انتخابگر بودن یکی از ویژگیهای بزرگ ماست. زمانی که بتوانیم در مسائل مهم زندگی خود دست به گزینش بزنیم، برندهایم. یک معنای انتخابکننده بودن این است که هر کار انجام میدهیم، همراه آن کار باشیم و احساس فرماندهی نسبت به آن کار سراغ ما بیاید؛ ولی گاه اینطور نیستیم! همه ی ما تجربههای زیادی از اتوماتیک شدن داریم؛ مثل زمانی که وسط یک بحث علمی، ذهن ما راهی خیالات و خاطرات میشود و زمانی از آن خارج میشویم که دیگران ما را به خودمان برگرداندهاند یا این جمله برای ما آشناست: کجایی؟ اینجا یا عالم هپروت! زمانی هم یادمان میآید که خیره شده باشیم و به چیز خاصی زل زده باشیم، بدون آن که به آن فکر کنیم.
رفتارهای اتوماتیک
هریک از ما رفتارهایی داریم که بخش زیادی از آن به صورت اتوماتیک انجام میشود. اگر قدری دقت کنیم متوجه میشویم جالبترین کارها آن هایی هستند که حضور ذهنی کاملی در آن ها داریم و بیحالترین فعالیتها، کارهای خودکار ما هستند. با چند مثال همراه باشید:
- حرفی به زبانم میآید که اصلاً درباره ی آن فکر نکردهام و حتی نمی دانم گفتن آن خوب است یا خیر؛ ولی دلم میخواهد بگویم! بعد میفهمم که این جمله مناسب نبوده و بارها به خاطر آن خودم را سرزنش میکنم.
- زمانی که گرسنه شدم و بیاختیار دنبال غذایی برای سیر شدن میگردم، این که غذا مفید است یا مضر برایم هیچ تفاوتی نمیکند، مهم سیر شدن است. گاه حملهای که به سفره و غذاهای چیده شده روی آن میبرم، نمونهای از یک رفتار اتوماتیک است. این مسئله وقتی جدیتر است که هیجانی مانند تماشای یک مسابقه ی مهم ذهنم را اسیر کرده باشد و قدرت انتخابگری مرا به کم ترین نمره رسانده باشد.
- پای تلویزیون نشستهام و بیهدف کانالها را جابه جا میکنم. ساعتها از زمان خوابم گذشته و من متوجه آن نیستم. چشم دوختهام به صفحه ی تلویزیون و مثل افسونشدهای قدرت برداشتن نگاه از آن را ندارم.
- نور نمایشگر تلفن همراه به صورتم افتاده و من بی هیچ دلیل منطقی به دنبال صفحات جدیدی از شبکههای اجتماعی هستم. هر صفحه مرا به صفحه دیگری دعوت میکند و ذهن من میان انبوهی از وسوسهها گرفتار شده است.
-
زندگی در لحظهها
حال و زمان
افسردگی محصول جا ماندن در گذشته است و اضطراب به مسائلی برمیگردد که به نظر ما قرار است اتفاق بیفتد؛ مثل این که نکند از قطار جا بمانم! آنچه سرمایه نشاط ماست، زندگی فعال در زمان حال است که در آن توجه کافی به خود، رفتارهایی که باید داشته باشیم و مراقبت از افکارمان پدید میآید. زندگی در حال، همان اندازه که یک فن روانشناسی برای رضایت ماست، یک قانون بزرگ اخلاقی است که ما را به مراقبت نسبت به خود دعوت میکند. انسانهای بزرگ با این فرمول مهم توانستند شخصیتهایی برجسته و سودمند شوند.
از کجا ضربه میخوریم؟
روانشناسان معتقدند وجود اضطراب، دلیل اصلی دور شدن ما از حضور ذهن است و هرچه به سمت وسایلی مانند تلویزیون، لبتاپ و تلفن همراه پناه میبریم، اضطراب بیش تری را به خود تحمیل میکنیم که حضور ما را کم رنگتر میکنند. اضطرابهای ذهنی وقتی قدرت پیدا کنند، میتوانند ما را بیمار کنند و به وسواس فکری دچار نمایند تا جایی که ذهن ما قدرت همراهی را از دست داده، انبوهی از تصاویر و خاطرات اتوماتیک در آن رژه میروند. این افکار مزاحم، حال بدی را برای ما تولید میکنند و به شدت روی نشاط ما تأثیر منفی میگذارند. دنیای مجازی و غرق شدن در اطلاعات پراکنده تلگرام و دیگر شبکههای اجتماعی، قدرت مدیریت ما را میگیرد و اجازه چنین حضوری را نمیدهد. ذهن غرق شده در این شبکهها، عادت میکند نسبت به اهمیت مطالب بیتفاوت باشد و گذشت زمان را احساس نکند. با ورود ما با چنین دنیایی، واقعیتهای زیادی از ما دور میشوند که حواسمان به آنها نیست.
چه باید کرد؟
ذهن خوب، ذهنی است که مانند یک سرباز در اختیار ما باشد و هر کجا صدایش زدیم، حضور پیدا کند. تمرکز، محصول چنین شرایطی است و این توانایی قابل به دست آوردن است، فقط کافی است چند قانون ساده را رعایت کنیم:
یک) زمان ورود و خروج خودتان در کارهای پرتکرار، مانند شبکههای اجتماعی یا تماشای تلویزیون را ثبت کنید.
دو) برای هر بار تأخیر در برخاستن از کاری که زمانبندی شده، برای خود جریمههایی مانند محرومیت یا کاستن از زمان استفاده ی بعدی تعیین کنید.
سه) تمرین کنید تا در کارهای سادهای مانند غذا خوردن، ذهنتان را با این رفتار همراه کنید؛ مثلاً از خود بپرسید: دوست داری از کدام غذا بخوری؟ تصمیم داری چقدر بخوری و... هرجا با فرار ذهن روبه رو شدید، فوراً صدایش بزنید و با این کار همراه کنید.
چهار) از افتادن در دام رفتارهایی که شرایط دوگانه را به ذهنتان میدهد، پرهیز کنید؛ مثلاً خوابیدن با صدای موسیقی یا همراه تماشای تلویزیون، ذهن شما را از یک پارچگی و تمرکز دور میکند.
پنج) همیشه به خودتان بگویید ذهن من، مهمترین سرمایهای است که خداوند به من داده و با استفاده ی درست از آن میتوانم موفقیتهای بینظیری را رقم بزنم، پس حتماً باید از آن مراقبت کنم و از مصرف افراطی آن در دنیای مجازی بپرهیزم.
منبع: مجله باران
یک) زمان ورود و خروج خودتان در کارهای پرتکرار، مانند شبکههای اجتماعی یا تماشای تلویزیون را ثبت کنید.
دو) برای هر بار تأخیر در برخاستن از کاری که زمانبندی شده، برای خود جریمههایی مانند محرومیت یا کاستن از زمان استفاده ی بعدی تعیین کنید.
سه) تمرین کنید تا در کارهای سادهای مانند غذا خوردن، ذهنتان را با این رفتار همراه کنید؛ مثلاً از خود بپرسید: دوست داری از کدام غذا بخوری؟ تصمیم داری چقدر بخوری و... هرجا با فرار ذهن روبه رو شدید، فوراً صدایش بزنید و با این کار همراه کنید.
چهار) از افتادن در دام رفتارهایی که شرایط دوگانه را به ذهنتان میدهد، پرهیز کنید؛ مثلاً خوابیدن با صدای موسیقی یا همراه تماشای تلویزیون، ذهن شما را از یک پارچگی و تمرکز دور میکند.
پنج) همیشه به خودتان بگویید ذهن من، مهمترین سرمایهای است که خداوند به من داده و با استفاده ی درست از آن میتوانم موفقیتهای بینظیری را رقم بزنم، پس حتماً باید از آن مراقبت کنم و از مصرف افراطی آن در دنیای مجازی بپرهیزم.
منبع: مجله باران