خلوتي داريم و حالي با خيال خويشتن

گر گذاردمان فلک حالي به حال خويشتن خلوتي داريم و حالي با خيال خويشتن عالمي داريم در کنج ملال خويشتن ما در اين عالم که خود کنج ملالي بيش نيست من سري آسوده خواهم زير بال خويشتن سايه‌ي دولت همه ارزاني نودولتان
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خلوتي داريم و حالي با خيال خويشتن
خلوتي داريم و حالي با خيال خويشتن
خلوتي داريم و حالي با خيال خويشتن

شاعر : شهريار

گر گذاردمان فلک حالي به حال خويشتن خلوتي داريم و حالي با خيال خويشتن
عالمي داريم در کنج ملال خويشتن ما در اين عالم که خود کنج ملالي بيش نيست
من سري آسوده خواهم زير بال خويشتن سايه‌ي دولت همه ارزاني نودولتان
گر به نقص ديگران ديدي کمال خويشتن بر کمال نقص و در نقص کمال خويش بين
سفره پنهان مي‌کند نان حلال خويشتن کاسه گو آب حرامت کن به مخموران سبيل
او جمال جمع جويد در زوال خويشتن شمع بزم افروز را از خويشتن سوزي چه باک
پيش بيني کو کز او پرسم مل خويشتن خاطرم از ماجراي عمر بي‌حاصل گرفت
رخ نتابيم از مه ابر و هلال خويشتن آسمان گو از هلال ابرو چه مي‌تابي که ما
عمر گو برچين بساط ماه و سال خويشتن همچو عمرم بي وفا بگذشت ما هم سالها
شهريار ما غزل‌خوان غزال خويشتن شاعران مدحت سراي شهريارانند ليک


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط