محاوره حضرت موسی علیه السلام و فرعون

سیاق محاوره نشان می‌دهد که فرعون می‌خواهد موسی (علیه السلام) را متخلف خطا کار معرفی می‌کند. اگر منظور وی این بود که موسی (علیه السلام) را به کمالات رسانده.
چهارشنبه، 28 اسفند 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
محاوره حضرت موسی علیه السلام و فرعون
سیاق سخن حضرت موسی کلیم الله علیه السلام وطاغوت زمان «فرعون» این است که حضرت موسی (علیه السلام) به همراه هارون آماده‌اند و به فرعون می گویند که بنی اسرائیل را از یوغ بردگی خود خارج سازد و آنها را آزاد و با حضرت موسی (علیه السلام) و هارون همراه کند. فرعون به حضرت موسی (علیه السلام) می‌گوید که آیا ما تو را در دوران نوزادی و کودکی «تربیت » نکردیم و تو سالیانی از عمرت را پیش ما نماندی؟ و بعد هم آن کاری را کردی که خود می دانی (کشتن یک قبطی) و تو نسبت به الطافی که ما به تو کردیم، ناسپاسی می کنی.
 
حال، این سؤال مطرح است که مفهوم «تربیت» در این محاوره، به چه معنایی به کار رفته است؟ برخی برآنند که با توجه به اینکه همسر فرعون، آسیه، زن صالحی بوده و تربیت حضرت موسی (علیه السلام) را عهده داری می کرده، مقصود فرعون از تربیت وی، همان تربیت اخلاقی و معنوی بوده است. صیغه متکلم مع الغیر (نریک) یعنی «ما» گفتن فرعون به جای «من» را نیز حاکی از این دانسته اند که وی به شیوه تربیتی آسیه و خودش اشاره کرده باشد .
 
این که سیاق محاوره نشان می دهد که فرعون می خواهد حضرت موسی (علیه السلام) را متخلف خطا کار معرفی می کند. اگر منظور وی این بود که حضرت موسی (علیه السلام) را به کمالات رسانده، دیگر ممکن نبود که وی را متخلف معرفی نماید. حضرت موسی (علیه السلام) نیز با اقا خطای خود، دریافت دانش از نزد خدا و هدایت الهی پس از آن را راه نجات خود می کند.
 
و مهم‌تر این که فرعون دارد در این جا از «تربیت » حضرت موسی (علیه السلام) سخن می گوید در حالی که خود، فاقد کمالات اخلاقی و معنوی است و حتی به آن ها باور ندارد. چگونه ممکن است که فردی فاقد کمالات معنوی و غیر معتقد به آن، ادعا کند که دیگری را این شیوه شکل داه است. ایزوتسودر بحث از طریقة بردن به معنای واژگان قرآنی، یک طریقه را این می داند که استعمال آنها را در بافت غیر دینی مورد توجه قرار دهیم، از قضا، مثال مورد نظر وی در این مورد، همین آیه است البته توجه وی به واژه «کفر» بوده، هنگامی که فرعون به حضرت موسی (علیه السلام) می گوید: «تو از کافرانی». این استعمال نشان می دهد که عنصر «ناسپاسی» در مفهوم کفر وجود دارد، نه این که مراد فرعون، «کفر» در مقابل «ایمان» به خدا باشد که در قرآن، مکرر به کار گرفته شده است. حال، ما می توانیم مورد دیگری از این طریقه را در همین آیه و در واژه «تربیت » ملاحظه کنیم.
 
 هنگامی که این کلمه در بافتی غیر دینی توسط فرعون به کار می رود، معنای آن نمی تواند پرورش معنوی و اخلاقی مورد نظر قرآن باشد بلکه مقصود وی مراقبت از نوزاد و پروش جسمی یا بزرگ کردن وی است. به علاوه، احتمال دادن این که فرعون به نظام تربیتی خود و همسرش به صورت یکجا اشاره کرده باشد نیز قابل قبول نیست، زیرا اگر همسر وی رویه ای معنوی هم داشته، وی با این رویه همسرش هماهنگی نداشته و اختلاف رویه آنان هنگامی که کاملا آشکار شد که آسیه به حضرت موسی (علیه السلام) ایمان اورد و فرعون، همسرش را به این سبب محکوم به مرگ نمود. «ما» گفتن فرعون نیز قرینه ای برای این امر نیست، زیرا این سبک گفتاری معهود سلاطین بوده است که حاکی از هیمنه و قدرت آنها و یا به اعتبار حاکمیت، حاکی از خلاصه شدن همه امور مملکت در موجودیت آن هاست؛ چنان که رئیس یک دولت، کارهای انجام شده توسط فرد یا افراد دیگر را به خود منسوب می کند و می گوید: «ما چنین و چنان کردیم . در جای دیگری از محاوره فرعون و موسی (علیه السلام) نیز فرعون می گوید: «ای موسی، آمده ای تا با سحر خود، ما را از سرزمینمان بیرون کنی؟» (طه: ۵۷).
 
بنابراین، با توجه به سیاق و زمینه آیات فوق که «تربیت کردن» در متن آن ها به کار رفته، مشخص است که این مفهوم، ناظر به معنای وسیعی از تحول یافتن آدمی نیست بلکه تنها به معنای «پرورش جسمی» و «بزرگ کردن» طفل به کار رفته است.
 

بررسی ترادف کلمات و عبارات

 شیوه دیگر در تفسیر مفهومی، استفاده از کلمات یا عباراتی است که با هم مترادفند و مضمون مشابهی دارند. در خصوص ترادف عبارات باید به عباراتی توجه کرد که تنها در یک واژه با هم اختلاف دارند (ایزوتسو، ترجمه بدره ای، ۱۳۷۸، ص ۸۱). در چنین مواردی می توان میان آن واژه ها نیز رابطه ای از نوع ترادف در نظر گرفت. در این صورت، ترادف مذکور میان واژه ها می تواند به روشن کردن مفاهیم مورد نظر کمک کند.

به طور مثال، در مواردی از آیات قرآن، بحث از پدیده‌های تاریخی یا طبیعی به میان آمده و در پایان، اشاره شده که در این پدیده ها نشانه هایی وجود دارد، اما این نشانه‌ها را تنها گروه خاصی در می یابند. از این گروه خاص، با عناوین مختلفی یاد شده است. با توجه به این که عبارات حاکی از راه یافتن به نشانه های مخفی در پدیده های تاریخی و طبیعی، مشابه و مترادفند و تنها واژه های مختلفی برای اشاره به ویژگی خاص افراد راه یاب به کار رفته، می توان نتیجه گرفت که این واژه ها نیز مترادف یکدیگرند.
 
از مقایسه عبارات مذکور می توان دریافت که ویژگی گروه مورد نظر، به چهار تعبیر بیان شده است: صاحبان «حجر»، «صاحبان الب» و کسانی که «عقل ورزی» می کنند. بر این اساس، ترادف میان «حجر»، «لب» و «عقل» آشکار می‌شود. این ترادف، به روشن شدن معنای عقل یا عقل ورزی در اصطلاح قرآن کمک می کند، زیرا نشان می دهد که عقل با «بازداری» از تکرار تجربه های تلخ و نافرجام ملازم است (حجرو تهیه و نشان می دهد که عقل، گوهر وجود آدمی (لب) است و کسی که آن را به کار نگیرد، موجودی پوک و پوچ است.
 
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، جلد أول، خسرو باقری، صص37-39، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ دوم، 1389


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط