شهید شده است. مزار شهدا و درددل با شهدای گمنام کار هرروزش شده بود؛ اما هیچ نشانی از گل گمشده اش نیافت. گویی گل او در گمنامی شادتر بود.

مادر شهید مفقودالاثر، نامی بود که بارها با این نام صدایش کرده بودند. دلش می‌خواست بگوید: «پسر من اسم دارد، فامیل دارد، برمی‌گردد مثل شاخ شمشاد»؛ ولی سال‌ها انتظار این جسارت را از او گرفته بود، نمی‌دانست چه بگوید. هرجا دعوتش می‌کردند، هرجا سراغ عزیزش را می‌گرفتند، شمرده شمرده می‌خواند:

گلی گُم کرده ام می‌جویم او را                            به هرگُل می‌رسم می‌بویم او را

و دعا می‌کرد هیچ کس گمشده ای نداشته باشد. وقتی با مادر شهدا حرف می‌زد، کمی‌آرام می‌شد؛ ولی حس غریبی او را رها نمی‌کرد: «خوش به حال تان که شهیدتان قبر و مزار دارد، می‌توانید بیایید بنشینید سر مزارش و آرام بگیرید، خوش به حال تان که می‌دانید کجا بروید و سرتان را روی کدام قبر بگذارید!» خودش نمی‌دانست سرش را کجا بگذارد که قلبش آرام بگیرد. قرآن را باز می‌کرد، سرش را می‌گذاشت بین صفحات آن و بوسه می زد بر خطوط نورانی اش و آرام زمزمه می‌کرد، خدا راه را نشانش می‌داد: «ان الله مع الصابرین.» با خودش می‌گفت: «باید صبر کنم، باید صبور باشم.» کمی آرام می‌گرفت و می‌رفت سراغ ساک کهنه ی پسرش، سراغ نامه‌ها و دست نوشته‌ها و یادگاری‌هایش. احساس می‌کرد ورق‌ها و نامه‌ها با او حرف می‌زنند. احساس می‌کرد پسرش، جان می‌گیرد و به او می‌گوید: «مادر خدا عادل است، پاداش چشم انتظاری ات را خواهد داد، پاداشی فراتر از تحمل دوری و فراق؛ چراکه خودش می‌داند بی خبری سخت ترین امتحان دنیاست.»

نویسنده: مرضیه نفری
تصویرساز: معصومه کشایی

منبع: مجله باران


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
مداحی مهدی ترکاشوند به زبان لری در محضر رهبر انقلاب؛
play_arrow
مداحی مهدی ترکاشوند به زبان لری در محضر رهبر انقلاب؛
خطر تخریب یکی از بزرگترین مساجد دوران قاجار
play_arrow
خطر تخریب یکی از بزرگترین مساجد دوران قاجار
رستوران‌های که به سیب‌زمینی می‌گویند "فرنچ فرایز"
play_arrow
رستوران‌های که به سیب‌زمینی می‌گویند "فرنچ فرایز"
ربات انسان‌نمای پیشرفته چینی معرفی شد
play_arrow
ربات انسان‌نمای پیشرفته چینی معرفی شد
حادثه برای دختر وزنه‌بردار ایران
play_arrow
حادثه برای دختر وزنه‌بردار ایران
رکورد طولانی‌ترین پرش اسکی شکسته شد
play_arrow
رکورد طولانی‌ترین پرش اسکی شکسته شد
بازدید نیروهای امنیتی ایران از مقرهای گروهک دموکرات در کردستان عراق
play_arrow
بازدید نیروهای امنیتی ایران از مقرهای گروهک دموکرات در کردستان عراق
حملات خمپاره‌ای گردان های قدس علیه صهیونیست‌ها
play_arrow
حملات خمپاره‌ای گردان های قدس علیه صهیونیست‌ها
تصاویر جدید از شکست سامانه دفاعی اسرائیل در برابر موشک یمنی
play_arrow
تصاویر جدید از شکست سامانه دفاعی اسرائیل در برابر موشک یمنی
لحظه هجوم خودرو به میان جمعیت در آلمان(۱۵+)
play_arrow
لحظه هجوم خودرو به میان جمعیت در آلمان(۱۵+)
هشدار افسر بازنشسته ارتش آمریکا به اسرائیل درباره اقدام علیه تاسیسات هسته‌ای ایران
play_arrow
هشدار افسر بازنشسته ارتش آمریکا به اسرائیل درباره اقدام علیه تاسیسات هسته‌ای ایران
سرقت بزرگ
play_arrow
سرقت بزرگ
تصاویر دیده نشده از یحیی سنوار، اسماعیل هنیه و صالح العاروری
play_arrow
تصاویر دیده نشده از یحیی سنوار، اسماعیل هنیه و صالح العاروری
جزئیات الزام بیمه‌ها به پرداخت خسارت افت قیمت
play_arrow
جزئیات الزام بیمه‌ها به پرداخت خسارت افت قیمت
ما به بشار اسد توصیه‌های زیادی کردیم اما او از شنیدن آن‌ها امتناع کرد
play_arrow
ما به بشار اسد توصیه‌های زیادی کردیم اما او از شنیدن آن‌ها امتناع کرد