تا هستم اي رفيق نداني که کيستم

روزي سراغ وقت من آئي که نيستم تا هستم اي رفيق نداني که کيستم تهمت به خويشتن نتوان زد که زيستم در آستان مرگ که زندان زندگيست يک روز خنده کردم و عمري گريستم پيداست از گلاب سرشکم که من چو گل
چهارشنبه، 25 آذر 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تا هستم اي رفيق نداني که کيستم
تا هستم اي رفيق نداني که کيستم
تا هستم اي رفيق نداني که کيستم

شاعر : شهريار

روزي سراغ وقت من آئي که نيستم تا هستم اي رفيق نداني که کيستم
تهمت به خويشتن نتوان زد که زيستم در آستان مرگ که زندان زندگيست
يک روز خنده کردم و عمري گريستم پيداست از گلاب سرشکم که من چو گل
چون بخت و کام نيست چه سود از دويستم طي شد دو بيست سالم و انگار کن دويست
من در صف خزف چه بگويم که چيستم گوهرشناس نيست در اين شهر شهريار


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط