مطالعات عینی در تعلیم و تربیت

اگر چه غالبأ رآلیسم علمی و غیر دینی را مسؤول مشکلات ناشی از نظم و کنترل اجتماعی می شناسند، اما شواهدی در دست است که سوگیری در برابر نظم و کنترل، به زمان ارسطو و توماس آکویناس باز می گردد.
پنجشنبه، 12 دی 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مطالعات عینی در تعلیم و تربیت
یکی از ویژگی‌های تاریخی برنامه رآلیست، توجه زیاد به استفاده از مطالعات عینی در تعلیم و تربیت است، مثلا کمنیوس، متخصص الهیات و مربی قرن ششم، اولین کسی بود که استفاده زیاد از تصاویر در فرایند آموزشی را توصیه میکرد و معتقد بود اگر دانش به صورتی مناسب ارائه شود آدمی می تواند تمام دانشها را فراگیرد و این تربیت مناسب باید بر مبنای برنامه ای که با آموزش حسی، قدرت طبیعی فرد را کامل می کند مبتنی باشد. کمنیوس بر اهمیت مطالعه طبیعت تأکید می کرد و برنامه او متضمن موضوعاتی از قبیل فیزیک، نورشناسی، کیهان شناسی، جغرافیا و مکانیک بود. او در جهت تأکید بر هدف کسب همه شناختها و رسیدن به مرحله دانشمند جامعه بر این باور بود که مدارس باید مکانهایی لذت بخش با معلمانی پر محبت باشد.
 
ژان ژاک روسو، ژوآن پستالوزی و فردریک فروبل نیز مانند سایر فلاسفه، اندیشه تربیت حواس را پذیرفته اند. پستالوزی معتقد بود که «برداشت حسی از طبیعت تنها مبنای صحیح آموزش انسان است، زیرا تنها مبنای صحیح شناخت انسان محسوب می شود» او بر این باور بود که هر چه آدمی بعد می آموزد، ناشی از همین برداشت حسی است. پستالوزی مهارتهایی چون ریسندگی و باغبانی را با موضوعاتی مثل حساب که کودک از طریق به کارگیری اعداد برای شمارش اشیا با طبیعت ارتباط برقرار می کند، تشویق می کرد. فروبل، پایه گذار مهدکودک که در مؤسسه پستالوزی فرانکفورت تحصیل می کرد، نیز به «مطالعات عینی» اعتقاد داشت و شیوه‌های اصلی تربیت او بر «کارهای ذوقی، آواز و بازی» متمرکز بود. اگرچه فنون تربیتی او در جهان ماده و با اشیاء محسوس آغاز می شد، اما همه اشیا را در ارتباط با خدا می دانست، خدایی که در طبیعت جسمانی و روان انسان تجلی پیدا میکند.
 
یکی دیگر از مربیان رالیستی که شدیدا تحت تأثیر اندیشه‌های پستالوزی قرار گرفت، جوان اف. هربارت بود. هربارت از آنچه به عنوان برنامه تفصیلی روزانه آن زمان شناخته می شد انتقاد می کرد. به نظر او وجود نظام «همبستگی و تمرکز» ضروری است تا هر موضوع درسی بر موضوعات درسی دیگر مترتب و با آنها هماهنگ باشد. او بر این باور بود که تدریس باید فراگیر باشد. جغرافیا، اقتصاد و تاریخ باید تدریس شود تا دانش پژوه، ارتباطاتی را که پایه های دانش جدید است ملاحظه کند. به عقیده هربارت، اندیشه به کمک علایق زنده می ماند و یکی از وظایف تعلیم و تربیت این است که اندیشه‌ها را از طریق کتاب، سخنرانی و سایر ابزار تدریس در ذهنها زنده نگه دارد.
 
یکی از مربیان متأخر که از علاقه و کاربرد اشیا در فرایند آموزشی حمایت می کرد، ماریا مونتسری بود. در روش مونتسری با به کارگیری قطعات مکعبی شکل، سیلندرها و اشکال هندسی به صورتهای مختلف، تجربه صورت می گیرد. این اشیا نه تنها به رشد شناختی کودک، بلکه به رشد جسمانی او کمک می کند. با هر چند روش خانم مونتسوری اصالتا برای کودکان به اصطلاح عقب افتاده ذهنی طراحی شده بود، اما بعد آن را توسعه داد تا تمام کودکان را شامل شود. او بر این باور بود که کودکان را با مشاهده، می توان شناخت؛ و می گفت که عده فراوانی از مربیان، مانع «فعالیتهای خود جوش» کودکان می شوند. او در کتاب راز کودکی ابراز عقیده کرده کودکان برای خود دنیای مرموزی دارند که مربیان با تلاش می توانند در آن راه یابند. اساسا تعلیم و تربیت به معنای برداشتن موانع از راه کودکان در جهت کشف جهان است. بنابراین، تعلیم و تربیت مشتمل است بر محیطی آماده»، همراه ابزاری که کودک با استفاده از آن چگونه یاد گرفتن را فرا می گیرد. این روش با حمایت رآلیست از ادراک حسی و درسهای عینی هماهنگی دارد. در با دیدی اجمالی به آنچه مربیان رآلیست به عنوان برنامه درسی عنوان کرده اند متوجه می شویم که این برنامه، هم امور ذهنی و هم جسمانی را شامل می شود، بر موضوعات درسی تأکید می کند و تا حد زیادی نظام دار و روش مند است.
 
نقد رآلیست در تعلیم و تربیت: رالیسم تدریج در تعلیم و تربیت امریکا، پایگاه ثابتی به دست آورده است. اگر گفته شود این امر همراه با پرتاب اسپوتنیک و سرو صداهای سال ۱۹۷۵ و ۱۹۸۵ آغاز شد، حقیقت ندارد؛ گرچه وقایع مذکور بی تردید این نهضت را تشدید کرد. عصر صنعت و فن آوری که مشخصه آمریکای اواخر قرن نوزدهم تا زمان فعلی بوده پشتوانه عمده رآلیسم است. در جامعه ای که تخصص گرایی و مهارت فنی تا این حد تشویق می شود، تعجب آور نیست که مدارس ما حرفه آموزی و مهارت فنی را وظیفه اساسی خود بدانند. در عین حال، بسیاری از منتقدان به اتهام کوته بینانه و ضد انسانی بودن و توجه عمده به مسائل مادی، این وضعیت را بی ارزش جلوه می دهند، اما منتقدان تهمت می زنند که رالیست‌های علمی عموما به مفهوم مادی طبیعت انسان که از یک طرف به کنترل اجتماعی و از طرف دیگر به نظم اجتماعی ختم می شود، اعتقاد دارند.
 
اگر چه غالبأ رآلیسم علمی و غیر دینی را مسؤول مشکلات ناشی از نظم و کنترل اجتماعی می شناسند، اما شواهدی در دست است که سوگیری در برابر نظم و کنترل، به زمان ارسطو و توماس آکویناس باز می گردد. این اندیشمندان مایل بودند دنیا را واقعیتی مستقل، همراه با ترتیبات خارجی و نظام دار ببینند. بنابراین، لازم است خود را با این واقعیت هماهنگ و منطبق کنیم و رؤیاها و علایق را تحت فرمان آن قرار دهیم. نتیجه کنونی این تفکر آن است که ملزم شویم خود را با نیازهای صنعتی جامعه یا رژیم های مستبد، نظامهای دینی و دیگر جهان بینی های فزونی طلب و ظاهر ماندگار جهان منطبق کنیم. جان دیویی با آنچه تصور می کرد جنبه های منفی رالیسم و ایده‌آلیسم است مخالف بود و چنین استدلال میکرد آنچه را ما واقع می دانیم، نه کاملا ذهنی و نه کاملا عینی و خارجی است، بلکه به ادعای او واقعیت انسان ترکیبی از فردیت و محیط است. دیویی به جای انطباق با شرایط محیطی و اجتماعی که حرکت در راه یک طرفه است، بر استفاده از به کارگیری هوش برای هدایت دنیا در جهت همگامی بیشتر با ارزشهای انسانی حمایت می کرد. مخالفانی دیویی او را متهم کرده‌اند که از نهضت «انطباق زندگی» در تعلیم و تربیت حمایت می کند، اما این نهضت بیش از فلسفه دیویی، مشخصه رآلیسم است.
 
منبع: مبانی فلسفی تعلیم وتربیت، هوارد آ. اوزمن و ساموئل ام. کراور،مترجمان: غلامرضا متقی فر، هادی حسین خانی، عبدالرضا ضرابی، محمدصادق موسوی نسب و هادی رزاقی، صص124-122، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1387


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط