بی تردید در برخی جنبهها مشکل بتوان آن را از اختلال واجی - نحوی، آن گونه که راپین و آلن شرح میدهند، تمیز داد. البته شاید شدت اختلال نیز عامل تعیین کنندهای باشد، چرا که راپین و آلن نوع بسیار شدید اختلال واجی - نحوی را شرح میدهند که کودک مبتلا بواقع لال است و قادر به سخن گفتن نیست. استاک هاوس Stackhouse (۱۹۹۲) اظهار میدارد ممکن است مواردی از این اختلال با شدت بسیار کمتری وجود داشته باشد، و بدین ترتیب لازم است در پی یافتن الگوی ویژگیها و عوارض آن برآییم، تا آن که بر مبنای شدت اختلال اقدام به تشخیص کنیم.
پاناگوس Panagos و باب کاف Bobkoff (۱۹۸۴) کنش پریشی کلامی را اختلالی میدانند که از مشکلات برنامهریزی زبان شناختی سطح بالا ناشی میشود. در واقع آنان آن را اختلالی شناختی - زبان شناختی معرفی میکنند. آنان این باور را که این اختلال به سطح واجی زبان محدود میشود رد و استدلال می کنند که بعلت ماهیت تعاملی عمل رمزگردانی، سطوح کاربردی، معنایی، و نحوی همه با هم در این اختلال درگیرند، بدین ترتیب، نظریه "حرکتی صرف" نمیتواند بیانگر ماهیت آن باشد و از این رو در توضیح آن، مدل حرکتی - شناختی را تایید میکنند. با بهره گیری از این دیدگاه میتوان یافته های بالینی پژوهشگران را توضیح داد. برای مثال، ادواردز (۱۹۸۲) در یک بررسی مقدماتی پی برد جنبه های غیر زنجیری زبان در کودکان مورد مطالعه او بصورتی نامطلوب تاثیر پذیرفتهاند. میدانیم در انگلیسی زمانبندی تکیه هجاها موجب تغییر معنی واژه میشود، کودکان مطالعه ادواردز با این مشکل روبرو بودند که با تغییر تکیه هجاهای کلمات، به تغیی معنایی واژهها پی نمیبردند. به زبان دیگر در مبتلایان به کنش پریشی کلامی تکیه هجاهای واژهها بگونهای برابر و یکسان استنباط میشود. نحو نیز بر اثر تاثیر دشواریهای فزاینده الگوهای واجی صدمه میبیند. در این مورد آنچه بصورت رایج در کودکان مبتلا دیده میشود، حذف واژههای دستوری است. برای مثال جمله "او حرکت به سوی خانه را آغاز کرد" به جمله او خانه می رود تغییر مییابد.
[خطاهای واجی کودکان]
کراری در مطالعه خود با بررسی ۲۵ کودک توانست سلسله مراتبی از ویژگی های این اختلال را در سطح واجی ترسیم کند. خطاهای بارز این کودکان ماهیتی همنشینی (Syntagmatic) داشت و عبارت بود از خطای حذف (در موارد شدید اختلال بسیار چشمگیر بود)، کاهش خوشه، خطاهای واکهای، جابه جایی (methathesis)، و جذب (assimilation). در مواردی البته با شدتی کمتر، بیشتر خطاهای جانشینی، یا به عبارت دیگر جایگزین کردن صداها، وجود داشت. این گونه خطاها بیشتر در تکرار عبارت دیده میشد تا تکرار کلمه. در گروه نمونه ادواردز تمامی این ویژگی ها دیده شد. گرچه همچون آزمودنی های کراری خطای حذف از دیگر خطاها در آنان بیشتر نبود، جابه جایی، جذب، و خطاهای واکه ای در آنان بخوبی دیده میشد.گفته شده است که خطاهای واجی کودکان مبتلا به کنش پریشی با آن دسته از خطاهای واجی که بواسطه تاخیر در رشد و بالندگی در کودک دیده میشود متفاوت است. برای مثال در مورد کاهش خوشه، الگوی پردازشی تاخیری در مورد خوشه /St/ . حذف عامل سایشی است؛ در حالی که در مورد کودک مبتلا به کنش پریشی، ممکن است کاهش به حذف عنصر دوم خوشه یعنیt منجر شود. برای مثال کلمه Stocking به Socking تغییر می یابد. به همین ترتیب، در خطاهای واکهای ممکن است کلمهای واکدار به بیواک، یا بالعکس بیواک به واکدار تبدیل شود. برای مثال Paper به bader و یا duck به tuck تبدیل شود. مثال آخر نشانگر نبود ثبات است که در شماری از مطالعات به منزله ویژگی مشخص این اختلال دانسته شده است. خطاهای مشابهی نیز معمولا در کارهای نوشتاری دیده میشود. همچنین بسیاری از این کودکان دچار مشکلات خواندن هستند.
خطاهای حرکتی مرتبط نیز در این کودکان دیده شده است. استاک هاوس (۱۹۸۲) در این باره که آیا میتوان در هنگام نبود کنش پریشی دهانی وجود کنش پریشی کلامی رشدی را بدرستی تشخیص داد تردید ابراز میکند و آن را بحث انگیز میداند. کلمه "مرتبط" یا "مربوط" که بصورتی منطقی برای توضیح رابطه علت - معلول به کار می رود در این مورد بخوبی کاربرد ندارد. اصول فیزیولوژی اعصاب نت سل برنامه ریزی حرکتی را از حرکت گفتاری متمایز می داند. به این دلیل، نوع اقدامهای درمانی که بر تمرین اندام های گفتاری متمرکز باشد احتمالا کارساز نخواهد بود، مگر آن که در بافت و محیط گفتاری اجرا شود.
یازده نفر از ۱۳ کودک مطالعه مقدماتی ادواردز همزمان دچار آسیب حرکتی بودند. چنین وضعیتی سبب شده است تا این گونه کودکان ناپخته و بی مهارت معرفی شوند آسیب دیدگی این گروه به فعالیت های حرکتی ظریف و درشت (جهیدن، با پا به توپ زدن، پرتاب کردن، نخ کردن سوزن، و غیره) هر دو مربوط میشود. حرکتهای متناوب و متقابل شبیه به هم نیز تاثیر می پذیرد. یاس Yoss و دارلی Darley نیز به این نکته توجه کردند و آن را نشانه خفیف دشواری های عصب شناختی در جمعیت مطالعه خود دانستند. در انجام دوباره این مطالعه این ویژگی، تنها عامل تشابه میان دو مطالعه بود. گر چه علت این مساله روشن نیست، در برخی موارد نشانه های آسیب یا اختلال در منطقه گیجگاهی قدامی را میتوان از علل آن به حساب آورد.مطالعات آرام و نیشن بسیاری از ویژگی هایی را که در بالا آمد نشان میدهد. اما در مطالعه ویلسون و ریسوسی، بعلت ماهیت گزارش سنجش، این مجموعه اختلال جایی ندارد. آنان خود متذکر میشوند اگر اطلاعات مربوط به مشاهدات بالینی به گزارش افزوده نشده بود، اختلالهای زبان گفتاری مورد توجه قرار نمیگرفت.
منبع: اختلالهای رشد زبان (ویرایش دوّم)، کاترین آدمز، بتی بایرز براون و مارگات ادواردز، ترجمه: دکتر محمدتقی منشی طوسی، دانشگاه امام رضا (علیه السلام)، صص169-166، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1385