پرسش. آیا توجه کرده اید که وقتی مراقبه بدون راهنماییهایی سیدی انجام میگیرد، کیفیت جلسه مراقبه شما تغییر میکند؟ من گمان میکنم وقتی از سیدی استفاده نمیکنم، حواسم بیشتر پرت میشود. سیدی و هدفون سبب کم شدن صداهای بیرون میشوند.
پاسخ. این تجربه، معمولی و مورد انتظار است، به جز در شرایطی که کارآموز تشویق میشود به طور دائم دستورالعمل های معلم را به کار گیرد. وقتی تمرین را در سکوت آغاز میکنیم ، افزایشی در آنچه در آغاز حواس پرتی به نظر می آید، به طرق مختلف قابل درک است. از دیدگاه عصبی شناختی، گوش کردن دستورالعمل شنیداری با افکار مزاحم تداخل می یابد و به عبارت دیگر به آگاهی هشیار دخول میکند. این دستورالعمل های بیرونی نسبت به حواس پرتیهای درونی خودجوش، مثل حواس پرتی های بیرونی تحمیل شده عمل میکنند. طی دههها پژوهش شناختی به خوبی ثابت شده که وقتی دو محرک همنوع در یک وجه مغز پردازش میشوند، برای دستیابی به هشیاری رقابت میکنند و محرک قوی تر برنده میشود. در این مورد از آنجا که شما گرایش دارید توجه را بر دستورالعمل کلامی سیدی متمرکز کنید، کلمات معلم با پردازش کلامی کرتکس شنیداری شما تداخل میکند، یعنی جایی که بسیاری از خاطرات شما نیز همزمان به هشیاری دخول میکنند، زیرا این خاطرات به تازگی یا به کرات فعال شدهاند.
این امر به لحاظ فنی تداخل ساختاری نام دارد. بنابر دلایلی در قشر شنیداری مغز صداهای برونزاد بلندتر از صداهای درونزاد (مانند افکار) ادراک میشوند. براساس دیدگاه تکاملی فرض میشود که اگر مغز در پاسخدهی خود به خودی به علائم تهدید بالقوه کارامد باشد، بقایمان به بهترین وجه تضمین میشود. به لحاظ تکاملی معقول است که حتی صداهای ظریفی مانند خش خش شاخهها در جنگل بتواند گوش به زنگی ما را بدون هیچ تلاشی تحریک کرده و جریان گفت و گوی درونی را قطع کند. احتمالا از قبل طوری مجهز شده ایم که محرک مداخله گر بیرونی را پیدا کنیم؛ شاید این قضیه به شدت محرک درونی بالقوه خطرناک، مثل علائم حمله قلبی بستگی داشته باشد که بر تمایل ذاتی ما برای عطف توجه به بیرون غلبه میکند. از این رو میتوانیم به طور اجتناب ناپذیر به صدای معلم و دستورالعملها وابسته شویم، زیرا تنها آموزنده نیستند، بلکه ظاهرا تمرکز را نیز تسهیل میکنند. در مورد تکیه بیش از حد به دستورالعمل دست کم دو محدودیت وجود دارد: اول اینکه نمیتوانیم همیشه هنگامی که باید تمرین را در عمل به کار گیریم، به دستورالعمل معلم تکیه کنیم. اگر تمرین قابل انتقال نباشد، مثلا اگر یک نفر هنگام رفتن به مغازه به شدت مضطرب میشود، نمیتواند در آن لحظه به سی دی گوش کند تا آرام شود، به هدف مورد نظر نمی رسیم.
دوم اینکه هدف تمرین ذهنآگاهی فقط تمرکز نیست. انتظار داریم با بینشی که فرد از درک موقتی بودن و غیرشخصی بودن افکار و حسهای بدنی همراه با آن به دست میآورد، خرد کسب کند. این قضیه ناپایدار و غیرشخصی بودن، حتی در مورد آشفته سازترین افکار هم صدق میکند، بنابراین به آشفته شدن نیازی نخواهد بود. وقتی این تمرین آموخته شود، یادگیری حفظ تعادل هنگام ظهور افکار به قسمتی از آموزش تبدیل میشود. کاربرد ابزار کمک شنیداری مانند موسیقی با دستورالعمل ممکن است این یادگیری را به تأخیر بیندازد یا حتی محدود کند. همین استدلال در مورد کاربرد ورد نیز صدق میکند. ما تفسیر کلامی خودمان را مطرح میکنیم ؛ مثلا ورد به ما کمک میکند که از ظهور طبیعی خاطرات یا همان افکار مزاحم جلوگیری کرده و توجه خود را متمرکز کنیم. این فن برای ایجاد تمرکز ظاهرا خوب است، اما بی گمان برای باز پردازش افکار داورانه مبتنی بر طرحواره همراه با پذیرش و حفظ بی طرفی مناسب نیست. از آنجا که پردازش ورد با این افکار تداخل میکند، این افکار ظاهر نمیشدند.
آیا در مورد توجه، اندازه ایده آلی وجود دارد؟
پرسش. سیدی مقدماتی می گوید ناحیه ای با قطر تمرکز حدود ۶ تا ۱۰ سانتی متر را وارسی کنید. گاهی ناحیه خیلی کوچکتری را وارسی میکنم. آیا اندازه این ناحیه اهمیت دارد؟پاسخ. بله، اندازه ناحیه تمرکز هنگام وارسی بهتر است نه خیلی بزرگ و نه خیلی کوچک باشد. اگر خیلی کوچک باشد، یعنی ناحیه ای با قطر حدود یک یا دو سانتی متر، احتمالا قسمتهای زیادی را از دست می دهید. اگر شما اولین مهارت ایجادشده طی تمرین ذهنآگاهی را به خاطر داشته باشید، از شما خواسته شد بر یک ناحیه سه ضلعی کوچک در صورت، از زیر سوراخهای بینی تا بالای لب بالایی (ناحیه سبیل) که به سراسر دیواره های داخلی بینی گسترش می یابد، تمرکز کنید. اگر یک دایره تقریبی به دور این ناحیه بکشید، متوجه می شوید که اندازه اش حدود شش تا ده سانتی متر است. از آنجا که ما قبلا حیطه توجه خود را در این اندازه تقریبی شکل داده ایم، افراد معمولا با آن احساس آشنایی دارند و اغلب راحت ترند که بقیه بدن را با همین اندازه وارسی کنند. با سیدی دوم (وارسی پیشرفته) یاد می گیرید که حیطه توجه را به تدریج گسترش دهید. وارسی پیشرفته فقط در صورتی آغاز میشود که بتوانید دست کم ۹۰ درصد بدن را هنگام وارسی احساس کنید، در غیر این صورت این روشهای وارسی برایتان بسیار دشوار خواهید بود. وارسی پیشرفته دو هدف دارد: از یک طرف به طور خستگی ناپذیر انعطاف پذیری عصبی سریعی برای پیگیری زودهنگام تر پریشانی ایجاد میکنیم که به پیشگیری از عود کمک میکند و از طرف دیگر یاد می گیریم که به حسهای بدنی ظریف، بسیار خوشایند و پر نوسان را که گاهی با نام جریان آزاد شناخته میشوند نزدیک شویم، بدون اینکه به آنها بچسبیم یا برای آنها ویار داشته باشیم.
ادامه دارد..
منبع: شناخت رفتار درمانگری یکپارچه شده باذهن آگاهی، برنو ای کایون، مترجمان: دکتر محمد خدایاریفرد، کوروش محمدی حاصل و مریم دیدهدار، صص255-252، مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، تهران، چاپ اول، 1393