آمد شب و از خواب مرا رنج و عذابست

اي دوست بيار آنچه مرا داروي خوابست آمد شب و از خواب مرا رنج و عذابست آن را چه دليل آري و اين را چه جوابست چه مرده و چه خفته که بيدار نباشي در مردن بيهوده، چه مزد و چه ثوابست من جهد کنم بي‌اجل خويش...
دوشنبه، 30 آذر 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آمد شب و از خواب مرا رنج و عذابست
آمد شب و از خواب مرا رنج و عذابست
آمد شب و از خواب مرا رنج و عذابست

شاعر : منوچهري

اي دوست بيار آنچه مرا داروي خوابست آمد شب و از خواب مرا رنج و عذابست
آن را چه دليل آري و اين را چه جوابست چه مرده و چه خفته که بيدار نباشي
در مردن بيهوده، چه مزد و چه ثوابست من جهد کنم بي‌اجل خويش نميرم
آري عدوي خواب جوانان مي نابست من خواب ز ديده به مي ناب ربايم
آن را که به کاخ اندر يک شيشه شرابست سختم عجب آيد که چگونه بردش خواب
بي‌نغمه‌ي چنگش به مي ناب شتابست وين نيز عبجتر که خورد باده نه بر چنگ
ني مرد کم از اسب و نه مي کمتر از آبست اسبي که صفيرش نزني مي‌نخورد آب
وان هر سه شرابست و ربابست و کبابست در مجلس احرار سه چيزست و فزون به
وان هر سه بدين مجلس ما در، نه صوابست نه نقل بود ما را، ني دفتر و ني نرد
وين نرد به جايي که خرابات خرابست دفتر به دبستان بود و نقل به بازار
خوشا که شرابست و کبابست و ربابست ما مرد شرابيم و کبابيم و ربابيم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما