صنما! گرد سرم چند همي‌گرداني

زشتي از روي نکو زشت بود گر داني صنما! گرد سرم چند همي‌گرداني يا مکن وعده هر آن چيز که آن نتواني يا بکن آنچه شب و روز همي وعده دهي که پديدارست اندازه‌ي نافرماني از حد و غايت نافرماني در مگذر
چهارشنبه، 4 آذر 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
صنما! گرد سرم چند همي‌گرداني
صنما! گرد سرم چند همي‌گرداني
صنما! گرد سرم چند همي‌گرداني

شاعر : منوچهري

زشتي از روي نکو زشت بود گر داني صنما! گرد سرم چند همي‌گرداني
يا مکن وعده هر آن چيز که آن نتواني يا بکن آنچه شب و روز همي وعده دهي
که پديدارست اندازه‌ي نافرماني از حد و غايت نافرماني در مگذر
برنيايد صنما کار بدين آساني دل من بردي و از خويشتنم دور کني
ندهي داد و همي‌داد ز من بستاني مهرباني نکني بر من و مهرم طلبي
نيستي‌اي بت يکباره بدين ناداني بي‌وفايي کني و نادان سازي تن خويش
من بدان راضي باشم که غلامم خواني نبوي راضي گر زانکه اميرت خوانم
مکن اي دوست که کيفر بري و درماني از تو ما را نه کنار و نه پيام و نه سلام
به بود دشمني از دوستي پنهاني گويي: اندر دل پنهانت همي‌دارم دوست
عدل باز آمد با بوالحسن عمراني مکن اي دوست که بيداد نشاني نگذاشت
همچو خورشيد به بخشندگي و رخشاني خواجه و سيد سادات رئيس الرسا


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط