درآمد
امروزه دانشگاه ها و رشته های دانشگاهی بیش از نیمی از جامعه علمی را در بر می گیرند و پیوسته نیز بر این خیل عظیم افزوده می شود؛ رشته های متعدد دانشگاهی، دانشگاه های بسیار فراوان با رویکردهای مختلف و بعضا ناهمگون و ناهمسو، گروه های علمی و آموزشی مختلف با اساتید متعدد که هر کدام رویکردهای خاص خود را دارند با علائق و سلایق متعدد به آموزش و تربیت دانشجو می پردازند و این گستردگی جامعه علمی دانشگاهی شاید در نوع خود متمایز و کم نظیر باشد.این گسترده بودن و فربه بودن جامعه دانشگاهی، شاید ثمرات مفیدی داشته باشد، لکن آسیب ها و چالش های فراوانی که در کنار آن شکل می گیرد، گسترده تر و عمیق تر می باشد و در سیاست گذاری ها و مدیریت جوامع علمی، باید آسیب های موجود را مورد تاکید بازبینی قرارداد و لحاظ کرد.
به هر روی جامعه ی علمی و دانشگاهی موجود، دارای بحران ها و چالش هایی می باشد که اولین و بزرگترین جامعه علمی کشور که دانشگاه باشد انتظار می رود در تلاش باشد که برخی چالش های موجود را مرتفع نماید و این پژوهش، واکاوی و تبیین برخی راهبردهایی که دانشگاه ها می توانند در این راستا اتخاذ نمایند را وجهه همت خود قرار می دهد.
کاربردی سازی علوم
نظام آموزشی در ظرف جامعه و فرهنگ عمل می کند و وبا آن داد و ستد مستمر دارد[1] که بارزترین نقطه این تعامل را می توان در کاربردی سازی و کارکردهای نظام آموزش عالی مشاهده کرد. مهمترین هدف علم و علم آموزی، کاربردی سازی علوم مختلف می باشد. این امر محدود به علوم مهندسی یا پزشکی نمی باشد، بلکه در عرصه علوم انسانی و نظری نیز، باید تلاش بر این باشد که مطالب و آموخته های دانشجو و دانش آموز، به صورت عملی و کاربردی به کاربسته شود، و یا حداقل به نحوی باشد که به واسطه تلفیق برخی دیگر از آموزه ها، کارکردها و کاربردهای مورد انتظار خود را نشان دهند.اصولا هدف از تعلیم و تعلم، کاربرست آموزه ها در مقطع مورد نیاز و مورد انتظار می باشد و در غیر اینصورت، زنجیره آموزش با خلل مواجه می باشد. این درحالی است که یکی از چالش های اساسی جامعه علمی و جامعه دانشگاهی، پرداختن به مباحث علمی و آموزشی می باشد که نه تنها درحال حاضر، مبانی لازم برای کاربست آن ها وجود ندارد، بلکه امکان کاربردی سازی آن ها نیز ممکن نیست.
در این بین، وظیفه دانشگاه این است که اولا بازخوانی و بازشناسی وضعیت موجود رشته های مختلف را مورد تاکید قرار دهد و ظرفیت های کاربردی سازی آن ها را در عرصه های مختلف فراهم آورد؛ علاوه بر این، رویکردهای ناصوابی که در رشته های مختلف وجود دارد و آن ها را از مرحله کاربردی سازی دور می نماید را اصلاح نماید و زمینه های لازم را مقدمه چینی نماید؛ در برخی رشته ها، نقطه خلل اصلی در چگونگی آموزش می باشد که در این مرحله نیز باید لوازم و ملزومات مورد نیاز فراهم آورده شود.
این نکته نیز لازم به ذکر است که در بین رشته های مختلف آموزشی و دانشگاهی، شاید بتوان رشته های مربوط به شاخه علوم انسانی را بیش از سایر رشته ها مبتلا به بحران کاربردی بودن دانست که مرتفع نمودن این چالش در رشته های علوم انسانی، همت مضاعف می طلبد. علاوه بر نکات مذکور، بحث اشتغال نیز برای دانشجویان و فارغ التحصیلان رشته های مختلف دانشگاهی مطرح می باشد که آموزش و پرورش و اشتغال، ترابط قابل ملاحظه ای با یکدیگر دارند که در هر جامعه ای به شکل خاصی ظهور و بروز پیدا می کند[2] که باید نحوه برقراری این ترابط نیز به صورت بومی شده در جامعه نهادینه شود.
در پایان این بخش باید این نکته را متذکر شد که در جوامع پیشرفته امروزی، اهداف کارکردی دانشگاه به دیوارهای کلاس درس و مرزهای معمول آموزش و پژوهش محدود نمی شود و عرصه مسئولیت اجتماعی آن به حوزه های متنوعی سرایت می کند[3] که تحقق این هدف نیز، در برنامه های بعدی تحول در نظام آموزش عالی باید باشد.
جایگاه شناسی و جایگاه سازی علوم
یکی از ضرورت هایی که برای رشته های دانشگاه متصور است، این است که جایگاه، کارکرد و وظیفه رشته های مختلف دانشگاهی مشخص شده باشد و نه تنها اساتید و فارغ التحصیلان رشته های مختلف، بلکه دانشجویان و نوآموزان آن رشته ها نیز از اهداف و غایات رشته تحصیلی خود تصویر روشنی داشته باشند و به برکت این تصویر روشن دست به انتخاب های صحیح و عالمانه بزنند.این ضرورت در حالی است که یکی از چالش های اساسی در رشته های مختلف دانشگاهی این است که جایگاه این رشته در نظام آموزشی تبیین نشده است؛ چرا که بسیاری از این رشته ها، در نظام آموزشی غربی نشو و نما یافته اند و جایگاه و کارکرد آن ها در نظام آموزشی غربی روشن و واضح بوده است، و در حالی به انتقال و ورود این رشته به جامعه علمی داخلی مبادرت ورزیده شده است که زیرساخت ها و ضرورت های لازم فراهم نشده بود و بدین ترتیب با انتقال صرف این رشته ها، کارکردها و ثمرات مثبتی که این رشته ها در نظام علمی غربی داشته اند، برای جامعه علمی داخلی فراهم نشد؛ لذا یکی دیگر از وظایف مهم جامعه دانشگاهی این است که به بازخوانی و بازشناسی جایگاه رشته های مختلف وارداتی در نظام آموزشی بپردازند و لوازم و ملزومات لازم را برای حضور هرچه بهتر رشته ها در نظام آموزش عالی را فراهم آورند.
این نکته را باید متذکر شد که تحولات سیاسی اجتماعی جامعه معاصر ایران چنان با این نهاد مدرن در هم تنیده شده است که بدون توجه و نگاه به اهمیت و جایگاه این نهاد مدرن و کار ویژه های آن[4]، نمی توان الگوی مطلوبی برای رشد و پیشرفت جامعه در نظر گرفت، لذا کاربست این نکات، بخشی از راهبرد مفید و ثمر بخشی است که می تواند چالش های موجود را مرتفع نماید؛ بنابراین باید تلاش شود تا اندیشیدن درباره هویت های گروه های امروزی درون نظام آموزش عالی برانگیخته شود[5] و از این رهگذر، ثمرات مطلوب مورد نظر برای تحول مثبت این نهاد آموزشی محقق شود.
یکی از ضرورت هایی که برای رشته های دانشگاه متصور است، این است که جایگاه، کارکرد و وظیفه رشته های مختلف دانشگاهی مشخص شده باشد و نه تنها اساتید و فارغ التحصیلان رشته های مختلف، بلکه دانشجویان و نوآموزان آن رشته ها نیز از اهداف و غایات رشته تحصیلی خود تصویر روشنی داشته باشند.
پی نوشت ها:
پی نوشت ها:
[1] غلامرضا ذاکرصالحی، دانشگاه ایرانی (درآمدی بر جامعهشناسی آموزش عالی) (تهران: کویر، ۱۳۸۳)، ص9.
[2] تورستن هوزن، ، و زهرا گوتاش، آموزش عالی و قشربندی اجتماعی: یک مقایسه بینالمللی، موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزشی عالی (تهران: موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی، ۱۳۷۴)، ص15.
[3] آرمین امیر و دیگران، مسئولیت اجتماعی دانشگاه : رسالت دانشگاه در جهان پیچیده امروز ( مجموعه مقالات)، ایران و پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی (تهران: وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، معاونت فرهنگی و اجتماعی، دفتر سیاستگذاری و برنامهریزی فرهنگی و اجتماعی، ۱۳۹۶).
[4] رسول ملکی راد، دانشگاه، مدرنیته و تحولات اجتماعی (تهران: چاپخش، ۱۳۹۴)، ص7.
[5] رونالد بارنت و روبرتو دی ناپولی، هویتهای متغیر در آموزش عالی (تهران - ایران: پژوهشگده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، ۱۳۹۶).